۱.
سخن از هویت ایرانی و بنیادهای آن، مستلزم ورود به حوزه اندیشه سیاسی ایرانی است. اگر هویت را به مثابه فرایند «ساخت معنا و آگاهی» در نظر بگیریم، فرایندی که بر مختصات فرهنگی ایران زمین استوار بوده است، بدیهی است که باید از اسطوره و حماسه به عنوان دو بنیاد هویت ایرانی یاد کنیم. مقاله حاضر به این پرسش اساسی می پردازد که چرا و چگونه اسطوره و حماسه در تکوین هویت ایرانی نقش داشته اند. فرضیه ای که مورد سنجش قرار می گیرد، این است که اسطوره و حماسه به مثابه نخستین و کهن ترین خاستگاه اندیشه ایرانی، با ظهور کارکرد سیاسی و اجتماعی مشترک یعنی لزوم هماهنگی میان نظام جامعه و نظام کائنات، نقش برجسته ای در تکوین هویت ایرانی داشته اند. رهاورد این کارکرد مشترک در گستره اندیشه سیاسی ایرانی، حفظ و تقویت همبستگی و انسجام ایرانیان بوده است.
۲.
حضور پر رنگ عناصر هویت ساز ایران در فرهنگ بسیاری از اقوام مشرق زمین در جغرافیای وسیعی از جهان که از یک سو از بالکان در اروپا شروع می شد و تا کرانه های شرقی چین در آسیا ادامه می یافت، و از سوی دیگر از فراز فرارود تا قلب هند و بین النهرین را فرا می گرفت، از سالیانی بسیار دور تاکنون، مفهوم جهان ایرانی را همواره در کنار نام ایران تداعی کرده است. با وقوع انقلاب اسلامی در ایران در سال 1357 ش و به دنبال آن، استقلال جمهوری های پنجگانه ماوراء النهر در سال 1991.م/1370.ش، رویکرد شاعران و محققان فارسی زبان دو منطقه به یکدیگر، پس از حضور هفتاد سال استعمار شوروی در فرارود، بیش از پیش افزایش یافته است. در این مقاله، جهان ایرانی و مولفه های آن در ماوراء النهر قرن بیست با تکیه بر میراث ادبی مهدی اخوان ثالث (1307-1369.ش) و دکتر شفیعی کدکنی (تولد 1318.ش)، دو تن از شاعران معاصر ایران، که حوادث این منطقه و تحولات آن را در اشعار خود منعکس کرده اند؛ نقد و بررسی و در سه بخش تنظیم شده است که عبارتند از: جهان ایرانی و مولفه های آن در ماوراء النهر؛ جهان ایرانی و ماوراء النهر در شعر اخوان ثالث و شفیعی کدکنی.
۳.
در دوره دوم مشروطه که از فتح تهران در جمادی الثانی سال 1327هـ.ق آغاز شد و با اولتیماتوم روسیه در محرم 1330.ق به پایان محتوم خود رسید، ایران شاهد یکی از بحث انگیزترین ادوار تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود بود. در این دوره به طور مشخص از نظر فکری جریان های گوناگون و جالب توجهی شکل گرفت که هر کدام تلاش می کردند بر اساس باورهای خود، آنچه را از مشروطه استنباط می کردند به جامعه انتقال دهند. شیخ حسین یزدی یکی از برجسته ترین این اشخاص بود که مقام و موقعیت نظری او در بحث مشروطه و نسبت دین با این اندیشه و نظام سیاسی هنوز روشن نیست. این مقاله به بررسی مقولات یاد شده از دیدگاه وی می پردازد.
۴.
این مقاله در سه بخش تنظیم شده است. در بخش اول به این پرسش پرداخته می شود که چرا جامعه ایران با مساله ای به نام قانون گریزی مواجه است؟ در بخش دوم سعی شده تا مطالعاتی که به موضوع قانون و رعایت آن پرداخته اند، مورد نقد و ارزیابی قرار گیرد. استدلال اصلی ما در این مقاله آن است که تحلیل های ارایه شده در این زمینه ناکار آمدند. لذا، در بخش نهایی با طرح مفاهیمی نظیر «جامعه بی انضباط» و «نهادهای مراقبت و تنبیه»، الگوی دیگری برای مطالعه قانون گریزی در ایران پیشنهاد شده است.
۵.
"تنوع فرهنگی واقعیت کهن جوامع بشری است؛ اما ایدئولوژی، گفتمان و سیاست چند فرهنگ باوری موضوعی فاقد قدمت است که خاستگاه زمانی آن دهه 1970.م و آغازگاه مکانی آن آمریکای شمالی، استرالیا و سپس اروپای غربی می باشد. این آموزه فکری و راهنمای سیاستگذاری اگرچه با تاخیر پای در قاموس سیاست و مطالعات فرهنگی نهاد؛ اما به دلیل ارتباط وثیق با موضوعاتی چون جهانی شدن، شهروندی، اقلیت ها، سیاست گذاری عمومی، جنبش های نوین اجتماعی، ملت سازی و از همه مهمتر موضوع هویت، انسجام جامعه ای و همبستگی ملی، با شتاب فزاینده ای در کانون توجه متفکران و سیاستمداران قرار گرفته است.
چند فرهنگ باوری به معنای به رسمیت شناختن «تفاوت» و احترام به تنوع فرهنگی در حوزه عمومی به عنوان جزء مشروع و مطلوب جوامع، با موضوع انسجام اجتماعی و همبستگی ملی رابطه نزدیکی دارد. هدف این مقاله رویکردی انتقادی به این ارتباط است. بدین منظور پس از بررسی معناشناختی چند فرهنگ باوری و مطالعه عوامل موثر در گسترش آن، به بررسی نسبت چند فرهنگ باوری و همبستگی ملی و انسجام اجتماعی پرداخته و ضمن اذعان به وجود برخی آثار و پیامدهای مثبت چند فرهنگی از یک سو، و چند بعدی بودن انتقادات وارده بر این نظام فکری از سوی دیگر، فقط کارکرد ضد انسجامی آن را مورد مداقه قرار داده است."
۶.
"پست مدرنیسم به عنوان جریان فکری – اجتماعی، تحولاتی را در نحوه نگاه ما به فرد و جامعه فراهم نموده است. در این مقاله با تمرکز بر فهم تاثیر و تاثرات جریان پست مدرن بر هویت سیاسی، تلاش می شود تا برخلاف ادبیات رایج در کشورمان که بیشتر وجوه سلبی – پست مدرن را منعکس می کند، نگاه ایجابی پست مدرن ها را به مقوله هویت سیاسی مورد کندوکاو قرار دهیم.
در این راستا ضمن بررسی وضعیت پست مدرن، هویت سیاسی پست مدرن، و نحوه تحلیل هویت سیاسی از سوی پست مدرن های ایجابی، این فرضیه را مورد مداقه و بررسی قرار می دهیم که پست مدرنیسم با درانداختن نوعی نظام مفهومی، چشم اندازهای جدیدی را برای تحلیل هویت سیاسی فراهم می آورد. اینکه پست مدرنیسم چگونه توانسته است با پی نهادن بنیان های روشی نوین، چارچوب ها و بدیل های متفاوتی را برای هویت و کنش سیاسی فراهم آورد، محور بحث این مقاله است."
۷.
این مقاله به بررسی یکی از وجوه ناکامی فرایند دموکراسی سازی (تحول به دموکراسی یا دموکراتیک شدن) به مثابه هویت سیاسی برون زا در کشورهای توسعه نیافته می پردازد. با توجه ویژه به این مساله که در سال های اخیر با ظهور عرصه های گوناگون جهانی شدن، حکومت های اقتدارگرا از سوی شمال – به خصوص ایالات متحده – تحت فشار قرار گرفته اند. تامل نظری در این خصوص برای این دانش پژوه ایرانی از اهمیت مضاعفی برخوردار است. مدعای مقاله حاضر آن است که این «الگوی تجویزی» به رغم کامیابی در برخی از عرصه ها، در عرصه های بسیاری ناکام مانده و در عمل، منجر به واکنشی هویتی و بروز وضعیتی سیاسی شده است که می توان آن را «شبه دموکراسی» نامید.