آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

نویسنده در این مقاله ابتدا این دو پرسش را مطرح مى کند: آیا جامعه اسلامى مى تواند مدرن باشد یا مدرن شود؟ سپس مفهوم مدرنیسم را توضیح مى دهد و معتقد است که عقلانیت فنى جوهر مدرنیسم است و جامعه دینى نیز مبتنى بر عقلانیت دینى است که این دو با هم ناسازگارند. به نظر نویسنده، در جامعه دینى باید به پست مدرنیسم فکر کرد.

متن

فرهنگ مدرنیته (پسا مدرن) | تعامل با غرب
دو سؤال مهم مطرح است:
1) آیا جامعه اسلامى مى تواند مدرن باشد؟;
2) آیا جامعه اسلامى مى تواند مدرن شود؟
در سؤال اول بحثى نظرى داریم و در سؤال دوم بحثى ناظر به عمل. در این سؤال شتاب عملى موردنظر است.
مقصود از مدرن سازى جامعه، سازمان دهى منطقى آن است و مقصود از جامعه دینى در نظر من، جامعه اى است که در آن، اندیشه دینى به شکل خیلى طبیعى در عقلانیت رفتارى آن جامعه مندرج شده باشد و به این دلیل از عقلانیت رفتارى سخن مى گویم که جامعه در واقع به معناى جمعى آزاد از آدمها که در کنار هم جمع شده اند نیست; بلکه زمانى این جمع تبدیل به جامعه مى شود که موقعیت جمعى مشترکى در عمل داشته باشند; یعنى از آنها عمل اجتماعى حادث شود. جامعه یا نظم اجتماعى، در واقع حیثیتى است که از توصیف مفهوم عاملیت فرد پیدا مى شود. جوهر انسانى کاملا به صدور عمل ارادى مربوط است و شاید از یک منظر، نطق، جزئى از این عنصر اعمال ارادى است. مدرن بودن به این نیست که با ابزار خیلى پیشرفته کار کنیم. مدرن بودن، به عامل بودن انسان مربوط است. انسان چون عامل است و افعال ارادى از او صادر مى شود، مدرن سازى یکى از ویژگى هاى اعمال او به شمار مى رود. انسان عامل چون به گونه خاصى عمل مى کند، مدرن مى شود. جامعه مدرن نیز چون به نحو خاصى انجام وظیفه مى کند و اعمال جمعى از او صادر مى شود، مدرن است. این نحو خاص را «عقلانیت فنى» مى نامم که اندکى با عقلانیت ابزارى تفاوت دارد. انسان و جامعه اى مدرن است که اعمالش عقلایى و بر مبناى عقل فنى باشد.
عقل فنى چهار ویژگى دارد:
1) عقل فنى وضعیت حقیقى خودش را همیشه در سطح اکولوژیک و محیطى مى بیند. عامل وقتى که مى خواهد عملى را انجام دهد، همواره محاط در یک وضعیت عقلى است;
2) همیشه سعى مى کند که از محیط اقداماتش در حد اکولوژیک دقیقترین اطلاع را داشته باشد و به همین دلیل مبتنى بر اطلاعات و علم است;
3) در انتخاب هدف، همواره عملى بودن را مبنا قرار مى دهد. عملى بودن گاهى به معناى آسان بودن، کم خرج بودن و مانند آن نیز هست; بنابراین چیزى فراتر از ممکن بودن است;
4) برنامه ریزى مى کند و به کارآمدى برنامه توجه دارد.
سکولار بودن عقل مدرن به این دلیل است که عقل فنى، وضعیت حقیقى را متنازل در سطح اکولوژیک مى بیند و در این حال به دنبال ریشه رفتن، نوعى وقت تلف کردن و دیوانگى است. چیزى که موجب انتقال از مدرنیسم به پست مدرنیسم مى شود، به طور قطع مربوط به عقلانیت است. پست مدرنیسم یعنى فراتر رفتن از مرز عقل فنى. این فراتر رفتن، مسیرهاى مختلفى پیدا مى کند.
بنابراین تعاریف، آیا جامعه اسلامى مى تواند مدرن باشد؟ من تردیدهاى جدى اى دارم. عقل فنى با اندیشه هاى اسلامى سازگار نیست; زیرا در اسلام از سعادت انسان صحبت مى کنیم و دغدغه ریشه داریم و نمى توانیم خود را محدود به سطح متنازل اکولوژیک کنیم. داشتن تصویر دقیق از وضعیت، یعنى ابتنا بر علم و هدفمندى، قابل قبول است; اما عملى بودن تنها، کافى نیست; بلکه درست بودن نیز مطرح است. در مورد برنامه اقدام، کارآمدى لازم است; اما در کنار آن و گاهى مقدم بر آن، وظیفه است. مشکل ما در جامعه اسلامى با مدرنیسم، در دعواى بین قدیم و جدید نیست; بلکه ظاهراً بر سر چیزهاى مهمترى مشکل داریم; یعنى بر سر عقلانیت. البته این مشکل به معناى این نیست که راه اقدام بر روى ما بسته است.
در مجموع چنین به نظر مى رسد که مدرنیته به درد جامعه دینى نمى خورد و اگر بخواهیم جامعه اسلامى درستى را تحقق بخشیم، باید به دوره پست مدرنیسم فکر کنیم.

تبلیغات