آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

ویژگیهاى انحصارى غریزه جنسى در طول تاریخ زندگى، انسان را بیش از هر چیز به خود سرگرم کرده است و در همه جنبه ‏هاى حیات او جلوه گر شده است. تعبیر جنسى و بحثهاى مربوط به آن را در ادبیات، هنر، مذهب، فلسفه، نظامهاى حقوقى و شاخه‏هاى متعدد علوم مى‏بینیم. بعضى از دانشمندان بر این باورند که بخش عمده‏اى از بیماریهاى جسمى، اختلالات عاطفى و روانى، عصیبت‏ها و پرخاشگرى‏ها، هنرنمایى‏ها و خلاقیت‏ها، کشمکش‏ها و جنگها و در نتیجه ظهور و سقوط تمدنها از تهییج غریزه جنسى انسان و تمایل براى ارضاى آن ناشى شده است. در این مقاله به بررسی اهداف انگیزش ها جنسی می پردازیم.

متن

ن و شخصیت او در طول تاریخ، همواره دستخوش بى‏مهرى‏ها و ناملایماتى در تفکرات مختلف قرار گرفته است، به طورى که مى‏توان آن را به دو بخش جاهلیت قدیم و جاهلیت قرن بیستم تقسیم نمود. در جاهلیت گذشته، زن به منزله یک عنصر زاید، فاقد ارزشهاى انسانى قلمداد مى‏شد و تاریخ گواه است که چگونه مورد غضب، تنگ نظریها و عقاید خرافى قرار مى‏گرفت و از کمترین مواهب زندگى محروم بود و در عصر جاهلیت قرن بیستم نیز با اندک تغییرى مورد همان بى‏مهرى‏ها و تحقیرها قرار گرفت؛ تا آن حد که او را در بسیارى از عرصه‏ها براى ارضاى پست‏ترین خصلت‏ها و هوس‏هاى مادى بشر مورد سوء استفاده قرار دادند، و محور ارزشگذارى شخصیت زن براساس الگوهاى غربى جاذبه‏هاى ظاهرى او گردید، همان الگویى برخاسته از الگوى باستانىِ رومى، یونانى که زن را وسیله‏اى براى تکیّف و التذاذ مرد مى‏دانست و امروز هم مدعیان غربى تلاش مى‏کنند جاهلیت خود را بر معرفت عالم غلبه دهند و هرکجا ایده‏اى را که با هدف‏گیرى و مبانى پذیرفته شده آنان به مخالفت برخیزد، تحمل نکنند و همچنان قالبهاى فکرى، اخلاقى، اجتماعى خودشان را درخصوص زنان القا نمایند. چنین سیاستها و عملکردها نتیجه‏یى جز فرو ریختن ارکان فضیلت و اضمحلال خانواده و تشدید خشونت علیه زنان و تحقیر و فشارهاى گوناگون شغلى، اجتماعى و خانوادگى تحت عنوان آزادى و دفاع از حقوق بشر نبوده است و در نظام منحط ستم‏شاهى نیز با تأسى به این الگوها زنان را برخلاف مسیر فطرت و طبیعت و کرامت و شأن انسانى به فعالیتهایى کشاندند که هدفى جز مسخ هویت فرهنگى و ملى زنان به دنبال نداشت؛ تا اینکه انقلاب اسلامى به رهبرى فرزندى پاک از سلاله‏ى فاطمه علیهاالسلام بر مبناى مکتب حیات بخش اسلام به وقوع پیوست و آفتاب اسلام از افق ایران طلوع کرد. امام آمد و در اوج جاهلیت مدرن با سلاح اخلاق، تدبیر، عرفان و علم و با تأسى به جدش رسول گرامى اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ، شخصیت مخدوش شده و ارزش پنهان زن را احیاء نمود، ارزشى که چون آتشى، زیر خاکستر خرافات و تبلیغات گمراه کننده مخفى مانده بود، ارزشى که در غل و زنجیر ظواهر و تبلیغات فریبنده‏ى بیگانگان و تعصب ناآگاهان، دوره اسارت خویش را مى‏گذرانید، به همت و تلاش، نهضت مقدس آن روح خدا پایه‏گذارى شد و زن از بند این اسارتها آزاد شد و سر در گرو عبّودیت خدا گذاشت و پیشانى تسلیم در برابر او به خاک سایید. امام بزرگوار (ره) زن را با حفظ موقعیت و نقش‏هاى مختلف خانوادگى و نیز کرامت و منزلت انسانى او در جامعه مطرح نمود و در مرکز فعالیتهاى سیاسى و اجتماعى قرار داد و پرچم بسیارى از فعالیتهاى اجتماعى را بدست آنان سپرد و فرمود: «از دیدگاه اسلام زن و مرد هر کدام داراى هویت انسانى و استقلال ذاتى بوده و زنان را به رهبرى خود قبول دارم و رشد و پیشرفت کشور بدون حضور اجتماعى زنان به پیروزى و اهداف خود نخواهد رسید»، لذا اختلاف جنسیت نمى‏تواند موجب برخوردارى و یا محرومیت یکى یا دیگرى از پاره‏اى مسایل چون شرکت در فعالیتهاى فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى و ایفاى وظیفه گردد.
جامعه همانطور که به خدمت مردان نیازمند است، به خدمات زنان نیز در بعضى از مشاغل احتیاج بیشترى دارد. حضرت امام در پاسخ به سؤالات عده‏اى از خواهران در پذیرفتن مسئولیتهاى اجتماعى مختلف نظیر خدمت به انقلاب در سپاه، آموزش فنون نظامى، حضور در بافت اجرایى و تقنینى کشور، حضور در صحنه‏هاى آموزشى و... مى‏فرمایند با حفظ جهات شرعیه هیچ کدام اشکال ندارد. همچنین فرزند صالح ایشان مقام معظم رهبرى فرمودند که «تلقى اسلام از زن و مرد این است که هر دو از اجزاى اتم نظام آفرینش هستند، و اگر جوامع بشرى شناخت درستى از جایگاه، اهداف خلقت و وظایف زن و مرد در طبیعت بشرى بدست آورند و آن را درست بکار گیرند، نظام الهى به طور کامل تحقق پیدا خواهد کرد و بشریت از فیض همگنى، همکارى و همایش صحیح مرد و زن بهره‏هاى فراوانى خواهد برد. زیبایى و کامل بودن چهره‏ى بشریت منوط به قرار گرفتن زن و مرد در جایگاه واقعى خود در قلمرو زندگى فردى، اجتماعى و خانوادگى مى‏باشد که ایفاى این نقشها باعث تکمیل عالم وجود و راز تداوم نظام حیات بشرى است، و این همان حکمت الهى است. زن و مرد براساس دیدگاه حکمت الهى در قلمرو زندگى‏اختصاصى و خانوادگى وظایف خاصى را برعهده دارند و در قلمرو زندگى و فعالیتهاى اجتماعى، مسئولیتهاى مشترکى را از طریق اعمال توانایى‏هاى خود انجام مى‏دهند» و نیز درباره فعالیتهاى اجتماعى، سیاسى، علمى و اقتصادى فرمودند: «از نظر اسلام میدان تلاش و فعالیت براى زنان کاملاً باز است و اگر کسى بخواهد با استناد به بینش اسلامى زن را ازکارهاى علمى و تلاش اقتصادى، سیاسى و اجتماعى محروم کند، برخلاف حکم خدا سخن گفته است» البته ایشان با بیان وجوه مختلف فعالیت و تکالیف زنان، ضمن اینکه نقطه نظرات افراطى و تفریطى در مورد آنان را بى‏اساس دانسته به لزوم مشارکت جدى در همه عرصه‏ها تأکید کرده و شرط حضور زن را در مشارکت اجتماعى، «فراغت»، «شوق و علاقه»، «نیرو و توانمندى» و «نیازهاى جامعه» ذکر کردند و با این بیانات سدهاى ساختگى ناشى از سلیقه‏هاى شخصى و فردى بر سر راه مشارکت و فعالیت جدى و گسترده زنان را شکستند و تحمیل و تحدید کار زنان و فعالیتهاى اجتماعى آنان را مردود دانسته و البته ابزار حضور زن در این عرصه‏ها را افزایش سطح دانش، خردمندى زنان، پرهیز از تجمل گرایى، نوگرایى و مدگرایى توصیف کردند، و معتقدند که زنان باید قدر گوهر انسانى و وجودى خودشان را بدانند و سوق دادن زنان به سوى تجمل‏گرایى و تبدیل ساختن او به یک وسیله مصرف و الگوپذیرى از غرب ظلم و ستم بزرگى است که زنان را ازاهداف تکاملى‏شان که خداوند آنان را براى آن خلق کرده است باز مى‏دارد. بنابراین مى‏توان به طور قاطع گفت که اسلام به هیچ وجه نه تنها مانع حضور اجتماعى و اشتغال زنان نمى‏باشد، بلکه باید زمینه حضور متناسب با شئونات زن مسلمان و حفظ حریم الهى عفاف و تقوى، تنظیم روابط در حد ضرورت، عدم مغایرت شغلى با ویژگیهاى فطرى و طبیعى زن و عدم استهلاک نیروى زنان را فراهم نماید.
دیدگاه اسلام درباره اشتغال و فعالیت اجتماعى و اقتصادى زنان
دیدگاه اسلام در مورد اشتغال و فعالیت اجتماعى، اقتصادى زنان نیز تابع نگاه جامع و همه‏سونگر این دین به جایگاه انسانى و نیازها و مصلحت‏هاى فردى و اجتماعى انسان با در نظر گرفتن اهداف کلى خلقت مى‏باشد. چنانچه این نگرش را در تعالیم قرآن کریم و سایر متون اسلامى شاهدیم. نظیر:
1ـ حق مالکیت زنان بر اموال خود
خداوند متعال در قرآن کریم مى‏فرماید: للرجالُ نصیبٌ ممّا اکتسبوا و للنساء نصیبٌ ممااکتسبن)
مردان از آنچه کسب کرده‏اند بهره‏مندند و زنان نیز از آنچه کسب کرده‏اند بهره‏مند مى‏باشند، یعنى همانگونه که اگر مردان در اثر تلاش چیزى تحصیل کنند مى‏توانند مالک آن شوند، زنان نیز اگر مالى بدست آورند مالک آن خواهند بود. پس این مسئله، نشان مى‏دهد که خداوند تبارک و تعالى 1400 سال قبل حقوق اقتصادى و استقلال مالى زنان را به رسمیت شناخته است؛ در صورتى که زنان غرب از سال 1920 به بعد اجازه‏ى دخل و تصرف در اموال شخصیشان را گرفتند. همان طورى که اشاره رفت در این آیه کریمه، حلال بودن اکتساب و تحصیل درآمد مفروض گرفته شده است.
2ـ تشوق زنان‏و مردان به فعالیتهاى اقتصادى
اسلام علاوه بر صدور مجوز در مورد کسب مال و تحصیل درآمد، همگان را به حضور فعال در صحنه‏هاى اقتصادى و اجتماعى دعوت و تشویق نموده است، و یا آیاتى که مردم را به آبادانى زمین تشویق نموده است (هو انشأکم و من الارض و استعمرکم فیها) که در این موارد، صرفا مردان، مخاطب قرآن نیستند بلکه مجموعه مسلمانان و یا انسانها مورد توجه قرار گرفته‏اند و همگى به طلب فضل الهى که تحصیل درآمد، یکى از مصادیق آن است، دعوت شده‏اند و مسلما اشتغال، یکى از مهمترین راههاى کسب مال بوده و از مصادیق بارز فعالیت اقتصادى است.
البته از نظر اسلام وظیفه سنگین اداره مالى خانواده برعهده مرد است، و زن در قبال مشکلات اقتصادى خانواده و هزینه‏هاى آن شرعا مسئولیتى ندارد، هرچند ازنظر اخلاقى پسندیده است که در صورت امکان در این امر مشارکت نماید و سرپرستى مردان نسبت به زنان در خانواده مانع بهره‏مندى زنان از حقوق فردى و اجتماعى و استقلال در حفظ و دفاع از این حقوق و تصرف در اموال و املاکشان نیست.
اسلام در مورد فعالیت اجتماعى زنان به طور عام و اعمال مدیریت آنها به طور خاص، در عرصه‏هاى مختلف با شواهدى که در قرآن مجید و سیره حضرت رسول صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و ائمه اطهار علیهم‏السلام و در طول تاریخ اسلام وجود دارد، تأکید نموده است. مهمترین شاهد و تأییدى که بتوان بر قدرت و توانایى زن در اعمال مدیریت ارائه داد، آیاتى از سوره نحل پیرامون فرمانروایى ملکه سبا است. زنى که حاکم بر سرزمین خود بوده است و زنى مدیر، مدبر، حکیم و فرمانروا و اهل مشورت و خردمند است که پس از لبیک به دعوت حضرت سلیمان و هدایت یافتن، خداپرست مى‏شود.
همچنین فعالیتهاى سیاسى حضرت زهرا علیهاالسلام در ارتباط با مهاجرین و انصار براى دفاع از حق ولایت حضرت على بن‏ابى‏طالب علیه‏السلام شاهدى دیگر است. ایشان بعنوان یک سیاستمدار و یک مدیر آگاه و مسؤول با در نظر گرفتن صلاح و سلامت حاکم بر روح جامعه و حفظ موازین شرعى حضور مستمر خود را در صحنه‏هاى انقلاب حفظ مى‏کرد و براى بیعت گرفتن و اثبات حقانیت ولایت، بارها با مهاجرین و انصار ارتباط پیدا مى‏کرد و هر موقع که ضرورت مى‏دید در اجتماع حضور مى‏یافت و از حریم اسلام و تحریف و یا تصرف در احکام اسلام جلوگیرى مى‏نمود.
زنان دیگرى چون حضرت خدیجه علیهاالسلام در رسالت و امامت حضرت خاتم‏الانبیاء صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در امر امامت جامعه و همراهى حضرت زینب علیهاالسلام و ام‏کلثوم علیهاالسلام در سفر پر خطر کربلا و قافله سالارى کاروان اسیران با مدیریت حضرت زینب علیهاالسلام على رغم حضور امام سجاد علیه‏السلام ، از نظر چنین پشتوانه‏هاى عمیق در تاریخ اسلام و وجود شواهد و نمونه‏هاى بسیارى در تاریخ اسلام که همگى زمینه‏ساز حضور زنان در صحنه‏هاى مختلف انقلاب بود؛ به طورى که زنان در پیروزى نهضت اسلامى ما به رهبرى حضرت امام(ره) با تأسى به چنین الگوهایى پیشگام صف مرصوص مردان شدند. آنگونه که حضرتش فرمودند: «اگر زنان نبودند این انقلاب به ثمر نمى‏رسید» و یا در هشت سال دفاع مقدس تلاش و اعمال مدیریت و حضور زنان در صحنه‏هاى پشتیبانى جنگ و جبهه از یک طرف و تشویق و ترغیب فرزندان و همسران خود از طرف دیگر، عامل خلق حماسه‏هاى جاوید مردان شدند.
اما متأسفانه با وجود چنین مبانى و دیدگاه غنى اسلام و رهبران بزرگوار نسبت به نقش و ضرورت حضور اجتماعى بهینه زنان و تحقق این نگرش در افق حاکمیت نظام اسلامى در استفاده از این توانمندى و بناى فکرى هنوز آنگونه که باید نرسیده‏اند. و شاید زنان نتوانسته‏اند به مسئولیتها و حرفه‏هاى مناسب و مورد نیاز جامعه دست یابند. که این مسئله نیازمند تحولى بیش از این در نگرش و بینش مسئولین و آحادجامعه در درجه اول و سپس تحول در عملکرد آنان نسبت به زنان است؛ تا زمینه استفاده و بکارگیرى زنان در مدیریت‏هاى مختلف اقتصادى، سیاسى، فرهنگى و اجتماعى بیش از گذشته فراهم گردد. نکته قابل توجه در راستاى تغییر نگرشهاى فاقد اصالت درخصوص بکارگیرى زنان در مشاغل و مدیریتهاى مختلف، کسب تخصص، دانش و کارآیى لازم و تقویت اعتماد به نفس و اثبات این توانایى در عرصه‏هاى مختلف توسط خود زنان مى‏باشد. عنایت به افزایش آمار دختران دانشجو در سالهاى پس از انقلاب در دانشگاهها و کسب تخصص‏هاى مختلف گامى اساسى در رفع این نقیصه خواهد بود، و پشتوانه‏هاى نظرى لازم براى احراز مشاغل و راهیابى به سطوح بالاى مدیریتى توسط زنان کسب گردیده است و باید زمینه براى کسب تجربه در حیطه عمل هم فراهم گردد. لذا تا زمانى که مسئولیت و مشاغل مناسب به زنان واگذار نشود، نمى‏توان از آنها انتظار تجربه مدیریتى سطح بالا را داشت، البته لازم است براساس واقعیات موجود و اعتراف مسئولین سطوح بالا، به ویژگیها و مشخصات بارز زنان نظیر دقت، صداقت، تعهد، مسئولیت‏پذیرى و خستگى ناپذیرى و پشتکار که مى‏تواند بعنوان عامل مهمى در احراز پست‏هاى مدیریتى باشد، اشاره نمود.
در سراسر دنیا نیز زنان از نیل به موقعیتهاى کلیدى در پستهاى مهم مدیریتى و حضور در بخشهاى عمده خصوصى بازمانده‏اند و توانایى‏هایشان در این عرصه‏ها نادیده گرفته شده است. زنان بیش از 40% نیروى کار دنیا را تشکیل مى‏دهند با این وجود سهم آنان از رده‏هاى عالى مدیریتى به گونه‏اى غیرقابل توجیه و اندک است، در این میان تنها درصد ناچیزى از زنان مى‏توانند از این مقطع عبور کنند و قدم به مقاطع عالى بگذارند، علاوه بر این نابرابریهاى شغلى میان زنان و مردان در غرب در قرن حاضر در بازار کار، زنان را با تبعیضات بسیارى مواجه ساخته است. آنها نسبت به مردان در مشاغل مشابه مزد کمترى دریافت مى‏کنند و این امر باعث دور نگهداشتن زنان از مشاغل حرفه‏اى پردرآمد و راندن آنها به سوى مشاغل خدماتى و غیرفنى و ساده شده است. آمار نشان مى‏دهد که در دهه 1980 در کشورهاى توسعه یافته در میان حرفه‏هاى کم درآمد و ابتدایى، نسبت زنان به مردان در میان مستخدمین خانه‏ها98%، پرستارها97%، معلمین مدارس ابتدایى85%، کارکنان ساده72% و امور خدماتى58% را زنان برعهده داشته و على رغم صدسال کوشش و مبارزه و جنبش‏هاى زنانه در عرصه حضور در آموزش عالى، تعداد زنانى که در سال 1974 موفق به اخذ درجه دکترا در رشته‏هاى مختلف نایل گردیده‏اند، فقط 19% درصد مردان بوده است.
مشارکت زنان و توسعه نیروى انسانى
اگر توسعه را فراتر از مفهوم اقتصادى صرف آن و به معناى توسعه فراگیر انسانى در حوزه‏هاى مختلف فرهنگ، سیاست و اقتصاد بدانیم، ملاحظه خواهیم کرد که توسعه امرى کمّى نبوده بلکه رشد هماهنگ کیفى و کمّى و یکپارچه یک جامعه در ابعاد مختلف مى‏باشد و غایتى است که انسانها در آن جامعه براساس یک جهان‏بینى الهى به کرامتهاى اخلاقى و انسانى برسند و با این تعریف، زنان از یک طرف خود بعنوان نیمى از پتانسیل و نیروى فعال جامعه و از طرف دیگر با ایفاى نقش و محوریت آنان در تربیت نیروى انسانى در خانواده و اجتماع بعنوان شاه کلید توسعه مى‏توانند بر ابعاد کمى و کیفى توسعه تأثیرگذار باشند. امروز در عرصه ملى و بین‏المللى محورهایى را که بعنوان معیار ارزشیابى براى توسعه هر کشور به طور خاص مورد توجه قرار مى‏دهند، چگونگى برنامه‏هاى محرومیت زدایى و توسعه، نسبت مشارکت اجتماعى و اشتغال زنان و جایگاه زنان در تصمیم‏گیریهاى توسعه ملى و... مى‏باشد. رشد فرهنگى اجتماعى هر جامعه بعنوان بخشى از توسعه در گرو تربیت هرچه بیشتر نیروهاى ماهر و متخصص مى‏باشد و ضرورى است که علل کمبود نیروى کار ماهر شناسایى و با برنامه‏ریزیهاى صحیح آموزشى و اقتصادى آنها را برطرف ساخت. امروزه رشد اقتصادى جامعه رابطه مستقیمى با نرخ فعالیت افراد دارد. به طورى که در کشورهایى که نرخ رشد فعالیت زنان کمتر مى‏باشد، بازده فرهنگى، تربیتى و اقتصادى کمترى مشاهده مى‏شود. با این حساب زیربناى توسعه هر کشور آموزش و پرورش است و رابطه تنگاتنگى میان درصد با سوادى زنان و منافع اجتماعى ـ اقتصادى جامعه وجود دارد، هرگاه زنان یک کشور مورد بى‏توجهى قرار گیرند، آن ملت سیر قهقرایى طى مى‏کند و عقب ماندگى‏هاى جهان سوم بیشتر مربوط به محدودیتهاى تحصیلى و کمبود افراد متخصص است؛ زیرا قابلیت‏هاى انسانى آنها توسعه نیافته است. تحصیل زنان باعث ارتقاء آگاهیهاى فرهنگى و اجتماعى و از طرفى باعث کاهش مرگ و میر، تحدید نرخ رشد جمعیت، استفاده صحیح از منابع اقتصادى و فرهنگى در داخل منزل و بیرون، و مهمتر از همه در انتقال مفاهیم صحیح فرهنگى و ارزشى از نسلى به نسل دیگر و نهایتا ایجاد توسعه‏ى معنوى و اخلاقى مى‏گردد. نکته اساسى‏تر، نقش تربیتى مادران در بهسازى محیط خانوادگى و اجتماعى، بعنوان مهمترین عامل خارجى در شکوفایى و رشد عوامل ذاتى فرزندان که خداوند به صورت تکوینى در وجود آنها قرار داده مى‏باشد، به همین دلیل زنان مهمترین رکن توسعه محسوب مى‏شوند. مقام معظم رهبرى نقش زنان را در بازسازى حقیقى مادى و معنوى کشور و خصوصا توسعه نیروى انسانى بسیار مهم شمردند و فرمودند: «در دوران بازسازى کشور اسلامى که ملت و مسئولین درصدد آن هستند که ایران بزرگ را هم از لحاظ مادى و هم از لحاظ نظم اجتماعى و هم از جهات معنوى بازسازى حقیقى بکنند، بیشترین تکیه بر نیروى انسانى است و نیمى از این نیروى انسانى و نیمى از جمعیت کشور بانوان مى‏باشند. اگر بینش غلطى در مورد زنان وجود داشته باشد، بازسازى به معناى حقیقى و در سطح وسیع آن، شدنى نیست» معظم‏له شرایط مهم براى ایفاى نقش زنان را در توسعه کشور منوط به دو مسأله مى‏دانند و مى‏فرمایند:
«یکى آگاهى کافى و لازم زنان از حقوق خود با اتکاى والاى دین اسلام و دیگرى آگاهى افراد جامعه و مردان در کشور اسلامى که باید از نظر اسلام در مورد زن، حضور او در عرصه‏هاى مختلف زندگى، فعالیت زنان و تحصیل زنان و کار و تلاش اجتماعى و سیاسى و اقتصادى و علمى، نقش زن در خانواده و نقش زن در بیرون از خانواده چیست»؟
بنابراین، زنان علاوه بر اینکه نقش اساسى در توسعه داشته و از فرآیند توسعه نیز بهره‏مند مى‏شوند، در تربیت نیروى انسانى در خانواده نقش بسیار مهمى دارند. زیرا فرزندان بسیارى از توانایى‏ها و مفاهیم مانند نظم و انضباط، تعهد کارى، مسئولیت پذیرى، شناخت مفهوم عشق الهى، اخلاق کارى را در خانه مى‏آموزند، و جامعه محل ظهور و تجلى این خصلت‏ها مى‏باشد و از این طریق نقش زنان و مادران آگاه و مسئول در توسعه نیروى انسانى و بهره‏ورى صحیح از امکانات و نیروى انسانى در جامعه کتمان‏ناپذیر است و نقشهاى دیگر مدیریتى، اقتصادى و آموزشى زنان و تأثیر هر کدام در توسعه کشور جاى بحث و توضیح فراوان دارد.
اشتغال زنان، انگیزه، علل و پیامدها
کار و فعالیت در زندگى هر انسانى جوهره‏ى خودسازى اخلاقى و سلامت جسمانى است و مى‏تواند در شرایطى پرورش دهنده شخصیت سالم نیز باشد، و براساس تأکیدات مکرر متون اخلاقى و تربیتى، بیکارى سرچشمه بسیارى از انحرافات خواهد بود. در این میان زنان نیز نیمى از افراد تشکیل دهنده هر جامعه بوده و از این کلیت خارج نیستند؛ بنابراین فعالیتهاى اجتماعى و خانوادگى به فراخور طبیعت و ظرفیت و توان زن و مرد مى‏تواند بسیار مفید باشد. اما آنچه که باید در مورد اشتغال زنان در خارج از منزل با توجه به نقش‏هاى متفاوت خانوادگى او مدنظر قرار داد، این است که به وظایف مهم او که تربیت فرزند است آسیب وارد نشود و این بدان معنى نیست که در تقسیم سنتى وظایف والدین در منزل، مردان را از مهمترین وظیفه‏شان که مشارکت در امر تربیت فرزندان مى‏باشد، مستثنى بدانیم. البته واضح است که به دلایل ویژگیهاى خُلقى و خَلْقى زنان و ارتباط عاطفى و فیزیکى با فرزندان سهم بیشترى از این امرِ خطیر و سنگین را خداوند به عهده زنان گذارده است؛ اما نمى‏توان این واقعیت را انکار نمود که براساس تغییراتى که در ساختار فرهنگى اجتماعى جامعه ما رخ داده است، جامعه از توانایى و استعداد نیمى از نیروى شایسته و فعال کشور در پیشرفت اهداف والاى خود باز بماند و زنان به این درخواست و نیاز جامعه و سایر اثرات مثبتى که بر فعالیتهاى اجتماعى آنها مترتب است، پاسخ نگویند.
زنان در سطوح مختلف طبقاتى با انگیزه‏هاى یکسان وارد بازار کار نمى‏شوند. عده‏اى از آنها على رغم اینکه از سطح پایینى از تحصیل و تخصص برخوردار هستند، صرفا به لحاظ مشکلات مالى و تأمین بخشى از نیازهاى اقتصادى خانواده و فرزندان، وارد عرصه کار مى‏شوند و این عده در انتخاب نوع کار نیز چندان تصمیم گیرنده نیستند و در صورتى که وضعیت مالى خانواده بهبود یابد، به سرعت انگیزه کار کردن را از دست مى‏دهند و فعالیت خود را رها مى‏کنند. اینگونه مشاغل که فقط با انگیزه صرفا مالى و عدم احساس رضایت از شغل بدون بازده فرهنگى و رشد شخصیتى انجام مى‏شود، نه تنها موجب ارتقاء آگاهى نمى‏گردد، بلکه اطلاعات آنها بعنوان ابزارى براى اعمال مدیریت بهتر در خانواده و اجتماع نیز نمى‏شود، و به دلیل تعارضى که بین نقش مادرى و اشتغال بیرون خانه پیش مى‏آید، مادر را دچار مشکل مى‏کند که کارگران زن عموما در این گروه قرار مى‏گیرند و اینگونه زنان شاغل به علت اینکه از امکانات حمایتى مناسبى نیز در محیط کار خود برخوردار نیستند، ساعتهاى زیادى بچه‏هاى خود را رها کرده و نسبت به تربیت آنها غافل مى‏شوند. البته اشتغال به کار اینگونه زنان به آنها کمک مى‏کند تا در تصمیم‏گیریها و امور اساسى خانواده و نظارت بر هزینه و بودجه خانواده تأثیرگذار باشند و از طریق توانا شدن زن در تصمیم‏گیریها و رشد شخصیت او، الگوى مناسبى از او براى فرزندانش مى‏سازد. در بررسیهاى به عمل آمده درخصوص نظرات مردم درباره انگیزه و اشتغال زنان بارزترین دلیل با فراوانى 81% کمک به تأمین اقتصاد خانواده مطرح شده است و 19% دیگر به اثراتى چون کمک به تربیت بهتر فرزند، افزایش سطح فرهنگ خانواده، تقویت روحیه اعتماد به نفس، استقلال اقتصادى و تأمین دوران از کارافتادگى و کهولت، پاسخگویى به نیازهاى جامعه، ضرورت استفاده از پتانسیل فکرى نیمى ازتوان فکرى جامعه و... اشاره کرده‏اند.
البته نباید از این موضوع غافل شد که اشتغال و داشتن حرفه با کسب تحصیل و آموزش مهارتهاى مختلف ملازمه تام دارد، لذا تحصیل و کسب تجربیات اجتماعى مى‏تواند در نوع و شیوه تربیت کودکان مؤثر باشد و مادر با کسب آگاهیهاى لازم، قدرت حل مشکلات تربیتى فرزندان و خانواده را پیدا مى‏کند و فرزندانى تربیت مى‏کند که بتوانند پاسخگوى نیازهاى جامعه و نیازهاى تحصیلى فرزند خود باشند. از سوى دیگر لازم است در تقسیم‏بندى مشاغل به فعالیتهایى که ماهیت آنان با ایفاى وظایف مادرى هماهنگ‏تر است، توجه نمود. و فعالیتهایى با ماهیت آموزشى، تحقیقاتى و فرهنگى را در اولویت قرار داد. از طرف دیگر در عصر کنونى به علت مشغله بیش از حد پدران و عدم ایفاى نقش تربیتى آنان در رابطه با فرزندانشان و واگذارى این نقش به طور کامل به مادران ضرورى است که مادر با مسلح کردن خود به اطلاعات و علم مادرى، فن مادرى و ممزوج کردن آنها با هنر مادرى و سایر آگاهیهاى اجتماعى و فرهنگى، پاسخگوى مجهولات ذهنى فرزندان بوده و هدایتگر خوبى براى آنان باشد که این مسأله لزوما مترادف با اشتغال خارج از منزل نیست و زنان خانه‏دار مى‏توانند با برنامه‏ریزى و تقسیم‏بندى صحیحِ اوقات خود و تخصیص بخشى از آن به انجام مطالعه و کسب معارف مختلف فرزندان را در زمینه‏هاى آموزشى، اخلاقى و تربیتى یارى رسانند.
تحقیقات نشان مى‏دهد زنانى که از کار کردن خود در بیرون از منزل احساس رضایت مى‏کنند، در انجام وظایف مادرى خود سعه صدر بیشترى دارند و در تجزیه و تحلیل مسایل و انتقال مفاهیم اجتماعى و تربیتى به فرزندان بهتر عمل مى‏نمایند. زیرا زنان شاغل به دلیل حضور در صحنه‏هاى مختلف اجتماع و محیط کار روشهاى برخورد با مسایل و مشکلات را تجربه کرده و آموزش دیده‏اند و قدرت انتخاب راههاى سریعتر و منطقى‏تر در برخورد با مشکلات خانه و خانواده را دارند و زمینه امکان تبادل نظر و مشورت با دیگران را براى رسیدن به راه‏حلهاى منطقى در خود به نحو قابل توجه‏اى ایجاد کرده‏اند.
انگیزه‏هاى دیگر اشتغال زنان عبارتند از:
1ـ در جامعه کم نیستند زنانى که با از دست دادن همسر خود به هر دلیل به تنهایى نه فقط وظایف مادرانه خود را به بهترین نحوه ممکن انجام مى‏دهند، بلکه از عهده ایفاى نقش پدر نیز در اداره خانواده به خوبى برآمده‏اند. کارنامه زندگى سخت و دشوارى که این گروه از زنان داشته‏اند بهترین شاهد این نکته است که آنها به منظور کسب هویت اجتماعى و تأمین نیازهاى خانواده و استیصال، مشقتِ کار در بیرون از خانه را برخود هموار ساخته‏اند و یا زنانى که ازدواج موفقى نداشته و تحت ظلم و آزار شوهر قرار دارند، به علت احساس عدم پشتوانه اقتصادى از طرف همسر و یا به دلیل متارکه قادر به تأمین زندگى نیستند و جامعه نیز از طریق سازمانهاى مکمل پیش‏بینى حمایتهاى لازم و کافى را از وى نمى‏کند، تلاش مى‏کنند تا از طریق فعالیتهاى اجتماعى و اقتصادى زندگى خود را درآینده بهبود بخشند.
2ـ نکته دیگر رابطه‏اى است که بین تحصیل و اشتغال وجود دارد نمى‏خواهیم بگوییم زنانى که تحصیلات عالیه دارند، حتما باید به کار در بیرون از خانه بپردازند تا تحصیلات آنها بى‏نتیجه نماند، آنچه مسلم است یک مادر تحصیل کرده در تربیت فرزندان خود در برابر مادران کم سواد و یا بى‏سواد از موفقیت چند برابر برخوردار خواهد بود و از آنجایى که مادر رکنِ رکین خانه و محور اصلى تربیت نسل آینده مى‏باشد، اهتمام به تربیت مادران فاضل و آگاه امرى مهم و ضرورى است، و فرموده‏ى یکى از بزرگان مؤید این نکته است که «اگر به یک مرد علم بیاموزى تنها به یک فرد آگاهى داده‏اى، اما اگر زنى را علم آموختى در واقع به یک خانواده آگاهى بخشیده‏اى» ولى بهرحال زنان نمى‏توانند از تحصیلات و توان و تخصص خود، جامعه را بهره‏مند نسازند به همین دلیل مى‏طلبد میدان براى بروز توانایى‏ها و استفاده از مهارت و تخصص آنها فراهم شود.
3ـ انگیزه عده‏اى دیگر از زنان در پرداختن به کار بیرون از منزل، نیازهاى اجتماعى و پاسخ به این نیازها براساس درخواست جامعه مى‏باشد. جامعه‏اى که رشد و تعالى انسانها و حفظ شخصیت و کرامت زن را مطرح نموده است، باید متوجه این نکته باشد که در بعضى از مشاغل که ضرورت استفاده از ارائه خدمات توسط خانمها احساس مى‏شود برنامه‏ریزى کند و با تربیت و آموزش زنان متخصص، زمینه بهره‏مندى جامعه و خصوصا قشر زنان را از این نیروها فراهم گرداند.
مثلاً امروز بسیارى از زنان جامعه ترجیح مى‏دهند براى درمان و یا تحصیل فرزندان خود به متخصصین زن مراجعه کنند و یا پس از انقلاب اسلامى با ایجاد مراکز آموزشى خاص دختران - با ضوابط صحیح اسلامى با موافقت چشمگیر خانواده حاصل شده است. پس لازمه ایجاد و اداره این مراکز، تربیت کادر آموزشى و ادارى و درمانى متخصص از میان بانوان است، و زنان حضور خود را در این عرصه براى خود واجب کفایى مى‏دانند و صرفا با نیت خدمت و رشد و تعالى جامعه و حفظ ارزشهاى الهى پا به حوزه‏هاى مختلف فعالیتهاى اجتماعى و فرهنگى گذارده‏اند که این عده کم نیستند.
4ـ انگیزه‏هاى دیگرى چون: درک بهتر مسایل جامعه، کسب موقعیت اجتماعى و رشد شخصیت، آموزش و کسب تخصص‏هاى لازم، مفید واقع شدن و اغناى حقیقى نیازهاى روحى در ارتباط با انتقال تجربیات و دانسته‏هاى خود و کمک به اجتماع، تقویت روحیه اعتماد به نفس و ارتقاء سطح فرهنگ خانواده کمک به بهبود روشهاى تربیتى فرزندان از طریق کاهش فشارهاى روانى و احساس رضایت از حضور مفیدشان در اجتماع، بالا رفتن قدرت برنامه‏ریزى آنها در اداره زندگى و ایجاد محیط آرامتر توأم با نشاط براى فرزندان از جمله مواردى هستند که زنان را به صحنه‏هاى مختلف اجتماع مى‏کشاند.
در پایان این قسمت یادآور مى‏شویم برخلاف بعضى دیدگاهها که مطرح مى‏کنند تلقى زنان از کارشان نوعى «تفریح و سرگرمى» و «عقب نماندن از قافله» و یا «پیدا کردن هویت تاریخى و اجتماعى» و «معاف شدن از فعالیتهاى خانه‏دارى» مى‏باشد، اینگونه نیست، بلکه برحسب احساس تکلیفى که اکثر زنان شاغل در قبال خود، خانواده و اجتماع دارند، حداقل نیمى از روز را در بیرون از منزل پابه پاى مردان به کار پرداخته و با ورود به منزل نیز با انبوهى از کار مواجه مى‏شوند، در حالى که ساعات حضور مردان در خانه به عنوان ساعات استراحت آنها محسوب مى‏شود (البته عده‏اى از مردان هم روحیه همکارى و تعاون در انجام کارهاى منزل دارند) بنابراین عاقلانه به نظر نمى‏رسد، چنین بپنداریم که زنان شاغل صرفا براى آنکه ماندن در خانه براى آنها یکنواخت و عذاب آور شده است، بار مسؤولیت و مشکلات خود را دو برابر مى‏کنند، حال آنکه فطرت زن بر انجام وظایف خانه‏دارى و وظیفه‏ى خطیر و پرمسئولیت مادرى استوار است و هیچ مادرى نمى‏پسندد که پرداختن به مسایل اجتماعى باعث خدشه‏دار شدن وظیفه مادرى و تربیت صحیح فرزندش گردد.
پیامدهاى (مثبت و منفى) اشتغال
زنان شاغل با آموزشهایى که در محیط کار از نظر تقسیم مسئولیت و لزوم هماهنگى در انجام کار را در درون مجموعه خود براى به ثمر رسیدن و بازدهى بیشتر کار دیده‏اند، روحیه مسئولیت پذیرى و تعاون و همکارى را در بین اعضاء خانواده خود تقویت مى‏کنند که باعث ایجاد روابط دلپذیرتر در بین اعضاى خانواده و رضایت‏مندى همه آنها در پذیرفتن بخشى از کار مى‏شوند و اثرات آن به صورت غیرمستقیم در کسب مهارتها و تجربیات فرزندان در زندگى پدر و مادر فراهم شده و تجلى و ظهور و بروز آن در زندگى آینده‏شان خواهد بود.
پیامدهاى مثبت اشتغال زنان
1ـ کاهش نرخ رشد جمعیت به لحاظ آگاهیهاى فردى و اجتماعى زنان و محدود شدن تعداد افراد خانواده که منجر به افزایش سطح خدمات آموزشى، اقتصادى و تربیتى خانواده به فرزندان خواهد شد؛
2ـ افزایش آگاهى و بینش اجتماعى و نهایتا ایجاد روحیه اعتماد به نفس و استقلال فکرى و روحى در زنان؛
3ـ شکوفایى استعداد و ابراز وجود به صورت مثبت، داشتن خودپندارى مثبت، رشد و پرورش شخصیت و رفع نیازهاى روانى؛
4ـ کمک به جبران بخشى از هزینه‏هاى زندگى و تأثیر آن بر ارتقاء سطح بهداشت، آموزش و ... خانواده و استحکام یافتن خانواده از طریق تأمین نیازهاى ضرورى؛
5ـ تقویت روحیه مقاومت و اتکاء به خود در بین بچه‏ها و آماده‏سازى آنها براى جامعه و زندگى آینده خودشان؛
6ـ ارتقاء پایگاه حقوقى و حفظ منزلت زن به نحو قابل توجه؛
7ـ تقویت روحیه قناعت و پرهیز از تجمل گرایى، پوچ گرایى و اعمال فرهنگ قناعت و صرفه‏جویى؛
8ـ ارتقاء آگاهى نسبت به مسایل و مشکلات اجتماعى فرهنگى، سیاسى جامعه و ایجاد روحیه مشارکت جدى در رفع آنها در سطح خانواده و اجتماع؛
9ـ آشنایى بیشتر با روشهاى ارتقاء بهره‏ورى از امکانات مادى و معنوى خانواده و جامعه و نیز تلاش در جهت افزایش بهره‏ورى؛
10ـ توانمند شدن زنان در کمک به حل مشکلات آموزشى، اخلاقى و تربیت فرزندان؛
11ـ ارتقاء توان مدیریت و ایجاد زمینه جهت اعمال آن در خانواده در تصمیم‏گیریهاى اساسى خانواده؛
12ـ کمک به رشد و توسعه فرهنگى ـ اجتماعى کشور از طریق تخصص و مهارتهاى خود؛
13ـ استفاده از اوقات فراغت و جلوگیرى از آسیب‏پذیرى اجتماعى؛
14ـ تأمین اجتماعى زنان در مواقع بروز بحرانهاى مختلف در سنین پیرى، بیمارى و ازکارافتادگى.
پیامدهاى منفى اشتغال زنان
1ـ مشاغل تمام وقت و طولانى، فرصت ارتباط را با اعضاء خانواده کاهش داده و در سنین کودکى که فرزندان نیازمند ارتباطهاى کلامى و حسى مى‏باشند باعث بروز محرومیت‏هاى عاطفى و سوء تغذیه روانى مى‏گردد، مگر آنکه این نقیصه را از طریق سازمانهاى مکمل، نظیر مهدکودکهاى نزدیک به محل کار و یا از طریق بستگان نزدیک نظیر مادربزرگها بتوان جبران نمود؛
2ـ گسترش اختلافات خانوادگى در صورت فقدان هماهنگى لازم بین زن و مرد و ایجاد عدم تعادل میان نوع شغل و مسؤولیتهاى مادرى و همسرى؛
3ـ خستگى جسمى و روحى زنان شاغل بواسطه تلاش مضاعف آنان براى برآورده کردن انتظارات خانوادگى و اجتماعى؛
4ـ موضع‏گیرى و حساس شدن زوجین نسبت به یکدیگر در منزل به علت فرو خوردن خشم ناشى از تبعات کار بیرون از منزل و کاهش توان و ظرفیت روحى و جسمى آنان؛
5ـ انعطاف‏ناپذیرى اشتغال زن، عدم درک متقابل زن و مرد نسبت به حدود وظایف و مسئولیتهاى یکدیگر، عدم روحیه‏ى تعاون و مسؤولیت‏پذیرى در انجام امور و فقدان سازمانهاى زیربنایى و مکمل که بتواند جانشین مادر شوند، کم ارزش قایل شدن براى نقش خطیر خانه‏دارى و تربیت فرزندان و عدم توانایى زن در انجام توأمان کار بیرون و داخل خانه از جمله عواملى است که باید با برنامه‏ریزى دقیق از بروز عوارض ناشى از آن جلوگیرى نمود.
علل رشد اشتغال زنان
( ریشه‏ هاى تاریخى، فرهنگى، اجتماعى و اقتصادى اشتغال زنان)
1ـ تا زمانى که اجتماع و خانواده در حالت سنتى و به دور از صنعت و زندگى پرهیاهوى ماشینى به زندگى خود ادامه مى‏داد، مسأله اشتغال زنان به این صورت مطرح نبود و اشتغال زنان بیشتر بر پایه کشاورزى، دامپرورى و کارهاى تولیدى بود، در واقع خانواده، هم واحد تولیدى و هم نهاد اجتماعى محسوب مى‏شد که البته امروز این نوع اشتغال صرفا مدنظر نیست.
2ـ کاهش و از بین رفتن خانواده‏هاى گسترده و رشد خانواده‏هاى هسته‏اى مرکب از دو رکن اصلى خانواده یعنى زن و شوهر و فرزندان، وجود خانواده‏هاى هسته‏اى و رشد روحیه استقلال طلبى زمینه اقبال زنان را به اشتغال بیشتر کرده است.
3ـ رابطه بین تحصیلات و اشتغال از اهمیت خاصى برخوردار است. در سالهاى اخیر به برکت پیروزى انقلاب اسلامى و زمینه و فضاى امنى که زنان در پرتو آن مى‏توانند به تحصیل بپردازند و نیز تشویق و ترغیب خانواده‏هایى که در گذشته از حضور دختران خود در مراکز دانشگاهى جلوگیرى مى‏کردند و نیز احساس مسئولیت دختران و زنان در علم اندوزى جهت انجام رسالتهاى هرچه بهتر خانوادگى و اجتماعى و اعمال سیاستهاى آموزشى نظام در گسترش مراکز آموزشى و دانشگاهى، نزدیک به نیمى از رشته‏هاى دانشگاهى را زنان به خود اختصاص داده‏اند، و زنان به دلیل برخوردارى از این موهبت مى‏خواهند در سنگرهاى علمى ـ فرهنگى بیشتر براى اجتماع خود مثمر ثمر باشند.
4ـ فقدان امنیت اجتماعى و کارى در زمان گذشته باعث شده بود مسئله تحصیل و در مجموع پروسه اجتماعى شدن زنان بعنوان یک گروه عظیم در هاله‏اى از ابهام فرو رود، در حالى که امروزه با تغییرات اساسى که در ساختار فرهنگى ـ اجتماعى نظام بوجود آمده است، با اصلاح تدریجى نگرشهاى فرهنگى نسبت به زنان، زنان تمایل دارند بعنوان عضوى فعال در صحنه‏هاى مختلف اجتماعى فعالیت داشته باشند، و از سوى دیگر موقعیت خود در اجتماع را تثبیت نمایند.
5ـ مسئله دیگر نیازهاى جامعه اسلامى مى‏باشد. با توجه به رشد و توسعه روزافزون جامعه و افزایش جمعیت انتظار مى‏رود که زنان خصوصا در بعضى مشاغل نظیر معلمى، پرستارى، پزشکى، هنرى تحصیل نمایند و به اینگونه کارها بپردازند و به خودکفایى جامعه زنان یارى رسانند. اینگونه مشاغل براى راه انداختن چرخهاى اجتماعى و حاکمیت فرهنگ والاى اسلامى و انسانى ضرورت حضور را براى زنان مطرح مى‏کند.
6ـ در شرایط کنونى بالا رفتن هزینه زندگى و بالا رفتن سطح توقعات موجب گردیده تا صرفا تلاش و کار مردان على‏الخصوص قشر کارمند تکافوى نیاز مادى خانواده را ننماید. در این‏گونه موارد زنان با انگیزه کمک به اقتصاد خانواده وارد بازار کار مى‏شوند تا از این طریق زندگى بهترى را براى خانواده خود فراهم آورند.
در ادامه بحث، موضوعاتى چون موانع اشتغال زنان، تداخل نقش خانوادگى زن و اشتغال و اشتغال زنان ایرانى در آیینه آمار مورد بررسى قرار مى‏گیرد.

تبلیغات