۱.
"نوشتار حاضر، نگاه دکتر سید جواد طباطبایی درباره هویت ایرانی را به تامل گذاشته است. در مدخل بحث، پس از طرح مساله هویت ایران شهری ما در تعامل با اسلام مورد بررسی قرار گرفته است. از نگاه او، هم ورود اعراب به ایران باعث دو قرن سکوت تفکر ایرانی شده و هم در ادامه اندیشه ایران شهری با زبان فارسی و عربی، از سوی عرفا، فلاسفه متکلمین و سیاست نامه نویس های ایرانی تداوم یافته، و بر تفکر اسلامی تاثیر جدی گذاشته است.
در قسمت های بعد، تعامل هویت ایرانی با هویت اسلامی و تعامل هویت ایرانی با غرب، مورد بررسی قرار گرفته است. دکتر طباطبایی، ریشه آسیب پذیری هویت موجود ما را در مقایسه با فرهنگ و تمدن غرب در دورن می جوید و معتقد است که برای نقد سنت خودی می توان – و باید - از مفاهیم، مقولات و نظریه های متفکران غربی بهره گرفت، زیرا به جهت متصلب شدن سنت و هویت خودی، امکان طرح پرسش از آن، با مفاهیم و مقولات خودی امکان پذیر نیست."
۲.
هویت ایرانی از مباحث مورد توجه روشنفکران ایرانی در سده اخیر بوده است. رضا داوری اردکانی در زمره روشنفکرانی است که با نگرشی فلسفی و البته نوع هایدگری آن در مقوله هویت ایرانی و نسبت آن با دیگر هویت ها و مسایلی که پیش روی آن است به تامل پرداخته است. این مقاله، نگرش داوری را درباره هویت، هویت ایرانی، اجزا و مولفه های آن را در آثار او مورد بحث قرار می دهد.
۳.
پرسش عقب ماندگی از مهم ترین مسایلی است که فکر و ذهن اغلب اندیشمندان ایران معاصر را به خود مشغول داشته و پاسخ های متفاوتی نیز برای آن ارایه شده است. در مقاله حاضر، پاسخ آل احمد به این پرسش مورد بررسی قرار گرفته است. به اعتقاد نگارنده، می توان آل احمد را - به دلیل شرایط اجتماعی و تاریخی خاص زندگی اش - در زمره قایلین به راه حل میانه نوسازی (و توسعه) و وابستگی (و عقب ماندگی) تلقی کرد. هر چند از نظر او غرب زدگی علت اصلی عقب ماندگی است، اما بیش از آن که این پدیده نتیجه شرایط بیرونی باشد، حاصل عوامل درونی است. از نظر وی، عقب ماندگی نتیجه غرب زدگی، ناکار آمدی روشنفکری، بی تفاوتی روحانیت و رویارویی آن ها به عنوان مهم ترین عناصر تحول اجتماعی در ایران بوده است و بازگشت به خویشتن (هویت خودی)، اصلاح روشنفکری، به صحنه آمدن روحانیت و پیوندهای میان روشنفکری و روحانیت، بهترین پاسخ برای این پرسش است.
۴.
حسین کاظم زاده ایرانشهر در زمره روشنفکران ناسیونالیست عصر رضا شاه است که در آثار خود به تامل در باب ملیت، ترقی، تجدد و دین و نسبت این مفاهیم با یکدیگر پرداخته است. مفهوم اصلی اندیشه ایرانشهر ملیت است. او ملیت را مبنای هویت ایرانی و یگانه وسیله ترقی و پیشرفت ایران می داند. ایرانشهر، سیاست، دین، زبان و اخلاق را ارکان ملیت می داند و با تاکید بر همسانی های ظاهری تشیع و آیین زرتشت می کوشد دین را لباس ملیت بپوشاند و تشیع را اسلام ایرانی معرفی نماید. تلاش ایرانشهر برای پی ریزی یک هویت ایرانی ناب بر مبنای ملیت، موجب شده است که او از تاثیر عمیق اسلام و غرب بر هویت ایرانی غفلت نماید. این مقاله با تشریح افکار ایرانشهر در مورد هویت ایرانی به نقد و ارزیابی مفاهیم بنیادین اندیشه او می پردازد.
۵.
مقاله با تمرکز روی مفهوم هویت و ارایه تعریف و تبیین عناصر و ابعاد هویت ملی به عنوان یکی از اشکال هویت جمعی، نسبت تعلق خاطر و دلبستگی به مولفه های هویت ملی را به عنوان بازتاب فرایند جامعه پذیری فرد نسبت به ابعاد فرهنگی، مادی و زیستی و روانی و اجتماعی قلمداد کرده است و بر این اساس، تعلق خاطر حسین پژمان بختیاری شاعر و نویسنده معاصر به عناصر هویت (ملی) ایرانی از خلال تحلیل محتوای مجموعه شعر کویر اندیشه ایشان بررسی شده است. این بررسی نشان می دهد که پژمان در غالب ابعاد هویتی جامعه اش با دلبستگی خاص قلم زده و در فراز و نشیب های تاریخی حیاتش هم چون انقلاب مشروطه جنگ های جهانی اول و دوم، نهضت ملی شدن نفت و عرق ملی خود را در قالب چکامه های بلند سروده و منتشر ساخته است.
۶.
کلید واژه ها:
هویت ملی انقلاب مشروطه حزب توده نهضت ملی شدن نفت علقه های ملی و میهنی غایله آذربایجان
"شروع تحولات فرهنگی - اجتماعی در طی دهه های اخیر در ایران، نشان از تغییر اساسی در ساختار نظام ارزشی جامعه دارد. شناسایی این وضعیت در مناطق مختلف کشور بر حسب سطوح ارزش های متفاوت هدف اساسی این مقاله می باشد.
در این راستا با در نظر گرفتن 10 استان کشور در قالب پنج منطقه فرهنگی - اجتماعی سعی شده است که وضعیت ابعاد ارزشی جامعه (ارزش های دینی، خانوادگی، سیاسی، اجتماعی، جنسیتی و جهانی) در این مناطق مورد مطالعه قرار گیرد. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که این تحولات به ترتیب از ارزش های دینی، سیاسی، جنسیتی و جهانی شروع می شود و به تدریج ارزش های اجتماعی و خانوادگی را تحت تاثیر قرار می دهد به گونه ای که در مجموع می توان بیان داشت در منطقه «یک» وضعیت هنجارها در قالب مدرن شدن یا سنتی ماندن و نیز جدا شدن از بافت نظام ارزشی سنتی نوعی آنومی هنجاری را پدید آورده است. در مناطق «سه» و «چهار» هنجارها و ارزش های اجتماعی جهت گیری مشخص ندارند و این امر افراد را با «ابهام هنجاری» مواجه کرده است. در مناطق«دو» و«پنج» تا حدودی هنجارها و ارزش های اجتماعی نوعی «نظام هنجاری» سنتی و پایداری را نشان می دهند."