مقالات
حوزه های تخصصی:
علی رغم پیشرفت های گسترده در حوزه نظریه پردازی و تبیین علل وقوع جنگ در طول نیمه دوم قرن بیستم، فهم ما از ریشه های بروز مناقشات و کشمکش های بین المللی همچنان در یک سطح مقدماتی باقی مانده است. در این میان نظریه «سیکل قدرت» در تلاش برای ارائه یک تبیین علّی شفاف و روشمند، در مقایسه با سایر رویکردهای مرتبط امیدواری هایی را در این زمینه پدید آورده است. این نظریه تصمیم گیری در مورد جنگ را در متن صعود و افول قدرت نسبی دولت ها قرار داده و تأثیر تغییرات غیرخطی بلندمدت یا نقاط بحرانی در قدرت نسبی یک دولت را بر گرایش آن به سوی جنگ های گسترده مورد سنجش قرار می دهد. بدین منظور پرسشی که مطرح می شود این است که «آیا بین وقوع این نقاط بحرانی در سیکل قدرت و وقوع جنگ میان قدرت های بزرگ ارتباط معناداری وجود دارد؟» به عنوان پاسخی موقت فرضیه پژوهش این است که احتمال وقوع جنگ گسترده در طول دوره های بحرانی به دلیل شوک ناگهانی ناشی از دگرگونی در موازنه قدرت و نقش و حاکمیت فضای عدم اطمینان، سوءبرداشت و محاسبه اشتباه میان تصمیم گیرندگان، نسبت به سایر مواقع بیشتر است. به منظور آزمون گزاره فوق، قابلیت های نسبی قدرت های بزرگ با استفاده از داده های به روز شده «پروژه همبستگی های جنگ» (COW)در طول دوره زمانی 1816-2012 و در قالب ارائه مدل جدیدی از سنجش قدرت ملی ارزیابی و زمان بندی نقاط بحرانی در چرخه قدرت هر کشور با وقوع جنگ بین قدرت های بزرگ مقایسه می شود. یافته ها از این فرض نظریه حمایت می کنند که احتمال وقوع جنگ گسترده در طول دوره های بحرانی نسبت به دوره های عادی بیشتر است.
ذهنیت و توسعه؛ تغییر پارادایم ذهنی و خیز اقتصادی چین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در دهه های اخیر تبیین های متفاوتی از خیز اقتصادیِ چین ارائه شده است. فصلِ مشترک این تبیین ها، به رغم تفاوت های فراوان، این است که خیز اقتصادی چین از اواخر دهه ۱۹۷۰ و مشخصاً پس از روی کار آمدن «دنگ شیائوپینگ» رقم خورده است. با این حال، آنچه در این تبیین ها آغاز توسعه گراییِ چین تلقی شده، در واقع پایان فرایندی بلندمدت در تحول ذهنیتِ چینی بوده است. به عبارت دیگر، ظهور ذهنیت توسعه گرا در چین را نباید از بستر تاریخی و فرایند تکوین آن منتزع کرد و آن را صرفاً به دهه 1970 و برخی اصلاحات نهادی یا ویژگی های شخصیتی دنگ شیائوپینگ نسبت داد. این مقاله با الهام از انقلاب های علمی «تامس کوهن» و وضعِ مفهومِ «پارادایم ذهنی» و با روش فرایندکاوی، به بررسی ویژگی ها و تحولات ذهنیتِ جمعیِ چینی ها، به ویژه رهبران چین، در دو سده اخیر پرداخته و نشان داده که رویکرد توسعه گرایانه رهبران چین در اواخر دهه ۱۹۷۰ در واقع از تغییر پارادایم ذهنی ای سرچشمه می گیرد که ریشه های آن به تحولات سده نوزدهم برمی گردد. این تغییر پارادایمِ ذهنی که ابتدا در میان روشنفکران و سپس در میان رهبران ملی گرای چین در نیمه نخست سده بیستم نمودار شد از خلالِ نوعی وابستگی به مسیرِ ذهنی، برسازنده نوعی ذهنیت توسعه گرا در میان رهبران حزب کمونیست چین شد که هرچند در دوره «مائو» و تحت تأثیر فضای ایدئولوژیک حاکم راهی به توفیق نگشود، در اواخر دهه 1970 و به دنبال پدید آمدن فرصت های داخلی و خارجی و جابه جایی نخبگان، امکان موفقیت پیدا کرد.
رهبری سیاسی و بحران کرونا؛ مطالعه موردی آمریکا، هندوستان و آلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پس از اعلام رسمی وجود اولین موارد ابتلا به ویروس کوید-۱۹ در اواخر دسامبر سال ۲۰۱۹ در چین، طولی نکشید که این بیماری به سرعت در اکثر کشورهای جهان شیوع پیدا کرد و جهان را در وضعیتی استثنایی قرار داد. دولت های مختلف واکنش های گوناگونی به این بحران داده اند. نکته قابل توجه این است که متغیرهایی مانند نوع رژیم سیاسی، ساختار حکومت و ظرفیت دولت ها نیز لزوماً ارتباط مستقیم و تعیین کننده ای با نحوه واکنش کشورها به این بحران و پیامدهای آن نداشته است. به عنوان مثال تعداد قربانیان ناشی از این بیماری در کشورهای توسعه یافته ای مانند آمریکا، اسپانیا، بریتانیا و ایتالیا بسیار بالاتر از دیگر کشورهای با ظرفیت ها و زیرساخت های محدودتر بوده است. براین اساس، پرسش اصلی ما این است که «علت رفتار متفاوت کشورهای مختلف در مقابل بحران همه گیری کرونا چیست؟». فرضیه این مقاله نیز این است که «در زمان بحران، مهم ترین عامل در تعیین واکنش و اقدامات کشورها، رهبری سیاسی و شیوه های متفاوت معنابخشی اوست». این مقاله با به کارگیری «مدل رهبری CIP» و تقسیم شیوه های رهبری و معنابخشی به کاریزماتیک، ایدئولوژیک و پراگماتیک و با مطالعه موردی تجربه کشورهای هندوستان، ایالات متحده آمریکا و آلمان، ضمن اثبات و تأئید فرضیه مقاله، به این نتیجه رسیده است که نوع رهبری پراگماتیک کارآمدی بیشتری در شرایط بحرانی اخیر داشته است.
پروژه سدسازی ترکیه؛ تهدیدات امنیتی برای غرب آسیا و جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ترکیه با آگاهی نسبت به تحولات آتی منابع آب و درگیری های سیاسی احتمالی بر سر آن، از سال 1970 اقدام به اجرای پروژه عظیم سدسازی کرده است که بر اساس برآوردها، پنجمین طرح بزرگ سدسازی جهان به شمار می آید. اجرای این پروژه تأثیراتی سوء بر اکوسیستم کشورهای همسایه ترکیه از جمله جمهوری اسلامی ایران، عراق و سوریه دارد و بدون درنظر گرفتن حقوق آبی دیگر کشورها و کنوانسیون های بین المللی انجام شده است. به همین دلیل مقاله حاضر، در پی پاسخ گویی به این پرسش است که «پروژه سدسازی ترکیه موسوم به «گاپ» می تواند چه تهدیداتی برای منطقه و جمهوری اسلامی ایران داشته باشد؟». فرضیه مقاله متأثر از چهارچوب نظری مکتب «کپنهاک» حاکی از آن است که تداوم این وضعیت، جمهوری اسلامی ایران و منطقه غرب آسیا را با تهدیدات زیست محیطی مواجه خواهد کرد که بر اساس تعاریف جدید امنیت و تهدید، به معضلات سیاسی و امنیتی ختم خواهد شد. در پژوهش حاضر با بررسی ابعاد پروژه گاپ و پیامدهای آن بر کشورهای ایران، عراق و سوریه، پیشنهاد شده است با استناد به کنوانسیون های بین المللی در زمینه آبراهه های بین المللی و همچنین با هماهنگ کردن اقدامات حقوقی و سیاسی منطقه ای علیه این پروژه، این وضعیت بحرانی مدیریت شود. روش این پژوهش، توصیفی _ تبیینی و مبتنی بر منابع کتابخانه ای است.
خیزش مجدد ناسیونالیسم عربی _ عراقی در عراق (2020-2003)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هژمونی گفتمان اسلام گرایی سیاسی بعد از سال 2003، منازعات فرقه ای و ظهور داعش در سال 2014، از عواملی بوده اند که باعث کم توجهی به تأثیرات «ناسیونالیسم عربی _عراقی» در عرصه سیاسی عراق جدید شده اند، اما ناسیونالیسم عربی _عراقی، ریشه دیرینی در تاریخ مدرن عراق دارد و تا سال 2003، در قالب مدل های مختلف، گفتمانی مسلط در صحنه سیاسی بوده است. تأثیرات این گفتمان سیاسی، از اشغال عراق تا به امروز نیز، امری مشهود بوده است. این تأثیرگذاری را می توان در پیروزی برخی از نیروهای سیاسی ناسیونالیست سکولار و مذهبی در انتخابات ها، گفتار سیاسی رهبران سیاسی و تلاش آن ها جهت متوازن سازی روابط عراق با کشورهای دیگر ملاحظه کرد. مقاله حاضر، نه تنها به دو گفتمان اصلی ناسیونالیستی در تاریخ عراق مدرن پرداخته، بلکه نقش مهم این ایدئولوژی را بعد از سال 2003 کاوش کرده است. به نظر می رسد، با توجه به ناکارآمدی نیروهای سیاسی مسلط بر صحنه سیاسی در این دو دهه و چالش های متعددی که پیشروی حکمرانی باثبات و دموکراتیک در این کشور قرار دارد، توسل به گفتمان ناسیونالیستی و نقش آن در بسیج سیاسی در آینده بیش از پیش افزایش یابد.
نظم سرمایه داری پست مدرن و ظهور موج پنجم تروریسم؛ تحلیل موردی داعش و بوکوحرام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تروریسم را می توان از جمله مهم ترین و جدی ترین تهدیدات امنیتی عصر جدید دانست که صلح بین الملل را به مخاطره می اندازد. تروریسم در روند تحولی خود، با پشت سر گذاشتن امواج آنارشیستی، ناسیونالیستی و چپ جدید به موج پنجم خود تحت عنوان تروریسم رادیکال ورود پیدا کرده است که شکل نوینی از تروریسم را ارائه می کند. مقاله حاضر در پی پاسخ به چیستی ماهیت موج پنجم تروریسم و شناخت بنیان های نظم سرمایه داری پست مدرن در این موج است. در پاسخ به این پرسش، موج پنجم تروریسم، واکنشی به نظم سرمایه داری پست مدرن تبیین شده که واجد مؤلفه هایی همچون گسترش دامنه جغرافیایی، تشدید کنش های تروریستی و تقابل با وجوه سرمایه دارانه نظم موجود است. تروریسم نوین با ویژگی هایی همچون شبکه ای، ذهنی و غیرسرزمینی بودن به مراتب خطرناک تر از امواج پیشین تروریسم است. بر همین اساس، درک تحول در مفهوم تروریسم و چیستی تروریسم جدید، هدف اصلی پژوهش حاضر را تشکیل می دهد. برای آزمون فرضیه، دو گروه تروریستی مهمی که در قالب تعاریف موجود از موج پنجم تروریسم ظهور کرده اند از جمله داعش و بوکوحرام با استفاده از رویکرد تحلیل مقایسه ای مورد بررسی قرار گرفته اند.