نویسندگان:
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

یکى از مهمترین موضوعاتى که ضرورت تبیین آن در حکومت اسلامى بر مبناى نظریه اصولى ولایت فقیه مورد توجه اندیشمندان قرار دارد. و در نگاه بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران از جایگاه ویژه‏اى برخوردار بوده و پیوسته در مقام روشنگرى آن بر آمده‏اند و در تداوم آن مقام معظم رهبرى و نیز سیاستگذاران حکومتى بر آن اهتمام ورزیده‏اند، مسأله رسالت این جهانى اسلام و جایگاه و نقش زن مسلمان در تحقق آن است. اعتراف اندیشمندان و صاحبنظران داخلى و نیز نظریه پردازان خارجى حاکى از این است که با تحول بنیادین در نظام حکومتى ایران به رهبرى امام خمینى (قدس سره) اولاً نگرش جهانیان از توانمندیهاى جامعه دینى متحول شد و ثانیا جایگاه دیگرى را از نقش زنان در بر پایى یک سیستم حکومتى آنهم بر مبناى اسلام عرضه کرد، اما نکته حایز اهمیت این است که در این نوع از حکومت و در طى این دو دهه که از انقلاب اسلامى گذشته آیا زنان جایگاه ارزشى و حقیقى خود را در نظام فردى و خانوادگى و اجتماعى دریافت کرده‏اند؟ و یا تا رسیدن به اهداف و آرمانهایى که بنیانگذار انقلاب اسلامى آنرا در عرصه‏هاى نظرى و عملى مطرح ساخته‏اند، فاصله‏اى زیاد دارند. در اقتراحى با حضور کارشناسان و صاحبنظران مسائل حقوقى و اجرائى زنان به تبین موضوعات مذکور پرداخته و نظر شما خوانندگان را بدان جلب مى‏کنیم.

متن

یکى از مهمترین موضوعاتى که ضرورت تبیین آن در حکومت اسلامى بر مبناى نظریه اصولى ولایت فقیه مورد توجه اندیشمندان قرار دارد. و در نگاه بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران از جایگاه ویژه‏اى برخوردار بوده و پیوسته در مقام روشنگرى آن بر آمده‏اند و در تداوم آن مقام معظم رهبرى و نیز سیاستگذاران حکومتى بر آن اهتمام ورزیده‏اند، مسأله رسالت این جهانى اسلام و جایگاه و نقش زن مسلمان در تحقق آن است.
اعتراف اندیشمندان و صاحبنظران داخلى و نیز نظریه پردازان خارجى حاکى از این است که با تحول بنیادین در نظام حکومتى ایران به رهبرى امام خمینى (قدس سره) اولاً نگرش جهانیان از توانمندیهاى جامعه دینى متحول شد و ثانیا جایگاه دیگرى را از نقش زنان در بر پایى یک سیستم حکومتى آنهم بر مبناى اسلام عرضه کرد، اما نکته حایز اهمیت این است که در این نوع از حکومت و در طى این دو دهه که از انقلاب اسلامى گذشته آیا زنان جایگاه ارزشى و حقیقى خود را در نظام فردى و خانوادگى و اجتماعى دریافت کرده‏اند؟ و یا تا رسیدن به اهداف و آرمانهایى که بنیانگذار انقلاب اسلامى آنرا در عرصه‏هاى نظرى و عملى مطرح ساخته‏اند، فاصله‏اى زیاد دارند.
در اقتراحى با حضور کارشناسان و صاحبنظران مسائل حقوقى و اجرائى زنان به تبین موضوعات مذکور پرداخته و نظر شما خوانندگان را بدان جلب مى‏کنیم.
این اقتراح با حضور خانمها: دکتر فیاض بخش، مدرس دانشگاه و نماینده محترم مردم تهران در مجلس شوراى اسلامى - دکتر رمضان زاده، نماینده محترم مردم تهران در مجلس شوراى اسلامى - خانم سویزى، کارشناس ارشد در عرفان اسلامى و مدیر مسئول فصلنامه شوراى فرهنگى - اجتماعى زنان و مجله هفتگى زن و روز - خانم دکتر میرخانى، مدرس دانشگاه و کارشناس حقوقى مسایل زنان - خانم نیلچى زاده، استاد حوزه و دانشگاه.
* رسالت این جهانى اسلام را، در سامان بخشى به زندگى دنیوى مردم چگونه تبیین مى‏کنید؟
فیاض بخش: آنچه از سامان دهى زندگى دنیوى مردم به ذهن متبادر مى‏گردد، تشکیل حکومت است. و نیز مى‏دانیم که اساسى‏ترین نیاز بشر در همه زمانها و مکانها، ایجاد یک حکومت است، یعنى انسانها بیش از نیاز به آب و نان، نیازمند نظم، عدالت و حکومت هستند. در راستاى ایجاد حکومت عادلانه است که انسانها به حقوق خود دست مى‏یابند. به فرموده امام على (ع) «لابُدَّ لِلنّاس من امیرٍ برٍّ او فاجرٍ»، یعنى بشر به صورت ذاتى و فطرى نیازمند تشکیل حکومت است حال «حاکم، خواه نیکو و عادل یا فاجر و ستمگر باشد». گویى امام على (ع) بر این اعتقادند که بشر به طور طبیعى حکومت ظالمانه را بر بى‏حکومتى و هرج و مرج ترجیح مى‏دهد. بررسى‏هاى باستان شناسى هم تأیید مى‏کند که هیچگاه انسان بدون حکومت و به صورت فردى زندگى نمى‏کرده است. با توجه به این مقدمه، بدیهى است اسلام که براى تمامى نیازهاى بشر، راه حلى اندیشیده و هیچ نیازى را بى پاسخ نگذاشته است، اساسى‏ترین نیاز بشر را نیز بى‏پاسخ نخواهد گذاشت. قرآن مى‏فرماید: «لَقَدْ اَرَسْلْنا رُسُلَنا بِالَبیّناتِ وَ اَنْزَلْنا مَعَهُم الْکِتابَ وَ المیزانَ لِیَقُومَ النّاسُ بِالِقْسطِ وَ اَنْزَلنا الحَدیَد فیه بَأسٌ شدیدٌ....»(حدید/ 257) یعنى خداوند یکى از اهداف بعثت انبیاء را ایجاد حکومت قسط بیان فرموده است و بلافاصله از آهن و سختى و محکمى آن سخن مى‏گوید و طبق نظر برخى از مفسرین این امر، از وسیله دفاع و ابزار جنگ آورى براى ایجاد چنین حکومتى حکایت مى‏کند.
پس از تبیین قطعیت نیاز بشر به تشکیل حکومت و پاسخ قطعى اسلام به این نیاز، لازم است اشاره کنم که تمامى حکومتهایى که امروزه در پهنه کره زمین گسترده‏اند ،از سه نوع خارج نیستند. یا حکومت استبدادى فرد بر مردم است (سلطنتى) که حکومت دوره طاغوت در ایران و حکومت برخى از کشورهاى اسلامى را مى‏توان از این نوع دانست. یا حکومت اقلیت بر اکثریت، که حکومت کشورهاى سوسیالیستى کمونیستى را مى‏توان از این قسم شمرده که خود نوع دیگرى از استبداد است. و یا حکومت اکثریت، با انتخابات آزاد،که امروزه دموکراسى نامیده مى‏شود و ظاهرا مقبولیت عام یافته است.
و اما در مورد طریقه سامان بخشى حکومت اسلامى به زندگى دنیوى مردم، باید گفت: حکومت اسلامى، عبارت است از حاکمیت اللّه‏، در کلیه شؤون جامعه اسلامى، متکى بر اصل شورا و مشورت مى‏باشد یعنى حکومت اسلامى در عین پذیرش محاسن دموکراسى غربى با تأکید با این اصل ارزشمند و کارآمد عمل مى‏کند. ولى حاکمیت قطعى را از آن پروردگار دانسته است که از طریق پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) و در زمان غیبت از طریق ولایت فقیه اعمال مى‏گردد. تأمل در قرآن و روایات اسلامى، بیانگر آن است که اسلام از همان ابتدا، به دنبال تشکیل حکومت بوده و تمامى همّ خود را صرفِ هدایت انسانها در این راستا نموده است. مقایسه میزان آیاتِ عبادى که اصلاح فرد را در نظر دارد، با آیات اجتماعى، که به اصلاح روابط اجتماعى مى‏نگرد، نمونه خوبى بر این موضوع مى‏باشد. به فرموده امام خمینى (ره) بیش از 99% آیات قرآن، مربوط به روابط اجتماعى و قوانین حاکم بر آن است و فقط حدود 6% از فصول کتب فقهى، مربوط به احکام فردى بوده و مابقى مربوط به اقتصاد، حقوق بین‏الملل، حقوق خصوصى و سایر مسائل اجتماعى است.
رمضان زاده: از آنجا که دین مبین اسلام به همه چیز در جهت تعالى انسان پرداخته است، قاعدتا به مسائل دنیایى و مادى نیز مى‏پردازد. در قرآن مجید انسان خلیفه اللّه‏ معرفى مى‏شود. رسول گرامى اسلام (ص) نیز مى‏فرمایند دنیا کشتزار آخرت است. با استناد به این آیه و روایت نبوى، مى‏بینیم که اسلام دقیقا زندگى این دنیا را به عنوان بسترى براى تعالى انسان مى‏داند که براى کلى‏ترین مسائل تا جزیى‏ترین آنها، راهکار و دستورات مشخصى دارد. مهمترین اصل مشترک میان ادیان ابراهیمى، اصل توحید است. توحید عملى( تبدیل زندگى مادى به زندگى معنوى) در تمام این ادیان و بطور اخص در دین اسلام مورد توجه ویژه قرار گرفته است.
نمازهاى یومیه در اسلام با راز و نیاز و عبادت به درگاه یگانه مطلق راه را براى پیاده شدن توحید عملى در زندگى هموار مى‏سازد. اصل امر به معروف و نهى از منکر نیز به معنى مسئولیت فرد در قبال دیگران است و تذکر این امر که زندگى یک فرد جداى از دیگران نیست.
در روایات متعدد یادآورى شده است که ترک امر به معروف و نهى از منکر در جامعه شاید در کوتاه مدت مشکل خاصى را ایجاد نکند. ولى در دراز مدت در زندگى دنیوى افراد، آثار سوء خود را آشکار مى‏کند و این علاوه بر تبعات منفى و اخروى آن است. مثلاً رعایت حجاب اسلامى بر اساس ضوابط شرعى بر تمام زنان مسلمان واجب است. این الزام براى حفظ شخصیت، موقعیت و کرامت انسان‏هاست. حال اگر افرادى در جامعه دچار کج روى بشوند و دیگران نیز در قبال آنها احساس مسئولیت نکنند، یعنى آنها را نهى از منکر نکنند، کار به جایى مى‏رسد که همین مسئله ساده در زندگى اجتماعى جامعه مسلمین اشکال عمده ایجاد مى‏کند.
میرخانى: از مهمترین شاخص‏هاى دین مبین اسلام و مکتب تشیع در جهان امروز، رسالتِ عهده دارى این آئین، نسبت به ساماندهى کامل زندگى فردى و اجتماعى مردم در این دنیاست و به همین اعتبار پیوسته مورد هجمه سیاستمداران سلطه‏گر بوده است. در اسلام، دنیا یک سیستم جداگانه از آخرت نیست. بلکه دنیا جاى کاشت و آخرت جاى برداشت است. بر این اساس قرآن مجید مى‏فرماید: «مَن کانَ فى هذهِ اَعمى فَهُوَ فِى اْلاخِرة اَعْمى و اَضَلُّ سبیلاً» کسى که در این جهان راه زندگى را نیافت در سراى دیگر به طریق اولى نابینا و گمراه است. و همین جامعیت دینى است که اسلام را به عنوان یک مکتب رهایى بخش در جهان معرفى نموده و جاذبه برون دینى اسلام، به واسطه سامان دهى صحیح آن و به واسطه انطباقش با فطرت انسان، بلکه فطرت هستى است. و انسان هرچه بیشتر با زوایاى مختلف این مکتب، در بُعد احکام سیاسى، اقتصادى، اجتماعى، روابط داخلى و روابط خارجى آشنا مى‏شود، معقولیت و جامعیت آن بیشتر آشکار مى‏گردد به گونه‏اى که احساس مى‏شود این دین در هر زمان نو، جدید و پویاست.
سویزى: براى تبیین رسالت این جهانى اسلام در سامان دادن به زندگى دنیوى مردم باید گفت که دین ما بدلیل جامعیت براى همه مراحل زندگى بشر، حرف دارد، برنامه و دورنما دارد دین ما دین «ربّنا آتنا فى‏الدنیا حسنه و فى الاخرة حسنه» است یعنى تدبیر دنیا و تأمین آخرت، شاید این تشبیه مناسبى باشد که بگوییم بشریت مسافران قطارى هستند که از مقصد «انّا لله» تا منتهاى «انا الیه راجعون» در حرکتند و این قطار از عالم جنین مى‏گذرد و به حیات این جهانى وارد مى‏شود و سپس از آنجا عازم حیات جاودانى و اخروى مى‏گردد اینها همه جهانهایى به هم پیوسته و در امتداد یکدیگرند که در هر عالم، باید لوازم زندگى در عالم دیگر را تدارک ببینى، لذا اگر جنین لوازم زیستن در این عالم را با خود نیاورد «سِقْط» مى‏شود و انسان هم اگر لوازم زندگى در جهان آخرت را در این دنیا فراهم نکند «سَقَط» مى‏شود و مطالبى چون «الدنیا مزرعة الاخرة» مبیّن همین معناست. جامعیت دین اسلام در این است که همه این مراحل حیات را دیده و در تدبیر و قانونگذارى براى بشر، بر کلیت آن اهتمام ورزیده است، چنین قانون جامعى جز از چشمه سار زلال اعجاز، حاصل نمى‏گردد و ارتباط میان عالم غیب و شهادت و محسوس و معقول، جز از مصدر آفریدگار هستى ممکن نمى‏گردد. از منظر چنین نگاه جامعى هیچ ذره‏اى فرو نمى‏ماند، خلوت و جلوت، باطن و ظاهر، نهان و پیدا در نظر او یکسان است، و تدبیر او بر کلّ تکوین و تشریع هویدا است لذا آبادى دنیا و استفاده همه جانبه از نعمات الهى فراموش نمى‏گردد و در کنارش آخرت و کمال بشریت بر مبناى اندیشه و حکمت، علم و ایمان از دست نمى‏رود و همواره مورد عنایت اوست.
نیلچى زاده: در تکمله بحث شایسته است به بستر تمدن سازى اسلام نظرى بیفکنیم، از نقطه شروع این حرکت تا زمان حاضر، در هر مکان و زمانى که رویکرد مسلمین، به کتاب و عترت بیشتر بوده است به همان نسبت بهره بردارى آن از قوانین جامع اسلام ارزشمندتر گردیده، و تأثیر آن در بناى تمدن جهانى مشهودتر شده است.
در واقع داعیه اسلام نسبت به رسالت این جهانى از تربیت فرد تا ایجاد ساختار جامعه‏اى نوین و متمدن امتداد دارد که با ارائه مدل حکومت، در همان دوران اولیه تاریخ اسلام کاملاً آشکار مى‏گردد. از زمان پیامبر (ص) آغاز و به دوران خلافت على (ع) منتهى مى‏شود. و این برترى نسبت به سایر ادیان الهى نکته بسیار مهم و قابل تأملى است زیرا بسیارى از ادیان و مذاهب رسالت این جهانى ندارند، و سعى آنها بر این است که خودشان را به نوعى به عالم ملکوت منسوب و مرتبط بدانند و توجه به زندگى این جهانى را گونه‏اى تقصیر تلقى نمایند، مثل رهبانیت در آئین مسیح (ع)، که در حقیقت رسالت این جهانى براى خود قایل نیست و مى‏گوید انسان به واسطه گناه نخستین و هبوط، ناگزیر به زندگى در این جهان گردیده است. لذا هر چه سریعتر باید از آن خارج شده و به سوى زندگى بهتر بشتابد.
شما مى‏بینید جهان، قرن بیستم را به عنوان قرن پایان ایدئولوژى‏ها معرفى مى‏کند ولى درست در اواخر همین قرن، فرزندى از سلاله ابراهیم(ع)، حضرت امام خمینى (ره)، عملاً با احیاى ایدئولوژى اسلام درصدد اثبات این قضیه بر مى‏آید، که نهضت اسلام را به عنوان حرکتى جهانى معرفى کند و تداوم انقلاب را تا نهضت مهدى موعود (عج) ترسیم نماید. یعنى زمانى که همه احکام دین ظهور مى‏کند و حقیقت آئین اسلام در روى زمین استوار مى‏گردد، به گونه‏اى که دیگر «مخافة احدٍ من الخلق» در عمل به احکام محو شده و بساط باطل جمع مى‏گردد، و گستره حق، به گستردگى عرصه زمین مى‏شود.
* با توجه به مدلهاى متفاوتى که تاکنون از حکومت دینى در جهان عرضه شده، نظر شما در رابطه با برجستگى‏ها و ویژگیهاى حکومت اسلامى از دیدگاه حضرت امام «قدس سره» چیست؟
میرخانى: در اینجا دو بحث عمده مطرح است.
اول اندیشه و راهکار شیعه در باب حکومت و تفاوتهاى اصولى آن با سایر فرق اسلامى.
دوم تمایزات اسلام در باب مسائل سیاسى و حکومتى نسبت به سایر ادیان. که دقت در هر دو قسمت حایز اهمیت و در خور توجه است.
در بخش اول، این مسئله مطرح است که چرا شیعه امامت را جزء اصول قرار مى‏دهد، ولى سایر فرق با توجه به اینکه امامت و رهبرى را امرى ضرورى مى‏دانند، اما در فروعات به آن مى‏پردازند. مرحوم استاد مطهرى در کتاب امامت و رهبرى مى‏فرماید: همه فرق به نحوى این روایت را که «مَنْ ماتَ وَ لَمْ یَعِرفْ امام زمانِهِ ماتَ میتةً جاهلیتة» مطرح نموده‏اند، اما دلیل اینکه شیعه در برخورد با مسأله امامت، آن را اصل مى‏شمارد، به سبب جایگاه و شرایط خاصى است که براى آن قایل است و علت دیگر آن عدم انفکاک سیاست او، از دیانت اوست.
پس تشخص و بالندگى این دین به آن است که امامت و رهبرى انسانهاى صالح جزء ارکان آن محسوب مى‏شود.
از دیگر ویژگیهاى این نوع حکومت که حضرت امام (ره) هم بر آن تأکید فراوان مى‏نمودند این است که در حکومت اسلامى قانونگذار خداست و حتى مقام نبوت مجرى قانون است یعنى در این حکومت خدا محورى در راس امور قرار گرفته است.
امروزه بیشترین مشکل جوامع بشرى تعویض جایگاه انسان محورى به جاى خدا محورى است و حاصل این نظریه به مفاسد و معضلات عدیده‏اى منتهى شده است.
سومین ویژگى این نوع حکومت جامع نگرى آن است خصوصا در ابعاد سیاسى و اجتماعى که حضرت امام (ره) تأکید بر تبیین علمى و عملى آن داشتند. ایشان در کتاب حکومت اسلامى مى‏فرماید: از بین حدود 50 کتاب حدیث موجود، فقط سه یا چهار باب آن به طهارت و نجاست اختصاص دارد و بقیه احکام اجتماعى اسلام است و این همان رسالت این جهانى دین اسلام است.
ویژگى دیگر این نوع از حکومت، قرار گرفتن انسانهاى شایسته در راس آن است پیاده کردن این هدف عمده که «اَنَّ الارض یَرِثها عبادى الصالحون» به عهده رهبرى است لذا در زمان حضور معصوم، شرط رهبرى، علم متصل به سرچشمه وحى است که قرین با عصمت مى‏باشد و در زمان غیبت، علم متکى بر وحى و سیره خاندان عصمت بعلاوه عدالت است. از ضرورتهاى علمى فقیه جامع الشرایط، علم به مسایل زمان و حوادث واقع در اطراف اوست. چنانچه رئیس مکتب جعفرى مى‏فرماید: «اَلْعالِمُ بِزَمانِهِ لاَیَهْجُمْ علیه اللّوابس» اشراف و آگاهى به مسایل زمان، انسان را از حمله‏ورى فتنه‏ها و نمودهاى مخرب اجتماعى حفظ مى‏کند. لذا لازمه فقاهت علاوه بر آگاهى کامل از علوم اسلامى بصیرت و آگاهى نسبت به مسایل زمان است. اینها تمایزات این نوع از حکومت نسبت به مابقى حکومتها و ویژگیهاى مکتب شیعه نسبت به سایر فرق اسلامى، در مسأله رهبرى است. مکتبى که تمام اهدافش بر محوریت امامت و رهبرى شایسته، شکل مى‏گیرد، جایگاه مسایل حکومتى را مسلما در راس امور قرار مى‏دهد.
نگرش عمیق به مبانى اصولى در دین اسلام و فروعات آن، ما را به این نتیجه مى‏رساند که احکام سیاسى و اجتماعى و حکومتى اسلام منحصر به فرد است. مثلاً در باب توحید مى‏فرماید: «فمن یکفر بالطاغوت و یؤمن باللّه‏» یعنى ابتدا باید پشت به طاغوت کرد، سپس به پرستش خدا پرداخت، یا در فروعات، ما مسأله تولى و تبرى، و در قواعد فقهى قاعده نفى سبیل را داریم که هر گونه تمسک و روى آوردن به مبانى و قوانین دنیاى کفر و شرک و نفاق را نفى مى‏کند. و این خود مبین آن است که ما در مسایل حکومتى غنى و بى نیاز از دیگران هستیم و خلاصه اینکه قرآن در یک پیام بلیغ مى‏فرماید: «ایبتغون عندهم العزة فان العزه للّه‏ و لرسوله و للمؤمنین».
سویزى: با توجه به ضرورت اجتماعى حکومت مى‏بینیم که جامعه انسانى پیوسته نیازمند به دو عنصر نظامت و امامت مى‏باشد چنانکه حضرت على (ع) نیز در خطبه 40 نهج البلاغه مى‏فرماید «لاُبدّ للناسّ من امیر برٍ او فاجر» مردم ناچارند که سرپرست و امیر و حاکم داشته باشند خواه امیر نیکى، باشد و خواه امیر نکوهیده‏ها، تا هم به جامعه نظامت ببخشد و هم بر آن امارت کند. اما در نحوه امامت و نظامت، جامعه کدام قانون شایسته و اولى براى ارائه طریق است؟ مطابق دیدگاه اسلام، منشأ حکم و قانونگذارى بایستى منشأ آفرینش باشد. چنانچه قرآن مى‏فرماید: «و لقد خلقنا الانسان قد نعلم ماتوسوس به نفسه و نحن اقرب الیه من حَبل الورید» ما انسان را خلق کرده‏ایم و ما از رگ گردن به او نزدیکتریم، پس مى‏دانیم چه چیز او را به بیراهه مى‏برد و چه چیز او را به قرب مى‏رساند. یعنى طراح «نظامت و امامت» در مکتب اسلام خداست و در عرصه فرماندهى،کسى فرمانده‏تر است که در پیشگاه خدا فرمانبرتر باشد، لذا نفى اطاعت از انسان طاغى، ظالم و هوى پرست شده است. نگرش حضرت امام (ره) از حکومت اسلامى همان نگرش ناب و نزدیک به سرچشمه است، که ایشان در نهایت بصیرت علمى و شجاعت، عملى بدون هیچ پروا و پیرایه، آن را بیان داشتند.
در مقدمه صحیفه نور، مقام معظم رهبرى کلامى دارند بس در خور توجه که دلالت به این معنى دارد که بعضى‏ها آمدند و فقط خود را در زندگى نجات دادند و بعضى خانواده خویش را، و بعضى محله خود را، اما امام(ره) «از ظلمت طاغوت به سوى نور اسلام راهى را به وسعتِ عبورِ یک ملت گشود» و پیامش را در عین صداقت و امانت و شجاعت به دنیا ابلاغ نمود، که تحقق این هدف، خاصیتهایى را به دنبال داشت که از آن جمله مى‏توان استقلال، آزادى، عدالت اجتماعى و رشد فضایل معنوى و.... برشمرد.
شما در شعار استقلال، آزادى، جمهورى اسلامى دقت بفرمائید، این شعار با استقلال شروع و با اسلام بسته مى‏شود و در حلقه وسط آن، آزادى و جمهورى قرار دارد با کمى دقت مى‏بینیم استقلال و اسلام موضوعیت دارند و آزادى و جمهورى طریقیت، لذا در تعریف استقلال در قانون اسلامى، نفى قدرتهاى شرقى و غربى شده، در واقع استقلال تحقق دمادم «یخرجهم من الظلمات» است و اسلام نیز همان «الى النور» مى‏باشد.
پس مهمترین ویژگى حکومت اسلامى از دیدگاه امام در این شعار اساسى که تولد و بوجود آمدن آن هم از الطاف خداوند و جلوه کریمه «والذین جاهدوا فینالنهدینّهم سبلنا» مى‏باشد چنین است که اولاً مشروعیت نظام با گسستن از طاغوتها و طغیانها و خروج از ظلمات ظاهرى و باطنى آغاز و با پیوستن به نورانیت اسلام و اسوه‏هاى آن که درخشش تام‏اش در چهره‏هاى ولایت معصوم و پس از آن در چهره ولایت فقیه است معنى مى‏یابد، تا بدینوسیله از حق خدا در اداره حیات بندگانش دفاع و اراده خدا را در اداره انسان نافذ گردد و دوما مقبولیت نظام است که با جمهورى یعنى حضور مردم و آزادى یعنى رفع موانع حضور مردم تأمین مى‏گردد. این دو مشخصه برجسته حکومت اسلامى از دیدگاه امام رحمة اللّه‏ علیه مى‏باشد.
نیلچى زاده: دقت نظر در مدلهاى متفاوت حکومت اسلامى، چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن، ما را به نکات ارزشمندى نسبت به جایگاه حکومت از دیدگاه حضرت امام (ره) مى‏رساند. مثلاً قبل از آنکه به برکت خون شهدا در ایران حکومت اسلامى برقرار شود کشورهایى چون پاکستان و لیبى خود را به عنوان دولتهاى اسلامى مطرح مى‏نمودند. کشورهاى مسلمان نشین مانند اندونزى، مالزى و حتى ایران عهد صفویه با مذهب تشیع مدل حکومتى شان با حکومتى که حضرت امام (ره) ارائه دادند کاملاً متفاوت است و شاید مهمترین خصیصه در مدل حکومتى امام، جایگاه عدالت و فقاهت در محور حکومت اسلامى است، و امتزاج علم و عدالت مانند شیر و شکر غیرقابل انفکاک مى‏باشد، اینکه تالى تِلو معصوم بایستى در راس مخروط حکومتى قرار گیرد و در پذیرش کلیه مسئولیتهاى حکومتى، تعهد و تخصص، شرطى لازم است.
و همه تلاش حضرت امام در نهادینه کردن این اصل بود تا به عنوان یک مدل حکومتى جامع به دنیا عرضه گردد، لذا از صورت یک نظریه فردى آن را خارج ساختند و با متدولوژى علمى به آن نظام بخشیدند و رسالت تعیین ولى فقیه، بوسیله مجلس خبرگان به نمایندگى از سوى مردم نهادینه گردید.
نکات مورد توجه در این نوع حکومت نفى سبیل تام از غرب و شرق است وقتى ایشان مى‏فرماید: امریکا هیچ غلطى نمى‏تواند بکند. و شهید بهشتى مى‏گوید: اى امریکا از ما عصبانى باش و از این عصبانیت بمیر. و به تعبیر قران «قل موتوا بغیظکم» این برخورد قاطعانه فقط یک تدافع نیست، بلکه ارائه الگوهاى برتر حکومتى است.
اینجاست که شاید بتوان گفت اسلام، انسان محور است. اما انسانى که آینه جمال و جلال خدا و خلیفة‏اللّه‏ است و به این اعتبار خدا سالار در عین انسان سالارى است.
اما آنچه به عنوان مردم سالارى در دهه اخیر در کشور ما مطرح شده، در صورتى قابلیت جمع با خدا سالارى است که از مشروعیت برخوردار باشد،آنچه که شیخ فضل اللّه‏ آنرا مشروطه مشروعه نامید. حضرت امام در بحث قانونگزارى محکم مى‏ایستند و مى‏فرمایند ما نیاز به قوانین متأثر از اسلام داریم. بنابراین اکثریت مردم اگر در کنار حق قرار نگرفتند، راى آنان مطاع نیست. و نیز در روایات داریم که از «قلت اهل حق در خوف مباش» یا خداوند در قرآن کریم مى‏فرماید: « و اِنْ تُطِعْ اکثر مَن فى الارض یُضلّوک عَن سَبیل اللّه‏ اِن یَتّبِعونَ اِلاّ الظّن و اِن هُمْ‏اِلاّ یَخْرُصون»
شما در مقایسه حکومتها، حتى در میان کشورهاى اسلامى به خوبى نقاط برترى و امتیاز را مشاهده مى‏کنید. مثلاً عربستان سعودى به عنوان پایگاه اسلام، در کشورش پایگاههاى امریکایى و اسرائیلى ایجاد مى‏کند و به غلط به مردمش مى‏گوید: ما براى دفاع از اسلام کفار را به استخدام گرفته‏ایم. در حالى که این امر صراحتا با نفى سبیل در قرآن و برداشت امام از آن کاملاً منافات دارد. لذا حضرت امام(ره) به حمایت از مردم ستمدیده و مسلمان فلسطین درست در جبهه مخالف با امریکا و اسرائیل مى‏ایستد.
رمضان زاده: به نظر من آن زیبائیها و نقاط برجسته‏اى که از دیدگاه امام مطرح است، همان مسئله دخالت دین در همه امور زندگى براى تعالى انسانهاست. که در مقاطع مختلف زندگى حضرت امام تجلى پیدا کرده است. به عنوان مثال زمانى که امام در دوران تبعید بسر مى‏برند، با توجه به تعهد و وظیفه‏اى که در قبال مردم احساس مى‏کنند ارتباط خود را با مردم حفظ نمودند و بعد از چندین سال با شرایطى که ایجاد شد، و به وطن بازگشتند با تمام امتیازات خاصى که به عنوان یک رهبر دینى داشتند، خود را خدمتگزار مردم معرفى مى‏کنند. این همان نکته‏اى است که اگر حکومت دینى براى زندگى اجتماعى مردم ایجاد شود با حفظ حدود و ثغور شرعى است که پا به میدان مى‏گذارد.
حضرت امام در زندگى شخصى نیز به عملکرد مشخص و شفاف در ارتباط با مسائل روزمره رسیدند. به گونه‏اى که وقتى در رأس حکومت اسلامى قرار گرفتند ضرب المثل تقوا بودند. و این مدل خاص حکومت دینى در اسلام را نشان مى‏دهد که ریاست به شرط عدالت و تقواست.
فیاض بخش: حکومت دینى به معناى اسلامى آن، مدل منحصر به فردى است که در جهان از ناحیه هیچیک از ادیان، عرضه نشده است و به جهت تعارض جدى اسلام، با حکومتهاى استکبارى و استعمارى، آنها تلاش همه جانبه خود را همواره مصروف این مى‏نموده‏اند تا اسلام را فاقد هر گونه طرح اجرایى براى حکومت معرفى نمایند. و اصولاً ادیان را امرى قدیمى و فاقد ثمر، بلکه صرفا مُسَکّنى براى آلام انسان معرفى نمایند. شعار «دین افیون توده‏هاست» شعارى بود که توسط استکبار شرق و غرب توأما دنبال شده است. پس از پیروزى انقلاب اسلامى در ایران و ارائه مدل نوین از حاکمیت بر جامعه بشرى، انسانهاى تشنه‏اى که آبى گوارا یافته بودند، اشتیاق خود را به این مدل نوین اظهار کرده و به عنوان الگوى جدید، و قابل تأمل در مراکز علمى جهان، مورد بررسى قرار دادند. اسلام در عین توجه دقیق به نیازهاى فردى، براى تمامى ابعاد جامعه برنامه و الگو ارائه مى‏دهد. هیچ موضوع اجتماعى و فردى نیست که در خصوص آن، اسلام برنامه‏اى ارائه نداده باشد. حقیقتا مهمترین برجستگى حکومت اسلامى انطباق آن با نیازهاى بشر است. کدام حکومت براى تمامى نیازهاى انسان، راه حل در نظر گرفته است. این ویژگى برتر اختصاص به اسلام دارد.
* به نظر شما حکومت اسلامى براى مخاطب قرار دادن زنان جهان و پذیراگران اسلام ناب چه کارکردى داشته است؟
فیاض بخش: مقاله‏اى را در خصوص این موضوع نقش اساسى زن در خانواده و نقش مذهب در تفسیر آن، چند سال پیش در دانشگاه هلسینکى فنلاند ایراد نمودم.
و با اشاره به این مطلب که اسلام کاملترین تفسیر را از زن در خلقت داشته و الگوهایى که تاکنون به جهان ارائه نموده است، برترین الگوها بوده است. نقش زنان در تاریخ اسلام از زمان بعثت پیامبر(ص) و نقش آنان در ابلاغ دعوت پیامبر (ص) و حضور زن در نهضت عاشورا به عنوان فراز مهم تاریخ اسلام مورد بررسى قرار مى‏گیرد. در ابلاغ دین اسلام توسط زنان، گاهى مجتهد زمانه مانند علامه حلى (ره) احکام شرعى و فقهى بانوان را به بانویى ارجاع مى‏داد و او را کارشناس خود در برخى مسائل معرفى مى‏کرد. و یا مرجع بزرگوار دیگرى به خاطر تقاضاى بانوى عالم و زاهدى، کتابى را تحریر مى‏نمود مثلاً شیخ مفید که به خاطر تقاضاى مادر محترمه سید مرتضى کتابى را تألیف نمودند. حتى در دوران اخیر نیز زنان نقشهایى اساسى در تغییر حکومتها داشته‏اند که تاریخ بیانگر آن است. در نهضت جنگل و یا نهضتهاى دیگر زمان قاجار، نقش زنان کاملاً بارز است و در جریان تحریم توتون و تنباکو و یا در مقابله با دستورات لائیک رضا خان مبنى بر کشف حجاب و غیره مبارزات زنان بسیار مشهود بوده است. در نهضت اسلامى ایران حضرت امام(ره) بارها فرمودند که نقش زنان مهم‏تر از مردان بود و اگر حضور زنان نبود انقلاب اسلامى به پیروزى نمى‏رسید.
* میزان وفاق و عدم وفاق موقعیت فعلى زن در نظام جمهورى اسلامى را با جایگاه زن از دیدگاه ولایت، چگونه ارزیابى مى‏نمائید؟
رمضان زاده: به نظر من آنچه که مسلم است، زن در نظام اسلامى با موقعیت ایده آل فاصله زیادى دارد ولى روند و جهت آن پیشرو و مثبت است.
اگر بخواهیم در 20 سال بعد از انقلاب این روند را ترسیم کنیم زنان جامعه ما با درک این واقعیت که حضور مثبتشان در خانواده و اجتماع، بدون وجود هیچ تضاد یا تداخلى، هر روز بیشتر شده است، و از روز قبل بهتر این جایگاه را شناخته‏اند. و همچنان در جهت خود باورى و شناخت صحیح، و انجام وظیفه در اجتماع قدم برداشته‏اند. منتهى هنوز هم فاصله زنان جامعه ما تا جایگاه واقعى و ایده آل بسیار زیاد است.
به عنوان مثال وقتى که زن مسلمان در جمهورى اسلامى هنوز از نظر مسائل حقوقى و قضایى در معرض برخوردهاى نادرست قرار مى‏گیرد، مسلما عملکرد او در ایفاى نقش تربیتش در جامعه، براى فرزندان و نسل آینده ساز جامعه، تحت تأثیر قرار مى‏گیرد. در رابطه با این قضیه باید گفت، متأسفانه همان باورهاى غلط که مبتنى بر دیدگاه برترى جنسى یا همان مردسالارى است. این عدم تطبیق جایگاه واقعى زن از دیدگاه ولایت را عمیق‏تر مى‏کند. به عبارت دیگر هنوز در بعضى خانواده‏هاى سنتى حق یک زن براى انتخاب همسر نادیده گرفته مى‏شود. مسلما این امر تأثیر منفى در تکوین شخصیت و هویت زن مسلمان خواهد داشت. راه اصلاح این وضعیت هم نیاز به تغییر باورهاى غلط فرهنگى، شناخت باورهاى دینى و مذهبى و تبیین جایگاه حقوقى زن در اسلام ناب محمدى (ص) را دارد.
میرخانى: آنچه را که اسلام ناب از طریق مشرب وحى و از چشمه سار زلال عصمت به سوى امت جارى نموده است، ما آن را در نگرش حضرت امام (ره) به وضوح مى‏بینیم. حرکت حضرت امام و اندیشه‏هاى نوین او اختصاص به مسایل حکومتى ندارد. بلکه در زمینه‏هاى متعدد از جمله در مسایل زنان، چه در عرصه نظرى و چه در راهکارهاى عملى نمودهایى را دارد که بعضا انحصار به ایشان دارد، بطور مثال، ارزش کار زن را به مثابه ارزشمندى کار انبیا و قرآن کریم قرار مى‏دهد.
و یا مى‏فرمایند: «که مردان بر ملتها حق دارند و زنها حق بیشتر»، «زنها مردان شجاع را در دامن بزرگ مى‏کنند» «قرآن کریم انسان ساز است و زنها نیز انسان ساز... زنان هستند که ملتها را تقویت مى‏کنند شجاع مى‏کنند، بانوان از صدر اسلام در جنگها هم شرکت داشته‏اند، مقام زن، مقام والایى است عالى رتبه هستند». در جاى دیگر مى‏فرمایند: «سعادت و شقاوت کشورها بسته به وجود زن است، زن با تربیت صحیح خودش انسان درست مى‏کند و با تربیت صحیح، خودش کشور را آماده مى‏کند.»
در واقع حضرت امام (ره) در عرصه مسایل زنان و نگرش نسبت به ایشان وارد دو عرصه مقابل هم مى‏شوند و با هر دو نگرش به مقابله مى‏پردازند.
یک نگرش که به صورت سنتى حاکم در آمده است و زن را فى نفسه مستقل نمى‏بیند و وجود او را به اصطلاح فلاسفه، یک وجود رابطى براى کمال دیگران مى‏انگارد، تا جایى که حتى در مسأله ازدواج، بایستى سکوى پرشى براى مرد باشد نه اینکه ازدواج دریچه‏اى براى کمال هر دو قرار گیرد.و دایره فعالیت زن از هر دریچه‏اى منوط به حاکمیت کامل مرد است و هر چه با این حاکمیت منافات داشته باشد براى زن مذموم است. حال آنکه در اسلام ناب و در نگرش حضرت امام (ره) اینگونه افکار جایى ندارد، و این نگرش با نگاه خلیفة اللهى که قران به نوع انسان دارد اعم از زن و مرد، و یا انحصار بندگى حق و اعتقاد به توحید، همسو نیست. ما قایلیم که اگر خداوند حقوق متقابل خانوادگى براى زن و مرد تعیین کرده است به جهت حفظ مصالح خانواده و جایگاه رفیع آن در اسلام است. لذا نقش ابزارى بودن و ابزار شدن زن کلاً از دیدگاه اسلام مردود است و وظایف زن در عرصه خانواده، مستقل از وظایف او در امر بندگى خدا نیست. از دیدگاه تربیتى، جایگاه مادر جایگاه رفیعى است که دست هر مردى از این فضیلت کوتاه است. اینکه در روایات مى‏فرماید «الشقى شقى فى بطن امه و السعید سعید فى بطن امه» یا «طوبى لمن کان اُمه عفیفه» یعنى اینکه خداوند ارزشها و فضایلى را براى زن قرار داده باید در کنار زندگى مشترک به آن ارزشها دست یابد.
استاد مطهرى در زمینه آیه «.... بِما فَضَّلَ اللّه‏ُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ» (سوره نساء آیه 34) تعبیر بسیار زیبایى دارند و آن اینکه بعضى از فضایل براى زنان است و دست مردان از آن کوتاه است و بعضى فضایل نیز،فقط براى مردان است یعنى یک تفضیل متقابل و تفاوتى آشکار براى تکامل زن و مرد، خانواده و جامعه بشرى است.
اینجاست که بایستى به تفاوتهاى طبیعى و ارزشهایى که خداوند براى زن قرار داده، افتخار کرد. که نه تنها تساوى در این نگرش ممدوح نیست بلکه عین تبعیض و بى‏عدالتى است. شما نگاهى به مسایل مالى زن در عرصه زندگى مشترک او از دیدگاه اسلام بیفکنید تا ارزشمندى قوانین اسلامى آشکار شود. در اسلام زن بواسطه پذیرش رسالت مادرى و همسرى، از چند مزیت مالى برخوردار مى‏شود که در هیچ نظام حقوقى مطرح نیست. قرار دادن مهریه و نفقه در عین تمکن مالى زن با توجه به همه گستره‏اى که نفقه دارد، یعنى تأمین تمامى نیازهاى زن. و حتى در قران مى‏فرماید «فان ارضعن لکم فاتوهن اجورهن» خداوند براى شیرى که طبیعت در سینه زن قرار مى‏دهد، حق مالى وضع کرده است.
ولى این امور حقایقى است که فقط در بُعد نظرى بدان پرداخته شده و زنان در عرصه عملى از همه این ارفاقهاى مالى محروم بوده‏اند و حال آنکه در روش عملى حضرت امام (ره) تمام دستورات اسلام، منشأ عمل و اثر بوده است.
سویزى: وقتى که ما از نظام جمهورى اسلامى صحبت مى‏کنیم یعنى آن بخشى از اسلام که در قالب برنامه‏ها و سیاستگزاریها به اجرا در آمده است. اما وقتى جایگاه زن را از دیدگاه ولایت بررسى مى‏کنیم، یعنى جایگاه زن را در نگاه اسلام ناب، بدون هیچ آرایه و برداشت شخصى و فردى را ترسیم کرده است.
موقعیت زن در سیاستها و برنامه‏هاى جمهورى اسلامى به رغم آنکه تلاش گردیده در راستاى دیدگاه متعالى اسلام حرکت شود تا به افق الهى نزدیک شویم اما باید گفت: هنوز هم با دیدگاه ولایت و اسلام ناب، فاصله زیادى داریم.
با کمى دقت در خصوص مسایل زن و مرد در مى‏یابیم که هر برابرى عدالت نیست و هر تفاوتى تبعیض نیست. چه بسا برابرى هایى که ظلم است و نابرابریهایى که صد در صد عدالت است.
از دیدگاه اسلام وقتى سخن از جایگاه انسانى زن به میان مى‏آید، ذات اقدس الهى ده مقام ارزشمند را در سوره احزاب ذکر مى‏کند که زن و مرد در تمامى آن موارد یکسان هستند،و هر دو در عروج دانش و بینش بمانند یکدیگر مى‏توانند تعالى یابند. در رابطه با همین موضوع لازم است نظام دینى ما، از اهرمهاى مختلف اثر گذارى مانند رسانه‏هاى صوتى و تصویرى، مطبوعات و مکتوبات بهره گرفته و زمینه‏هاى رسیدن به این ارزشهاى دهگانه را فراهم سازد.
از سوى دیگر، نقش خانوادگى زنان به اعتبار جایگاه مادرى و همسرى، نه تنها از بعد حقوق خانواده بایستى مورد توجه قرار گیرد بلکه لازم است خانواده و رسالت زنان را در این عرصه، جداى از مسایل مرتبط با جامعه او ندانیم و نسبت به وضع قوانین اجتماعى و شغلى او، جایگاه مادرى و همسریش را لحاظ کنیم. به عنوان مثال، زن شاغلى را در نظر بگیرید که به لحاظ نقش مادرى وظایف اجتناب ناپذیرى را بر عهده دارد که نظام دینى و ارزشى ما عقلاً و عملاً از آن حمایت مى‏کند. از طرف دیگر نظام شغلى، او را یک کارمند مى‏بیند، و آن هم کارمندى که در ساعت کار، وظایف کارى و... برابر با مرد است! آیا این برابرى یک برابرى معقول است؟ این یک برابرى نامعقول است، ما امروز باید فریاد حق «متفاوت بودن» را سردهیم خداوند متعال نخواسته که است زن مثل مرد باشد چنانچه نخواسته است مرد مثل زن باشد، به حقِ «متفاوت بودن» و نابرابر بودن زن، تقریبا اعتنایى نشده است، در بسیارى از موارد برابرى ظالمانه حاکم است. در بعضى از موارد هم که بایستى برابرى عادلانه برقرار باشد باز اولویت از آن مردان است. لذا در رابطه با مسایل زنان، هم نابرابرى نامعقول داریم و هم برابرى نامعقول. این است که از دیدگاه آرمان گرایانه، بین جایگاه زن در اندیشه اسلامى و موقعیت فعلى زن در نظام اسلامى، فاصله است. و اگر براى این نابرابریهاى معقول و برابریهاى نامعقول فکرى شود، عملاً مرز بین خودى و غیر خودى هم در مقوله «دفاع از حقوق زنان» مشخص مى‏شود، یعنى ما در مقابل نگرشهاى نامعقول فریاد «حق متفاوت بودن زن» را داریم در حالیکه دنیا مى‏خواهد با ترفند جنبش‏هاى فمینیستى این حق را از ما بگیرد.
شنیده‏ام که در یکى از دیدارهاى شوراى زنان با مقام معظم رهبرى، ایشان فرمودند: بروید بر روى شادیهاى زنان و حمایت‏هاى بحقى که این قشر شریف را خشنود مى‏کند کار کنید. بنده در همان زمان طرحى را کار کردم مبنى بر ارفاقهاى مالیاتى در مالکیت یافتن زنان، مبنى بر اینکه در حال حاضر اگر مرد مى‏خواهد از یک تا شش دانگ از ملکش را به نام همسر قانونى و دائمى‏اش کند عملاً این نیّت خیر عملى نمى‏شود زیرا براى «به نام کردن» بهر حال باید هزینه‏اى مثل پایان کار، تسویه حساب دارایى و مالیات و غیره پرداخت شود و چون سر جمع این هزینه قابل توجه است و ضمنا یک معامله بیرونى هم در پیش روى نیست که مرد بگوید مانعى ندارد از محل فروش ملک و خانه و وجهى که در قولنامه دریافت مى‏شود همه این هزینه‏ها را مى‏دهم، او مى‏خواهد ملک را به نام زنش کند پولى به دستش نمى‏آید که با آن صورتحساب شهردارى و دارایى و مالیات را پرداخت کند لذا همواره این فکر خوب انجام نشده مى‏ماند تا آنوقت که این مرد از دنیا مى‏رود و این زن با یک عمر جان و جوانى از دست داده، مى‏ماند و باید هفت خوان پر از خونى را بعد از فوت همسرش طى کند، در حالیکه در همین طرح پیشنهاد شده بود که مراحل ادارى هزینه‏ها و استخراج میزان آن طى شود اما چون این ملک به نام همسر مى‏خواهد بشود، دولت جمهورى اسلامى براى حمایت از توانا سازى اقتصادى زنان از دریافت حق‏اش در روز محضر، صرف نظر و تا انجام معامله واقعى بعدى که با دیگران انجام مى‏شود، آنرا به تعویق اندازد! مى‏بینید که ما هم در حق «متفاوت بودن» و هم در «حق مساوى بودن» حقوق قابل توجهى را داریم که تأمین آنها به رفع دغدغه‏ها و انجام انتظارات از زن در نظام دینى کمک مى‏کند.
نیلچى زاده: آنچه که در نگرش حضرت امام در زمینه مسایل زنان مشهود است، رعایت تمام حقوق و آزادیهایى است که اسلام براى زن قرار داده است. تکیه ایشان در تمام سخنانشان بر این بود که «ما با فساد با فحشاء مخالفیم» به این جهت ورود زنان به عرصه‏هاى مختلف را با این معیار ارزشى مى‏سنجیدند، و به این وسیله حریم اعتدال را براى زنان گشودند.
استاد مطهرى مى‏فرماید: هر استعداد طبیعى سند یک حق طبیعى است لذا در جامعه اسلامى ما هم باید در انتخاب رشته‏هاى تخصصى به استعدادها و نیازهاى زنان بصورت توأمان توجه شود در بعضى موارد که ورود زنان به برخى رشته‏ها کمتر است دلیل بر آن نیست که زنان نباید در آن عرصه‏ها حاضر شوند. لذا تا مادامى که از جهت مسایل ارزشى و اخلاقى ممانعتى از حضور نباشد، مى‏توان به میدان فعالیت و حضور زنان وسعت بخشید البته این امر متاخر از لحاظ نمودن ویژگیها و ظرافتهاى جسمى و روحى زنان است، چنانچه حتى در عرصه‏هاى فقه و فقاهت، نظر مقام معظم رهبرى این است که در مسایل خاص زنان، ایشان بایستى به حدى برسند که بتوانند مشکلات غامض زنان را راهگشا باشند. همانند کارى که اخیرا در مسایل یائسگى خانم صفاتى عرضه داشتند و راهکار بسیار مناسبى را با مبناى فقهى کاملاً مستند ارائه دادند که ظاهرا مورد پذیرش بعضى از صاحبنظران قرار گرفته است و حتى نسخه‏اى براى مقام معظم رهبرى ارسال گردیده و افرادى از سوى دفتر ایشان در پاسخگویى به این مسأله را به ایشان ارجاع داده‏اند.
بحث دیگرى که امروز به عنوان یک بحران براى نسل جوان و دختران ما مطرح است و مسؤولین فرهنگى و اهل درد و اندیشه باید بدان اهمیت بخشند، این است که بعد از 20 سال که از نظام جمهورى اسلامى مى‏گذرد هنوز ما در الگو دهى مناسب و معتدل، مشکل داریم. و به نوعى عدم وفاق را، در این مسأله مى‏بینیم و بعضا بسیارى از عوامل خارجى زمینه ساز و بسترى براى ارتجاع ارزشها گشته‏است. زیرا هنوز حقیقت ارزشها آنگونه که باید عرضه نگردیده است. مثلاً زن دیندارى را مى‏بینید که معتقد به حجاب و رعایت موازین شرعى است اما در محافل خاص زنانه، با فرهنگ دیگرى آشکار مى‏شود مثلاً مدل مو و یا لباسش، مدل مو یا لباس یک زن مبتذل مصرى یا اروپایى است.
یعنى ما امروز یک نوع ارتجاع فرهنگى را در بین زنانمان مى‏بینیم که براى حضور آنان در جامعه هم مشکلاتى ایجاد کرده است و ما بایستى در بعد نظام سازى به این مسایل توجه کنیم.
در این زمینه باید به واقعیات اسلام و اسرائیلیاتى که بدان افزوده شده توجه داشت. بعضى از افکار غلط مثل اینکه زنها، استخوان کجى هستند که اگر بخواهى راستشان کنى مى‏شکنند، اینها تنقیح شود، و به جاى آن ارزشها اسلامى تشریح گردد. بایستى نگرشهاى غلطى که کمابیش در جامعه فعلى است تصفیه گردد، و آن طمأنینه و آرامشى که شایسته زن در نظام خانواده و جامعه اسلامى است به زن باز گردانده شود. چهره عروسکى اجتماعى او نفى و مسئولیت پذیرى در او تقویت شده و اهمیت نقش مادرى براى او تشریح شود و معرفى او به عنوان عاملى براى تولید نسل صرف، بدون هیچ انگیزه مقدس از او برداشته شود و آنچه که فطرتا و ذاتا خدا براى او قرار داده در جامعه اسلامى مورد توجه قرار گیرد.
فیاض بخش: میزان وفاق بین موقعیت فعلى و نظرات حضرت امام را از بعد عبادى و فردى، خانوادگى و اجتماعى مى‏توان بررسى کرد.
امام با قاطعیت تمام مسئله زنان را به طور بى‏سابقه‏اى در فقه اسلامى بیان کردند و نظر ایشان ارتقا در هر سه بعد بوده است.آیا زنان ما در بعد عبادى و فردى به آن چیزى که امام مى‏خواسته رسیده‏اند؟ باید گفت بهر حال در این زمینه زنان رشد ارزنده‏اى داشته‏اند. به محض پیروزى انقلاب، زنان ما به سمت اسلام و خواستهاى اسلامى اشتیاق یافته و سعى در تطبیق خود با آن نمودند. ما باید علت پایبندى مردم و مسئولین را به زهد و وارستگى و دورى از تجمل گرائیها و اسراف را، در سال 57 جستجو کنیم. ازدواجهاى بسیار بى پیرایه و همچنین مجالس و مراسم بسیار ساده آن روز را به عنوان الگوهاى برجسته و بسیار عالى علت رشد فردى - خانوادگى زنان بدانیم، هر چند که متأسفانه با گذر از سالهاى 57 و با نزدیک شدن به دوران باز سازى این گیرایى و خلوص و زهد تضعیف شد.
بعد از انقلاب، در بعد خانوادگى تأکید بر محوریت زن به عنوان مهمترین نیروى سازنده بحمد اللّه‏ مورد توجه قرار گرفت. زنان نقش پر گهر مادرى و همسرى خود را به عنوان مهمترین اهرم تأثیر گذار در اجتماع بدست آورند. حضور اجتماعى زنان بعد از انقلاب به مراتب وضوح و حضور بیشترى یافت. به عنوان مثال، حضور زن در عرصه سیاست بعد از پیروزى انقلاب در راهپیماییهاى میلیونى و بعد از آن، حضور در مراکز علمى - آموزشى - سیاسى به عنوان نماینده مجلس - عضو هئیت دولت - و استاد دانشگاه را شاهدیم. ولى آنچه امام به آن تأکید داشتند این بود که زنان در کلیه مقاطع اجتماعى مى‏بایست حضور فعال داشته باشند ولى این حضور باید دقیقا منطبق با حدود و ضوابط اسلامى باشد لیکن این امر آنگونه که باید محقق نگردیده است. در مراکز درمانى مانند بیمارستانها و ادارات و سایر مشاغل، شاهد حضور غیر اسلامى برخى از زنان هستیم که مى‏بایست با دقت و تأکید مسئولین مربوطه اصلاح گردد.
* به نظر شما حکومت اسلامى براى مخاطب قرار دادن زنان جهان و پذیرا کردن اسلام ناب چه کارکردى داشته است؟
فیاض بخش: چیزى که جهان تشنه آن است ارائه الگوى اسلام براى زنان است امروز در دنیا به زن ظلم مضاعف مى‏شود. در برخى از ملل، زن مبتلا به افراطهاى متحجرانه و سنت گرایانه و در برخى کشورها مانند کشورهاى غربى، زن مبتلا به تفریطهاى جاهلانه شده است، که هر دو ظلم به زن است. و در شکل غربى آن، ظلمى چند برابر است. زن غربى امروز هویت زنانه خود را از دست داده است و آنچه در این منظر قابل توجه است، الگوى اسلامى براى زن مانند آب گوارایى است که تشنگى او را نسبت به تفسیر صحیح از نقش و جایگاهش در آفرینش تبیین نموده و او را سیراب خواهد نمود. بنابراین رسانه‏هاى کشور اسلامى و تمامى مبلغان آن، باید اسلام را براى زن مسلمان و جهان عرضه نموده و حقیقت آن را مطرح نمایند. زن مسلمان امروز مى‏بایست در جریان خواست و اهداف اسلام نسبت به خود باشد و همانچه را که اسلام از او خواسته، بر خود منطبق نموده و به جهان عرضه نماید.
رمضان زاده: حکومت اسلامى با ارزشهاى قرآنى و الگوهایى که از زنان شاخص در تاریخ اسلام داشته، توانسته است موفق باشد. بگونه‏اى که با الگو گرفتن از زندگى افرادى مانند حضرت زهرا(س) و نقش ایشان در دفاع از حکومت اسلامى، و حمایت از ولایت و امامت برجسته است یا به عبارت دیگر به عنوان همسرى مبارز و مادرى موفق فرزندانى چون حسنین را پرورش مى‏دهد. و توانسته است جامعه امروزى را در عین مسلح شدن به علم و آگاهى زمانه و حفظ حرمت و فضیلت انسانى، نقش کلیدى خود را در تربیت جوامع اسلامى حفظ نماید.
باید تلاش شود با فراهم کردن بستر مناسب در فضاى حکومت اسلامى، زنان بیشترى در دنیاى امروزى بتوانند نقش محورى و کلیدى خود را ایفا نمایند. بگونه‏اى که اگر در جایى به دلیل باورهاى غلط فرهنگى، موانعى براى حضور فعال زنان مسلمان وجود دارد، آن موانع برداشته شود، تا امکان تبلیغات مسموم از عوامل مخرب فرهنگى، براى خدشه وارد کردن به نقش زن مسلمان گرفته شود.
به عنوان مثال، وقتى یک زن محقق و پژوهشگر مسلمان در ابداع و یا اختراعات علمى موفق است و این اختراع در جهت حل مشکلات مردم بکار گرفته مى‏شود، باید حکومت اسلامى، امکانات لازم را براى رسیدن او به موفقیت فراهم کند.
* به نظر شما، مهمترین رسالت زن مسلمان در ابلاغ ارزشهاى اسلام ناب در جهان معاصر چیست؟
رمضان زاده: مهمترین رسالت زن مسلمان، شناخت صحیح ارزشهاى اسلام ناب، بر اساس مستندات و مدارک و اسناد اسلامى است. در این رابطه مى‏توان با توجه به دستوراتى که در کتاب دینى ما قرآن کریم آمده است، و راهکارهایى که دین اسلام براى رستگارى بشریت دارد، با سایر اقوام و ملل و بخصوص زنان جوامع دیگر ارتباط داشته باشیم و در قالب مقالات، کتب یا گفتگوهاى ارزشى، اسلام را به تمام مردم دنیا معرفى کنیم و در کنار ارائه ارزشها و تبیین آنها، عملکردهاى منطبق بر آن ارزشها را هم نشان دهیم. به عنوان مثال بشناسانیم، یک پزشک زن مسلمان با آگاهى به علم روز و تخصص و تعهدى که دارد، اگر یک کار یا اثر علمى را، چه به صورت کار پژوهشى یا کتاب علمى و یا روش درمانى مؤثر در نجات بیماران، ارائه کند، در حالى که در چارچوب ارزشى و اجتماعى، خود را حفظ کرده است، این فرد توانسته است نقش خود را به بهترین شکل بصورت علمى، براى شناساندن اسلام واقعى در سطح دنیا و بین الملل ایفا کند.

تبلیغات