آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۹

چکیده

زن و شخصیت او در طول تاریخ، همواره دستخوش بى‏مهرى‏ها و ناملایماتى در تفکرات مختلف قرار گرفته است، به طورى که مى‏توان آن را به دو بخش جاهلیت قدیم و جاهلیت قرن بیستم تقسیم نمود. در جاهلیت گذشته، زن به منزله یک عنصر زاید، فاقد ارزشهاى انسانى قلمداد مى‏شد و تاریخ گواه است که چگونه مورد غضب، تنگ نظریها و عقاید خرافى قرار مى‏گرفت و از کمترین مواهب زندگى محروم بود و در عصر جاهلیت قرن بیستم نیز با اندک تغییرى مورد همان بى‏مهرى‏ها و تحقیرها قرار گرفت؛ تا آن حد که او را در بسیارى از عرصه‏ها براى ارضاى پست‏ترین خصلت‏ها و هوس‏هاى مادى بشر مورد سوء استفاده قرار دادند، و محور ارزشگذارى شخصیت زن براساس الگوهاى غربى جاذبه‏هاى ظاهرى او گردید، همان الگویى برخاسته از الگوى باستانىِ رومى، یونانى که زن را وسیله‏اى براى تکیّف و التذاذ مرد مى‏دانست و امروز هم مدعیان غربى تلاش مى‏کنند جاهلیت خود را بر معرفت عالم غلبه دهند و هرکجا ایده‏اى را که با هدف‏گیرى و مبانى پذیرفته شده آنان به مخالفت برخیزد، تحمل نکنند و همچنان قالبهاى فکرى، اخلاقى، اجتماعى خودشان را درخصوص زنان القا نمایند. در این مقاله به بررسی چنین عملکردها و سیاست هایی می پردازیم.

متن

از آنجا که یکى از اهداف عمده فصلنامه، پاسخگویى به مسایل فقهى حقوقى بانوان است، در راستاى نیل به این هدف مطلع شدیم که بانوى مجتهده سرکار خانم صفاتى نسبت به مسایلى چند در امور زنان موفق به انجام تحقیقات گسترده‏اى شده و به نتایج مطلوب و ارزشمندى نائل آمده‏اند.
بر این اساس در این گفتمان راجع به یکى از عمده‏ترین مسایل زنان که گستره‏اى فراگیر دارد باب سخن را با ایشان گشودیم و توفیقى حاصل گردید تا از نظرات ارزشمندشان بهره‏مند شویم. و شما خواننده عزیز را در جریان این گفتمان فقهى قرار دهیم.
* سرکار خانم صفاتى از اینکه براى این مصاحبه وقتى را در اختیار این فصلنامه قرار دادید و به رغم مشکلات متعدد و محدودیت در وقت و توسعه کارهاى تحقیقاتى و علمى‏تان نسبت به این امر توجه لازم را مبذول فرمودید بسیار متشکریم. همانگونه که مستحضرید یکى از عمده ترین معضلاتى که غالب زنان جامعه ما با آن دست به گریبان هستند و نگرانى خاصى را نسبت به آن ابراز مى‏دارند. مسئله تحقق یائسگى و نحوه انجام تکالیف شرعى نسبت به این موضوع است، خصوصا اینکه سنین یائسگى وقتى است که بانوان نیاز بیشترى به سکونت و آرامش روانى دارند، و با توجه به رو به فرسایش رفتن قوا در این سن، مشکلات و بعضا عوارضى جانبى از انجام بعضى از دستورات دقیق فقهى، مانند عمل به وظیفه زن مستحاضه براى ایشان بوجود مى‏آید که روح و جسم را متأثر و متألم مى‏سازد، خوشبختانه اطلاع حاصل گردید که جنابعالى تحقیقات گسترده‏اى را در این زمینه انجام داده‏اید و به نتیجه و راهکار مطلوبى دست یافته‏اید، لطفا نسبت به انگیزه خود از این تحقیق، و نیز انتخاب این موضوع از بین موضوعات فقهى مطالبى را ارائه بفرمایید.
بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم و صلى اللّه‏ على محمد و اله اجمعین، شما ملاحظه مى‏فرمایید که زنان ما مشکلات متعددى را نسبت به امور خاص خود دارند، و ما در مباحث فقهى کم و بیش به حل بعضى از آنها همت ورزیده و تلاش نموده‏ایم، لیکن مسئله «دماء ثلاثه» از مباحثى است که پیچیدگى خاص حتى در نزد بزرگان و فقهاى اعلام دارد، و به رغم توجه دقیق فقها به این مسأله همواره در طول تاریخ فقه ابهاماتى در این زمینه بوده است.
آنچه که در این مورد احساس مى‏شد این بود که موضوع «دماء ثلاثه» احتیاج به دقت خاصى از سوى خود بانوان دارد، علت آن هم روشن است، چون این یک مسئله خاص مربوط به زنان است، و درک زوایاى آن براى زنان بسیار روشن‏تر است، و توجه به ساختار فیزیولوژى بدن از سویى و دقت در متون فقهى و روایى از سویى دیگر ما را بر آن داشت که در این مسأله بازنگرى دیگرى داشته باشیم، لذا در بحث درسهاى خارج فقه خود این موضوع را مورد توجه و تدریس قرار دادیم، و سپس در یک فرصت خاص که براى ما توفیق ملاقات با مقام معظم رهبرى حاصل گردید، در آنجا معظم له در بین رهنمودهاى بسیار ارزشمندى که براى تعدادى از پزشکان در آن جلسه عرضه مى‏فرمودند، و راجع به اخلاق پزشکى ارشاداتى داشتند، راهکارهایى را براى تلاشى جدید از سوى پزشکان و فقها ارائه نمودند که در ضمن آن به یک سرى از موضوعات اشاره نمودند که باید از دیدگاه فقهى و پزشکى کاملاً این موضوعات مورد ارزیابى قرار گیرد، خصوصا در زمان ما که موضوعات و مسایل جدیدى وارد زندگى انسان شده، و کاملاً باید مورد شناسایى قرار گیرد، تا بتوان حکم لازم فقهى را بر آن بار نمود، یکى از موضوعاتى را که براى تجدید نظر لازم مى‏دیدند، و بدان اشاره فرمودند همین مسأله «دماء ثلاثه» بود.
قریب به این مضمون که بایستى زنان فقیه در حوزه‏ها با متخصصین دانشگاه بنشینند و موضوع‏شناسى کنند، و نسبت به مسایل فقهى زنان تلاش دوباره از سر گیرند.
آنجا بود که من در خود احساس تکلیف بیشترى کردم و بعد از آن جلسه از طرف بعضى دانشگاهها دعوتهایى صورت گرفت، و در تهران هم جلساتى با حضور خانم‏هاى دکتر و متخصص زنان تشکیل شد، به طرح این موضوع پرداختیم.
براى کار بیشتر روى این موضوع و در راستاى روشن شدن بعضى از موضوعات فقهى براى پزشکان به کمک خواهرهاى حوزوى 30 تا 40 سؤال فقهى استخراج و در جلسات متعدد روى آنها بحث‏هاى فقهى و پزشکى صورت گرفت، انصافا گروه پزشکى هم همکاریهاى خوبى داشتند. در طول این مدت سعى ما بر این بود که موضوعات را در مسأله «دماء ثلاثه» مشخص کنیم، و حتى در رسیدن به این مقصد لازم دیدیم به بحث نسبت به موضوعات جانبى بپردازیم که عمده‏ترین آنها مسأله «بلوغ» و «یائسگى» بود.
بلوغ را فقهاى عظام در اول بحث «دماء ثلاثه» از جهت تعیین تکلیف نسبت به رؤیت خون قبل از 9 سالگى و بعد از آن مطرح نموده‏اند، ما به حول و قوه الهى تحقیقى را در زمینه بلوغ انجام دادیم که به صورت رساله‏اى جدا چاپ گردید.
موضوع دیگرى که بدان پرداخته‏ایم همین موضوع یائسگى بود. این مسأله همان چیزى است که همه خانمها با آن مقابل هستند، و در سنى که رو به فرسودگى و تحلیل مى‏باشند، یعنى حدود سن 50 سالگى این امر کم کم تحقق مى‏یابد، و اگر احکام آن مشخص نباشد مشکلات عدیده‏اى را از جهت روحى و جسمى به همراه دارد، و با توجه به اینکه عده زیادى از خانمها بعد از 50 سال [قمرى [هم مطابق عادت قبلى خود خون مى‏بینند، و نسبت به حکم آن دچار تردید مى‏شوند که آیا این خون همان حیض است، که لازمه‏اش ترک عبادت است، یا خون دیگر که آنهم نیاز به تحقق موضوع دیگرى است.
ما این بحث را به لطف و کمک خداوند و ائمه اطهار علیه‏السلام شروع نمودیم و به نتایجى هم رسیده‏ایم که آن را طى رساله دیگرى به چاپ خواهیم رساند.
* مراد از یأس و یائسگى چیست؟ و آیا این موضوع از امورى است که بر اساس تعیین شریعت موضوعیت مى‏یابد، یا از موضوعات عرفى است که بعد از تحقق، شارع حکم نسبت به آن را بیان مى‏دارد.
یائسگى به معناى قطع خون به طور کامل است، یعنى یک خانم بعد از اینکه خون قاعدگى در او به طور کامل قطع شد به او یائسه مى‏گویند. از روایات هم همین معنا به دست مى‏آید. اما اینکه یائسگى تعیین موضوعش با عرف است یا شرع، باید عرض کنم که یائسگى به معناى قطع خون همان چیزى است که عرف آن را اینگونه مى‏یابد، و تعیین موضوع مى‏کند و این امر منافاتى با حکم شارع نسبت به این موضوع ندارد، چنانچه خون حیض را هم عرف مشخص مى‏کند و حکم آن از سوى شارع تعیین مى‏شود.
* آیا در تشخیص عرف نسبت به تعیین موضوع در مسأله یائسگى شرایط طبیعى هم دخالت دارد یا خیر؟
بله طبیعت مى‏تواند در این قضیه دخالت داشته باشد، زیرا خداى متعال سیستم بدن زن را طورى آفریده که تا مادامى که زن قدرت بارورى دارد و تخمک گذارى صورت مى‏گیرد عادت ماهیانه محقق مى‏گردد و وقتى خون قطع شد تخمک گذارى هم قطعا محقق نمى‏شود، و به این اعتبار طبیعت در تحقق موضوع یائسگى دخالت دارد.
* در ارتباط با سن یائسگى در روایات قید 50 و یا 60 سالگى دیده مى‏شود و از نظر مشهور فقها نسبت به غیر سیده و غیر قرشیه قید 50 سال قمرى در مسأله سن یائسگى آمده، و نسبت به زنان سیده و قرشیه قید 60 سال آورده شده، لذا اگر خانمى غیر سیده بالاتر از 50 سال خون ببیند و لو اینکه با شرایط حیض باشد، حکم به حیض بودن آن نمى‏کنند، و بر این اساس از باب احتیاط امر به انجام اعمال استحاضه مى‏نمایند، جنابعالى این مسأله را چگونه ارزیابى مى‏کنید؟ و نسبت به تعیین سن در روایات نظرتان چیست، و آیا سن مى‏تواند در حیض بودن یا عدم آن موضوعیت داشته باشد؟ یا خیر؟
آنچه را که اینجانب به آن رسیدم توجه به همین روایات است، که اگر با دقت به آن پرداخته شود نتیجه مطلوبى را به ما مى‏دهد، باید بگویم روایات در این زمینه 3 دسته است:
دسته اول: پنجاه سال براى غیر قریشى و 60 سال براى قریشى
دسته دوم: 60 سال را به طور مطلق بیان کرده‏اند براى همه
دسته سوم: 50 سال مطلق را بیان نموده‏اند.
نکته عمده اینجاست که در بعضى روایات که تکیه بر 50 سال شده این جمله نیز هست «لَمْ تَرَحَمْرَةَ»
از آن جمله ابن ابى عمیر از امام صادق (ع) نقل مى‏کند که ایشان فرمودند: «اِذا بَلَغَتْ المَراةُ خمسین سنةً لَمْ تَرَحَمْرَةَ»(1) زمانى که زن به پنجاه سال برسد خون با شرایط نمى‏بیند، یعنى خون عادت ماهیانه نمى‏بیند و این همان تعریفى است که ما از یائسگى کردیم و همان معنا از روایات هم به دست مى‏آید، یعنى قطع کامل خون، در روایت مذکور وصف خون حیض را نموده و معناى مخالف آن این مى‏شود که اگر خون با این وصف را دید حیض است؛ و مضافا اینکه وقتى ما روایات حیض را مى‏بینیم این قید «حمرة» را در آنجا هم مشاهده مى‏کنیم و اگر «حمرة» باشد اوصاف دیگرى را هم به دنبال دارد و اگر «حمرة» نبود اوصاف دیگر هم نیست، و در اینجاست که مى‏گوییم زن داراى عادت وقتیه است یا عددیه است.
به چه علت ما مى‏گوییم این خون خون حیض است ولو اینکه بعد از 50 سال، و هنوز یائسه نشده چون هم عدد دارد و هم وقت دارد و هم وصف دارد. اینگونه روایات به درک بهتر ما کمک شایانى مى‏کند.
از طرف دیگر برخى از روایات 60 سال مطلق را ذکر کرده‏اند، و ما متوجه مى‏شویم که اگر خانمى با شرایط، خون عادت ماهیانه دید، ولو اینکه بالاى 50 سال باشد حیض است، البته ما دلایل دیگرى هم داریم که ذکر خواهیم نمود، اما قید 50 سال در روایات دلالت بر غالب دارد، چون طبق تحقیقات انجام شده میانگین سن یأس حدود 52 سالگى است، یعنى حول و حوش 50 سال با کمى تفاوت زودتر و یا دیرتر این امر محقق مى‏گردد. لذا کلام ائمه ارشاد به امرى غالب دارد و آن‏چه مورد توجه است اینکه خون داراى وصف باشد که آن را با قید «لَمْ تَرَحَمْرَةَ» بیان فرموده‏اند.
* از توجه در روایات با ذکر سن از طرفى، و از سوى دیگر قید «لَمْ تَرَحَمْرَةَ» آیا مى‏توان گفت که این قید مى‏آید و آن اطلاق 50 سال را مقید مى‏سازد، و این قید مبین این است که سن در تحقق و عدم تحقق موضوعیت ندارد، و بودن استحاضه هم نیاز به دلیل و اثبات موضوع دارد، اگر بگوییم خون بعد از 50 سال حیض نیست، پس چه موضوعى بر آن صادق است، خصوصا اینکه داراى شرایط حیض است.
بله مى‏توان گفت «لَمْ تَرَحَمْرَةَ» قید است و با تحقق آن یائسگى محقق مى‏شود و لذا این قید مطلقات را مقید مى‏سازد، و این مسأله از جهت طبیعى هم به همین صورت است، یعنى اگر خونى را که زن مى‏بیند «حمرة» است یعنى خود اوصاف دیگرى را هم به همراه دارد، حیض است و در غیر آن حیض نیست، مضافا اینکه مطلقاتى دیگر هم هست که بعضى از فقهاى گذشته مانند محقق حلى در «شرایع الاحکام» و علامه حلى در «منتهى المطلب» بدان استناد نموده‏اند، و سن 60 سالگى را به صورت مطلق براى سن یأس قرار داده‏اند؛ و چون عمدتا خانمها چه سیّده و چه غیر سیّده وقتى به 60 سالگى مى‏رسند دیگر خون نمى‏بینند، لذا از مجموع روایات و نیز استدلال بعضى از فقها بدست مى‏آید که تحقق موضوع، همان تشخیص عرف است، و معیار همان داشتن شراط حیض و یا عدم آن است، در اینجا توجه شما را به عبارت فقیه بزرگ عالم تشیع علامه حلى جلب مى‏نمایم.
ایشان مى‏فرماید: «امکان دارد گفته شود که یائسگى با رسیدن به 60 سالگى است [چه سیّده و چه غیر سیّده] ... و اگر فرض کنیم زن در زمان عادت خون مى‏بیند، همچنان که قبل هم همین حالت را داشت، پس وجود خون دلیل بر حیض است، همچنان که قبل از 50 سال که خون مى‏دید دلیل بر حیض بود، و چنانچه گفته شود با وجود اوصاف و خصوصیات، خون حیض نیست، این نوعى تحکم است و قابل پذیرش نیست»
و اما قسمت دیگر سؤال شما که آیا موضوع استحاضه ثابت است یا خیر؟ در اینجا باید بگویم نسبت به سه نوع خونى که عمدتا خانمها مى‏بینند، و آن حیض و نفاس و استحاضه است، براى هر یک ما دلیل خاص داریم، و حکم بر آنها به واسطه دلیل است، لذا اینکه بگوییم خون پس از 50 سال استحاضه است، نیاز به دلیل دارد، نسبت به حیض بودنش ما دلیل را عرضه کردیم، و ما در صورتى مى‏توانیم آن را استحاضه قرار دهیم که در حیض بودن شک داشته باشیم، اما روایات و نیز قواعد فقهى و اصول عملیه‏اى که ما داریم حیض بودن قبل از 60 سال را ثابت مى‏کند، لذا دیگر نوبت به استحاضه و تحقق آن نمى‏رسد. در مسأله نفاس استحاضه بودن بعد از ده روز دلیل خاص دارد، و یا نسبت به خون قبل از سن بلوغ همه مى‏گویند حیض نیست، و عده‏اى از فقها آن را استحاضه مى‏دانند، اگرچه در اینجا هم بعض فقها اشکال مى‏کنندو مى‏گویند: دختر قبل از بلوغ اصلاً قابلیت خون دیدن ندارد تا حکم استحاضه داشته باشد، چنانچه حضرت امام هم در استحاضه بودن آن با عدم علم به غیر آن تردید مى‏نمایند.
بر این اساس فقها مى‏گویند: اگر تردید در بلوغ داریم، و بدن قابلیت حیض را دارد حکم به بلوغ و حیض بودن خون را مى‏نماییم.
ما هیچ دلیل و روایتى خاص نداریم که خون بعد سن یائسگى را استحاضه بدانیم چنانچه حضرت امام هم در استحاضه بودن تردید مى‏نمایند اگر چه بعید نمى‏دانند.
مرحوم صاحب جواهر در کتاب استحاضه مى‏گوید: مادلیل خاص براى استحاضه دختر قبل از بلوغ و زن بعد از 50 سالگى نداریم و مى‏گوید: من ندیدم دلیل خاصى بر استحاضه موجود باشد. و از مجموعه این قراین ما حکم مى‏کنیم که خون استحاضه نیست و حیض است. و سن 50 سالگى که در ورایات آمده و بعضا آن را دلیل تعبدى مى‏گیرند این قید، قید ارشادى است، و برخى از فقها به توضیح این قید پرداخته‏اند. مثل مرحوم محقق شعرانى که به بسیارى از علوم تسلط داشتند مثل نجوم، ریاضیات، و ... مى‏فرماید که این قید 50 سالگى از اوامر ارشادى است.
* آیا به غیر از روایات در زمینه حکم به حیض بودن با شرایط خاص بعد از سن 50 سالگى از ادله دیگرى چون استناد به قواعد فقهى و یا اصولى که عمدتا در اصول فقه کاربرد فراوان دارد، جنابعالى استفاده نموده اید یا خیر؟
قاعده امکان بهترین قاعده‏اى است که ما مى‏توانیم در اینجا بدان استناد کنیم، یعنى «کُلُ ما یُمکُنْ اَنْ یکونَ حَیْضا فَهُوَ حَیْض» حال اگر به نحو امکان حیض بودن خون ثابت و با روایات سازش داشته باشد و نیز اصول دیگر هم مؤید آن باشد، از این قاعده مى‏توان استفاده کرد.
ببینید ما با قاعده امکان نمى‏توانیم خون 2 روز را حیض قرار دهیم یا خونى که مدت طهر قبل از آن 10 روز نباشد، لذا قاعده امکان در جایى کارآیى دارد که با سایر اصول و قوانین سازش داشته باشد. لذا وقتى خون داراى شرایط است و 3 روز کمتر نیست و وقت و عدد دارد، این قاعده هم در اثبات کارآیى دارد. و یار و معاضد ادله ماست .
* آیا شما به استصحاب هم استناد نموده‏اید؟
در اینجا ما دلیل خاص داریم ولى از استصحاب هم به عنوان معاضد استفاده مى‏کنیم، چنانچه علامه حلى هم در استناد به 60 سالگى مطلق، از استصحاب یارى جسته‏اند. در قاعده استصحاب ما یقین سابق و شک لاحق را احتیاج داریم، که در اینجا هر دو محقق است و لذا حکم به بقاى حیض مى‏شود، اگر چه در اینجا چون نص داریم نیازى به اصول عملیه نیست.
* ما یک بحثى را در اصول تحت عنوان اجتماع امر و نهى نسبت به موضوع واحد داریم اگر چه این اجتماع را بعضى از فقها رد کرده‏اند چون با روشن شدن موضوع اصلاً اجتماع امر و نهى محقق نمى‏شود و بر موضوع مورد بحث ما قابلیت انطباق دارد، و توضیح آن اینجا به این صورت است که خانم به واسطه عموم ادله وجوب عبادت، باید عبادت کند، و از طرفى در دوران حیض نهى از انجام عبادت شده است، حال خانمى که از سوئى بعد از 50 سالگى است و تردید در یائسگى دارد و از سوى دیگر خون با مشخصات حیض مى‏بیند در اینجا تکلیفش چیست؟
اگر ما قایل شدیم که خون عادت ماهیانه است و حیضیت آن ثابت شد، دیگر مورد خطاب امر نیست بلکه نهى شامل او مى‏شود، چون در حالت حیض عبادت حرام است. در اجتماع امر و نهى هم اگر قایل بر اجتماع باشیم باز جانب نهى مقدم است و دفع مفسده اولى از جلب مصلحت است، و اگر خانم عبادت کند خلاف احتیاط است و فقهایى که ملاک را 50 سال قرار مى‏دهند اگر چه به حکم احتیاط جانب استحاضه را گرفته‏اند اما از سوى دیگر مخالف احتیاط عمل نموده‏اند به واسطه همین مطلبى که ذکر نمودیم.
* یک قیدى در روایات است و آن «قرشیه بودن» و یا عدم آن است، و قید دیگرى تحت عنوان «نبطیه» هم داریم که بعضا مورد قبول فقها نیست. با توجه به دیدگاه جنابعالى این قید چه مى‏شود و چه تفسیرى از آن مى‏گردد؟
ما ادله خود را اقامه نمودیم و با غالبى گرفتن 50 سال و ارشادى بودن آن و نیز قاعده امکان و سایر ادله اثبات نظر خود را نمودیم، در اینجا هم باید بگویم قید «قرشیه» همان قید غالبى است، اشاره به اینکه غالب خانمهاى قرشیه ممکن است تا 60 سال هم خون ببینند، و با قاعده امکان حیضیت آن ثابت است. ولى در بین خانمهاى سیده هم کسانى هستند که زیر 50 سال یائسه مى‏شوند، بنابراین سن موضوعیت ندارد، و ممکن است اگر تحقیقاتى دامنه دار صورت پذیرد اثبات نماید که در غالب زنهاى سیده تخمک گذارى فعالتر است، لذا حیض آنان طولانى‏تر. و در اینجا چون موضوع طبیعى است سن مدخلیتى ندارد.
* در اینجا یک سؤال «طردا للباب» مطرح مى‏شود، و آن اینکه اگر روزى به واسطه استفاده از روشهاى متعدد پزشکى تخمک گذارى در زن دوام پیدا کرد، و تا بالاى سن 60 سال زن خون دید آیا اگر داراى شرایط باشد باز هم حیض است؟
نکته قابل توجهى است، اما از زمان یونان باستان تاکنون حد متوسط سن براى یائسگى 52-53 سال بوده و تغییر چندانى نکرده، اگر چه جریان خون حیض چیز مفیدى است و عوارضى چون چربى خون، پوکى استخوان و ... را دفع مى‏کند اما نظر متخصصان این است که در بالاى سنین 52-53 سالگى عمدتا بدن از جهت خونسازى دچار عوارضى مى‏شود و زن اگر بخواهد خون حیض ببیند با مشکل کم خونى مواجه مى‏شود. لذا اگر بر فرض این خون به واسطه استفاده از داروهاى هورمونى ادامه یافت تا 60 سال حیض و محکوم به ترک عبادت است چون تا سن 60 سالگى ما دلیل و نفص داریم.
و نیز حکم کسانى که قبل از یأس کامل هر چند ماه یکبار خون مى‏بینند اگر شرایط خون به غیر از وقت، در آن کامل باشد باز هم محکوم به حیض است، و یائسگى همان قطع کامل خون مى‏باشد. و لذا اگر خانمى یک سال بعد از قطع خون حیض، دوباره خون دید، از نطر آسیب‏شناسى باید تحت مداوا قرار گیرد و دیگر حکم خون حیض ندارد.
* یکى از آثارى که بر حیضیت خون بار مى‏شود در مورد حکم زنان مطلقه است، که در صورت دیدن خون حیض «سه قُرْء» یعنى سه حیض یا سه طهر را باید در عدّه لحاظ کنند، و در غیر آن حکم عدّه در موارد مشکوک و یا مورد زن یائسه فرق مى‏کند، حال در اینجا حکم نسبت به خانمى که بالاى 50 سال قمرى است ولى خون با شرایط حیض مى‏بیند، به چه صورت است؟
این مسأله به اعتبار اهمیت عِدّه مهم است،، شما مى‏دانید که زنان یائسه جزء سه دسته از زنانى هستند که نیاز به عده ندارند، و در مورد خانمى که شک در یائسگى دارد قرآن مى‏فرماید: «اِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَتُهُنَّ ثَلاثَة اَشْهُرْ» یعنى عده او سه ماه است، لیکن خانمى که بعد از 50 سال قمرى همچنان خون حیض مى‏بیند، عده‏اش همان «ثلاثة قروء» است لیکن اگر با فاصله خون مى‏بیند مثلاً سه ماه یکبار یا چهارماه یکبار باز هم عده او «ثَلاثَةَ اَشْهُرْ» است.
* در خاتمه با تشکر از حضورتان در این مصاحبه به عنوان آخرین از کیفیت تنظیم کارها و تدبیر امور منزل مى‏خواستم سؤالى داشته باشم و با وجود اینکه شما متأهل و مادر 6 فرزند هستید چگونه برنامه ریزى مى‏فرمائید؟ و بین همه مسؤولیتهاى محوله هماهنگى لازم برقرار مى‏فرمائید.
این سؤال جزء سخت‏ترین سؤالات است چون قضاوت بنده نمى‏تواند ملاک باشد البته ما ناسپاسى از خدا نمى‏کنیم چون اگر ما توفیقى به دست آورده‏ایم از فضل خداوند و توجه ائمه اطهار علیهم‏السلام است ولى این تمام آن راه و هدف هم نیست که مورد نظر ما بوده است. بنده مثل خیلى از خانمهاى دیگر که مشغول تحصیل هستند، از درس خواندن شروع کردم البته من توفیق یک زن و موفقیت او را در کنار کار خانه و بچه دارى از تفاهم مناسب و همسر هم کفو داشتن، و هدفمند بودن در زندگى مى‏دانم، و سوق دادن زندگى در جهت آن هدف کلى، زندگى باید رنگ و اهداف را بگیرد نه اینکه مبتناى اهداف ما زندگى باشد.
ما سعى بر این داشتیم که اهداف ارزشمند مورد توجه اعضاى خانواده باشد، و بعد از توفیقات الهى و لطف ائمه اطهار (ع) بالاترین عامل در پیشرفت کارها هم سنگر بودن و هم فکرى با بنده بوده، و بعد از ازدواج ایشان عامل اساسى رشد و ارتقاى علمى اینجانب بوده‏اند، و عمدتا تمامى همّ و غم ما در زندگى مشترک همین مباحث علمى بوده. ایشان هم در منقول و هم در معقول از اساتید به نام حوزه بوده‏اند و هستند، و کسیکه در سطح عالى اجتهاد و صاحب رساله و صاحب نظر باشند و نظراتشان بر دیگران کارساز باشد، طبعا در کنار چنین همسرى، انسان رشد مى‏یابد و عمده‏ترین دلیل پیشرفت را موهون این نعمت بزرگ مى‏دانم.
ایشان پیوسته همراه و مشوق من بوده‏اند و ما پیوسته مباحثات علمى را در کنار سایر امور زندگى داشته‏ایم و داریم.
* چه پیامى براى بانوان در اینجا دارید؟
حفظ کیان خانواده، حفظ حقوق همسر اساسى‏ترین وظیفه زن است و این اهداف نباید فداى کارهاى اجتماعى شود، البته کار ممتنع نیست و در صورت همراهى و همدلى کار سهل هم مى‏شود و قابل جمع هست.
* با تشکر مجدد از سرکار خانم صفاتى و با آرزوى توفیق براى ایشان این گفتمان را به پایان مى‏بریم.
 
پی نوشتها:
1- وسایل - باب 31 - ج 2

تبلیغات