آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۱

چکیده

متن

مراتب‌ کمتر از خشونت، یعنی‌ هرگونه‌ آزار رسانی‌ یا نوعی‌ اعمال‌ و رفتار یا گفتاری‌ که‌ مایة‌ چندش‌ و ناخشنودی‌ دیگران‌ شود، نیز در اسلام، سرشتی‌ شیطانی‌ شمرده‌ شده‌ است:
پیامبر (ص): «من‌ اذی‌ مؤ‌مناً‌ فقد آذانی‌ و من‌ آذانی‌ فقد آذی‌ الله، و من‌ آذی‌ الله‌ فهو ملعونٌ‌ فی‌ التوراة‌ و الانجیل، والزبور و الفرقان‌ آنکه‌ به‌ مؤ‌منی‌ آزار رساند، مرا آزار کرده‌ است، و آنکه‌ مرا آزار دهد، خدای‌ مرا آزار داده‌ است، و آنکه‌ خدای‌ را آزار داده‌ در تورات‌ و انجیل‌ و زبور و قرآن، نفرین‌ شده‌ است».
امام‌ صادق(ع): «قال‌ الله‌ - عزوجل: لیأذن‌ بحرب‌ منی‌ من‌ اذی‌ عبدی‌ المؤ‌من(3)‌    ‌ خداوند می‌فرماید: آنکه‌ انسان‌ مؤ‌منی‌ را آزار دهد، بداند که‌ با خدا به‌ نبرد برخاسته‌ است».
اهانت‌ و توهین‌ نیز نسبت‌ به‌ انسانها در منطق‌ اسلام‌ مردود است:
پیامبر(ص): «اذل‌ الناس‌ من‌ اَ‌هان‌ الناس(4) پست‌ترین‌ مردم‌ کسی‌ است‌ که‌ به‌ مردم‌ توهین‌ کند».
بیم‌رسانی‌ و غمگین‌ ساختن‌ نیز دور از اسلام‌ و دین‌باوری‌ است:
پیامبر(ص): «من‌ احزن‌ مؤ‌مناً‌ ثم‌ اعطاه‌ الدنیا لم‌ یکن‌ ذلک‌ کفارته‌ و لم‌ یوجر علیه(5)‌    ‌ آنکه‌ انسانی‌ را غمگین‌ سازد، اگر همة‌ دنیا را به‌ او بدهد جبران‌ کارش‌ نمی‌شود و پاداشی‌ نیز ندارد».
هرگونه‌ کردار و یا گفتاری‌ که‌ انسان‌ دیگر را ناخوشایند باشد و به‌ نوعی‌ ناانسانی‌ جلوه‌ کند، روانیست:
پیامبر (ص): «...و من‌ دفع‌ مؤ‌مناً‌ دفعة‌ لیذله‌ بها او لطمه‌ لطمةً‌ او اَتی‌ الیه‌ امراً‌ یکرهه، لعنته‌ الملاَّئکُهُ‌ حتی‌ یرضیه‌ من‌ حقه‌ و یتوب‌ و یستغفر...(6)‌    ‌ آنکه‌ مومنی‌ را به‌ قصد تحقیر (از نزد خویش) براند یا به‌ او سیلی‌ بزند، یا با او برخوردی‌ ناخوشایند داشته‌ باشد؛ ملائکه‌ او را نفرین‌ کنند، تا آنگاه‌ که‌ آن‌ مؤ‌من‌ را نسبت‌ به‌ حقش‌ راضی‌ کند و از کردارش‌ (نسبت‌ به‌ او) توبه‌ کند و آمرزش‌ بخواهد...»
مؤ‌من‌ یعنی‌ زن‌ و مرد مؤ‌من، و همة‌ این‌ احکام‌ هر دو جنس‌ را دربر می‌گیرد و در روابط‌ خانوادگی‌ بر لزوم‌ آن‌ افزوده‌ می‌شود. این‌ در کلیت‌ تفکر اسلامی‌ است؛ لیکن‌ با بررسی‌ آیات‌ قرآن‌ و احادیث‌ معصومان(ع) دربارة‌ زن، به‌ تاکیدهای‌ فراوانتری‌ در دوری‌ از خشونت، برمی‌خوریم.
قرآن‌ می‌فرماید: «...و عاشروهن‌ بالمعروف...(7)‌    ‌ با زنان‌ به‌ نیکی‌ (و مهربانی) رفتار کنید...»
حتی‌ در مواردی‌ که‌ سخن‌ از طلاق‌ و جدایی‌ از زن‌ پیش‌ می‌آید، قرآن‌ بر معروف‌ تاکید می‌کند:
«واذا طلقتم‌ النسأ فبلغن‌ اجلهن‌ فامسکوهن‌ بالمعروف‌ او سر‌ حوهن‌ بمعروفٍ‌ ولا تمسکوهن‌ ضراراً‌ لتعتدوا و من‌ یفعل‌ ذلک‌ فقد ظَلَم‌ نفسه‌ ولا تتخذوا آیات‌ الله‌ هزواً...(8)‌    ‌ اگر زنان‌ را طلاق‌ دادید و مهلت‌ سرآمد یا آنان‌ را به‌ نیکو وجهی‌ نگه‌ دارید یا به‌ نیکو وجهی‌ رها سازید و برای‌ اینکه‌ بدانان‌ زیان‌ برسانید در خانه‌ نگاهشان‌ مدارید. هرکس‌ چنین‌ کند به‌ خویشتن‌ ستم‌ کرده‌ و آیات‌ خدا را به‌ ریشخند مگیرید...»
طلاق‌ و جدایی‌ نوعاً‌ با آزارها، کینه‌ورزیها و برخوردهای‌ ناهنجار جانبی‌ همراه‌ است. قرآن‌ از این‌ موضوع‌ پیشگیری‌ می‌کند و می‌گوید: زنی‌ را که‌ می‌خواهید طلاق‌ بدهید، باید با رعایت‌ اصل‌ «معروف» از او جدا شوید و مبادا در این‌ حال‌ آنان‌ را آزار دهید یا زیان‌ برسانید یا رفتاری‌ خشونت‌آمیز داشته‌ باشید. بنابراین، در قهر و آشتی‌ معیار و ضابطة‌ رفتاری‌ با زنان‌ اصل‌ «معروف» است. در آیه‌ دیگری‌ نیز که‌ سخن‌ از دوران‌ شیردادن‌ به‌ فرزندان‌ است، قرآن‌ بر «معروف» تکیه‌ می‌کند، و تامین‌ نیازهای‌ مادران‌ را در چهارچوب‌ «معروف» مورد تاکید قرار می‌دهد:
«...وعلی‌ المولودله‌ رزقهن‌ و کسوتهن‌ بالمعروف...‌    ‌ بر عهدة‌ صاحب‌ فرزند است‌ که‌ خوراک‌ و لباس‌ زنان‌ را به‌ وجهی‌ نیکو تامین‌ کند...»
تأمین‌ نیازهای‌ زنان‌ بچه‌دار باید با معیار «معروف» باشد نه‌ مقدار لازم‌ و ضروری؛ بلکه‌ بیش‌ از آن.
اکنون‌ با این‌ تاکیدهای‌ قرآن‌ بر معیار «معروف» در رفتار با زنان،حدود معنای‌ معروف‌ باید روشنتر بررسی‌ شود که‌ آیا «معروف»، همان‌ حق‌ و قانون‌ و عدل‌ است‌ یا چیزی‌ حتی‌ برتر و گسترده‌تر از قانون‌ و عدالت‌ است.
واژه‌ «معروف» که‌ در تعالیم‌ دینی‌ بسیار آمده‌ است، و دستور اجتماعی‌ «امربه‌معروف» نیز با این‌ واژه‌ تبیین‌ شده‌ است، معنایی‌ ژرفتر و گسترده‌تر از قانونمندی‌ و عدل‌گرایی‌ دارد، و چنانکه‌ «معروف» شامل‌ حق‌ قانونی‌ و عادلانه‌ می‌شود، هم‌ چنین‌ کارهای‌ ارزشی‌ و اخلاقی‌ و انسانی‌ را نیز دربرمی‌گیرد. یعنی‌ رفتاری‌ افزون‌ بر حق‌ و عدل‌ که‌ نوعی‌ نیکوکاری‌ و شایسته‌ ارزشهای‌ متعالی‌ انسانی‌ است. پس‌ اگر گفته‌ شود با زن‌ به‌ حق‌ یا به‌ عدالت‌ رفتار کنید، یعنی‌ حق‌ عادلانه‌ او را بدهید و اگر گفته‌ شود با «معروف» با او رفتار کنید یعنی‌ بیش‌ از حق‌ و عدل‌ به‌ او رسیدگی‌ کنید و بدانسان‌ و تا آن‌ اندازه‌ با او نیکی‌ کنید که‌ اقتضای‌ اخلاق‌ انسانی‌ و ارزشهای‌ اسلامی‌ است. و به‌ تعبیر دیگر یعنی‌ از تکلیفهای‌ واجب‌ گاهی‌ فراتر نهید و به‌ مستحبات‌ نیز در این‌ رابطه‌ عمل‌ کنید.
در مجمع‌البحرین‌ آمده‌ است:
«معروف‌ نام‌ فراگیری‌ است‌ برای‌ هر کاری‌ که‌ موجب‌ اطاعت‌ خدا و یا نزدیکی‌ خدا و یا نزدیکی‌ به‌ او و نیکی‌ نیست‌ به‌ مردم‌ باشد و نام‌ هرکاری‌ است‌ که‌ نیکی‌ و شایستگی‌ آن‌ در قانون‌ شرع‌ و یا قانون‌ عقل‌ پذیرفته‌ شده‌ است...»(9)
امین‌ الاسلام‌ طبرسی‌ نیز می‌گوید:
«معاشرت‌ با معروف، یعنی‌ رفتاری‌ طبق‌ دستور خدا و ادای‌ حقوق‌ زنان‌ در تامین‌ نیازها و نیکو گفتاری‌ و نیکو رفتاری‌ با آنان. نیز گفته‌ شده‌ است: معروف‌ اینست‌ که‌ زنان‌ را نزنیدو سخن‌ زشت‌ نیز به‌ آنان‌ نگویید و در رویارویی‌ با ایشان‌ گشاده‌روی‌ باشید...»(10)
بنگرید که‌ اضافه‌ بر حق‌ و عدل، رفتار و گفتار نیک‌ و گشاده‌رویی‌ و رعایت‌ معیارهای‌ ارزشی‌ و اخلاقی‌ نیز در حوزه‌ مفهوم‌ «معروف» است. بالاترین‌ حد سازش‌ و گذشت‌ نسبت‌ به‌ زنان‌ این‌ فرمودة‌ قرآن‌ است:
«...فان‌ کرهتموهن‌ فعسی‌ اَن‌ تکرهوا شیئاً‌ و یجعل‌ الله‌ فیه‌ خیراً‌ کثیراً...(11)‌    ‌ و اگر شما را از زنی‌ خوش‌ نیامد، چه‌ بسا چیزها که‌ شما را از آن‌ خوش‌ نمی‌آید، درحالی‌که‌ خدا خیر زیادی‌ در آن‌ نهاده‌ باشد...»
امین‌الاسلام‌ طبرسی‌ می‌گوید:
«...در اینکه‌ زنان‌ را با ناخواهانی‌ و ناخوشایندی‌ نگاه‌ دارید خیر کثیر نهفته‌ است...این‌ آیه‌ تشویق‌ و تحریک‌ شوهران‌ است‌ (که‌ خوش‌ ندارند با همسرانشان‌ زندگی‌ کنند) به‌ صبر و شکیب‌ و سازگاری‌ و پرهیز از جدایی‌ و طلاق. و این‌ صبر تا آنجاست‌ که‌ بیم‌ زیانی‌ بر نفس‌ یا دین‌ و یا مال‌ نباشد...»
این‌ دستور به‌ مردانی‌ است‌ که‌ با عدم‌ توافق‌ اخلاقی، یا عاطفی‌ و یا مسائل‌ دیگری‌ که‌ با همسرانشان‌ دارند، روی‌ به‌ طلاق‌ می‌آورند و در برابر دلخواه‌ خود مقاومت‌ نمی‌کنند و در راه‌ سازش‌ با زنان‌ شکیب‌ نمی‌ورزند.
نیز قرآن‌ کریم‌ از آزار رسانی‌ به‌ زنان‌ شدیداً‌ نهی‌ کرده‌ است:
«والذین‌ یؤ‌ذون‌ المؤ‌منین‌ و المؤ‌منات‌ بغیر ما اکتسبوا فقد احتملوا بهتاناً‌ و اثماً‌ مبیناً(12) و کسانی‌ که‌ مردان‌ و زنان‌ مؤ‌من‌ را بی‌هیچ‌ گناهی‌ می‌آزارند، تهمت‌ و گناه‌ آشکاری‌ را بر دوش‌ می‌کشند».
این‌ آیه، پس‌ از آیه‌ای‌ قرار دارد که‌ آزار رسانی‌ به‌ خدا و پیامبر را مطرح‌ کرده‌ است‌ لذا نکوهیده‌ بودن‌ آن‌ بیشتر روشن‌ می‌شود. اینها نمونه‌ای‌ از آیاتی‌ بود که‌ از هرگونه‌ خشونت‌ علیه‌ زن‌ بطور قاطع‌ بازمی‌دارد. در احادیث‌ نیز این‌ موضوع‌ بسیار مطرح‌ گردیده‌ است:
پیامبر(ص): «ایضرب‌ احدکم‌ المرأة‌ ثم‌ یظل‌ معانقها(13)‌    ‌ آیا زن‌ را کتک‌ می‌زنید، سپس‌ می‌خواهید با او همآغوش‌ باشید؟!»
اکنون‌ این‌ سؤ‌ال‌ پیش‌ می‌آید که‌ در قرآن‌ کریم‌ چرا زدن‌ زن‌ مطرح‌ شده‌ است:
«...والتی‌ تخافون‌ نشوزهن‌ فغظوهن‌ و اهجروهن‌ فی‌المضاجع‌ واضربوهن‌ فان‌ اطعنکم‌ فلا تبغوا علیهن‌ سبیلاً(14)‌    ‌ و آن‌ زنان‌ را که‌ از نافرمانیشان‌ (در رابطة‌ زناشویی) بیم‌ دارید، اندرز دهید، و از خوابگاهشان‌ دوری‌ کنید و (سپس) آنان‌ را بزنید اگر فرمانبرداری‌ کردند، پس‌ دیگر راه‌ بیداد پیش‌ مگرید.»
اسلام‌ اطاعت‌ زن‌ از شوهر را در مسائل‌ ویژه‌ زن‌ و شوهری، لازم‌ و تکلیف‌ می‌داند، و این‌ را حقی‌ برای‌ شوهر می‌شناسد. اهمیت‌ و ضرورت‌ این‌ حق‌ و لزوم‌ برآورد این‌ نیاز پوشیده‌ نیست. این‌ نیاز در صورتیکه‌ برآورده‌ نشود و با گستاخی‌ روبرو گردد، ممکن‌ است‌ با خشونتهای‌ فراوانی‌ روبرو گردد. زیرا که‌ نوعاً‌ که‌ به‌ طور طبیعی‌ قدرت‌ مرد بیشتر است. حال‌ قرآن‌ کریم‌ دائره‌ آن‌ را محدود کرده‌ است‌ و از هرگونه‌ زیاده‌روی‌ در اعمال‌ خواست‌ شوهر مانع‌ گردیده‌ است‌ و برای‌ آن‌ شیوة‌ قانونی‌ معین‌ کرده‌ است، تا به‌ زیاده‌رویهای‌ ظالمانه‌ای‌ نینجامد. بنابراین‌ ضرب‌ در صورتی‌ است‌ که‌ خلافی‌ صورت‌ گرفته‌ باشد و آنهم‌ خلاف‌ در روابط‌ ویژه‌ زن‌ و شوهری.
موضوع‌ دیگری‌ که‌ در خور ژرفنگری‌ است، چگونگی‌ این‌ «ضرب» است. حدود و کیفیت‌ ضرب‌ در احادیث‌ و تفاسیر مشخص‌ شده‌ است‌ و چنین‌ گفته‌اند که‌ منظور، زدن‌ بسیار نرمی‌ است‌ که‌ هیچگونه‌ اثری‌ برجای‌ نگذارد.(15) برای‌ تبین‌ بیشتر حدود آن‌ و جلوگیری‌ از هرگونه‌ زیاده‌ روی، امام‌ صادق‌ (ع) آن‌ را به‌ زدن‌با مسواک‌ تفسیر فرمودند:
«... انه‌ الضرب‌ بالسواک‌    ‌ منظور از زدن‌ در آیه، زدن‌ با مسواک‌ است»


و این‌ براستی‌ نوعی‌ اعلان‌ تنفر و مخالفت‌ اخلاقی‌ است‌ نه‌ تنبیه‌ بدنی. نیز باید توجه‌ داشت‌ که‌ همین‌ مقدار برخورد، بایدپس‌ از دومرحلة‌ اخلاقی‌ و تربیتی‌ انجام‌گیرد. این‌ دو مرحله‌ در متن‌ همین‌ آیه‌ تبیین‌ گشته‌ است:
1. فعظوهن‌    ‌به‌ آنها پند دهید.‌    ‌ 2. واهجروهن‌ فی‌ المضاجع‌ از خوابگاهشان‌ دوری‌ کنید.
دوری‌ از خوابگاه‌ نیز که‌ ممکن‌ بود به‌ زیاده‌رویهایی‌ بینجامد، به‌  حداقل‌ آن، تفسیر شده‌ است‌ که‌ از خشونت‌ برخی‌ جدایی‌ها و بی‌اعتنایی‌ها مانع‌ گردد.
امام‌باقر«ع»: «...یحول‌ ظهره‌ الیها پشت‌ به‌ زن‌ بخوابد» نه‌ دوری‌ زیاد و یا به‌ اطاقی‌ دیگر رفتن‌ و یا ترک‌ خانه.
پس‌ در دوری‌ از خوابگاه‌ زنان‌ نیز از هرگونه‌ خشونت‌ و زیاده‌روی‌ منع‌ گردیده‌ است. بنابراین‌ طبق‌ منطق‌ عقل‌ و شرع، اگر زنان‌ بدون‌ هیچ‌عذر شرعی، از ابتدایی‌ترین‌ و ضروری‌ترین‌ حق‌ شوهرانشان‌ سرباز زدند، (یعنی‌ نشوز) نخست‌ با دو واکنش‌ اخلاقی‌ و آموزشی‌ روبر می‌گردند و سپس‌ با مرحله‌ای‌ تنبیهی، با همان‌ مقدار و در چارچوب‌ معینی‌ که‌ امام‌ صادق«ع» مشخص‌ کردند، با او برخورد می‌شود و نه‌ بیشتر.
این‌ نکته‌ نیز قابل‌ دقت‌ است‌ که‌ برخی‌ فقیهان‌ مطرح‌ کردند که‌ اطاعت‌ زن‌ از شوهر، تنها در مورد همان‌ رابطه‌ ویژه‌ است‌ و حتی‌ اگر استمتاعات‌ و لذتجویی‌های‌ دیگری‌ در شرع‌ مجاز شمرده‌ شده‌ باشد، اطاعت‌ در آنها لازم‌ نیست؛ زیرا دلیلی‌ نداریم‌ که‌ تن‌ دادن‌ زنان‌ به‌ همة‌ انواع‌ لذتجویی‌ به‌ هرشکل‌ و در هر صورتی‌ واجب‌ باشد تا تن‌ ندادن‌ به‌ برخی‌ از آنها «نشوز» شمرده‌ شود.(16) بعلاوه‌ باید دانست‌ که‌ مردان‌ نیز در صورت‌ کوتاهی‌ عمدی‌ در وظائف‌ خود نسبت‌ به‌ همسران‌شان‌ (از قبیل‌ نفقه‌ و ...)، مستحق‌ مجازات‌ شرعی‌اند و حاکم‌ شرع، ایشان‌ را تعزیر و مجازات‌ می‌کند.



‌    ‌پی‌نوشت‌ها :

1- سجاد 75/45؛ به‌ نقل‌ از نوادمراوندی‌
2- بحار 75/152 و 150.
3- کافی‌ 2/350.
4- بحار 78/192
5- بحار 75/150
6- علل‌ الشرایع‌ 2/210.
7- سوره‌ نسأ 4/19.
8- سوره‌ بقره‌ 2/231 و 233
9- مجمع‌ البحرین‌ 3/159.
10- مجمع‌ البیان‌ 3/25.
11- سوره‌ نسأ 4/19.
12- سوره‌ احزاب‌ 32/158.
13- وسائل‌ 14/119.
14- سوره‌ نسا 4/34.
15- مجمع‌ البیان‌ 3/44.
16- مستمسک‌ العروة‌الوثقی‌ 14/64، آیه‌الله‌ سید محسن‌ حکیم‌ (ره).

تبلیغات