مقالات
حوزه های تخصصی:
طی چهار دهه گذشته، سن اولین ازدواج در بین جوانان ایرانی به خصوص دختران به طور قابل ملاحظه ای افزایش یافته است. هم چنین شواهد اخیر بر افزایش معاشرت با جنس مخالف قبل از ازدواج در بین جوانان دلالت می کند. این مقاله براساس نتایج فاز اول پیمایش یک مطالعه مقطعی و توصیفی- تحلیلی است که با هدف بررسی تأثیر معاشرت با جنس مخالف قبل از ازدواج بر ازدواج در بین جوانان با تحصیلات دانشگاهی در تهران در سال 1390 انجام شده بود.
هدف این مقاله بررسی تأثیر معاشرت با جنس مخالف قبل از ازدواج بر سن ازدواج و تمایل به ازدواج است. در فاز اول پیمایش، 2031 دانشجوی 18 تا 40 ساله از 7 دانشگاه دولتی و آزاد در تهران به روش نمونه گیری خوشه ای سهمیه ای دو مرحله ای مورد مطالعه واقع شدند. جمع آوری داده ها از بهمن ماه 1389 تا خرداد ماه 1390 با استفاده از پرسشنامه بی نام که روایی و پایایی آن سنجیده شد، انجام شده است. میانگین سنی دانشجویان 5/22 سال بوده و 12% دانشجویان متأهل و با میانگین سنی ازدواج 27 سال بوده اند (32/6SD=).
تأثیر معاشرت بر سن ازدواج در بین دانشجویان متأهل و تأثیر معاشرت ها بر تمایل به ازدواج در بین دانشجویان مجرد بررسی شد. نتایج نشان داد که پس از کنترل جنس، وضعیت اقتصادی و فرهنگی خانواده، تجربه معاشرت پیشرفته قبل از ازدواج، یکی از عوامل تعیین کننده افزایش سن ازدواج در بین دانشجویان است. به طوری که تجربه معاشرت پیشرفته با جنس مخالف قبل از ازدواج، حـدود 2 سـال ازدواج را با تأخیـر همراه می سـازد (05/0,p<7/1b-coefficient=).
هم چنین تفاوت جنسیتی واضحی در ارتباط با معاشرت های دوستی و پیشرفته قبل از ازدواج، با تمایل به ازدواج نشان داده شد؛ به طوری که معاشرت دوستی و پیشرفته در دختران با تمایل بیشتر به ازدواج رابطه معنا دار داشته، در حالی که در پسران معاشرت پیشرفته با تمایل کمتر به ازدواج رابطه معنا دار داشت و رابطه دوستی هیچ ارتباطی با تمایل به ازدواج در پسران نداشت. تغییرات در روند معاشرت با جنس مخالف قبل از ازدواج در بین جوانان و انواع جدید شریک گزینی، باید بیش از پیش در بررسی تغییرات سن ازدواج و تحولات خانواده در نظر گرفته شده و کارکردهای متفاوت این معاشرت ها در ازدواج بررسی شوند.
پیش بینی رضایت زناشویی همسران براساس باورهای ارتباطی و مهارت های ارتباطی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با رویکرد شناختی ـ رفتاری، و با هدف بررسی نقش باورهای ارتباطی و مهارت های ارتباطی در پیش بینی رضایت زناشویی زوجین انجام شده است. بدین منظور، 80 زوج از ساکنین شهر تبریز انتخاب شدند. پس از ایجاد انگیزه برای مشارکت در تحقیق و کسب رضایت آگاهانه، از شرکت کننده ها خواسته شد پرسشنامه های باورهای ارتباطی (RBQ)، مهارت های ارتباطی زناشویی و رضایت زناشویی (ENRICH) را تکمیل کنند. نتایج نشان داد که مردان رضایت زناشویی بالاتری نسبت به زنان دارند.
تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که مهارت-های ارتباطی و مدت ازدواج پیش بینی کننده های معنا دار رضایت زناشویی مردان هستند. هم چنین، مهارت های ارتباطی و برخی از باورهای ارتباطی از جمله باور به «کامل بودن همه چیز در روابط زناشویی»، «انجام همه کارها با کمک یکدیگر» و «رمانتیک گرایی»، به ترتیب، نقش معنا داری در پیش بینی رضایت زناشویی زنان داشتند. سهم سایر باورهای ارتباطی در پیش بینی رضایت زناشویی افراد معنا دار نبود. نتایج این تحقیق با روشن کردن نقش مهارت ها و باورهای ارتباطی در رضایت زناشویی، مؤید این است که رویکردهای رفتاری ـ شناختی با تمرکز بر آموزش مهارت-های ارتباطی برای هر یک از زوجین و اقدامات درمانی در جهت تغییر باورهای غیرمنطقی زنان، در درمان مشکلات زناشویی مؤثر خواهند بود.
مقایسه راهبردهای مقابله ای ارتباطی در مادران مبتلا به MS، RA، LBP و مادران سالم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف مطالعه حاضر مقایسه راهبردهای مقابله ای ارتباطی در مادران مبتلا به LBP، RA ، MS و مادران غیربیمار است. جامعه آماری از مادران مبتلا به RA، LBP و MS که به بیمارستان های آتیه، امام خمینی و انجمن ام اس مراجعه کرده بودند تشکیل شده است. حجم نمونه در پژوهش حاضر شامل 67 بیمار مبتلا به LBP، 50 بیمار مبتلا به RA، 32 بیمار مبتلا به MS و 32 مادر غیربیمار است.
بیماران و گروه کنترل در مصاحبه نیمه-ساختاری راهبردهای مقابله ای ارتباطی شرکت کردند. نتایج این پژوهش نشان می دهد که بیماران مبتلا به RA ، LBP و MS از راهبردهای خودتیمارداری، کاهش وظایف فرزندپروری و انحراف توجه نسبت به مادران گروه کنترل به شکل معناداری بیشتر استفاده می کنند. مادران گروه کنترل از مادران مبتلا به RA، MS و LBP از راهبرد سرگرم کردن فرزند بیشتر استفاده می کردند. نتایج مطالعه حاضر هم راستا با مطالعات پیشین نشان می دهد که مادران مبتلا به درد مزمن از راهبردهایی استفاده می کنند که متمرکز بر مدیریت درد هستند و وظایف فرزندپروری خود را کاهش می دهند.
تأثیر شیوه های تربیتی والدین بر نوع دلبستگی فرزندان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از مطالعه حاضر تعیین تأثیر سبک های والدینی در پیش بینی نوع دلبستگی فرزندان است. بدین منظور پژوهش حاضر قصد دارد این موضوع را بررسی کند که آیا سبک های والدینی مختلف (مقتدر، مستبد، آزادگذار و بی اعتنا) به شکل دهی دلبستگی های متفاوت (ایمن، اشتغال خاطر، هراسان و دوری گزین) در فرزندان می انجامد یا خیر. شرکت کنندگان در پژوهش 508 نفر از دانش آموزان دختر و پسر نوجوان (پایه های اول، دوم و سوم) دبیرستانی بودند که دامنه سنی بین 14 تا 19 سال داشتند و به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند.
ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه شیوه های تربیتی والدین (زینالی، شریفی، عنایتی، عسگری و پاشا، 1390) و پرسشنامه سبک های دلبستگی (ون-آدنوون، هافسترا و بکر، 2003) بود.
داده های حاصل از شرگت کنندگان در پژوهش به وسیله رگرسیون چند متغیری تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد، شیوه تربیتی مقتدر، بی اعتنا، مستبد و آزادگذار والدین به ترتیب رابطه مثبت و معنا دار با دلبستگی ایمن، هراسان، اشتغال خاطر و دوری گزین فرزندان دارند و پیش بینی کننده-های مستقیم و معنا دار آن ها در فرزندان اند. پژوهش حاضر با تأکید بر نقش بنیادین و اساسی شیوه های تربیتی والدینی، فراگیری شیوه تربیتی اقتداری و اصلاح روش های تربیتی مستبدانه، آزادگذار و بی اعتنا را در خانواده ها به والدین توصیه می کند.
پیش بینی ارتباط با مدرسه بر اساس دلبستگی به والدین و همسالان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین رابطه و پیش بینی ارتباط با مدرسه از طریق دلبستگی به والدین و همسالان در نوجوانان بود. بر همین اساس 378 دانش آموز پسر پایه دوم دبیرستان از طریق نمونه-گیری خوشه ای از میان دبیرستان های شهر تهران انتخاب شدند و به پرسشنامه ای متشکل از سیاهه دلبستگی به والدین و همسالان (IPPA) و مقیاس ارتباط با مدرسه (SCS) پاسخ دادند.
نتایج حاصل از رگرسیون گام به گام نشان داد که دلبستگی به والدین و همسالان توان پیش بینی ارتباط با مدرسه را دارد. از میان مؤلفه های دلبستگی؛ مؤلفه ارتباط با همسالان و ارتباط با والدین به ترتیب بیشترین قدرت پیش بینی-کنندگی ارتباط با مدرسه را دارند. مؤلفه بیگانگی باهمسالان و والدین به طور منفی با ارتباط با مدرسه رابطه دارند. براساس نتایج می توان گفت که دلبستگی ایمن به والدین و همسالان می تواند به عنوان عاملی برای پیوند با مدرسه در نظر گرفته شود.
ساختار قدرت در خانواده و گرایش های سرکوب گرانه برآمده از آن برحسب نقش انرژی عاطفی و وضعیت اقتصادی زنان در شهر آبدانان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحقیق حاضر با هدف تعیین نقش انرژی عاطفی و وضعیت اقتصادی زنان در ساختار قدرت در خانواده و گرایش های سرکوبگرانه برآمده از آن در شهر آبدانان صورت گرفته است. موضوع قدرت در خانواده یکی از مسائل مورد توجه در حوزه جامعه شناسی است. در این رابطه نقش و جایگاه دو عامل متمایز از یکدیگر، یعنی انرژی عاطفی و وضعیت اقتصادی، قابل تأمل است.
روش تحقیق روش پیمایشی است و جامعه آماری، کلیه زنان متأهل در شهر آبدانان بوده که 400 نفر از آن ها به عنوان نمونه انتخاب شده اند. داده ها، با استفاده از ابزار پرسشنامه محقق ساخته جمع آوری شده و در این تحقیق ساختار قدرت در خانواده به-عنوان متغیر واسطه ای در نظر گرفته شده-است.
یافته های تحقیق نشان می دهد که بین انرژی عاطفی و ساختار قدرت در خانواده رابطه مستقیم و معناداری وجود دارد؛ اما رابطه معناداری بین وضعیت اقتصادی و ساختار قدرت در خانواده نیست. رابطه متغیرها با گرایش های سرکوب گرانه به عنوان متغیر وابسته نیز حاکی از آن است که بین انرژی عاطفی و گرایش های سرکوب گرانه رابطه مستقیم و معنادار وجود دارد. هم چنین رابطه معنادار و معکوس بین وضعیت اقتصادی و گرایش های سرکوب گرانه و رابطه مستقیم و معنادار بین ساختار قدرت و گرایش های سرکوب گرانه وجود دارد.
تأثیر ورشکستگی و اعسار زوج بر مطالبات زوجه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با عقد ازدواج برای زوجین حقوقی ایجاد می شود، که به حقوق مالی و غیرمالی تقسیم می گردد. به استثنای ارث، تمامی حقوق مالی مختص زوجه است که جمله آن بر عهده زوج قرار می گیرد. مهریه، نفقه، اجرت المثل، نحله و شرط تنصیف دارایی از مطالبات مختص زوجه در روابط زوجین در حقوق ایران است. بعد از ازدواج ممکن است شرایط مختلفی مانند ورشکستگی، اعسار زوج و... حادث شود که مطالبات زوجه را تحت تأثیر قرار دهد. با این که اصل بر عدم تأثیر آن هاست، در برخی موارد شرایط پیش گفته تأثیرگذار می شود، که با توجه به نوع مطالبه، تأثیر آن متفاوت خواهد بود.
این شرایط بر نحوه وصول مطالبات نیز مؤثر است و در هر مورد تشریفات خاص مقتضی خود را دارد. در این مقاله تأثیر ورشکستگی و اعسار زوج بر استحقاق و هم چنین وصول مطالبات زوجه مورد بررسی قرار می گیرد.