رسالت این جهانى اسلام
آرشیو
چکیده
یکى از مهمترین موضوعاتى که ضرورت تبیین آن در حکومت اسلامى بر مبناى نظریه اصولى ولایت فقیه مورد توجه اندیشمندان قرار دارد. و در نگاه بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران از جایگاه ویژهاى برخوردار بوده و پیوسته در مقام روشنگرى آن بر آمدهاند و در تداوم آن مقام معظم رهبرى و نیز سیاستگذاران حکومتى بر آن اهتمام ورزیدهاند، مسأله رسالت این جهانى اسلام و جایگاه و نقش زن مسلمان در تحقق آن است. اعتراف اندیشمندان و صاحبنظران داخلى و نیز نظریه پردازان خارجى حاکى از این است که با تحول بنیادین در نظام حکومتى ایران به رهبرى امام خمینى (قدس سره) اولاً نگرش جهانیان از توانمندیهاى جامعه دینى متحول شد و ثانیا جایگاه دیگرى را از نقش زنان در بر پایى یک سیستم حکومتى آنهم بر مبناى اسلام عرضه کرد، اما نکته حایز اهمیت این است که در این نوع از حکومت و در طى این دو دهه که از انقلاب اسلامى گذشته آیا زنان جایگاه ارزشى و حقیقى خود را در نظام فردى و خانوادگى و اجتماعى دریافت کردهاند؟ و یا تا رسیدن به اهداف و آرمانهایى که بنیانگذار انقلاب اسلامى آنرا در عرصههاى نظرى و عملى مطرح ساختهاند، فاصلهاى زیاد دارند. در اقتراحى با حضور کارشناسان و صاحبنظران مسائل حقوقى و اجرائى زنان به تبین موضوعات مذکور پرداخته و نظر شما خوانندگان را بدان جلب مىکنیم.متن
یکى از مهمترین موضوعاتى که ضرورت تبیین آن در حکومت اسلامى بر مبناى نظریه اصولى ولایت فقیه مورد توجه اندیشمندان قرار دارد. و در نگاه بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران از جایگاه ویژهاى برخوردار بوده و پیوسته در مقام روشنگرى آن بر آمدهاند و در تداوم آن مقام معظم رهبرى و نیز سیاستگذاران حکومتى بر آن اهتمام ورزیدهاند، مسأله رسالت این جهانى اسلام و جایگاه و نقش زن مسلمان در تحقق آن است.
اعتراف اندیشمندان و صاحبنظران داخلى و نیز نظریه پردازان خارجى حاکى از این است که با تحول بنیادین در نظام حکومتى ایران به رهبرى امام خمینى (قدس سره) اولاً نگرش جهانیان از توانمندیهاى جامعه دینى متحول شد و ثانیا جایگاه دیگرى را از نقش زنان در بر پایى یک سیستم حکومتى آنهم بر مبناى اسلام عرضه کرد، اما نکته حایز اهمیت این است که در این نوع از حکومت و در طى این دو دهه که از انقلاب اسلامى گذشته آیا زنان جایگاه ارزشى و حقیقى خود را در نظام فردى و خانوادگى و اجتماعى دریافت کردهاند؟ و یا تا رسیدن به اهداف و آرمانهایى که بنیانگذار انقلاب اسلامى آنرا در عرصههاى نظرى و عملى مطرح ساختهاند، فاصلهاى زیاد دارند.
در اقتراحى با حضور کارشناسان و صاحبنظران مسائل حقوقى و اجرائى زنان به تبین موضوعات مذکور پرداخته و نظر شما خوانندگان را بدان جلب مىکنیم.
این اقتراح با حضور خانمها: دکتر فیاض بخش، مدرس دانشگاه و نماینده محترم مردم تهران در مجلس شوراى اسلامى - دکتر رمضان زاده، نماینده محترم مردم تهران در مجلس شوراى اسلامى - خانم سویزى، کارشناس ارشد در عرفان اسلامى و مدیر مسئول فصلنامه شوراى فرهنگى - اجتماعى زنان و مجله هفتگى زن و روز - خانم دکتر میرخانى، مدرس دانشگاه و کارشناس حقوقى مسایل زنان - خانم نیلچى زاده، استاد حوزه و دانشگاه.
* رسالت این جهانى اسلام را، در سامان بخشى به زندگى دنیوى مردم چگونه تبیین مىکنید؟
فیاض بخش: آنچه از سامان دهى زندگى دنیوى مردم به ذهن متبادر مىگردد، تشکیل حکومت است. و نیز مىدانیم که اساسىترین نیاز بشر در همه زمانها و مکانها، ایجاد یک حکومت است، یعنى انسانها بیش از نیاز به آب و نان، نیازمند نظم، عدالت و حکومت هستند. در راستاى ایجاد حکومت عادلانه است که انسانها به حقوق خود دست مىیابند. به فرموده امام على (ع) «لابُدَّ لِلنّاس من امیرٍ برٍّ او فاجرٍ»، یعنى بشر به صورت ذاتى و فطرى نیازمند تشکیل حکومت است حال «حاکم، خواه نیکو و عادل یا فاجر و ستمگر باشد». گویى امام على (ع) بر این اعتقادند که بشر به طور طبیعى حکومت ظالمانه را بر بىحکومتى و هرج و مرج ترجیح مىدهد. بررسىهاى باستان شناسى هم تأیید مىکند که هیچگاه انسان بدون حکومت و به صورت فردى زندگى نمىکرده است. با توجه به این مقدمه، بدیهى است اسلام که براى تمامى نیازهاى بشر، راه حلى اندیشیده و هیچ نیازى را بى پاسخ نگذاشته است، اساسىترین نیاز بشر را نیز بىپاسخ نخواهد گذاشت. قرآن مىفرماید: «لَقَدْ اَرَسْلْنا رُسُلَنا بِالَبیّناتِ وَ اَنْزَلْنا مَعَهُم الْکِتابَ وَ المیزانَ لِیَقُومَ النّاسُ بِالِقْسطِ وَ اَنْزَلنا الحَدیَد فیه بَأسٌ شدیدٌ....»(حدید/ 257) یعنى خداوند یکى از اهداف بعثت انبیاء را ایجاد حکومت قسط بیان فرموده است و بلافاصله از آهن و سختى و محکمى آن سخن مىگوید و طبق نظر برخى از مفسرین این امر، از وسیله دفاع و ابزار جنگ آورى براى ایجاد چنین حکومتى حکایت مىکند.
پس از تبیین قطعیت نیاز بشر به تشکیل حکومت و پاسخ قطعى اسلام به این نیاز، لازم است اشاره کنم که تمامى حکومتهایى که امروزه در پهنه کره زمین گستردهاند ،از سه نوع خارج نیستند. یا حکومت استبدادى فرد بر مردم است (سلطنتى) که حکومت دوره طاغوت در ایران و حکومت برخى از کشورهاى اسلامى را مىتوان از این نوع دانست. یا حکومت اقلیت بر اکثریت، که حکومت کشورهاى سوسیالیستى کمونیستى را مىتوان از این قسم شمرده که خود نوع دیگرى از استبداد است. و یا حکومت اکثریت، با انتخابات آزاد،که امروزه دموکراسى نامیده مىشود و ظاهرا مقبولیت عام یافته است.
و اما در مورد طریقه سامان بخشى حکومت اسلامى به زندگى دنیوى مردم، باید گفت: حکومت اسلامى، عبارت است از حاکمیت اللّه، در کلیه شؤون جامعه اسلامى، متکى بر اصل شورا و مشورت مىباشد یعنى حکومت اسلامى در عین پذیرش محاسن دموکراسى غربى با تأکید با این اصل ارزشمند و کارآمد عمل مىکند. ولى حاکمیت قطعى را از آن پروردگار دانسته است که از طریق پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) و در زمان غیبت از طریق ولایت فقیه اعمال مىگردد. تأمل در قرآن و روایات اسلامى، بیانگر آن است که اسلام از همان ابتدا، به دنبال تشکیل حکومت بوده و تمامى همّ خود را صرفِ هدایت انسانها در این راستا نموده است. مقایسه میزان آیاتِ عبادى که اصلاح فرد را در نظر دارد، با آیات اجتماعى، که به اصلاح روابط اجتماعى مىنگرد، نمونه خوبى بر این موضوع مىباشد. به فرموده امام خمینى (ره) بیش از 99% آیات قرآن، مربوط به روابط اجتماعى و قوانین حاکم بر آن است و فقط حدود 6% از فصول کتب فقهى، مربوط به احکام فردى بوده و مابقى مربوط به اقتصاد، حقوق بینالملل، حقوق خصوصى و سایر مسائل اجتماعى است.
رمضان زاده: از آنجا که دین مبین اسلام به همه چیز در جهت تعالى انسان پرداخته است، قاعدتا به مسائل دنیایى و مادى نیز مىپردازد. در قرآن مجید انسان خلیفه اللّه معرفى مىشود. رسول گرامى اسلام (ص) نیز مىفرمایند دنیا کشتزار آخرت است. با استناد به این آیه و روایت نبوى، مىبینیم که اسلام دقیقا زندگى این دنیا را به عنوان بسترى براى تعالى انسان مىداند که براى کلىترین مسائل تا جزیىترین آنها، راهکار و دستورات مشخصى دارد. مهمترین اصل مشترک میان ادیان ابراهیمى، اصل توحید است. توحید عملى( تبدیل زندگى مادى به زندگى معنوى) در تمام این ادیان و بطور اخص در دین اسلام مورد توجه ویژه قرار گرفته است.
نمازهاى یومیه در اسلام با راز و نیاز و عبادت به درگاه یگانه مطلق راه را براى پیاده شدن توحید عملى در زندگى هموار مىسازد. اصل امر به معروف و نهى از منکر نیز به معنى مسئولیت فرد در قبال دیگران است و تذکر این امر که زندگى یک فرد جداى از دیگران نیست.
در روایات متعدد یادآورى شده است که ترک امر به معروف و نهى از منکر در جامعه شاید در کوتاه مدت مشکل خاصى را ایجاد نکند. ولى در دراز مدت در زندگى دنیوى افراد، آثار سوء خود را آشکار مىکند و این علاوه بر تبعات منفى و اخروى آن است. مثلاً رعایت حجاب اسلامى بر اساس ضوابط شرعى بر تمام زنان مسلمان واجب است. این الزام براى حفظ شخصیت، موقعیت و کرامت انسانهاست. حال اگر افرادى در جامعه دچار کج روى بشوند و دیگران نیز در قبال آنها احساس مسئولیت نکنند، یعنى آنها را نهى از منکر نکنند، کار به جایى مىرسد که همین مسئله ساده در زندگى اجتماعى جامعه مسلمین اشکال عمده ایجاد مىکند.
میرخانى: از مهمترین شاخصهاى دین مبین اسلام و مکتب تشیع در جهان امروز، رسالتِ عهده دارى این آئین، نسبت به ساماندهى کامل زندگى فردى و اجتماعى مردم در این دنیاست و به همین اعتبار پیوسته مورد هجمه سیاستمداران سلطهگر بوده است. در اسلام، دنیا یک سیستم جداگانه از آخرت نیست. بلکه دنیا جاى کاشت و آخرت جاى برداشت است. بر این اساس قرآن مجید مىفرماید: «مَن کانَ فى هذهِ اَعمى فَهُوَ فِى اْلاخِرة اَعْمى و اَضَلُّ سبیلاً» کسى که در این جهان راه زندگى را نیافت در سراى دیگر به طریق اولى نابینا و گمراه است. و همین جامعیت دینى است که اسلام را به عنوان یک مکتب رهایى بخش در جهان معرفى نموده و جاذبه برون دینى اسلام، به واسطه سامان دهى صحیح آن و به واسطه انطباقش با فطرت انسان، بلکه فطرت هستى است. و انسان هرچه بیشتر با زوایاى مختلف این مکتب، در بُعد احکام سیاسى، اقتصادى، اجتماعى، روابط داخلى و روابط خارجى آشنا مىشود، معقولیت و جامعیت آن بیشتر آشکار مىگردد به گونهاى که احساس مىشود این دین در هر زمان نو، جدید و پویاست.
سویزى: براى تبیین رسالت این جهانى اسلام در سامان دادن به زندگى دنیوى مردم باید گفت که دین ما بدلیل جامعیت براى همه مراحل زندگى بشر، حرف دارد، برنامه و دورنما دارد دین ما دین «ربّنا آتنا فىالدنیا حسنه و فى الاخرة حسنه» است یعنى تدبیر دنیا و تأمین آخرت، شاید این تشبیه مناسبى باشد که بگوییم بشریت مسافران قطارى هستند که از مقصد «انّا لله» تا منتهاى «انا الیه راجعون» در حرکتند و این قطار از عالم جنین مىگذرد و به حیات این جهانى وارد مىشود و سپس از آنجا عازم حیات جاودانى و اخروى مىگردد اینها همه جهانهایى به هم پیوسته و در امتداد یکدیگرند که در هر عالم، باید لوازم زندگى در عالم دیگر را تدارک ببینى، لذا اگر جنین لوازم زیستن در این عالم را با خود نیاورد «سِقْط» مىشود و انسان هم اگر لوازم زندگى در جهان آخرت را در این دنیا فراهم نکند «سَقَط» مىشود و مطالبى چون «الدنیا مزرعة الاخرة» مبیّن همین معناست. جامعیت دین اسلام در این است که همه این مراحل حیات را دیده و در تدبیر و قانونگذارى براى بشر، بر کلیت آن اهتمام ورزیده است، چنین قانون جامعى جز از چشمه سار زلال اعجاز، حاصل نمىگردد و ارتباط میان عالم غیب و شهادت و محسوس و معقول، جز از مصدر آفریدگار هستى ممکن نمىگردد. از منظر چنین نگاه جامعى هیچ ذرهاى فرو نمىماند، خلوت و جلوت، باطن و ظاهر، نهان و پیدا در نظر او یکسان است، و تدبیر او بر کلّ تکوین و تشریع هویدا است لذا آبادى دنیا و استفاده همه جانبه از نعمات الهى فراموش نمىگردد و در کنارش آخرت و کمال بشریت بر مبناى اندیشه و حکمت، علم و ایمان از دست نمىرود و همواره مورد عنایت اوست.
نیلچى زاده: در تکمله بحث شایسته است به بستر تمدن سازى اسلام نظرى بیفکنیم، از نقطه شروع این حرکت تا زمان حاضر، در هر مکان و زمانى که رویکرد مسلمین، به کتاب و عترت بیشتر بوده است به همان نسبت بهره بردارى آن از قوانین جامع اسلام ارزشمندتر گردیده، و تأثیر آن در بناى تمدن جهانى مشهودتر شده است.
در واقع داعیه اسلام نسبت به رسالت این جهانى از تربیت فرد تا ایجاد ساختار جامعهاى نوین و متمدن امتداد دارد که با ارائه مدل حکومت، در همان دوران اولیه تاریخ اسلام کاملاً آشکار مىگردد. از زمان پیامبر (ص) آغاز و به دوران خلافت على (ع) منتهى مىشود. و این برترى نسبت به سایر ادیان الهى نکته بسیار مهم و قابل تأملى است زیرا بسیارى از ادیان و مذاهب رسالت این جهانى ندارند، و سعى آنها بر این است که خودشان را به نوعى به عالم ملکوت منسوب و مرتبط بدانند و توجه به زندگى این جهانى را گونهاى تقصیر تلقى نمایند، مثل رهبانیت در آئین مسیح (ع)، که در حقیقت رسالت این جهانى براى خود قایل نیست و مىگوید انسان به واسطه گناه نخستین و هبوط، ناگزیر به زندگى در این جهان گردیده است. لذا هر چه سریعتر باید از آن خارج شده و به سوى زندگى بهتر بشتابد.
شما مىبینید جهان، قرن بیستم را به عنوان قرن پایان ایدئولوژىها معرفى مىکند ولى درست در اواخر همین قرن، فرزندى از سلاله ابراهیم(ع)، حضرت امام خمینى (ره)، عملاً با احیاى ایدئولوژى اسلام درصدد اثبات این قضیه بر مىآید، که نهضت اسلام را به عنوان حرکتى جهانى معرفى کند و تداوم انقلاب را تا نهضت مهدى موعود (عج) ترسیم نماید. یعنى زمانى که همه احکام دین ظهور مىکند و حقیقت آئین اسلام در روى زمین استوار مىگردد، به گونهاى که دیگر «مخافة احدٍ من الخلق» در عمل به احکام محو شده و بساط باطل جمع مىگردد، و گستره حق، به گستردگى عرصه زمین مىشود.
* با توجه به مدلهاى متفاوتى که تاکنون از حکومت دینى در جهان عرضه شده، نظر شما در رابطه با برجستگىها و ویژگیهاى حکومت اسلامى از دیدگاه حضرت امام «قدس سره» چیست؟
میرخانى: در اینجا دو بحث عمده مطرح است.
اول اندیشه و راهکار شیعه در باب حکومت و تفاوتهاى اصولى آن با سایر فرق اسلامى.
دوم تمایزات اسلام در باب مسائل سیاسى و حکومتى نسبت به سایر ادیان. که دقت در هر دو قسمت حایز اهمیت و در خور توجه است.
در بخش اول، این مسئله مطرح است که چرا شیعه امامت را جزء اصول قرار مىدهد، ولى سایر فرق با توجه به اینکه امامت و رهبرى را امرى ضرورى مىدانند، اما در فروعات به آن مىپردازند. مرحوم استاد مطهرى در کتاب امامت و رهبرى مىفرماید: همه فرق به نحوى این روایت را که «مَنْ ماتَ وَ لَمْ یَعِرفْ امام زمانِهِ ماتَ میتةً جاهلیتة» مطرح نمودهاند، اما دلیل اینکه شیعه در برخورد با مسأله امامت، آن را اصل مىشمارد، به سبب جایگاه و شرایط خاصى است که براى آن قایل است و علت دیگر آن عدم انفکاک سیاست او، از دیانت اوست.
پس تشخص و بالندگى این دین به آن است که امامت و رهبرى انسانهاى صالح جزء ارکان آن محسوب مىشود.
از دیگر ویژگیهاى این نوع حکومت که حضرت امام (ره) هم بر آن تأکید فراوان مىنمودند این است که در حکومت اسلامى قانونگذار خداست و حتى مقام نبوت مجرى قانون است یعنى در این حکومت خدا محورى در راس امور قرار گرفته است.
امروزه بیشترین مشکل جوامع بشرى تعویض جایگاه انسان محورى به جاى خدا محورى است و حاصل این نظریه به مفاسد و معضلات عدیدهاى منتهى شده است.
سومین ویژگى این نوع حکومت جامع نگرى آن است خصوصا در ابعاد سیاسى و اجتماعى که حضرت امام (ره) تأکید بر تبیین علمى و عملى آن داشتند. ایشان در کتاب حکومت اسلامى مىفرماید: از بین حدود 50 کتاب حدیث موجود، فقط سه یا چهار باب آن به طهارت و نجاست اختصاص دارد و بقیه احکام اجتماعى اسلام است و این همان رسالت این جهانى دین اسلام است.
ویژگى دیگر این نوع از حکومت، قرار گرفتن انسانهاى شایسته در راس آن است پیاده کردن این هدف عمده که «اَنَّ الارض یَرِثها عبادى الصالحون» به عهده رهبرى است لذا در زمان حضور معصوم، شرط رهبرى، علم متصل به سرچشمه وحى است که قرین با عصمت مىباشد و در زمان غیبت، علم متکى بر وحى و سیره خاندان عصمت بعلاوه عدالت است. از ضرورتهاى علمى فقیه جامع الشرایط، علم به مسایل زمان و حوادث واقع در اطراف اوست. چنانچه رئیس مکتب جعفرى مىفرماید: «اَلْعالِمُ بِزَمانِهِ لاَیَهْجُمْ علیه اللّوابس» اشراف و آگاهى به مسایل زمان، انسان را از حملهورى فتنهها و نمودهاى مخرب اجتماعى حفظ مىکند. لذا لازمه فقاهت علاوه بر آگاهى کامل از علوم اسلامى بصیرت و آگاهى نسبت به مسایل زمان است. اینها تمایزات این نوع از حکومت نسبت به مابقى حکومتها و ویژگیهاى مکتب شیعه نسبت به سایر فرق اسلامى، در مسأله رهبرى است. مکتبى که تمام اهدافش بر محوریت امامت و رهبرى شایسته، شکل مىگیرد، جایگاه مسایل حکومتى را مسلما در راس امور قرار مىدهد.
نگرش عمیق به مبانى اصولى در دین اسلام و فروعات آن، ما را به این نتیجه مىرساند که احکام سیاسى و اجتماعى و حکومتى اسلام منحصر به فرد است. مثلاً در باب توحید مىفرماید: «فمن یکفر بالطاغوت و یؤمن باللّه» یعنى ابتدا باید پشت به طاغوت کرد، سپس به پرستش خدا پرداخت، یا در فروعات، ما مسأله تولى و تبرى، و در قواعد فقهى قاعده نفى سبیل را داریم که هر گونه تمسک و روى آوردن به مبانى و قوانین دنیاى کفر و شرک و نفاق را نفى مىکند. و این خود مبین آن است که ما در مسایل حکومتى غنى و بى نیاز از دیگران هستیم و خلاصه اینکه قرآن در یک پیام بلیغ مىفرماید: «ایبتغون عندهم العزة فان العزه للّه و لرسوله و للمؤمنین».
سویزى: با توجه به ضرورت اجتماعى حکومت مىبینیم که جامعه انسانى پیوسته نیازمند به دو عنصر نظامت و امامت مىباشد چنانکه حضرت على (ع) نیز در خطبه 40 نهج البلاغه مىفرماید «لاُبدّ للناسّ من امیر برٍ او فاجر» مردم ناچارند که سرپرست و امیر و حاکم داشته باشند خواه امیر نیکى، باشد و خواه امیر نکوهیدهها، تا هم به جامعه نظامت ببخشد و هم بر آن امارت کند. اما در نحوه امامت و نظامت، جامعه کدام قانون شایسته و اولى براى ارائه طریق است؟ مطابق دیدگاه اسلام، منشأ حکم و قانونگذارى بایستى منشأ آفرینش باشد. چنانچه قرآن مىفرماید: «و لقد خلقنا الانسان قد نعلم ماتوسوس به نفسه و نحن اقرب الیه من حَبل الورید» ما انسان را خلق کردهایم و ما از رگ گردن به او نزدیکتریم، پس مىدانیم چه چیز او را به بیراهه مىبرد و چه چیز او را به قرب مىرساند. یعنى طراح «نظامت و امامت» در مکتب اسلام خداست و در عرصه فرماندهى،کسى فرماندهتر است که در پیشگاه خدا فرمانبرتر باشد، لذا نفى اطاعت از انسان طاغى، ظالم و هوى پرست شده است. نگرش حضرت امام (ره) از حکومت اسلامى همان نگرش ناب و نزدیک به سرچشمه است، که ایشان در نهایت بصیرت علمى و شجاعت، عملى بدون هیچ پروا و پیرایه، آن را بیان داشتند.
در مقدمه صحیفه نور، مقام معظم رهبرى کلامى دارند بس در خور توجه که دلالت به این معنى دارد که بعضىها آمدند و فقط خود را در زندگى نجات دادند و بعضى خانواده خویش را، و بعضى محله خود را، اما امام(ره) «از ظلمت طاغوت به سوى نور اسلام راهى را به وسعتِ عبورِ یک ملت گشود» و پیامش را در عین صداقت و امانت و شجاعت به دنیا ابلاغ نمود، که تحقق این هدف، خاصیتهایى را به دنبال داشت که از آن جمله مىتوان استقلال، آزادى، عدالت اجتماعى و رشد فضایل معنوى و.... برشمرد.
شما در شعار استقلال، آزادى، جمهورى اسلامى دقت بفرمائید، این شعار با استقلال شروع و با اسلام بسته مىشود و در حلقه وسط آن، آزادى و جمهورى قرار دارد با کمى دقت مىبینیم استقلال و اسلام موضوعیت دارند و آزادى و جمهورى طریقیت، لذا در تعریف استقلال در قانون اسلامى، نفى قدرتهاى شرقى و غربى شده، در واقع استقلال تحقق دمادم «یخرجهم من الظلمات» است و اسلام نیز همان «الى النور» مىباشد.
پس مهمترین ویژگى حکومت اسلامى از دیدگاه امام در این شعار اساسى که تولد و بوجود آمدن آن هم از الطاف خداوند و جلوه کریمه «والذین جاهدوا فینالنهدینّهم سبلنا» مىباشد چنین است که اولاً مشروعیت نظام با گسستن از طاغوتها و طغیانها و خروج از ظلمات ظاهرى و باطنى آغاز و با پیوستن به نورانیت اسلام و اسوههاى آن که درخشش تاماش در چهرههاى ولایت معصوم و پس از آن در چهره ولایت فقیه است معنى مىیابد، تا بدینوسیله از حق خدا در اداره حیات بندگانش دفاع و اراده خدا را در اداره انسان نافذ گردد و دوما مقبولیت نظام است که با جمهورى یعنى حضور مردم و آزادى یعنى رفع موانع حضور مردم تأمین مىگردد. این دو مشخصه برجسته حکومت اسلامى از دیدگاه امام رحمة اللّه علیه مىباشد.
نیلچى زاده: دقت نظر در مدلهاى متفاوت حکومت اسلامى، چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن، ما را به نکات ارزشمندى نسبت به جایگاه حکومت از دیدگاه حضرت امام (ره) مىرساند. مثلاً قبل از آنکه به برکت خون شهدا در ایران حکومت اسلامى برقرار شود کشورهایى چون پاکستان و لیبى خود را به عنوان دولتهاى اسلامى مطرح مىنمودند. کشورهاى مسلمان نشین مانند اندونزى، مالزى و حتى ایران عهد صفویه با مذهب تشیع مدل حکومتى شان با حکومتى که حضرت امام (ره) ارائه دادند کاملاً متفاوت است و شاید مهمترین خصیصه در مدل حکومتى امام، جایگاه عدالت و فقاهت در محور حکومت اسلامى است، و امتزاج علم و عدالت مانند شیر و شکر غیرقابل انفکاک مىباشد، اینکه تالى تِلو معصوم بایستى در راس مخروط حکومتى قرار گیرد و در پذیرش کلیه مسئولیتهاى حکومتى، تعهد و تخصص، شرطى لازم است.
و همه تلاش حضرت امام در نهادینه کردن این اصل بود تا به عنوان یک مدل حکومتى جامع به دنیا عرضه گردد، لذا از صورت یک نظریه فردى آن را خارج ساختند و با متدولوژى علمى به آن نظام بخشیدند و رسالت تعیین ولى فقیه، بوسیله مجلس خبرگان به نمایندگى از سوى مردم نهادینه گردید.
نکات مورد توجه در این نوع حکومت نفى سبیل تام از غرب و شرق است وقتى ایشان مىفرماید: امریکا هیچ غلطى نمىتواند بکند. و شهید بهشتى مىگوید: اى امریکا از ما عصبانى باش و از این عصبانیت بمیر. و به تعبیر قران «قل موتوا بغیظکم» این برخورد قاطعانه فقط یک تدافع نیست، بلکه ارائه الگوهاى برتر حکومتى است.
اینجاست که شاید بتوان گفت اسلام، انسان محور است. اما انسانى که آینه جمال و جلال خدا و خلیفةاللّه است و به این اعتبار خدا سالار در عین انسان سالارى است.
اما آنچه به عنوان مردم سالارى در دهه اخیر در کشور ما مطرح شده، در صورتى قابلیت جمع با خدا سالارى است که از مشروعیت برخوردار باشد،آنچه که شیخ فضل اللّه آنرا مشروطه مشروعه نامید. حضرت امام در بحث قانونگزارى محکم مىایستند و مىفرمایند ما نیاز به قوانین متأثر از اسلام داریم. بنابراین اکثریت مردم اگر در کنار حق قرار نگرفتند، راى آنان مطاع نیست. و نیز در روایات داریم که از «قلت اهل حق در خوف مباش» یا خداوند در قرآن کریم مىفرماید: « و اِنْ تُطِعْ اکثر مَن فى الارض یُضلّوک عَن سَبیل اللّه اِن یَتّبِعونَ اِلاّ الظّن و اِن هُمْاِلاّ یَخْرُصون»
شما در مقایسه حکومتها، حتى در میان کشورهاى اسلامى به خوبى نقاط برترى و امتیاز را مشاهده مىکنید. مثلاً عربستان سعودى به عنوان پایگاه اسلام، در کشورش پایگاههاى امریکایى و اسرائیلى ایجاد مىکند و به غلط به مردمش مىگوید: ما براى دفاع از اسلام کفار را به استخدام گرفتهایم. در حالى که این امر صراحتا با نفى سبیل در قرآن و برداشت امام از آن کاملاً منافات دارد. لذا حضرت امام(ره) به حمایت از مردم ستمدیده و مسلمان فلسطین درست در جبهه مخالف با امریکا و اسرائیل مىایستد.
رمضان زاده: به نظر من آن زیبائیها و نقاط برجستهاى که از دیدگاه امام مطرح است، همان مسئله دخالت دین در همه امور زندگى براى تعالى انسانهاست. که در مقاطع مختلف زندگى حضرت امام تجلى پیدا کرده است. به عنوان مثال زمانى که امام در دوران تبعید بسر مىبرند، با توجه به تعهد و وظیفهاى که در قبال مردم احساس مىکنند ارتباط خود را با مردم حفظ نمودند و بعد از چندین سال با شرایطى که ایجاد شد، و به وطن بازگشتند با تمام امتیازات خاصى که به عنوان یک رهبر دینى داشتند، خود را خدمتگزار مردم معرفى مىکنند. این همان نکتهاى است که اگر حکومت دینى براى زندگى اجتماعى مردم ایجاد شود با حفظ حدود و ثغور شرعى است که پا به میدان مىگذارد.
حضرت امام در زندگى شخصى نیز به عملکرد مشخص و شفاف در ارتباط با مسائل روزمره رسیدند. به گونهاى که وقتى در رأس حکومت اسلامى قرار گرفتند ضرب المثل تقوا بودند. و این مدل خاص حکومت دینى در اسلام را نشان مىدهد که ریاست به شرط عدالت و تقواست.
فیاض بخش: حکومت دینى به معناى اسلامى آن، مدل منحصر به فردى است که در جهان از ناحیه هیچیک از ادیان، عرضه نشده است و به جهت تعارض جدى اسلام، با حکومتهاى استکبارى و استعمارى، آنها تلاش همه جانبه خود را همواره مصروف این مىنمودهاند تا اسلام را فاقد هر گونه طرح اجرایى براى حکومت معرفى نمایند. و اصولاً ادیان را امرى قدیمى و فاقد ثمر، بلکه صرفا مُسَکّنى براى آلام انسان معرفى نمایند. شعار «دین افیون تودههاست» شعارى بود که توسط استکبار شرق و غرب توأما دنبال شده است. پس از پیروزى انقلاب اسلامى در ایران و ارائه مدل نوین از حاکمیت بر جامعه بشرى، انسانهاى تشنهاى که آبى گوارا یافته بودند، اشتیاق خود را به این مدل نوین اظهار کرده و به عنوان الگوى جدید، و قابل تأمل در مراکز علمى جهان، مورد بررسى قرار دادند. اسلام در عین توجه دقیق به نیازهاى فردى، براى تمامى ابعاد جامعه برنامه و الگو ارائه مىدهد. هیچ موضوع اجتماعى و فردى نیست که در خصوص آن، اسلام برنامهاى ارائه نداده باشد. حقیقتا مهمترین برجستگى حکومت اسلامى انطباق آن با نیازهاى بشر است. کدام حکومت براى تمامى نیازهاى انسان، راه حل در نظر گرفته است. این ویژگى برتر اختصاص به اسلام دارد.
* به نظر شما حکومت اسلامى براى مخاطب قرار دادن زنان جهان و پذیراگران اسلام ناب چه کارکردى داشته است؟
فیاض بخش: مقالهاى را در خصوص این موضوع نقش اساسى زن در خانواده و نقش مذهب در تفسیر آن، چند سال پیش در دانشگاه هلسینکى فنلاند ایراد نمودم.
و با اشاره به این مطلب که اسلام کاملترین تفسیر را از زن در خلقت داشته و الگوهایى که تاکنون به جهان ارائه نموده است، برترین الگوها بوده است. نقش زنان در تاریخ اسلام از زمان بعثت پیامبر(ص) و نقش آنان در ابلاغ دعوت پیامبر (ص) و حضور زن در نهضت عاشورا به عنوان فراز مهم تاریخ اسلام مورد بررسى قرار مىگیرد. در ابلاغ دین اسلام توسط زنان، گاهى مجتهد زمانه مانند علامه حلى (ره) احکام شرعى و فقهى بانوان را به بانویى ارجاع مىداد و او را کارشناس خود در برخى مسائل معرفى مىکرد. و یا مرجع بزرگوار دیگرى به خاطر تقاضاى بانوى عالم و زاهدى، کتابى را تحریر مىنمود مثلاً شیخ مفید که به خاطر تقاضاى مادر محترمه سید مرتضى کتابى را تألیف نمودند. حتى در دوران اخیر نیز زنان نقشهایى اساسى در تغییر حکومتها داشتهاند که تاریخ بیانگر آن است. در نهضت جنگل و یا نهضتهاى دیگر زمان قاجار، نقش زنان کاملاً بارز است و در جریان تحریم توتون و تنباکو و یا در مقابله با دستورات لائیک رضا خان مبنى بر کشف حجاب و غیره مبارزات زنان بسیار مشهود بوده است. در نهضت اسلامى ایران حضرت امام(ره) بارها فرمودند که نقش زنان مهمتر از مردان بود و اگر حضور زنان نبود انقلاب اسلامى به پیروزى نمىرسید.
* میزان وفاق و عدم وفاق موقعیت فعلى زن در نظام جمهورى اسلامى را با جایگاه زن از دیدگاه ولایت، چگونه ارزیابى مىنمائید؟
رمضان زاده: به نظر من آنچه که مسلم است، زن در نظام اسلامى با موقعیت ایده آل فاصله زیادى دارد ولى روند و جهت آن پیشرو و مثبت است.
اگر بخواهیم در 20 سال بعد از انقلاب این روند را ترسیم کنیم زنان جامعه ما با درک این واقعیت که حضور مثبتشان در خانواده و اجتماع، بدون وجود هیچ تضاد یا تداخلى، هر روز بیشتر شده است، و از روز قبل بهتر این جایگاه را شناختهاند. و همچنان در جهت خود باورى و شناخت صحیح، و انجام وظیفه در اجتماع قدم برداشتهاند. منتهى هنوز هم فاصله زنان جامعه ما تا جایگاه واقعى و ایده آل بسیار زیاد است.
به عنوان مثال وقتى که زن مسلمان در جمهورى اسلامى هنوز از نظر مسائل حقوقى و قضایى در معرض برخوردهاى نادرست قرار مىگیرد، مسلما عملکرد او در ایفاى نقش تربیتش در جامعه، براى فرزندان و نسل آینده ساز جامعه، تحت تأثیر قرار مىگیرد. در رابطه با این قضیه باید گفت، متأسفانه همان باورهاى غلط که مبتنى بر دیدگاه برترى جنسى یا همان مردسالارى است. این عدم تطبیق جایگاه واقعى زن از دیدگاه ولایت را عمیقتر مىکند. به عبارت دیگر هنوز در بعضى خانوادههاى سنتى حق یک زن براى انتخاب همسر نادیده گرفته مىشود. مسلما این امر تأثیر منفى در تکوین شخصیت و هویت زن مسلمان خواهد داشت. راه اصلاح این وضعیت هم نیاز به تغییر باورهاى غلط فرهنگى، شناخت باورهاى دینى و مذهبى و تبیین جایگاه حقوقى زن در اسلام ناب محمدى (ص) را دارد.
میرخانى: آنچه را که اسلام ناب از طریق مشرب وحى و از چشمه سار زلال عصمت به سوى امت جارى نموده است، ما آن را در نگرش حضرت امام (ره) به وضوح مىبینیم. حرکت حضرت امام و اندیشههاى نوین او اختصاص به مسایل حکومتى ندارد. بلکه در زمینههاى متعدد از جمله در مسایل زنان، چه در عرصه نظرى و چه در راهکارهاى عملى نمودهایى را دارد که بعضا انحصار به ایشان دارد، بطور مثال، ارزش کار زن را به مثابه ارزشمندى کار انبیا و قرآن کریم قرار مىدهد.
و یا مىفرمایند: «که مردان بر ملتها حق دارند و زنها حق بیشتر»، «زنها مردان شجاع را در دامن بزرگ مىکنند» «قرآن کریم انسان ساز است و زنها نیز انسان ساز... زنان هستند که ملتها را تقویت مىکنند شجاع مىکنند، بانوان از صدر اسلام در جنگها هم شرکت داشتهاند، مقام زن، مقام والایى است عالى رتبه هستند». در جاى دیگر مىفرمایند: «سعادت و شقاوت کشورها بسته به وجود زن است، زن با تربیت صحیح خودش انسان درست مىکند و با تربیت صحیح، خودش کشور را آماده مىکند.»
در واقع حضرت امام (ره) در عرصه مسایل زنان و نگرش نسبت به ایشان وارد دو عرصه مقابل هم مىشوند و با هر دو نگرش به مقابله مىپردازند.
یک نگرش که به صورت سنتى حاکم در آمده است و زن را فى نفسه مستقل نمىبیند و وجود او را به اصطلاح فلاسفه، یک وجود رابطى براى کمال دیگران مىانگارد، تا جایى که حتى در مسأله ازدواج، بایستى سکوى پرشى براى مرد باشد نه اینکه ازدواج دریچهاى براى کمال هر دو قرار گیرد.و دایره فعالیت زن از هر دریچهاى منوط به حاکمیت کامل مرد است و هر چه با این حاکمیت منافات داشته باشد براى زن مذموم است. حال آنکه در اسلام ناب و در نگرش حضرت امام (ره) اینگونه افکار جایى ندارد، و این نگرش با نگاه خلیفة اللهى که قران به نوع انسان دارد اعم از زن و مرد، و یا انحصار بندگى حق و اعتقاد به توحید، همسو نیست. ما قایلیم که اگر خداوند حقوق متقابل خانوادگى براى زن و مرد تعیین کرده است به جهت حفظ مصالح خانواده و جایگاه رفیع آن در اسلام است. لذا نقش ابزارى بودن و ابزار شدن زن کلاً از دیدگاه اسلام مردود است و وظایف زن در عرصه خانواده، مستقل از وظایف او در امر بندگى خدا نیست. از دیدگاه تربیتى، جایگاه مادر جایگاه رفیعى است که دست هر مردى از این فضیلت کوتاه است. اینکه در روایات مىفرماید «الشقى شقى فى بطن امه و السعید سعید فى بطن امه» یا «طوبى لمن کان اُمه عفیفه» یعنى اینکه خداوند ارزشها و فضایلى را براى زن قرار داده باید در کنار زندگى مشترک به آن ارزشها دست یابد.
استاد مطهرى در زمینه آیه «.... بِما فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ» (سوره نساء آیه 34) تعبیر بسیار زیبایى دارند و آن اینکه بعضى از فضایل براى زنان است و دست مردان از آن کوتاه است و بعضى فضایل نیز،فقط براى مردان است یعنى یک تفضیل متقابل و تفاوتى آشکار براى تکامل زن و مرد، خانواده و جامعه بشرى است.
اینجاست که بایستى به تفاوتهاى طبیعى و ارزشهایى که خداوند براى زن قرار داده، افتخار کرد. که نه تنها تساوى در این نگرش ممدوح نیست بلکه عین تبعیض و بىعدالتى است. شما نگاهى به مسایل مالى زن در عرصه زندگى مشترک او از دیدگاه اسلام بیفکنید تا ارزشمندى قوانین اسلامى آشکار شود. در اسلام زن بواسطه پذیرش رسالت مادرى و همسرى، از چند مزیت مالى برخوردار مىشود که در هیچ نظام حقوقى مطرح نیست. قرار دادن مهریه و نفقه در عین تمکن مالى زن با توجه به همه گسترهاى که نفقه دارد، یعنى تأمین تمامى نیازهاى زن. و حتى در قران مىفرماید «فان ارضعن لکم فاتوهن اجورهن» خداوند براى شیرى که طبیعت در سینه زن قرار مىدهد، حق مالى وضع کرده است.
ولى این امور حقایقى است که فقط در بُعد نظرى بدان پرداخته شده و زنان در عرصه عملى از همه این ارفاقهاى مالى محروم بودهاند و حال آنکه در روش عملى حضرت امام (ره) تمام دستورات اسلام، منشأ عمل و اثر بوده است.
سویزى: وقتى که ما از نظام جمهورى اسلامى صحبت مىکنیم یعنى آن بخشى از اسلام که در قالب برنامهها و سیاستگزاریها به اجرا در آمده است. اما وقتى جایگاه زن را از دیدگاه ولایت بررسى مىکنیم، یعنى جایگاه زن را در نگاه اسلام ناب، بدون هیچ آرایه و برداشت شخصى و فردى را ترسیم کرده است.
موقعیت زن در سیاستها و برنامههاى جمهورى اسلامى به رغم آنکه تلاش گردیده در راستاى دیدگاه متعالى اسلام حرکت شود تا به افق الهى نزدیک شویم اما باید گفت: هنوز هم با دیدگاه ولایت و اسلام ناب، فاصله زیادى داریم.
با کمى دقت در خصوص مسایل زن و مرد در مىیابیم که هر برابرى عدالت نیست و هر تفاوتى تبعیض نیست. چه بسا برابرى هایى که ظلم است و نابرابریهایى که صد در صد عدالت است.
از دیدگاه اسلام وقتى سخن از جایگاه انسانى زن به میان مىآید، ذات اقدس الهى ده مقام ارزشمند را در سوره احزاب ذکر مىکند که زن و مرد در تمامى آن موارد یکسان هستند،و هر دو در عروج دانش و بینش بمانند یکدیگر مىتوانند تعالى یابند. در رابطه با همین موضوع لازم است نظام دینى ما، از اهرمهاى مختلف اثر گذارى مانند رسانههاى صوتى و تصویرى، مطبوعات و مکتوبات بهره گرفته و زمینههاى رسیدن به این ارزشهاى دهگانه را فراهم سازد.
از سوى دیگر، نقش خانوادگى زنان به اعتبار جایگاه مادرى و همسرى، نه تنها از بعد حقوق خانواده بایستى مورد توجه قرار گیرد بلکه لازم است خانواده و رسالت زنان را در این عرصه، جداى از مسایل مرتبط با جامعه او ندانیم و نسبت به وضع قوانین اجتماعى و شغلى او، جایگاه مادرى و همسریش را لحاظ کنیم. به عنوان مثال، زن شاغلى را در نظر بگیرید که به لحاظ نقش مادرى وظایف اجتناب ناپذیرى را بر عهده دارد که نظام دینى و ارزشى ما عقلاً و عملاً از آن حمایت مىکند. از طرف دیگر نظام شغلى، او را یک کارمند مىبیند، و آن هم کارمندى که در ساعت کار، وظایف کارى و... برابر با مرد است! آیا این برابرى یک برابرى معقول است؟ این یک برابرى نامعقول است، ما امروز باید فریاد حق «متفاوت بودن» را سردهیم خداوند متعال نخواسته که است زن مثل مرد باشد چنانچه نخواسته است مرد مثل زن باشد، به حقِ «متفاوت بودن» و نابرابر بودن زن، تقریبا اعتنایى نشده است، در بسیارى از موارد برابرى ظالمانه حاکم است. در بعضى از موارد هم که بایستى برابرى عادلانه برقرار باشد باز اولویت از آن مردان است. لذا در رابطه با مسایل زنان، هم نابرابرى نامعقول داریم و هم برابرى نامعقول. این است که از دیدگاه آرمان گرایانه، بین جایگاه زن در اندیشه اسلامى و موقعیت فعلى زن در نظام اسلامى، فاصله است. و اگر براى این نابرابریهاى معقول و برابریهاى نامعقول فکرى شود، عملاً مرز بین خودى و غیر خودى هم در مقوله «دفاع از حقوق زنان» مشخص مىشود، یعنى ما در مقابل نگرشهاى نامعقول فریاد «حق متفاوت بودن زن» را داریم در حالیکه دنیا مىخواهد با ترفند جنبشهاى فمینیستى این حق را از ما بگیرد.
شنیدهام که در یکى از دیدارهاى شوراى زنان با مقام معظم رهبرى، ایشان فرمودند: بروید بر روى شادیهاى زنان و حمایتهاى بحقى که این قشر شریف را خشنود مىکند کار کنید. بنده در همان زمان طرحى را کار کردم مبنى بر ارفاقهاى مالیاتى در مالکیت یافتن زنان، مبنى بر اینکه در حال حاضر اگر مرد مىخواهد از یک تا شش دانگ از ملکش را به نام همسر قانونى و دائمىاش کند عملاً این نیّت خیر عملى نمىشود زیرا براى «به نام کردن» بهر حال باید هزینهاى مثل پایان کار، تسویه حساب دارایى و مالیات و غیره پرداخت شود و چون سر جمع این هزینه قابل توجه است و ضمنا یک معامله بیرونى هم در پیش روى نیست که مرد بگوید مانعى ندارد از محل فروش ملک و خانه و وجهى که در قولنامه دریافت مىشود همه این هزینهها را مىدهم، او مىخواهد ملک را به نام زنش کند پولى به دستش نمىآید که با آن صورتحساب شهردارى و دارایى و مالیات را پرداخت کند لذا همواره این فکر خوب انجام نشده مىماند تا آنوقت که این مرد از دنیا مىرود و این زن با یک عمر جان و جوانى از دست داده، مىماند و باید هفت خوان پر از خونى را بعد از فوت همسرش طى کند، در حالیکه در همین طرح پیشنهاد شده بود که مراحل ادارى هزینهها و استخراج میزان آن طى شود اما چون این ملک به نام همسر مىخواهد بشود، دولت جمهورى اسلامى براى حمایت از توانا سازى اقتصادى زنان از دریافت حقاش در روز محضر، صرف نظر و تا انجام معامله واقعى بعدى که با دیگران انجام مىشود، آنرا به تعویق اندازد! مىبینید که ما هم در حق «متفاوت بودن» و هم در «حق مساوى بودن» حقوق قابل توجهى را داریم که تأمین آنها به رفع دغدغهها و انجام انتظارات از زن در نظام دینى کمک مىکند.
نیلچى زاده: آنچه که در نگرش حضرت امام در زمینه مسایل زنان مشهود است، رعایت تمام حقوق و آزادیهایى است که اسلام براى زن قرار داده است. تکیه ایشان در تمام سخنانشان بر این بود که «ما با فساد با فحشاء مخالفیم» به این جهت ورود زنان به عرصههاى مختلف را با این معیار ارزشى مىسنجیدند، و به این وسیله حریم اعتدال را براى زنان گشودند.
استاد مطهرى مىفرماید: هر استعداد طبیعى سند یک حق طبیعى است لذا در جامعه اسلامى ما هم باید در انتخاب رشتههاى تخصصى به استعدادها و نیازهاى زنان بصورت توأمان توجه شود در بعضى موارد که ورود زنان به برخى رشتهها کمتر است دلیل بر آن نیست که زنان نباید در آن عرصهها حاضر شوند. لذا تا مادامى که از جهت مسایل ارزشى و اخلاقى ممانعتى از حضور نباشد، مىتوان به میدان فعالیت و حضور زنان وسعت بخشید البته این امر متاخر از لحاظ نمودن ویژگیها و ظرافتهاى جسمى و روحى زنان است، چنانچه حتى در عرصههاى فقه و فقاهت، نظر مقام معظم رهبرى این است که در مسایل خاص زنان، ایشان بایستى به حدى برسند که بتوانند مشکلات غامض زنان را راهگشا باشند. همانند کارى که اخیرا در مسایل یائسگى خانم صفاتى عرضه داشتند و راهکار بسیار مناسبى را با مبناى فقهى کاملاً مستند ارائه دادند که ظاهرا مورد پذیرش بعضى از صاحبنظران قرار گرفته است و حتى نسخهاى براى مقام معظم رهبرى ارسال گردیده و افرادى از سوى دفتر ایشان در پاسخگویى به این مسأله را به ایشان ارجاع دادهاند.
بحث دیگرى که امروز به عنوان یک بحران براى نسل جوان و دختران ما مطرح است و مسؤولین فرهنگى و اهل درد و اندیشه باید بدان اهمیت بخشند، این است که بعد از 20 سال که از نظام جمهورى اسلامى مىگذرد هنوز ما در الگو دهى مناسب و معتدل، مشکل داریم. و به نوعى عدم وفاق را، در این مسأله مىبینیم و بعضا بسیارى از عوامل خارجى زمینه ساز و بسترى براى ارتجاع ارزشها گشتهاست. زیرا هنوز حقیقت ارزشها آنگونه که باید عرضه نگردیده است. مثلاً زن دیندارى را مىبینید که معتقد به حجاب و رعایت موازین شرعى است اما در محافل خاص زنانه، با فرهنگ دیگرى آشکار مىشود مثلاً مدل مو و یا لباسش، مدل مو یا لباس یک زن مبتذل مصرى یا اروپایى است.
یعنى ما امروز یک نوع ارتجاع فرهنگى را در بین زنانمان مىبینیم که براى حضور آنان در جامعه هم مشکلاتى ایجاد کرده است و ما بایستى در بعد نظام سازى به این مسایل توجه کنیم.
در این زمینه باید به واقعیات اسلام و اسرائیلیاتى که بدان افزوده شده توجه داشت. بعضى از افکار غلط مثل اینکه زنها، استخوان کجى هستند که اگر بخواهى راستشان کنى مىشکنند، اینها تنقیح شود، و به جاى آن ارزشها اسلامى تشریح گردد. بایستى نگرشهاى غلطى که کمابیش در جامعه فعلى است تصفیه گردد، و آن طمأنینه و آرامشى که شایسته زن در نظام خانواده و جامعه اسلامى است به زن باز گردانده شود. چهره عروسکى اجتماعى او نفى و مسئولیت پذیرى در او تقویت شده و اهمیت نقش مادرى براى او تشریح شود و معرفى او به عنوان عاملى براى تولید نسل صرف، بدون هیچ انگیزه مقدس از او برداشته شود و آنچه که فطرتا و ذاتا خدا براى او قرار داده در جامعه اسلامى مورد توجه قرار گیرد.
فیاض بخش: میزان وفاق بین موقعیت فعلى و نظرات حضرت امام را از بعد عبادى و فردى، خانوادگى و اجتماعى مىتوان بررسى کرد.
امام با قاطعیت تمام مسئله زنان را به طور بىسابقهاى در فقه اسلامى بیان کردند و نظر ایشان ارتقا در هر سه بعد بوده است.آیا زنان ما در بعد عبادى و فردى به آن چیزى که امام مىخواسته رسیدهاند؟ باید گفت بهر حال در این زمینه زنان رشد ارزندهاى داشتهاند. به محض پیروزى انقلاب، زنان ما به سمت اسلام و خواستهاى اسلامى اشتیاق یافته و سعى در تطبیق خود با آن نمودند. ما باید علت پایبندى مردم و مسئولین را به زهد و وارستگى و دورى از تجمل گرائیها و اسراف را، در سال 57 جستجو کنیم. ازدواجهاى بسیار بى پیرایه و همچنین مجالس و مراسم بسیار ساده آن روز را به عنوان الگوهاى برجسته و بسیار عالى علت رشد فردى - خانوادگى زنان بدانیم، هر چند که متأسفانه با گذر از سالهاى 57 و با نزدیک شدن به دوران باز سازى این گیرایى و خلوص و زهد تضعیف شد.
بعد از انقلاب، در بعد خانوادگى تأکید بر محوریت زن به عنوان مهمترین نیروى سازنده بحمد اللّه مورد توجه قرار گرفت. زنان نقش پر گهر مادرى و همسرى خود را به عنوان مهمترین اهرم تأثیر گذار در اجتماع بدست آورند. حضور اجتماعى زنان بعد از انقلاب به مراتب وضوح و حضور بیشترى یافت. به عنوان مثال، حضور زن در عرصه سیاست بعد از پیروزى انقلاب در راهپیماییهاى میلیونى و بعد از آن، حضور در مراکز علمى - آموزشى - سیاسى به عنوان نماینده مجلس - عضو هئیت دولت - و استاد دانشگاه را شاهدیم. ولى آنچه امام به آن تأکید داشتند این بود که زنان در کلیه مقاطع اجتماعى مىبایست حضور فعال داشته باشند ولى این حضور باید دقیقا منطبق با حدود و ضوابط اسلامى باشد لیکن این امر آنگونه که باید محقق نگردیده است. در مراکز درمانى مانند بیمارستانها و ادارات و سایر مشاغل، شاهد حضور غیر اسلامى برخى از زنان هستیم که مىبایست با دقت و تأکید مسئولین مربوطه اصلاح گردد.
* به نظر شما حکومت اسلامى براى مخاطب قرار دادن زنان جهان و پذیرا کردن اسلام ناب چه کارکردى داشته است؟
فیاض بخش: چیزى که جهان تشنه آن است ارائه الگوى اسلام براى زنان است امروز در دنیا به زن ظلم مضاعف مىشود. در برخى از ملل، زن مبتلا به افراطهاى متحجرانه و سنت گرایانه و در برخى کشورها مانند کشورهاى غربى، زن مبتلا به تفریطهاى جاهلانه شده است، که هر دو ظلم به زن است. و در شکل غربى آن، ظلمى چند برابر است. زن غربى امروز هویت زنانه خود را از دست داده است و آنچه در این منظر قابل توجه است، الگوى اسلامى براى زن مانند آب گوارایى است که تشنگى او را نسبت به تفسیر صحیح از نقش و جایگاهش در آفرینش تبیین نموده و او را سیراب خواهد نمود. بنابراین رسانههاى کشور اسلامى و تمامى مبلغان آن، باید اسلام را براى زن مسلمان و جهان عرضه نموده و حقیقت آن را مطرح نمایند. زن مسلمان امروز مىبایست در جریان خواست و اهداف اسلام نسبت به خود باشد و همانچه را که اسلام از او خواسته، بر خود منطبق نموده و به جهان عرضه نماید.
رمضان زاده: حکومت اسلامى با ارزشهاى قرآنى و الگوهایى که از زنان شاخص در تاریخ اسلام داشته، توانسته است موفق باشد. بگونهاى که با الگو گرفتن از زندگى افرادى مانند حضرت زهرا(س) و نقش ایشان در دفاع از حکومت اسلامى، و حمایت از ولایت و امامت برجسته است یا به عبارت دیگر به عنوان همسرى مبارز و مادرى موفق فرزندانى چون حسنین را پرورش مىدهد. و توانسته است جامعه امروزى را در عین مسلح شدن به علم و آگاهى زمانه و حفظ حرمت و فضیلت انسانى، نقش کلیدى خود را در تربیت جوامع اسلامى حفظ نماید.
باید تلاش شود با فراهم کردن بستر مناسب در فضاى حکومت اسلامى، زنان بیشترى در دنیاى امروزى بتوانند نقش محورى و کلیدى خود را ایفا نمایند. بگونهاى که اگر در جایى به دلیل باورهاى غلط فرهنگى، موانعى براى حضور فعال زنان مسلمان وجود دارد، آن موانع برداشته شود، تا امکان تبلیغات مسموم از عوامل مخرب فرهنگى، براى خدشه وارد کردن به نقش زن مسلمان گرفته شود.
به عنوان مثال، وقتى یک زن محقق و پژوهشگر مسلمان در ابداع و یا اختراعات علمى موفق است و این اختراع در جهت حل مشکلات مردم بکار گرفته مىشود، باید حکومت اسلامى، امکانات لازم را براى رسیدن او به موفقیت فراهم کند.
* به نظر شما، مهمترین رسالت زن مسلمان در ابلاغ ارزشهاى اسلام ناب در جهان معاصر چیست؟
رمضان زاده: مهمترین رسالت زن مسلمان، شناخت صحیح ارزشهاى اسلام ناب، بر اساس مستندات و مدارک و اسناد اسلامى است. در این رابطه مىتوان با توجه به دستوراتى که در کتاب دینى ما قرآن کریم آمده است، و راهکارهایى که دین اسلام براى رستگارى بشریت دارد، با سایر اقوام و ملل و بخصوص زنان جوامع دیگر ارتباط داشته باشیم و در قالب مقالات، کتب یا گفتگوهاى ارزشى، اسلام را به تمام مردم دنیا معرفى کنیم و در کنار ارائه ارزشها و تبیین آنها، عملکردهاى منطبق بر آن ارزشها را هم نشان دهیم. به عنوان مثال بشناسانیم، یک پزشک زن مسلمان با آگاهى به علم روز و تخصص و تعهدى که دارد، اگر یک کار یا اثر علمى را، چه به صورت کار پژوهشى یا کتاب علمى و یا روش درمانى مؤثر در نجات بیماران، ارائه کند، در حالى که در چارچوب ارزشى و اجتماعى، خود را حفظ کرده است، این فرد توانسته است نقش خود را به بهترین شکل بصورت علمى، براى شناساندن اسلام واقعى در سطح دنیا و بین الملل ایفا کند.