تحولات عرصه بین الملل، امروزه پیوند میان سیاست خارجی و اقتصاد را امری اجتناب ناپذیر ساخته است؛ به طوری که داشتن اقتصادی پویا و جهانی بدون اعمال سیاست خارجی فعال، تعاملی و اثرگذار، امری محال است. در این میان، بحث انرژی به عنوان یکی از مهم ترین مؤلفه های اقتصاد جهانی، دارای جایگاه خاصی است، به ویژه برای ایران که ضمن داشتن سابقة پر فراز و نشیب در رابطة نفت و سیاست، یکی از تولیدکنندگان اصلی نفت و گاز جهان نیز به شمار می رود. ازاین رو، این نوشتار ضمن بررسی رویکردهای مختلف در عرصة انرژی (شامل دیدگاه های ابزاری، مصرفی، امنیتی و توسعه ای) و مطالعة جایگاه نفت در حوزة سیاست خارجی، به برخی نکات کلیدی در پیوند نفت و سیاست خارجی می پردازد و بر نقش تعیین کنندة دستگاه سیاست خارجی کشور در حفظ ظرفیت های انرژی برای بهبود شرایط اقتصادی ایران از طریق تقویت تعاملات بین المللی تأکید می کند.
بدون تردید واژه جهانی شدن از رایج ترین اصطلاحات قرن ما است. جهانی شدن به عنوان یک فرامفهوم، بسیاری از مفاهیم دیگر را به بازخوانی فراخوانده و در راستای بازساری آنها برآمده است. در عرصة دین نیز جهانی شدن سؤالات متعدد جدیدی را ایجاد کرده ورویکردهای متفاوتی را برانگیخته است. هم زمان با جهانی شدن و توسعة ارتباطات بین فرهنگی و میان دینی، ما شاهد رشد حرکت های ناسیونالیستی ـ قومی و مذهبی همگام با افزایش نزاع های خشونت بار و جنگ های شهری هستیم. این تحولات جدید سیاسی و اجتماعی، تحولات دیگری را در عرصة بین الملل ایجاد کرده است و درنتیجه سؤال اساسی این است که آیا جهانی شدن و بازگشت مجدد دین به عرصه های سیاسی و اجتماعی و بین المللی، چالش های جدیدی را ایجاد کرده است؟ این چالش ها کدامند؟ آیا چالش جدیدی بین جهانی شدن و دین همانند چالش دین و مدرنیته در قرن ١٨ و ١9 ایجاد خواهد شد. فرض اساسی ما در این تحقیق این است که جهانی شدن ضمن اینکه موجب توسعة ارتباطات میان فرهنگی و میان دینی خواهد شد چالش های جدیدی را نیز در درون کشورها و بین کشورها ایجاد خواهد کرد.
شکاف های اجتماعی برحسب عوامل گوناگون از جامعه ای به جامعة دیگر متفاوت بوده و می توانند تأثیرهای متفاوتی برجای گذارند. شکاف های اجتماعی اسرائیل پدیده ای خاص، متفاوت و قابل توجهند. این خاص و متفاوت بودن که ناشی از شرایط تاریخی این جامعه است اهمیت مضاعفی به این شکاف ها داده است. درواقع جامعة اسرائیل وضعیتی منحصر به فرد دارد و از جمعیتی مهاجر شکل گرفته است به طوری که نمی توان آن را جامعه ای طبیعی محسوب کرد. مهاجران نیز از مناطق و کشورهای مختلف در اسرائیل گرد هم آمده و به هم پیوسته اند. این پدیده نتیجة یک فرایند تدریجی و درازمدت نیست بلکه براساس مهاجرت یهودیان از نواحی مختلف و در طول سال های مختلف است. این مقاله براساس نظریة ریگان کرایس که نگاهی حداکثری به شکاف های اجتماعی دارد بر آن است تا شکاف های موجود در جامعة اسرائیل را به عنوان یکی از عوامل تضعیف انسجام اجتماعی و هویت ملی مطالعه کرده و تأثیر آنها را بر امنیت ملی اسرائیل بسنجد.
با وجود فرازونشیب های موجود در روابط اسرائیل و ایالات متحده در شش دهة اخیر، ایالات متحده از زمان شناسایی اسرائیل تا به حال به عنوان مهم ترین متحد و پشتیبان اسرائیل در سطوح مختلف، در کنار این کشور بوده و تا آنجا پیش رفته که منافع متقابل این دو در شکل روابط ویژه نمود یافته است و تمام رؤسای جمهوری امریکا اعم از دموکرات یا جمهوری خواه تعهدات همه جانبه ای را در قبال امنیت اسرائیل پذیرفته اند. شکل گیری چنین رابطة ویژه ای باعث شده تا در پیوند راهبردی دو کشور تغییر آن چنانی حاصل نشود. اسرائیل برای امریکا سرمایه ای استراتژیک محسوب می شود. نقش گروه های متنفذ و قدرتمند یهودی امریکا، منافع متقابل طرفین، وجود ارزش ها و نگرش های مشترک و تأثیر ساختارها، نهادها و سازوکارهای همسان بر رویکردهای سیاست داخلی و خارجی دو کشور و همین طور سیاست ابهام هسته ای اسرائیل ازجمله عواملی هستند که در تقویت این روابط و ایجاد تفاهم بین دو کشور نقشی اساسی ایفا می کنند. باراک اوباما، رئیس جمهور کنونی ایالات متحده نیز ضمن حمایت خود از اسرائیل یادآور شده که در اتحاد دو کشور خللی وارد نخواهد شد. این مقاله روابط ویژة ایالات متحده ـ اسرائیل و سیاست خاورمیانه ای دولت باراک اوباما را مورد بررسی قرار داده و بر تحکیم و تداوم رابطة ویژه دو کشور در آینده نیز تأکید می کند.
هدف از این پژوهش بررسی جایگاه منطقه ای و بین المللی پادشاهی عربستان سعودی و کاوش اهداف و سمت گیری های نوینی است که این کشور در ورای رسیدن به چنین جایگاهی جویای آنهاست؛ لذا چهارچوب اولویت های سیاست خارجی عربستان و جهت گیری های این پادشاهی در عرصه های خلیج فارس، کشورهای عربی و جهان اسلام مورد بررسی قرار خواهد گرفت و از این منظر به تحول جایگاه پادشاهی در عرصه های مختلف می پردازیم. تحولات داخلی پادشاهی تا آنجا مورد توجه قرار می گیرد که به فهم جامع تری از موضوع پژوهش کمک کند. محدودة زمانی پژوهش عمدتاً بر دورة حکومت ملک عبدالله متمرکز می شود اما در بررسی عرصه های مختلف تحول در جایگاه این پادشاهی، دوره های پیشین نیز مورد امعان نظر قرار می گیرند. درنهایت میزان صحت و سقم فرضیه با استفاده از داده های مطرح شده در این پژوهش در قالب نتیجه گیری مورد بررسی قرار می گیرد.
بررسی عوامل مؤثر بر تیرگی روابط ایران و روسیه در یک سال اخیر موضوع اصلی این مقاله است. در تحلیل این مسئله، از متغیرهایی چون «یک معامله بزرگ» میان روسیه و امریکا و استفاده از رابطه با ایران به عنوان یک «کارت برای بازی»، «پایان یافتن نقش و کارکرد ایران برای روسیه»، «احساس تهدید از جانب ایران» و سرانجام، «وجود مشکلات اساسی در نوع روابط و انتظارات از یکدیگر» استفاده خواهد شد. نگارنده خواهد کوشید تا با مروری بر روابط ایران و روسیه در بیست سال گذشته و ترسیم وضعیت پیش آمده در یک سال گذشته، به بررسی متغیرهای بالا پرداخته و متغیر آخر را به عنوان یکی از موضوع های مهم در این پژوهش مورد تحلیل و کندوکاو قرار دهد. از این نگاه، روابط ایران و روسیه که در بیست سال گذشته در سایة یک سوء تفاهم متقابل (ادراک ایران از امکان موازنه سازی و پندار روسیه در مورد سیاست خارجی ایران)، اینک با مشکلاتی روبه رو شده است؛ اما نگارنده معتقد است که یک سیاست واقعی و مناسب برای روابط دو کشور، در پرتو درک درست و انتظار واقعی از وضعیت و ظرفیت های دو طرف به عنوان دو همکار مهم در دورة جدید امکان پذیر و سودمند خواهد بود.
یکی از نیاز های هر کشور به منظور اتخاذ سیاست تجاری مناسب، آگاهی از جایگاه کشور های طرف تجاری و اولویت هر کشور در برقراری روابط تجاری است. اما ازآنجاکه اکثر شیوه های رتبه بندی کشورها از لحاظ سیاسی توسط نهاد های غربی صورت می گیرد، احتمال می رود که گرایش سیاسی کشور های غربی در این محاسبات، چه در تعیین شاخص ها و چه در تعیین امتیاز هریک از عوامل تأثیرگذار، بی تأثیر نباشد. لذا لازم است که هر کشور، در ارزیابی های بین المللی، بااحتیاط از آمار و اطلاعات مراکز علمی و تحقیقی بین المللی استفاده کند و ویژگی ها و منافع مختص خود را درنظر گیرد. بر این اساس، در بررسی عوامل سیاسی مؤثر در تعیین طرف های تجاری برای کشور ما، لازم دیده شد با درنظر گرفتن منافع ملی کشور، شاخص های مستقلی برای جمهوری اسلامی ایران طراحی شود. یافته های پژوهش حاضر حاکی از آن است که، می توان با بهره گیری از مؤلفه ها و ابزار های دیپلماسی تجاری، روابط خارجی کشور را به نحوی توسعه داده و عمق بخشید که این روابط، با توجه به اصل تعیین کنندگی عوامل اقتصادی در برقراری روابط تجاری در سطح بین المللی و تعاملات موجود کشور های جهان، منافع ملی کشور را در بُعد توسعه روابط اقتصادی ـ تجاری تأمین کند.