این نوشتار با تأکید بر واقعیت داشتن تنوع و تکثر در جامعه، تلاشهاى همسان سازى و یکسان سازى فرهنگى را شکست آمیز دانسته و در پایان با برشمردن وظایف دولتها در حفظ آزادى و ایجاد محیط امن براى همزیستى تمام مذاهب و اندیشه ها و قومیتها و پرهیز از هرگونه خشونت و سرکوب، به لیبرالیسم نوین دعوت نموده و پذیرش تنوع و کثرت از سوى دولتها را پایه هاى اصلى صلح و امنیت دانسته است.
به دنبال سخنرانى آقاى هاشم آقاجرى در مراسم تجلیل از آقاى محسن کدیور، هفتهنامه عصر ما، ارگان سازمان مجاهدین انقلاب اسلامى، بلافاصله اقدام به درج این مقاله بدون نام نویسنده نمود که قرائن نشان مىدهد این مقاله بیانگر موضع رسمى سازمان و هفتهنامه است. تفاوتهاى آشکار میان مضامین این مقاله با سخنرانى آقاجرى ظاهراً نشان از یک اختلاف تئوریک در رأس هرم سازمان مجاهدین انقلاب اسلامى دارد. در این مقاله، ضمن نقد نظریه «تفکیک نهاد دین و نهاد دولت» و نفى فروکاهش دین به مثابه یک «نهاد اجتماعى»، بر دخالت دین در دو مقام «تدبیر» و «نظارت» صحه گذاشته، این وظیفه را بر دوش حوزههاى علمیه مىداند. البته تأکید شده است که به دلیل اجتهادها و روایتهاى گوناگون از دین، تنها اجتهادى مىتواند در دولت بهکار آید که با ساز و کارهاى دموکراتیک از سوى مردم انتخاب شده باشد.
در این مقاله که در واقع برداشتى انتقادى از کتاب آزادى، مدرنیته و اسلام، اثر ریچارد خورى، نویسنده عرب مسیحى است، ضمن بررسى برداشتهاى مختلف از اسلام و مدرنیته و نیز نگرشهاى گوناگون طرفداران اسلام و مدرنیته به مقوله آزادى، به تفاوتهاى معرفتى و ساختارى جوامع امروزین غرب با جوامع اسلامى اشاره شده است. تحلیل مختصرى از تقابل اسلام و مدرنیزم و اشاره به نگرش سطحى هواداران اسلام و مدرنیزم به عنوان علل شکست پروژه مدرنیزاسیون جوامع اسلامى از دیگر بخشهاى این نوشتار است.
در این گفتگو علت دیدگاه منفى نسبت به واژه هایى مانند اصلاح طلبى، آزادى و دموکراسى و هدف از طرح اصلاحات در جامعه کنونى مطرح گردیده و نهایتاً غلبه سلطه استکبارى بر جریان اصلاح طلبى ثابت شده است. سپس نسبت میان خشونت و اصلاح طلبى مورد بحث قرار گرفته است. همچنین بیان گردیده که اصلاح طلبى اکنون درصدد ایجاد تغییرات اساسى در ساختار نظام است که تحت عنوان تغییرات قانون اساسى و به رفراندوم گذاشتن نظام مطرح مى شود و نهایتاً براى سکولارکردن جامعه و نظام تلاش مى کند و تصور مى کند مانند انقلاب اسلامى مى تواند به طور مسالمت آمیز انقلاب در انقلاب کند و نظام اسلامى را براندازد. مهمترین ابزار اصلاح طلبان نفاق است که اگر مواضع و اهدافشان را روشن بیان کنند، مردم از آنان گریزان خواهند بود.
آقاى ملکیان درباره مضار و منافع حاکمیت دینى نسبت به دیندارى مردم سخن گفته است. همچنین از مفهوم نواندیشى دینى و مسائل و موضوعات آن، مسأله معنویت و جنبش اصلاحات و ارزیابى این جنبش گفتگو کرده است. به نظر وى حاکمیت دینى با دموکراسى قابل جمع نیست، مشکل روشنفکران دینى این است که یکدیگر را نقد نمىکنند و از سلوک معنوى قوى بىبهره یا کمبهرهاند. جنبش اصلاحات باید به طور استراتژیک از خشونت بپرهیزد و به معنویت روى آورد.
دوگانگى میان مردم و اقتدارهاى سیاسى، یکى از جدىترین مشکلات تاریخ گذشته ایران بود؛ براى حل این مشکل در دوران معاصر تا کنون هفت نظریه مطرح شده است. این نظریات غالباً ریشه در فرهنگ بومى و واقعیات عینى ایران نداشته و عملاً نتایج مثبتى به بار نیاورده است.
آقاى بجنوردى ضمن اشاره به تأثیر دو عنصر زمان و مکان در اجتهاد، قرائت جدید از دین را امرى ضرورى و ناگزیر مىشمرد و در عین حال بر گنجیدن آن در محدوده ضوابط دینى صحه مىگذارد و نیز بر اهمیت شناخت موضوعات جدید براى استنباط احکام تأکید مىنماید.
لازمه قائل شدن به تأثیر زمان و مکان در اجتهاد، بهدست آمدن برداشتهاى جدید است؛ چون اجتهاد یعنى همان برداشت فقیه؛ پس وقتى قرار شد زمان و مکان در استنباط فقیه مؤثر باشد، قرائت جدید لازم مىآید. قرائت جدید به معناى یک سخن تازه بر خلاف موازین اسلام نیست. قرائت از دین یعنى فهم اسلامشناس از منابع اسلامى به مقتضاى زمان و مکان. اسلامشناس نمىخواهد سخنى بر خلاف موازین و اصول وارد اسلام کند تا اینکه برخى بگویند اسلام یک قرائت بیشتر ندارد و آن قرائت اهل بیتعلیهم السلام است. همه این سخن را قبول داریم و کسى منکر آن نیست؛ چون سخنان اهل بیت منبع قرائتهاى جدید است.
دین متعلق به جامعه است. مگر مىشود قوانینى که براى مردم مىآورد، جداى از جامعهشناسى و روانشناسى و توجه به علم باشد؟ شناخت برخى موضوعات ارتباط تنگاتنگى با اینها دارد و فقیه تا اینها را نفهمد، نمىتواند حکم را کما هو حقه بیان کند.
یکى از مواردى که در آن کارى انجام نشده است، بحث توبه است. توبه در حقوق جزاى اسلام، نقش مهمى دارد. یعنى شما در مواردى مىبینید توبه به کلى مسقط کیفر است و آنجا ارشاد به توبه هم باید از سوى قاضى صورت بگیرد. توبه نقش عزیمتى دارد نه رخصتى؛ یعنى حکمى است که اگر موضوع آن اتفاق افتاد، قاضى موظف است جزا را اسقاط کند؛ نه اینکه مجاز به آن باشد. اساس اسلام بر کیفر نکردن و عفو است. اگر واقعاً بنشینیم و کار بکنیم، زمینه نوآورىهاى اصیل باز است، نه اینکه از این سو هم افراط کنیم.
آقاى حجاریان در این گفتگو به بررسى چهار نظریه در باب سنت دین و خشونت مىپردازد: 1) نظریه قدسى و لایتغیر بودن ارزشهاى دینى که خشونتزا دانسته شده است؛ 2) نظریه لطیف بودن دین و فرهنگى بودن آنکه منجر به خشونتزدایى مىشود؛ 3) نظریه اثرپذیرى از زمینه و بستر دین و بستگى داشتن خشونتزدایى آن به حاملان دین و 4) نظریه مراحل تاریخى دین و بستگى داشتن خشونتزایى یا خشونتزدایى آن به مرحلهاى که در آن است.
در این گفتگو ضمن اشاره به بعضى ویژگىهاى روشنفکرى، نقد دوسویه قدرت و سنت از جانب روشنفکران مورد بررسى قرار گرفته است و در حاشیه ذکر سه جریان روشنفکرى «نجات اسلام» و «نجات مسلمین» و «توجه به قدرت و سنت» به حل پارادوکس حضور ملموس و در عین حال نظرگراى روشنفکران در مسائل جارى اجتماع، از طریق تحزب پرداخته شده است.
نویسنده در این مقاله ابتدا این دو پرسش را مطرح مى کند: آیا جامعه اسلامى مى تواند مدرن باشد یا مدرن شود؟ سپس مفهوم مدرنیسم را توضیح مى دهد و معتقد است که عقلانیت فنى جوهر مدرنیسم است و جامعه دینى نیز مبتنى بر عقلانیت دینى است که این دو با هم ناسازگارند. به نظر نویسنده، در جامعه دینى باید به پست مدرنیسم فکر کرد.
پلورالیسم دینى که از مباحث رایج جامعه علمى ماست بدین صورت در زمان شهید مطهرى مطرح نبود؛ ولى از کلمات ایشان در باب حقانیت ادیان یا دین واحد یا... مىتوان به پاسخ این ادعا از دیدگاه شهید مطهرى نائل شد.
در این گفتگو از مفهوم فلسفى سنت و تجدد سخن به میان آمده است. سید جواد طباطبایى معتقد است که ما نه سنتى هستیم، نه جدید؛ زیرا گرفتار تقلید مضاعفیم. سنت ما از یونان باستان و ایران باستان شکل گرفته است که اینک از آن بیگانهایم. باید با طرح پرسشهاى دنیاى جدید، به دنبال پاسخگرفتن از سنت باشیم تا مشکل ما حل شود. همه علماى ما مقلدند، چنانکه روشنفکران ما هم به نوع دیگرى مقلد هستند. به نظر من مصداق روشنفکرى در ایران وجود ندارد. روشنفکر کسى است که پرسش نو بکند.
نویسنده با طرح این پرسش که آیا براساس اندیشه دینى مىتوان نظامى دموکراتیک بنا نهاد، به تشریح مبانى اندیشه سیاسى شیعه پرداخته و حکومت جمهورى اسلامى را تنها راهل عملى و ممکن تحقق حاکمیت دینى در عصر دموکراسى دانسته است.