رهیافتى فقهى درمسئله یائسگى
آرشیو
چکیده
زن و شخصیت او در طول تاریخ، همواره دستخوش بىمهرىها و ناملایماتى در تفکرات مختلف قرار گرفته است، به طورى که مىتوان آن را به دو بخش جاهلیت قدیم و جاهلیت قرن بیستم تقسیم نمود. در جاهلیت گذشته، زن به منزله یک عنصر زاید، فاقد ارزشهاى انسانى قلمداد مىشد و تاریخ گواه است که چگونه مورد غضب، تنگ نظریها و عقاید خرافى قرار مىگرفت و از کمترین مواهب زندگى محروم بود و در عصر جاهلیت قرن بیستم نیز با اندک تغییرى مورد همان بىمهرىها و تحقیرها قرار گرفت؛ تا آن حد که او را در بسیارى از عرصهها براى ارضاى پستترین خصلتها و هوسهاى مادى بشر مورد سوء استفاده قرار دادند، و محور ارزشگذارى شخصیت زن براساس الگوهاى غربى جاذبههاى ظاهرى او گردید، همان الگویى برخاسته از الگوى باستانىِ رومى، یونانى که زن را وسیلهاى براى تکیّف و التذاذ مرد مىدانست و امروز هم مدعیان غربى تلاش مىکنند جاهلیت خود را بر معرفت عالم غلبه دهند و هرکجا ایدهاى را که با هدفگیرى و مبانى پذیرفته شده آنان به مخالفت برخیزد، تحمل نکنند و همچنان قالبهاى فکرى، اخلاقى، اجتماعى خودشان را درخصوص زنان القا نمایند. در این مقاله به بررسی چنین عملکردها و سیاست هایی می پردازیم.متن
از آنجا که یکى از اهداف عمده فصلنامه، پاسخگویى به مسایل فقهى حقوقى بانوان است، در راستاى نیل به این هدف مطلع شدیم که بانوى مجتهده سرکار خانم صفاتى نسبت به مسایلى چند در امور زنان موفق به انجام تحقیقات گستردهاى شده و به نتایج مطلوب و ارزشمندى نائل آمدهاند.
بر این اساس در این گفتمان راجع به یکى از عمدهترین مسایل زنان که گسترهاى فراگیر دارد باب سخن را با ایشان گشودیم و توفیقى حاصل گردید تا از نظرات ارزشمندشان بهرهمند شویم. و شما خواننده عزیز را در جریان این گفتمان فقهى قرار دهیم.
* سرکار خانم صفاتى از اینکه براى این مصاحبه وقتى را در اختیار این فصلنامه قرار دادید و به رغم مشکلات متعدد و محدودیت در وقت و توسعه کارهاى تحقیقاتى و علمىتان نسبت به این امر توجه لازم را مبذول فرمودید بسیار متشکریم. همانگونه که مستحضرید یکى از عمده ترین معضلاتى که غالب زنان جامعه ما با آن دست به گریبان هستند و نگرانى خاصى را نسبت به آن ابراز مىدارند. مسئله تحقق یائسگى و نحوه انجام تکالیف شرعى نسبت به این موضوع است، خصوصا اینکه سنین یائسگى وقتى است که بانوان نیاز بیشترى به سکونت و آرامش روانى دارند، و با توجه به رو به فرسایش رفتن قوا در این سن، مشکلات و بعضا عوارضى جانبى از انجام بعضى از دستورات دقیق فقهى، مانند عمل به وظیفه زن مستحاضه براى ایشان بوجود مىآید که روح و جسم را متأثر و متألم مىسازد، خوشبختانه اطلاع حاصل گردید که جنابعالى تحقیقات گستردهاى را در این زمینه انجام دادهاید و به نتیجه و راهکار مطلوبى دست یافتهاید، لطفا نسبت به انگیزه خود از این تحقیق، و نیز انتخاب این موضوع از بین موضوعات فقهى مطالبى را ارائه بفرمایید.
بسم اللّه الرحمن الرحیم و صلى اللّه على محمد و اله اجمعین، شما ملاحظه مىفرمایید که زنان ما مشکلات متعددى را نسبت به امور خاص خود دارند، و ما در مباحث فقهى کم و بیش به حل بعضى از آنها همت ورزیده و تلاش نمودهایم، لیکن مسئله «دماء ثلاثه» از مباحثى است که پیچیدگى خاص حتى در نزد بزرگان و فقهاى اعلام دارد، و به رغم توجه دقیق فقها به این مسأله همواره در طول تاریخ فقه ابهاماتى در این زمینه بوده است.
آنچه که در این مورد احساس مىشد این بود که موضوع «دماء ثلاثه» احتیاج به دقت خاصى از سوى خود بانوان دارد، علت آن هم روشن است، چون این یک مسئله خاص مربوط به زنان است، و درک زوایاى آن براى زنان بسیار روشنتر است، و توجه به ساختار فیزیولوژى بدن از سویى و دقت در متون فقهى و روایى از سویى دیگر ما را بر آن داشت که در این مسأله بازنگرى دیگرى داشته باشیم، لذا در بحث درسهاى خارج فقه خود این موضوع را مورد توجه و تدریس قرار دادیم، و سپس در یک فرصت خاص که براى ما توفیق ملاقات با مقام معظم رهبرى حاصل گردید، در آنجا معظم له در بین رهنمودهاى بسیار ارزشمندى که براى تعدادى از پزشکان در آن جلسه عرضه مىفرمودند، و راجع به اخلاق پزشکى ارشاداتى داشتند، راهکارهایى را براى تلاشى جدید از سوى پزشکان و فقها ارائه نمودند که در ضمن آن به یک سرى از موضوعات اشاره نمودند که باید از دیدگاه فقهى و پزشکى کاملاً این موضوعات مورد ارزیابى قرار گیرد، خصوصا در زمان ما که موضوعات و مسایل جدیدى وارد زندگى انسان شده، و کاملاً باید مورد شناسایى قرار گیرد، تا بتوان حکم لازم فقهى را بر آن بار نمود، یکى از موضوعاتى را که براى تجدید نظر لازم مىدیدند، و بدان اشاره فرمودند همین مسأله «دماء ثلاثه» بود.
قریب به این مضمون که بایستى زنان فقیه در حوزهها با متخصصین دانشگاه بنشینند و موضوعشناسى کنند، و نسبت به مسایل فقهى زنان تلاش دوباره از سر گیرند.
آنجا بود که من در خود احساس تکلیف بیشترى کردم و بعد از آن جلسه از طرف بعضى دانشگاهها دعوتهایى صورت گرفت، و در تهران هم جلساتى با حضور خانمهاى دکتر و متخصص زنان تشکیل شد، به طرح این موضوع پرداختیم.
براى کار بیشتر روى این موضوع و در راستاى روشن شدن بعضى از موضوعات فقهى براى پزشکان به کمک خواهرهاى حوزوى 30 تا 40 سؤال فقهى استخراج و در جلسات متعدد روى آنها بحثهاى فقهى و پزشکى صورت گرفت، انصافا گروه پزشکى هم همکاریهاى خوبى داشتند. در طول این مدت سعى ما بر این بود که موضوعات را در مسأله «دماء ثلاثه» مشخص کنیم، و حتى در رسیدن به این مقصد لازم دیدیم به بحث نسبت به موضوعات جانبى بپردازیم که عمدهترین آنها مسأله «بلوغ» و «یائسگى» بود.
بلوغ را فقهاى عظام در اول بحث «دماء ثلاثه» از جهت تعیین تکلیف نسبت به رؤیت خون قبل از 9 سالگى و بعد از آن مطرح نمودهاند، ما به حول و قوه الهى تحقیقى را در زمینه بلوغ انجام دادیم که به صورت رسالهاى جدا چاپ گردید.
موضوع دیگرى که بدان پرداختهایم همین موضوع یائسگى بود. این مسأله همان چیزى است که همه خانمها با آن مقابل هستند، و در سنى که رو به فرسودگى و تحلیل مىباشند، یعنى حدود سن 50 سالگى این امر کم کم تحقق مىیابد، و اگر احکام آن مشخص نباشد مشکلات عدیدهاى را از جهت روحى و جسمى به همراه دارد، و با توجه به اینکه عده زیادى از خانمها بعد از 50 سال [قمرى [هم مطابق عادت قبلى خود خون مىبینند، و نسبت به حکم آن دچار تردید مىشوند که آیا این خون همان حیض است، که لازمهاش ترک عبادت است، یا خون دیگر که آنهم نیاز به تحقق موضوع دیگرى است.
ما این بحث را به لطف و کمک خداوند و ائمه اطهار علیهالسلام شروع نمودیم و به نتایجى هم رسیدهایم که آن را طى رساله دیگرى به چاپ خواهیم رساند.
* مراد از یأس و یائسگى چیست؟ و آیا این موضوع از امورى است که بر اساس تعیین شریعت موضوعیت مىیابد، یا از موضوعات عرفى است که بعد از تحقق، شارع حکم نسبت به آن را بیان مىدارد.
یائسگى به معناى قطع خون به طور کامل است، یعنى یک خانم بعد از اینکه خون قاعدگى در او به طور کامل قطع شد به او یائسه مىگویند. از روایات هم همین معنا به دست مىآید. اما اینکه یائسگى تعیین موضوعش با عرف است یا شرع، باید عرض کنم که یائسگى به معناى قطع خون همان چیزى است که عرف آن را اینگونه مىیابد، و تعیین موضوع مىکند و این امر منافاتى با حکم شارع نسبت به این موضوع ندارد، چنانچه خون حیض را هم عرف مشخص مىکند و حکم آن از سوى شارع تعیین مىشود.
* آیا در تشخیص عرف نسبت به تعیین موضوع در مسأله یائسگى شرایط طبیعى هم دخالت دارد یا خیر؟
بله طبیعت مىتواند در این قضیه دخالت داشته باشد، زیرا خداى متعال سیستم بدن زن را طورى آفریده که تا مادامى که زن قدرت بارورى دارد و تخمک گذارى صورت مىگیرد عادت ماهیانه محقق مىگردد و وقتى خون قطع شد تخمک گذارى هم قطعا محقق نمىشود، و به این اعتبار طبیعت در تحقق موضوع یائسگى دخالت دارد.
* در ارتباط با سن یائسگى در روایات قید 50 و یا 60 سالگى دیده مىشود و از نظر مشهور فقها نسبت به غیر سیده و غیر قرشیه قید 50 سال قمرى در مسأله سن یائسگى آمده، و نسبت به زنان سیده و قرشیه قید 60 سال آورده شده، لذا اگر خانمى غیر سیده بالاتر از 50 سال خون ببیند و لو اینکه با شرایط حیض باشد، حکم به حیض بودن آن نمىکنند، و بر این اساس از باب احتیاط امر به انجام اعمال استحاضه مىنمایند، جنابعالى این مسأله را چگونه ارزیابى مىکنید؟ و نسبت به تعیین سن در روایات نظرتان چیست، و آیا سن مىتواند در حیض بودن یا عدم آن موضوعیت داشته باشد؟ یا خیر؟
آنچه را که اینجانب به آن رسیدم توجه به همین روایات است، که اگر با دقت به آن پرداخته شود نتیجه مطلوبى را به ما مىدهد، باید بگویم روایات در این زمینه 3 دسته است:
دسته اول: پنجاه سال براى غیر قریشى و 60 سال براى قریشى
دسته دوم: 60 سال را به طور مطلق بیان کردهاند براى همه
دسته سوم: 50 سال مطلق را بیان نمودهاند.
نکته عمده اینجاست که در بعضى روایات که تکیه بر 50 سال شده این جمله نیز هست «لَمْ تَرَحَمْرَةَ»
از آن جمله ابن ابى عمیر از امام صادق (ع) نقل مىکند که ایشان فرمودند: «اِذا بَلَغَتْ المَراةُ خمسین سنةً لَمْ تَرَحَمْرَةَ»(1) زمانى که زن به پنجاه سال برسد خون با شرایط نمىبیند، یعنى خون عادت ماهیانه نمىبیند و این همان تعریفى است که ما از یائسگى کردیم و همان معنا از روایات هم به دست مىآید، یعنى قطع کامل خون، در روایت مذکور وصف خون حیض را نموده و معناى مخالف آن این مىشود که اگر خون با این وصف را دید حیض است؛ و مضافا اینکه وقتى ما روایات حیض را مىبینیم این قید «حمرة» را در آنجا هم مشاهده مىکنیم و اگر «حمرة» باشد اوصاف دیگرى را هم به دنبال دارد و اگر «حمرة» نبود اوصاف دیگر هم نیست، و در اینجاست که مىگوییم زن داراى عادت وقتیه است یا عددیه است.
به چه علت ما مىگوییم این خون خون حیض است ولو اینکه بعد از 50 سال، و هنوز یائسه نشده چون هم عدد دارد و هم وقت دارد و هم وصف دارد. اینگونه روایات به درک بهتر ما کمک شایانى مىکند.
از طرف دیگر برخى از روایات 60 سال مطلق را ذکر کردهاند، و ما متوجه مىشویم که اگر خانمى با شرایط، خون عادت ماهیانه دید، ولو اینکه بالاى 50 سال باشد حیض است، البته ما دلایل دیگرى هم داریم که ذکر خواهیم نمود، اما قید 50 سال در روایات دلالت بر غالب دارد، چون طبق تحقیقات انجام شده میانگین سن یأس حدود 52 سالگى است، یعنى حول و حوش 50 سال با کمى تفاوت زودتر و یا دیرتر این امر محقق مىگردد. لذا کلام ائمه ارشاد به امرى غالب دارد و آنچه مورد توجه است اینکه خون داراى وصف باشد که آن را با قید «لَمْ تَرَحَمْرَةَ» بیان فرمودهاند.
* از توجه در روایات با ذکر سن از طرفى، و از سوى دیگر قید «لَمْ تَرَحَمْرَةَ» آیا مىتوان گفت که این قید مىآید و آن اطلاق 50 سال را مقید مىسازد، و این قید مبین این است که سن در تحقق و عدم تحقق موضوعیت ندارد، و بودن استحاضه هم نیاز به دلیل و اثبات موضوع دارد، اگر بگوییم خون بعد از 50 سال حیض نیست، پس چه موضوعى بر آن صادق است، خصوصا اینکه داراى شرایط حیض است.
بله مىتوان گفت «لَمْ تَرَحَمْرَةَ» قید است و با تحقق آن یائسگى محقق مىشود و لذا این قید مطلقات را مقید مىسازد، و این مسأله از جهت طبیعى هم به همین صورت است، یعنى اگر خونى را که زن مىبیند «حمرة» است یعنى خود اوصاف دیگرى را هم به همراه دارد، حیض است و در غیر آن حیض نیست، مضافا اینکه مطلقاتى دیگر هم هست که بعضى از فقهاى گذشته مانند محقق حلى در «شرایع الاحکام» و علامه حلى در «منتهى المطلب» بدان استناد نمودهاند، و سن 60 سالگى را به صورت مطلق براى سن یأس قرار دادهاند؛ و چون عمدتا خانمها چه سیّده و چه غیر سیّده وقتى به 60 سالگى مىرسند دیگر خون نمىبینند، لذا از مجموع روایات و نیز استدلال بعضى از فقها بدست مىآید که تحقق موضوع، همان تشخیص عرف است، و معیار همان داشتن شراط حیض و یا عدم آن است، در اینجا توجه شما را به عبارت فقیه بزرگ عالم تشیع علامه حلى جلب مىنمایم.
ایشان مىفرماید: «امکان دارد گفته شود که یائسگى با رسیدن به 60 سالگى است [چه سیّده و چه غیر سیّده] ... و اگر فرض کنیم زن در زمان عادت خون مىبیند، همچنان که قبل هم همین حالت را داشت، پس وجود خون دلیل بر حیض است، همچنان که قبل از 50 سال که خون مىدید دلیل بر حیض بود، و چنانچه گفته شود با وجود اوصاف و خصوصیات، خون حیض نیست، این نوعى تحکم است و قابل پذیرش نیست»
و اما قسمت دیگر سؤال شما که آیا موضوع استحاضه ثابت است یا خیر؟ در اینجا باید بگویم نسبت به سه نوع خونى که عمدتا خانمها مىبینند، و آن حیض و نفاس و استحاضه است، براى هر یک ما دلیل خاص داریم، و حکم بر آنها به واسطه دلیل است، لذا اینکه بگوییم خون پس از 50 سال استحاضه است، نیاز به دلیل دارد، نسبت به حیض بودنش ما دلیل را عرضه کردیم، و ما در صورتى مىتوانیم آن را استحاضه قرار دهیم که در حیض بودن شک داشته باشیم، اما روایات و نیز قواعد فقهى و اصول عملیهاى که ما داریم حیض بودن قبل از 60 سال را ثابت مىکند، لذا دیگر نوبت به استحاضه و تحقق آن نمىرسد. در مسأله نفاس استحاضه بودن بعد از ده روز دلیل خاص دارد، و یا نسبت به خون قبل از سن بلوغ همه مىگویند حیض نیست، و عدهاى از فقها آن را استحاضه مىدانند، اگرچه در اینجا هم بعض فقها اشکال مىکنندو مىگویند: دختر قبل از بلوغ اصلاً قابلیت خون دیدن ندارد تا حکم استحاضه داشته باشد، چنانچه حضرت امام هم در استحاضه بودن آن با عدم علم به غیر آن تردید مىنمایند.
بر این اساس فقها مىگویند: اگر تردید در بلوغ داریم، و بدن قابلیت حیض را دارد حکم به بلوغ و حیض بودن خون را مىنماییم.
ما هیچ دلیل و روایتى خاص نداریم که خون بعد سن یائسگى را استحاضه بدانیم چنانچه حضرت امام هم در استحاضه بودن تردید مىنمایند اگر چه بعید نمىدانند.
مرحوم صاحب جواهر در کتاب استحاضه مىگوید: مادلیل خاص براى استحاضه دختر قبل از بلوغ و زن بعد از 50 سالگى نداریم و مىگوید: من ندیدم دلیل خاصى بر استحاضه موجود باشد. و از مجموعه این قراین ما حکم مىکنیم که خون استحاضه نیست و حیض است. و سن 50 سالگى که در ورایات آمده و بعضا آن را دلیل تعبدى مىگیرند این قید، قید ارشادى است، و برخى از فقها به توضیح این قید پرداختهاند. مثل مرحوم محقق شعرانى که به بسیارى از علوم تسلط داشتند مثل نجوم، ریاضیات، و ... مىفرماید که این قید 50 سالگى از اوامر ارشادى است.
* آیا به غیر از روایات در زمینه حکم به حیض بودن با شرایط خاص بعد از سن 50 سالگى از ادله دیگرى چون استناد به قواعد فقهى و یا اصولى که عمدتا در اصول فقه کاربرد فراوان دارد، جنابعالى استفاده نموده اید یا خیر؟
قاعده امکان بهترین قاعدهاى است که ما مىتوانیم در اینجا بدان استناد کنیم، یعنى «کُلُ ما یُمکُنْ اَنْ یکونَ حَیْضا فَهُوَ حَیْض» حال اگر به نحو امکان حیض بودن خون ثابت و با روایات سازش داشته باشد و نیز اصول دیگر هم مؤید آن باشد، از این قاعده مىتوان استفاده کرد.
ببینید ما با قاعده امکان نمىتوانیم خون 2 روز را حیض قرار دهیم یا خونى که مدت طهر قبل از آن 10 روز نباشد، لذا قاعده امکان در جایى کارآیى دارد که با سایر اصول و قوانین سازش داشته باشد. لذا وقتى خون داراى شرایط است و 3 روز کمتر نیست و وقت و عدد دارد، این قاعده هم در اثبات کارآیى دارد. و یار و معاضد ادله ماست .
* آیا شما به استصحاب هم استناد نمودهاید؟
در اینجا ما دلیل خاص داریم ولى از استصحاب هم به عنوان معاضد استفاده مىکنیم، چنانچه علامه حلى هم در استناد به 60 سالگى مطلق، از استصحاب یارى جستهاند. در قاعده استصحاب ما یقین سابق و شک لاحق را احتیاج داریم، که در اینجا هر دو محقق است و لذا حکم به بقاى حیض مىشود، اگر چه در اینجا چون نص داریم نیازى به اصول عملیه نیست.
* ما یک بحثى را در اصول تحت عنوان اجتماع امر و نهى نسبت به موضوع واحد داریم اگر چه این اجتماع را بعضى از فقها رد کردهاند چون با روشن شدن موضوع اصلاً اجتماع امر و نهى محقق نمىشود و بر موضوع مورد بحث ما قابلیت انطباق دارد، و توضیح آن اینجا به این صورت است که خانم به واسطه عموم ادله وجوب عبادت، باید عبادت کند، و از طرفى در دوران حیض نهى از انجام عبادت شده است، حال خانمى که از سوئى بعد از 50 سالگى است و تردید در یائسگى دارد و از سوى دیگر خون با مشخصات حیض مىبیند در اینجا تکلیفش چیست؟
اگر ما قایل شدیم که خون عادت ماهیانه است و حیضیت آن ثابت شد، دیگر مورد خطاب امر نیست بلکه نهى شامل او مىشود، چون در حالت حیض عبادت حرام است. در اجتماع امر و نهى هم اگر قایل بر اجتماع باشیم باز جانب نهى مقدم است و دفع مفسده اولى از جلب مصلحت است، و اگر خانم عبادت کند خلاف احتیاط است و فقهایى که ملاک را 50 سال قرار مىدهند اگر چه به حکم احتیاط جانب استحاضه را گرفتهاند اما از سوى دیگر مخالف احتیاط عمل نمودهاند به واسطه همین مطلبى که ذکر نمودیم.
* یک قیدى در روایات است و آن «قرشیه بودن» و یا عدم آن است، و قید دیگرى تحت عنوان «نبطیه» هم داریم که بعضا مورد قبول فقها نیست. با توجه به دیدگاه جنابعالى این قید چه مىشود و چه تفسیرى از آن مىگردد؟
ما ادله خود را اقامه نمودیم و با غالبى گرفتن 50 سال و ارشادى بودن آن و نیز قاعده امکان و سایر ادله اثبات نظر خود را نمودیم، در اینجا هم باید بگویم قید «قرشیه» همان قید غالبى است، اشاره به اینکه غالب خانمهاى قرشیه ممکن است تا 60 سال هم خون ببینند، و با قاعده امکان حیضیت آن ثابت است. ولى در بین خانمهاى سیده هم کسانى هستند که زیر 50 سال یائسه مىشوند، بنابراین سن موضوعیت ندارد، و ممکن است اگر تحقیقاتى دامنه دار صورت پذیرد اثبات نماید که در غالب زنهاى سیده تخمک گذارى فعالتر است، لذا حیض آنان طولانىتر. و در اینجا چون موضوع طبیعى است سن مدخلیتى ندارد.
* در اینجا یک سؤال «طردا للباب» مطرح مىشود، و آن اینکه اگر روزى به واسطه استفاده از روشهاى متعدد پزشکى تخمک گذارى در زن دوام پیدا کرد، و تا بالاى سن 60 سال زن خون دید آیا اگر داراى شرایط باشد باز هم حیض است؟
نکته قابل توجهى است، اما از زمان یونان باستان تاکنون حد متوسط سن براى یائسگى 52-53 سال بوده و تغییر چندانى نکرده، اگر چه جریان خون حیض چیز مفیدى است و عوارضى چون چربى خون، پوکى استخوان و ... را دفع مىکند اما نظر متخصصان این است که در بالاى سنین 52-53 سالگى عمدتا بدن از جهت خونسازى دچار عوارضى مىشود و زن اگر بخواهد خون حیض ببیند با مشکل کم خونى مواجه مىشود. لذا اگر بر فرض این خون به واسطه استفاده از داروهاى هورمونى ادامه یافت تا 60 سال حیض و محکوم به ترک عبادت است چون تا سن 60 سالگى ما دلیل و نفص داریم.
و نیز حکم کسانى که قبل از یأس کامل هر چند ماه یکبار خون مىبینند اگر شرایط خون به غیر از وقت، در آن کامل باشد باز هم محکوم به حیض است، و یائسگى همان قطع کامل خون مىباشد. و لذا اگر خانمى یک سال بعد از قطع خون حیض، دوباره خون دید، از نطر آسیبشناسى باید تحت مداوا قرار گیرد و دیگر حکم خون حیض ندارد.
* یکى از آثارى که بر حیضیت خون بار مىشود در مورد حکم زنان مطلقه است، که در صورت دیدن خون حیض «سه قُرْء» یعنى سه حیض یا سه طهر را باید در عدّه لحاظ کنند، و در غیر آن حکم عدّه در موارد مشکوک و یا مورد زن یائسه فرق مىکند، حال در اینجا حکم نسبت به خانمى که بالاى 50 سال قمرى است ولى خون با شرایط حیض مىبیند، به چه صورت است؟
این مسأله به اعتبار اهمیت عِدّه مهم است،، شما مىدانید که زنان یائسه جزء سه دسته از زنانى هستند که نیاز به عده ندارند، و در مورد خانمى که شک در یائسگى دارد قرآن مىفرماید: «اِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَتُهُنَّ ثَلاثَة اَشْهُرْ» یعنى عده او سه ماه است، لیکن خانمى که بعد از 50 سال قمرى همچنان خون حیض مىبیند، عدهاش همان «ثلاثة قروء» است لیکن اگر با فاصله خون مىبیند مثلاً سه ماه یکبار یا چهارماه یکبار باز هم عده او «ثَلاثَةَ اَشْهُرْ» است.
* در خاتمه با تشکر از حضورتان در این مصاحبه به عنوان آخرین از کیفیت تنظیم کارها و تدبیر امور منزل مىخواستم سؤالى داشته باشم و با وجود اینکه شما متأهل و مادر 6 فرزند هستید چگونه برنامه ریزى مىفرمائید؟ و بین همه مسؤولیتهاى محوله هماهنگى لازم برقرار مىفرمائید.
این سؤال جزء سختترین سؤالات است چون قضاوت بنده نمىتواند ملاک باشد البته ما ناسپاسى از خدا نمىکنیم چون اگر ما توفیقى به دست آوردهایم از فضل خداوند و توجه ائمه اطهار علیهمالسلام است ولى این تمام آن راه و هدف هم نیست که مورد نظر ما بوده است. بنده مثل خیلى از خانمهاى دیگر که مشغول تحصیل هستند، از درس خواندن شروع کردم البته من توفیق یک زن و موفقیت او را در کنار کار خانه و بچه دارى از تفاهم مناسب و همسر هم کفو داشتن، و هدفمند بودن در زندگى مىدانم، و سوق دادن زندگى در جهت آن هدف کلى، زندگى باید رنگ و اهداف را بگیرد نه اینکه مبتناى اهداف ما زندگى باشد.
ما سعى بر این داشتیم که اهداف ارزشمند مورد توجه اعضاى خانواده باشد، و بعد از توفیقات الهى و لطف ائمه اطهار (ع) بالاترین عامل در پیشرفت کارها هم سنگر بودن و هم فکرى با بنده بوده، و بعد از ازدواج ایشان عامل اساسى رشد و ارتقاى علمى اینجانب بودهاند، و عمدتا تمامى همّ و غم ما در زندگى مشترک همین مباحث علمى بوده. ایشان هم در منقول و هم در معقول از اساتید به نام حوزه بودهاند و هستند، و کسیکه در سطح عالى اجتهاد و صاحب رساله و صاحب نظر باشند و نظراتشان بر دیگران کارساز باشد، طبعا در کنار چنین همسرى، انسان رشد مىیابد و عمدهترین دلیل پیشرفت را موهون این نعمت بزرگ مىدانم.
ایشان پیوسته همراه و مشوق من بودهاند و ما پیوسته مباحثات علمى را در کنار سایر امور زندگى داشتهایم و داریم.
* چه پیامى براى بانوان در اینجا دارید؟
حفظ کیان خانواده، حفظ حقوق همسر اساسىترین وظیفه زن است و این اهداف نباید فداى کارهاى اجتماعى شود، البته کار ممتنع نیست و در صورت همراهى و همدلى کار سهل هم مىشود و قابل جمع هست.
* با تشکر مجدد از سرکار خانم صفاتى و با آرزوى توفیق براى ایشان این گفتمان را به پایان مىبریم.
پی نوشتها:
1- وسایل - باب 31 - ج 2