دین ظهور اسم هادى خداوند مىباشد؛ چنانچه افراد خود را در معرض این فیض عظیم الهى قرار دهند، متنعم شوند و چون اعراض جویند، محروم گردند؛ حال آنکه با پذیرش اقناعى و آگاهانه آن، این رحمت خداوندى در باور و ایمان آنها نفوذ خواهد نمود و اجتماع به برکت انتقال باورهاى دینى، رنگ و جلوهاى الهى خواهد گرفت. اما چگونه مىشود که نسلى از چشمه گواراى دین سیراب و نسلى در برهوت تشنگى و کویر حیرانى گرفتار مىآید؟!!چه روند و شرایطى موجب تحکیم یا تزلزل اندیشهها و مفاهیم دینى در متن اجتماع مىشود؟! کدامین موانع فرهنگى پذیرش مفاهیم دینى را با مشکل مواجه مىسازد؟!...در پیگیرى پاسخ به این سؤالات در محضر صاحبنظران، حجة الاسلام والمسلمین جناب آقاى حمید پارسانیا، نویسنده و محقق در علوم اجتماعى و مدرس علوم حوزوى و جناب آقاى اسماعیل بلالى، محقق و پژوهشگر در مقطع دکتراى جامعهشناسى مىباشیم.
از آنجا که شوراى فرهنگى اجتماعى زنان در تقویت شخصیت و جایگاه زن مسلمان و سیاستگذارى و تدوین برنامهها و تمهید امکانات لازم براى ایفاى نقش اساسى او به عنوان انسانى متعهد، متعالى و مربى انسانهایى رشید و بالنده نقش برنامهریزى رابعهده دارد و درجهت ایجاد زمینه مساعد براى مشارکت فعال زنان درامور اجتماعى، فرهنگى، سیاسى و تقویت و استحکام بناى خانواده برمبناى حقوق و اخلاق اسلامى تلاش مىنماید، لذا طرح توسعه فرهنگ عفاف را به منظور تقویت و تثبیت ارزشها ونفى ضد ارزشها و تطهیر روابط اجتماعى در جهت استحکام خانواده تنظیم نموده است.
آنچه امروزه در ایران اسلامى تحت عنوان «فمنیسم» مطرح مىگردد داراى همان ویژگیهاى کلى جنبش زنان در دوره طاغوت است که مهمترین شاخصه آن مخالفت با «دیندارى» زنان و «حقوق» آنان در عرصه فقه مىباشد. در حقیقت فمنیسم وارداتى(1) مصداق بارزى از روشنفکرى مرتجع(2) است که با گام برداشتن در جهت خلاف دین، خط بطلانى بر کارآیى و واقع نمائى خود کشیده است.حاصل عمر حضرت امام قدس سره، استاد شهید مطهرى(ره) در اعتراض به روش متداول روشنفکران ایرانى که فریب خوردن با نام فمنیسم یا همان دفاع از حقوق زنان است که اظهار مىکنند: «احیاء حقوق فراوان و متروک زنان در اسلام» نهضت حقیقى زنان مسلمان است «نه اینکه با تقلید و تبعیت کورکورانه از روش مردم غرب که هزاران بدبختى براى خود آنها بوجود آورد. نام قشنگى بر روى یک فرضیه غلط بگذاریم.(3) و با تبعیت از حرکتهاى فمنیستى، «بدبختیهاى نوع غربى» زن را بر «بدبختىهاى نوع شرقى»اش اضافه نمائیم. در این مقاله به واکاوی در کلام امام می پردازیم.
ویژگیهاى انحصارى غریزه جنسى در طول تاریخ زندگى، انسان را بیش از هر چیز به خود سرگرم کرده است و در همه جنبه هاى حیات او جلوه گر شده است. تعبیر جنسى و بحثهاى مربوط به آن را در ادبیات، هنر، مذهب، فلسفه، نظامهاى حقوقى و شاخههاى متعدد علوم مىبینیم. بعضى از دانشمندان بر این باورند که بخش عمدهاى از بیماریهاى جسمى، اختلالات عاطفى و روانى، عصیبتها و پرخاشگرىها، هنرنمایىها و خلاقیتها، کشمکشها و جنگها و در نتیجه ظهور و سقوط تمدنها از تهییج غریزه جنسى انسان و تمایل براى ارضاى آن ناشى شده است. در این مقاله به بررسی اهداف انگیزش ها جنسی می پردازیم.
از آنجا که یکى از اهداف عمده فصلنامه، پاسخگویى به مسایل فقهى حقوقى بانوان است، در راستاى نیل به این هدف مطلع شدیم که بانوى مجتهده سرکار خانم صفاتى نسبت به مسایلى چند در امور زنان موفق به انجام تحقیقات گستردهاى شده و به نتایج مطلوب و ارزشمندى نائل آمدهاند.بر این اساس در این گفتمان راجع به یکى از عمدهترین مسایل زنان که گسترهاى فراگیر دارد باب سخن را با ایشان گشودیم و توفیقى حاصل گردید تا از نظرات ارزشمندشان بهرهمند شویم. و شما خواننده عزیز را در جریان این گفتمان فقهى قرار دهیم.
زن و شخصیت او در طول تاریخ، همواره دستخوش بىمهرىها و ناملایماتى در تفکرات مختلف قرار گرفته است، به طورى که مىتوان آن را به دو بخش جاهلیت قدیم و جاهلیت قرن بیستم تقسیم نمود. در جاهلیت گذشته، زن به منزله یک عنصر زاید، فاقد ارزشهاى انسانى قلمداد مىشد و تاریخ گواه است که چگونه مورد غضب، تنگ نظریها و عقاید خرافى قرار مىگرفت و از کمترین مواهب زندگى محروم بود و در عصر جاهلیت قرن بیستم نیز با اندک تغییرى مورد همان بىمهرىها و تحقیرها قرار گرفت؛ تا آن حد که او را در بسیارى از عرصهها براى ارضاى پستترین خصلتها و هوسهاى مادى بشر مورد سوء استفاده قرار دادند، و محور ارزشگذارى شخصیت زن براساس الگوهاى غربى جاذبههاى ظاهرى او گردید، همان الگویى برخاسته از الگوى باستانىِ رومى، یونانى که زن را وسیلهاى براى تکیّف و التذاذ مرد مىدانست و امروز هم مدعیان غربى تلاش مىکنند جاهلیت خود را بر معرفت عالم غلبه دهند و هرکجا ایدهاى را که با هدفگیرى و مبانى پذیرفته شده آنان به مخالفت برخیزد، تحمل نکنند و همچنان قالبهاى فکرى، اخلاقى، اجتماعى خودشان را درخصوص زنان القا نمایند. در این مقاله به بررسی چنین عملکردها و سیاست هایی می پردازیم.
یکى از موضوعات اساسى در مباحث زنان، مسأله مشارکت سیاسى آنها مىباشد. این امر تنها از یک قرن قبل در غرب به شکل جدى مدنظر قرار گرفته، لکن در میان مسلمین، از چهارده قرن قبل، همراه با اولین حضور اجتماعى مسلمانان همواره مورد توجه بوده است. از آنجا که سالیان متمادى تحجّر برخى مقدس مآبان و عداوت بعضى اسلام ستیزان، این جلوه روشن از مظاهر کمال اسلام را مخدوش نموده است، سعى شد تا نمونه هایى از گستره مشارکت سیاسى زنان در تاریخ اسلام عرضه گردد. در دو شماره قبل نشریه، بحث حضور فعال زنان در بیعت، یا به تعبیرى حضور فعال آنها در تصمیمگیریهاى نظام سیاسى اسلام و نیز مسأله هجرت به عنوان حرکتى اساسى در ساختن زیربناى تمدن باشکوه اسلامى و سپس روشنگرى و هدایت افکار جامعه توسط زنان ارائه شد.در بحث هدایت جامعه یا همان امر به معروف و نهى از منکر در عرصه سیاست، پس از اشارتى مختصر به آیات و روایات، مواردى از تاریخ صدر اسلام از ابتداى رسالت پیامبر صلىاللهعلیهوآله تا پایان خلافت معاویه ذکر گردید.در ادامه به نمونه هایى از این تلاش گسترده تا عصر حکومت منجى بشریت، حضرت مهدى موعود علیهالسلام اشاره مىشود.
یکى از مهمترین موضوعاتى که ضرورت تبیین آن در حکومت اسلامى بر مبناى نظریه اصولى ولایت فقیه مورد توجه اندیشمندان قرار دارد. و در نگاه بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران از جایگاه ویژهاى برخوردار بوده و پیوسته در مقام روشنگرى آن بر آمدهاند و در تداوم آن مقام معظم رهبرى و نیز سیاستگذاران حکومتى بر آن اهتمام ورزیدهاند، مسأله رسالت این جهانى اسلام و جایگاه و نقش زن مسلمان در تحقق آن است. اعتراف اندیشمندان و صاحبنظران داخلى و نیز نظریه پردازان خارجى حاکى از این است که با تحول بنیادین در نظام حکومتى ایران به رهبرى امام خمینى (قدس سره) اولاً نگرش جهانیان از توانمندیهاى جامعه دینى متحول شد و ثانیا جایگاه دیگرى را از نقش زنان در بر پایى یک سیستم حکومتى آنهم بر مبناى اسلام عرضه کرد، اما نکته حایز اهمیت این است که در این نوع از حکومت و در طى این دو دهه که از انقلاب اسلامى گذشته آیا زنان جایگاه ارزشى و حقیقى خود را در نظام فردى و خانوادگى و اجتماعى دریافت کردهاند؟ و یا تا رسیدن به اهداف و آرمانهایى که بنیانگذار انقلاب اسلامى آنرا در عرصههاى نظرى و عملى مطرح ساختهاند، فاصلهاى زیاد دارند. در اقتراحى با حضور کارشناسان و صاحبنظران مسائل حقوقى و اجرائى زنان به تبین موضوعات مذکور پرداخته و نظر شما خوانندگان را بدان جلب مىکنیم.
مکتب پلورالیسم، هر چند در میان برخى از فلاسفه یونان باستان و فلاسفه قبل و بعد از سقراط ریشه دارد، اما باتوجه به تفکر دوران قرون وسطى که در آن مکتب «مونیسم» یا «وحدت گرایى» ملهم از فلسفه دینى مسیحى در قرون وسطى بوده است. پلورالیسم، قایل به اصل تعدد و کثرت وجود اشیاء و حقایق نهایى هستى و به تبع آن قایل به اصالت وجود «بشر» و «جهان» در برابر و یا حداقل در کنار و عرض (نه طول) وجود خداوند و جهان مابعدالطبیعه مىباشد و به این وسیله، در تفکر مابعدالطبیعى دورانهاى کلاسیک و قرون میانه غرب خدشه وارد مىنماید. این مکتب با توجه به شکست اندیشه فلسفى «اومانیسم» در قرن نوزدهم، با ظهور متفکران شکاک و شالوده شکن همچون «نیچه» به دنبال تشکیک عظیم «هیوم» و «کانت» در اعتبار فلسفههاى مابعدالطبیعى و در قرن حاضر با ظهور متفکرانى چون «دریدا»، «بودریار» و «لیوتار» ماهیتى کاملاً مدرن و بلکه پست مدرن به خود گرفته است و در اعتبار هر نوع تفکرمبتنى بر جزم و یقین و اعتقاد به وجود جهان ماوراالطبیعه حتى در وجه شبه متعالى و کاملاً بشرى آن تردیدهایى ژرف و اساسى وارد ساخته است، آنچنان که در شرایط کنونى در کنار متفکران پست مدرن مذکور به استثناى فلاسفهاى چون «هایدگر»، اکثریت متفکران پلورالیست غرب که از چند سده گذشته تاکنون بیشتر در جهان آنگلو ساکسون و عرصه مکتبهاى «تحلیلى» ظهور نمودهاند قائل به «نسبیت» معرفت و اصالت «شک و گمان» تا مرز اعتقاد به «سوفیسم» مدرن کنونى پیش رفتهاند. با توجه به تقدم و نقش پایهاى فلسفه در تفکر و تمدن مغرب زمینى سلسله مباحثى که در این شماره و شمارههاى بعدى تقدیم خوانندگان علاقمند به این مباحث مىگردد که به شرح و نقد گوشههایى از تراوشات فکرى این مکتب در عرصههاى مختلف فلسفه، دین، علم، و سیاست از چند سده اخیر تاکنون خواهد پرداخت.
امروزه آثار زیانبار بعضى از حرکتهایى که در دفاع از حقوق زن صورت گرفته براى همگان مشهود و ملموس است، و اختلال در نظام خانواده و از هم گسیختگى رو به افزایش آن حاصل همین حرکتهاى عجولانه و یا انفعالى و یا افراطى و خصمانه است، از سویى انقلاب صنعتى در جهان غرب کار را بدانجا رسانده که صورت ابزارى زن، هویت زنانه او را محو ساخته، و ظرافتها و لطافتهاى روحى او را به وادى فراموشى کشانده، و طبیعت و رسالت مادرى و انعطاف و رأفت همسرى را از او ستانده، و کار را به جایى رسانده که او را به یک نبرد رویاروى و خصمانه و خشونتزا در مقابله با مردان خوانده است. اینجاست که علقهها و روابط انسانى نه تنها بین زن و مرد در کانون خانواده رو به کاهش گذاشته، بلکه روابط صمیمى فرزندان با پدران و مادران رو به اضمحلال و بیرنگى نهاده، و جوامع بشرى بر غم پیشرفت در تکنیک و صنعت در ادامه راه زندگى نگران از آینده، دورنمایى تاریک و مبهم و پرتشویش را در مقابل خویش مشاهده مىکند، و این خود بیانگر ناکارآمدى و ناتوانى بشر در تدوین قانون کامل براى زندگى و برنامهریزى مدنى است.اکنون جاى این سؤال است که آیا وقت آن نرسیده که بشریت مضطرب و ناآرام تأملى دوباره کند، و با خردمندى چاره اندیشى نماید؟! در این مقاله به بررسی چاره اندیشی هایی در این زمینه می پردازیم.
نوشته حاضر باهدف تعیین موارد معروف در خانواده در صدد است با تبیین ویژگى خاص معروف، آن را از دیگر اصطلاحات مشابه باز شناسد و با استفاده از تعریف علامه طباطبایى (ره) در تفسیر المیزان به شرح معناى معروف پرداخته بدیهىترین حکم معروف، یعنى مساوات در حقوق تکالیف زن و مرد را مورد بررسى قرار دهد و سپس نظر اسلام را در حدود و ثغور تعیینى در مصادیق معروف مشخص نماید.«معروف به معناى عملى است که افکار عمومى آن را شناخته شده بداند و با آن مأنوس باشد و با ذائقهاى که اجتماع از نوع زندگى خود بدست مىآورد سازگار باشد و چون اسلام شریعت خود را بر اساس خلقت و فطرت بنا کرده، معروف از نظر اسلام همان چیزى است که مردم آن را معروف بدانند. البته مردمى که از راه فطرت دور نشده و از طور و نوع نظام خلقت منحرف نشده باشند.از آنجایى که براى تعیین معروف از معبر عرف باید گذشت، با نظرى کوتاه به جایگاه عرف، وجوه اشتراک و امتیاز آن را با سایر موارد باز خواهیم شناخت.