فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۰۴۱ تا ۳٬۰۶۰ مورد از کل ۱۰٬۶۸۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر آن است که انواع مؤلفه های سبک شناسی روایت را در چند حکایت بررسی کند. این پژوهش بر روی سه حکایت منظوم عرفانی از عطار با محوریت شخصیت حلاج انجام شده است. پرسش های بنیادین پژوهش این است: الف) مؤلفه های سبکی روایی مبتنی بر کدام سازو کارهای سبک شناسی روایت تبیین می شود؟ و ب) این مؤلفه ها چگونه در گفتمان روایی نمود پیدا می کند؟ این پژوهش به روش گردآوری اطلاعات کتابخانه ای و به شیوه تحلیلی است و از متدلوژی سیمپسون در کتاب سبک شناسی بهره گرفته است. نتایج پژوهش نشان داد که با تحلیل فرایندها، میزان مشارکت شخصیت های داستان مشخص می شود. درخصوص زاوی ه دید زمانی نیز چون هر سه حکایت حول محور شخصیت حلاج است، به زمان خاصی اشاره نمی شود. درنگ توصیفی مثال دیگری از این زاویه دید است و تداوم متن در حکایات طولانی تر از تداوم داستان است. البته، در حکایت دوم روایت خلاصه و فشرده بیان می شود. طبیعتاً از منظر زاویه دید مکانی و روانی اشاره به مکان چندان موضوعیت ندارد؛ چون تبیین جایگاه و مقام حلاج مدنظر نویسنده است. وجهیت در حکایات حلاج چند ویژگی دارد: اول، چون راوی با گفتار مستقیم احساسات و حالات حلاج و شخصیت عاشق را روایت می کند، وجهیت مثبت است. این موضوع را می توان با الگوی فالر آسپنسکی تبیین کرد. درخصوص گویش فردی، واژگان به کار رفته عکس العمل عاشق بعد از رویارویی با خاکستر معشوق (حلاج) و یافتن نشانی از او را بیان می کند که بسیار با بافت عارفانه داستان هم خوانی دارد. هر سه حکایت حلاج در قالب «ساختار متنی» لباو قابل بررسی است. درخصوص بینامتنیت نیز دو حکایت «حلاج بر سر دار» و «حلاج با سر بریده در خواب» در متون دیگر نقل شده اند.
تاثیر فن آوری اطلاعات و ارتباطات بر اشتیاق یادگیری و عملکرد تحصیلی در برنامهدرسی مکالمه زبان عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های زبانشناختی در زبانهای خارجی دوره ۱۰ بهار ۱۳۹۹ شماره ۱
216 - 232
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر فن آوری اطلاعات و ارتباطات(فاوا) بر اشتیاق یادگیری و عملکرد تحصیلی در برنامهدرسی مکالمه زبان عربی انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل همگی دانشجویان رشته کارشناسی زبان و ادبیات عربی دانشگاه خوارزمی در نیمسال اول تحصیلی 98- 1397 به تعداد 27 نفر بود که درس مذکور را انتخاب کرده بودند. این دانشجویان به روش تمام شماری انتخاب و به شیوه تصادفی در دو گروه (14 نفر گروه آزمایش و 13 نفر گروه کنترل) جایگزین شدند. گروه آزمایش برنامهدرسی مکالمه عربی را به مدت یک ترم با استفاده از فاوا دریافت کردند و گروه کنترل به روش رایج آموزش دیدند. داده های با استفاده از پرسشنامه اشتیاق یادگیری و نمره پایان ترم به عنوان عملکرد تحصیلی جمع آوری شد. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که فاوا سبب افزایش اشتیاق یادگیری و عملکرد تحصیلی در برنامهدرسی مکالمه زبان عربی شده است. براین اساس استفاده از فاوا در آموزش زبان عربی می تواند به عنوان یک برنامه مداخله ای موثر جهت بهبود اشتیاق یادگیری و عملکرد تحصیلی باشد.
چند دستوری شدگی فعل خواستن در زبان فارسی؛ مطالعه ای شناختی در چارچوب طرحواره های رخدادی بنیادین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علم زبان سال هفتم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱۲
73 - 104
حوزههای تخصصی:
چنددستوری شدگی فرایندی است که طی آن یک صورت زبانی، نقش های دستوری گوناگونی را در ساخت های متفاوت به نمایش می گذارد. به عبارت دیگر، یک صورت زبانی درعین حال که مفهوم واژگانی خود را حفظ می کند، چند مسیر متفاوت را در بستر دستوری شدگی طی می کند و در هر کدام به ایفای نقشی متفاوت می پردازد. فعل خواستن نمونه ای از چنددستوری شدگی در زبان فارسی است که می تواند سه نقش دستوری زمان دستوری، نمود و وجهیت را مفهوم سازی کند. فعل خواستن که به عنوان فعل واژگانی و با معنای طلب کردن چیزی، در قالب طرحواره رخدادی بنیادین تمایل قرار دارد، با اعمال حلقه های مختلف فرایند دستوری شدگی و در قالب طرحواره های مرکب به بیان مفاهیم دستوری مختلف می پردازد. این فعل در قالب طرحواره مرکب سریالی، زمان دستوری آینده را مفهوم سازی می کند. فعل خواستن در چارچوب همین طرحواره، نمود تقریب را که نشان دهنده عملی در شرف وقوع در زمان حال و گذشته است و نمود اجتنابی را که بیانگر عملی در شرف وقوع در گذشته است که محقق نشده، مفهوم سازی می کند. فعل خواستن در قالب طرحواره مرکب سنجشی به بیان مفهوم وجهیتی جدید تحت عنوان وجهیت پیشنهادی می پردازد که در آن گوینده مجوز انجام عمل را از مخاطب طلب می کند و جهت انجام عمل پیشنهاد می دهد. دلیل دستوری شدگی متعدد یا همان چنددستوری شدگی فعل خواستن را می توان پرکردن خلاء های زبانی و پاسخ به نیاز زبان برای بیان مفاهیم دستوری مختلف دانست.
هم نامی و نقش های مختلف تکواژ وابسته “-æ” در کردی ملکشاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هم نامی پدیده ای است که در آن مقولات مختلف زبانی با نقش ها و معانی نامرتبط از صورت های آوایی و نوشتاری یکسان برخوردار هستند. هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش های مختلف تکواژ “-æ” در کردی ملکشاهی است. پیکره زبانی این پژوهش با استفاده از مصاحبه های نیمه ساختار یافته از سخنگویان کردی ملکشاهی به عنوان یکی از شهرستان های مرکزی استان ایلام گردآوری شد. برای بررسی نقش فرآیند دستوری شدگی در ایجاد هم نامی تکواژ “-æ” از اصول ارائه شده توسط هاپر (1996) و همچنین سازوکارهای معرفی شده هاینه و همکاران (1991) بهره گرفته می شود. یافته های مطالعه نشان داد که چند مقوله مستقل زبانی در کردی ملکشاهی به صورت تکواژ وابسته “-æ” بازنمایی می شوند. صورت مذکور ممکن است به عنوان پی بست، وند تصریفی و یا اشتقاقی در بافت های مختلف واقع شود. این تکواژ به عنوان وندی تصریفی با نقش «نشانه معرفه» به اسم یا گروه اسمی متصل می شود. تکواژ وابسته“-æ” به صورت پی بستی و با نقش فعل ربطی و معین «است» نیز در کردی ملکشاهی به کار برده می شود. تکواژ “-æ” همچنین صورت الحاقی دو حرف اضافه مستقل «در» و «به» در گونه مذکور است که به برخی افعال به عنوان میزبان متصل می شود. علاوه بر این کارکردها، این تکواژ صورت دو پسوند اشتقاقی کردی ملکشاهی است که در تولید ساخت نام آوا و اسم به کار برده می شود. هر یک از نمودهای “-æ” در طول سازوکار دستوری شدگی تحت تأثیر تغییرات آوایی، ساختواژی ، نحوی و معنایی قرار گرفته اند و باعث ایجاد این هم نامی شده اند.
بررسی ویژگی های فرد ویژه واکه های ساده زبان فارسی بر اساس نظریه منبع-صافی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با استفاده از ابزارهای آواشناسی آزمایشگاهی و براساس نظریه منبع-صافی به بررسی تغییرات بین-گوینده و درون-گوینده در واکه های ساده زبان فارسی می پردازد. این پژوهش در پیِ آن است تا مشخص کند کدام یک از واکه های ساده زبان فارسی اطلاعات فردویژه بیشتری را نشان می دهد و کدام پارامتر آکوستیکی بهتر می تواند گویندگان فارسی زبان را از هم متمایز سازد. به منظور بررسی تغییرات بین-گوینده و درون-گوینده، دو دسته پارامتر آکوستیکی یکی مربوط به حنجره یعنی فرکانس پایه و دیگری پارامترهای مربوط به دستگاه گفتار یعنی فرکانس های سازه انتخاب شد. فرکانس پایه و فرکانس سازه های اول، دوم، سوم و چهارم از منطقه ثبات واکه های تولیدشده توسط دوازده گویشور مرد فارسی زبان استخراج شد. نمونه های آوایی با استفاده از برنامه Praat ویرایش 34، 2، 5 مورد تجزیه و تحلیل آکوستیکی قرار گرفت و تحلیل آماری داده ها و مقادیر به دست آمده از بررسی آکوستیکی نمونه های آوایی با استفاده از نرم افزار SPSS ویرایش 0/21 و نرم افزار R ویرایش 3. 3. 3 انجام شد. نتایج نشان داد واکه پیشین افتاده /a/ در مقایسه با سایر واکه ها و فرکانس سازه سوم در مقایسه با سایر سازه ها اطلاعات فردویژه بیشتری را نشان می دهند. براساس نتایج، فرکانس پایه نسبت به فرکانس سازه ها پارامتر قدرتمندتری در نشان دادن تغییرات بین-گوینده است. همچنین، نتایج حاکی از این است که فرکانس پایه با فرکانس سازه اول همبستگی دارد که این موضوع به نوعی نشانگر رابطه متقابل میان بخش های منبع و صافی است.
بررسی جامعه شناختی زباهنگ مدرک ستایی و کاربرد گفتمانی آن در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات زبان و ترجمه سال پنجاه و سوم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴
61 - 96
حوزههای تخصصی:
بها دادن به مدرک تحصیلی و تلاش برای کسب مدارج عالی در جوامع کنونی یکی از دغدغه های افراد به شمار می آید و این امر تا بدان جا پیش می رود که در برخی موارد منجر به ستایش مدرک تحصیلی (مدرک ستایی) می شود. مهم دانستن تحصیلات دانشگاهی موجب شده که عده زیادی از مردم به آن اهمیت داده و کسب مدرک را جزو امتیازاتی برای خود بدانند که آدمی را به اهداف موردنظر خود نظیر ارتقای جایگاه شغلی و اجتماعی می رساند. همچنین، داشتن مدرک تحصیلی یکی از راه های سهولت در امر ازدواج، راضی نگه داشتن اطرافیان از داشتن تحصیلات بالا اعم از والدین و غیره است. بی تردید، در انتخاب شغل مورد علاقه مدرک تحصیلی و مهارت اهمیت ویژه ای پیدا می کنند که در این پژوهش نگارنده بر این تلاش بوده به گفتمان هایی از زبان فارسی در رابطه با مدرک ستایی بپردازد که در میان اقشار مختلف جامعه رواج داشته است و از جوان تا میانسال با آن درگیر خواهند بود. در همین راستا به معرفی واژه زباهنگ (زبان + فرهنگ) پرداخته می شود. زباهنگ، ترکیبی از زبان و فرهنگ است که با تأکید بر رابطه دو سویه میان زبان و فرهنگ، نما و شمای فرهنگی یک جامعه را نشان می دهد و با بررسی آن ها می توان به فرهنگ های مستتر و پنهانی یک فرهنگ دست یافت. نگارنده بر این تلاش بوده است زباهنگ مدرک ستایی در گفتمان های زبان فارسی را در چارچوب الگویSPEAKING هایمز مورد بررسی قرار دهد. بدین منظور، 150 گفتمان از گفتگوهای افراد با توجه به وضعیت اقتصادی، سن آنان، تحصیلاتشان، شاغل بودن یا محصل بودنشان بررسی و کنکاش شد که این مکالمات در مکان های عمومی، خصوصی، رسمی و غیررسمی با گویشوران زن (95) نفر و مرد (55) نفر و نمایندگانی از استان های خراسان رضوی (مشهد، نیشابور و سبزوار)، گلستان (گرگان)، خراسان جنوبی (طبس)، کرمان (سیرجان)، آذربایجان شرقی (تبریز) و تهران (پاکدشت) صورت گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که افراد در فرهنگ ایران با اهدافی نظیر کسب علم به معنای واقعی، پزدادن، رقابت، کسب جایگاه اجتماعی و شغل بهتر، محترم دانسته شدن و تأیید شدن توسط افراد دیگر، سهولت در امر ازدواج و غیره از زباهنگ مدرک ستایی استفاده می کنند. به نظر می رسد که گاه میان مدرک تحصیلی و مهارت تقابل پیش می آید اما در نهایت هر دو مکمل یکدیگرند. بنابراین، فرهنگ سالم ایجاب می کند هر دو مفهوم مذکور در کنار یکدیگر موجب موفقیت فرد شوند و باید از آن ها در کنار یکدیگر و در راه شکوفایی تفکر سالم، ایده های بهتر و زندگی آگاهانه تر بهره جست.
نامه شماره یکِ اسناد سغدیِ کوه مُغ (نامه عبدالرحمن صُبح به دیواشتیچ)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در سال 1932م. مجموعه ای از اسناد در کوه مُغ در شمال غرب تاجیکستان پیدا شد که بیشتر آنها اسناد اقتصادی و تجاری بودند. برخی از این اسناد ساختار نامه دارند و به بایگانی دیواشتیچ، فرمانروای پنجیکنت در سده هشتم میلادی تعلق دارند. این نامه ها از چند جهت دارای اهمیت اند، از لحاظ زبان شناختی، شناخت تاریخ تحول زبان سغدی، آیین نگارش نامه ها، مسایل سیاسی، تاریخی و فرهنگی و سایر جنبه ها. در این پژوهش، هدف بررسی زبانی و شیوه نگارش «نامه شماره یک» از مجموعه اسناد کوه مغ است. در این راستا، ابتدا پیشینه این نامه بررسی و سپس به محتوای آن از لحاظ ریشه شناسی واژه ها و برخی ساخت های زبانی پرداخته شد. همچنین در مواردی، آیین نگارش این نامه با دیگر نامه های مشابه به زبان سغدی مقایسه شده است. بررسی این نامه، نشان داد که برخی عبارت های مربوط به آیین نامه نگاری تنها در این نامه آمده و در دیگر اسناد کوه مغ مشاهده نمی شوند. همچنین نمونه ای از فعل مرکب و ساخت توانشی در این نامه معرفی شدند. تاثیر زبان عربی نیز در این نامه مشهود است.
Agile Development of a Custom-Made Vocabulary Mobile Application: A Critical Qualitative Approach(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
There have been some observed studies and developed applications (apps), with a concentration on Mobile Assisted Language Learning (MALL), and no consideration of communicative needs of the learners; besides, these studies focused on either the theoretical aspects or the utilization of the available apps in the market (Burston & Athanasiou, 2020). Hence, Vocabulary Guru (VG), a custom-made mobile application, was developed based on a critical framework and an agile approach to fill out the gap. To tackle the issue, after carrying out a qualitative needs analysis via interviews, the first version of the app was developed and released to the target intermediate EFL university students. The next iterations were developed interactively and creatively, in congruence with the feedback received from the target learners. This cycle of incrementing and re-coding of the app continued until the attractor basins superseded. In the current paper, to shed light on how dynamically the interaction between learners and developers can yield in applications, which are more user-friendly and appropriate for a unique pedagogical setting, the life cycle of VG has been discussed. The agile app development processes of the current study may be useful for vocabulary specialists, teachers, educators, app developers, and pedagogical foundations involved in or considering the design and development of mobile apps by critically analyzing the unique needs of the target population in an interactive dynamic, agile life cycle. The developed app (i.e., VG) may also be utilized by EFL learners who would like to learn academic vocabulary in an educational context.
معرفی الگوی «زبامغز» و بررسی نقش آن در برقراری ارتباط مؤثر: گامی فراتر از توانش ارتباطی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مکالمه و برقراری ارتباط مؤثر، نوعی فرایند اجتماعی است که توسط زنجیره های واژگانی و زبانی نمود پیدا می کند. در واقع سخن را می توان نوعی واسطه ارتباطی به شمار آورد که به دانش زبانی و توانش سخنگو بستگی دارد؛ اما چنانچه هدف غایی مکالمه برقراری ارتباط مؤثر باشد، باید فراتر از رسیدن به قصد و نیات شخصی گوینده گام برداشت. در پژوهش حاضر نگارندگان با در نظر گرفتن مفهوم «پساتأثیر» در گامی فراتر از توانش ارتباطی، براساس ساختار مغز و کارکردهای مربوط به لوب ها، الگویی به نام «زبامغز» را معرفی می کنند که افزون بر ساختار واژگانی، به بررسی نقش تفکر، هیجانات، حواس و فرهنگ در ارتباطات می پردازد. این الگو، زبان را ابزاری برای تغییر رفتار و رشد می داند و براساس ساختار مغز و زبان (زبامغز)، چهار مفهوم زبافکر (شناخت و تفکر در زبان)، زباهیجان (هیجان در زبان)، زباهنگ (فرهنگ در زبان) و زباحواس (حواس در زبان) را مطرح می کند. براساس الگوی زبامغز می توان کارکردهای کلان مغز را در زبان جستجو کرد و تصویر متفاوت و منسجمی از زبان ارائه داد که در برقراری روابط مؤثر با دیگران تسهیل گر است. از این منظر در مکالمه، افزون بر زبان خودخواه، زبان دگرخواه نیز باید مدنظر قرار گیرد و افراد باید افزون بر توانش ارتباطی به توانش درمان زبانی (زبان برای زندگی بهتر) نیز توجه کنند.
تحلیل گفتمان انتقادی توئیت ها ی ترامپ بر اساس مدل ون دایک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقش و تأثیرگذاری شبکه های اجتماعی از جمله توئیتر، انکارنشدنی است. توئیت ها می توانند کنش های اجتماعی را شکل دهند و جامعه را به سمت و سوی ویژه ای، رهبری کنند. بنابراین، تحلیل گفتمان انتقادیِ توئیت ها، نوع تعامل های میان کاربران توئیتر را بازنمایی می کند. در پژوهشِ حاضر، توئیت های ترامپ بر پایه روش تحلیل گفتمان انتقادی ون دایک واکاوی شدند. به این منظور، از ابتدای ژانویه تا انتهای مارس 2018، حدود 400 توئیت از صفحه شخصی دونالد ترامپ- رئیس جمهور وقت آمریکا، با روش تصادفیِ هدف دار، گرد آوری شده و مورد بررسی قرار گرفتند. سپس داده های پژوهش با بهره گیری از نشانه ها و عناصر زبان شناختی مدل ون دایک، تفسیر و تبیین شدند. یافته ها نشان می دهند که ترامپ، در سطح معنایی از عناصر زبان شناختی بسیاری مانند مقوله بندی، قطب بندی، تعمیم دادن، ایجاد فاصله، مفهوم تلویحی، مبالغه و خلاف واقع بهره می گیرد. او همچنین، در سطح سبک به واژه گزینی و حذف عمدی برخی واژه ها می پردازد. علاوه بر این، تراپ در سطح استدلال مقوله استدلال را با مغالطه کاری جبران می کند. یافته های پژوهش همچنین نمایانگر آن است که کاربران توئیتر، پیوسته در مواجهه با گفتمان های ایدئولوژیک قرار می گیرند. این گفتمان ها در جامعه، فرایند تأثیرگذاری خود را با سرعت پشت سر نهاده و پایه گذار نظریه های اجتماعی می شوند. همچنین این گفتمان ها، نقش تعیین کننده ای در چگونگی زندگی و دیدگاه افراد یک گروه و یا روابط میان گروهی دارند.
خودآرمان، خودباید، انگیزه یکپارچه و انگیزه های ابزاری در میان فارسی آموزان غیرایرانی: بررسی موردی زبان-آموزان چینی و کره ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در تئوری سازی مربوط به انگیزش زبان دوم، خودهای ممکن و انگیزش یکپارچه به مثابه چارچوب های مکمل در نظر گرفته می شوند و تحقیقات انگیزشی ای که تئوری های مربوط به خود ها و هویت زبان آموزان را به ارمغان آوردند، بسیار نویدبخش بوده اند Macintyre et al., 2009: 14)). از این رو، پژوهش حاضر به بررسی چهار عامل انگیزشی خودباید، خودآرمان، یکپارچگی و ابزارسازی در میان فارسی آموزان کره ای و چینی می پردازد. بدین منظور، 20 دانشجوی کره ای و چینی، از مرکز آموزش زبان فارسی دانشگاه فردوسی مشهد انتخاب شدند. این فارسی آموزان به پرسش نامه ای 36 آیتمی برگرفته از پژوهش های دورنی (2009) وتاگوچی و همکاران (2009) پاسخ دادند. در نهایت، داده ها با استفاده از نرم افزار اس. پی. اس. اس. تحلیل شد. نتایج پژوهش نشان داد بین خودباید و خودآرمان فارسی آموزان کره ای با چینی تفاوت معنی داری وجود دارد، به گونه ای که خودآرمان فارسی آموزان کره ای بیشتر از چینی ها و خودباید فارسی آموزان چینی بیشتر از کره ای هاست. علاوه بر این، بین انگیزه ابزاری ارتقا دهنده فارسی آموزان چینی و کره ای تفاوت معنی داری مشاهده شد و این در حالی است که بین انگیزه های ابزاری بازدارنده این دو گروه از فارسی آموزان تفاوت معنی داری وجود نداشت. همچنین، نتایج پژوهش مبنی بر عدم وجود تفاوت معنی دار بین میانگین انگیزه یکپارچه فارسی آموزان چینی و کره ای است. علاوه بر این، نتایج پژوهش نشان داد بین انگیزه یکپارچه دانشجویان چینی و کره ای و خودآرمان آن ها در یادگیری زبان فارسی، رابطه معنی داری وجود ندارد. همچنین، بین خودباید و انگیزه ابزاری بازدارنده فارسی آموزان کره ای رابطه معنی دار معکوسی مشاهده شد، در حالی که بین دانشجویان چینی، بین این دو متغیر، رابطه معنی داری مشاهده نشد.
بررسی مقایسه ای روش تدریس معلم محور و روش تدریس متعلم محور در آموزش دستور زبان آلمانی به عنوان زبان خارجی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در آموزش زبان آلمانی به عنوان زبان خارجی، همواره تدریس و فراگیری دستور زبان به عنوان یکی از مهم ترین و سخت ترین بخش های آن تلقی گردیده است و از این روی پیدا کردن روش تدریس مناسب در آموزش آن، می تواند نقش به سزایی در موفقیت بیش تر زبان آموزان ایفا کند. سال هاست که آموزش زبان آلمانی به غیر آلمانی زبانان از منظر دیدگاه های متفاوتی مورد بررسی قرار گرفته است. از جمله رویکردهایی که در آن به بررسی روش های مختلف آموزش زبان آلمانی پرداخته می شود، توجه به محوریت معلم و یا زبان آموز در فرایند آموزش می باشد. این جستار به بررسی مقایسه ای دو روش معلم محور و متعلم محور در آموزش دستور زبان آلمانی پرداخته و در آن این پرسش پاسخ داده شده است که آیا به کارگیری یکی از این دو روش به تنهایی می تواند منجر به یادگیری بهتر ساختارهای زبانی گردد و یا ادغام و ترکیب آن ها موفقیت بیش تری را برای زبان آموزان به همراه خواهد داشت. با بررسی نتایج تحقیقات مختلف و تجزیه و تحلیل آمار حاصل شده از نظرسنجی از تعدادی زبان آموز آلمانی نشان داده می شود که به دلیل وجود نقاط ضعف و قوت در هر دو شیوه، بهترین عملکرد در صورتی خواهد بود که معلم از دو شیوه ی معلم محور و زبان آموز محور به موازات هم در تدریس دستور زبان استفاده کند.
From Fancy to Feminist Frenzy Fight: An Ideational Grammatical Metaphor of Charlotte Perkins Gilman’s ‘The Yellow Wallpaper’
منبع:
Journal of Foreign Language Teaching and Translation Studies, Vol. ۵, No. ۲, June ۲۰۲۰
39 - 64
حوزههای تخصصی:
This study explores the relationship between the story and the author’s personal life encounters. Specifically, it aims to construe the linguistic choices in Charlotte Perkins Gilman’s The Yellow Wallpaper , which highlights the discriminatory factors that worsen the woman’s plights and struggles specifically shown by masculine dominance, feminine poor role positioning, oppression, and marginalization. Considering these issues, the current study aims to describe the author’s experience of the world, what’s inside her, and around her. Results show that the text has 629 transitivity processes, with relational as the dominant process type by the inanimate characters which effectively describes the kind of environment which shapes a clear conflict against her milieu. Among the participant roles and circumstances, carrier, and location show their dominance, respectively. An in-depth analysis using the transitivity system unveils the author’s connectivity to her own life presented through literary metaphors. The paper further proves that literature can be taught using linguistic approaches.
On Chinese to English Translation of Zhejiang Red Tourism From the Perspective of Cultural Awareness
منبع:
Journal of Foreign Language Teaching and Translation Studies, Vol. ۵, No. ۳, September ۲۰۲۰
105 - 114
حوزههای تخصصی:
As a special tourism and cultural product,Red Tourism has distinct Chinese characteristics and cultural features. Translation, as an important carrier of Red culture, needs a high degree of cultural awareness which is one of the theoretical achievements of sociology. Only when we are fully aware of our own culture and are full of confidence can we better spread the Red culture. Based on the current research of Zhejiang Red Tourism translation, this paper analyzes the translation problems and causes of these problems from the perspective of cultural awareness. The findings suggest that the translation of Red Tourism should be based on the self-awakening, self-reflection and self-creation of Red culture. This study aims to put forward some strategies to interpret and translate cultural terms and translate without damaging the spirit of Red culture. The proposed strategies can promote the overseas communication of Chinese Red culture, especially Zhejiang Red culture.
Exploring Patterns of Evaluation in the Rhetorical Construction of Economics Blurbs: A Lexico-grammatical Analysis(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
This study examined blurbs in the discipline of economics to investigate how evaluative lexico-grammatical resources are employed in the logogenetic constructions of these blurbs. The study was informed by the appraisal framework proposed by Martin and White (2005), which describes the language of our attitudes, viewpoints, and personal judgments toward people, objects, and things. All three categories of the appraisal framework, including attitude, engagement, and graduation, were thoroughly explored. Findings demonstrated that economics blurbs are densely packed with appreciation. Graduation was also found to be realized both as intensification and quantification. The study showed that blurbs can be dialogically or monologically constructed based on the presence or absence of external voices as well as engagement resources and locutions. Meanwhile, lexico-grammatical realizations were found not to be restricted to one type of grammatical structures. Various forms including adjectival qualities, nominalized qualities, and processes are employed for encoding evaluative resources. The findings of the study provide those interested in this genre insights into the practical details of blurbs’ advertising discourse and keep them informed of the curricular rules and regularities dominating promotional discourse
Iranian High School EFL Teachers' Perception and Frequency of Use of Critical Thinking Based Teaching Strategies and their inter-relationship(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رده شناختی ساخت موصولی در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علم زبان سال هفتم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱۲
303 - 325
حوزههای تخصصی:
ساخت موصولی یک گروه حرف تعریف مرکب است که شامل هسته موصولی و بند موصولی است و آن دو با هم یک سازه نحوی تشکیل می دهند. این ساخت توزیع گروه حرف تعریف را دارد. بند موصولی فارسی بند پیرو پسااسمی است که دارای ترتیب خطی حرف تعریف اسم بند است. این مقاله با تحلیل ۱۲۰۰ جمله حاوی بند موصولی که برگرفته از آثار زبان شناسان و دستورنویسانی همچون انوری، شفائی، غلامعلی زاده، لازار، باطنی، نجفی، مشکوهالدینی... است، به بررسی بندهای موصولی فارسی براساس مطالعات بینازبانی و البته درون زبانی می پردازد که شامل راهبردهای مختلفی است برای صورت بندی ساخت موصولی (ارتقاء ضمیر موصولی و به جاماندن ردّ و یا اشتقاق در پایه بودن متمم نما و حضور ضمیر ابقایی/خلاء در جایگاه موصولی)، شقوق بند موصولی به لحاظ حضور هسته، سلسله مراتب جایگاه هسته (برونی، درونی)، و ترتیب خطی هسته (آغازی، پایانی) و بند، انواع هسته در بند موصولی توصیفی و توضیحی، ترتیب جایگاه حرف تعریف، هسته اسمی و بند موصولی در زبان فارسی، جایگاه وقوع موصولی سازی، ضمیر ابقائی، امکان و عدم امکان لانه گیری بندهای موصولی و امکان و عدم امکان حرکت بند موصولی. بنابراین، ابتدا براساس مشاهدات به تعمیم و توصیف همگانی می رسیم و سپس، از تشابهات بین زبان ها که از طریق مقایسه بینازبانی به دست می آید، تبیین می دهیم که علت شباهت و تمایل زبان ها می تواند اشتراک تاریخی، شناختی، پردازشی، معنایی و کاربردشناختی باشد، زیرا ملاحظات نقش مؤلفه های برون زبانی در توصیف رده شناختی اجتناب ناپذیر است..
سازوکارهای به واژه سازی در رمان های دوره مشروطه مطالعه موردی؛ سرگذشت یتیمان، مصاحبه، نیرنگ سیاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی در این جستار، برشمردن انواع به واژه در رمان های دوره مشروطه و مقایسه آنها با معادل ادبی، فرهنگی و اجتماعی امروزی و بررسی تحول آنهاست. برای نیل به این منظور به واژه در سه رمان سرگذشت یتیمان ، مصاحبه و نیرنگ سیاه ، از رمان های اجتماعی دوره مشروطه مطالعه شده است. در این جستار ابتدا به واژگان براساس بافت متن، موقعیت داستانی و مفهوم توجه شده، سپس سازوکار ساخت به واژه تعیین شده است. براساس این مطالعه می توان گفت به واژه ها علاوه بر مفهوم اصلی، معانی ضمنی را نیز شامل می شوند؛ این معانی می توانند برساخته اجتماع یا دوره تاریخی خاصی باشند یا عاطفه و ایدئولوژی خاصی را حمل کنند یا در مقابل واژگان و مفاهیم تابو به کار روند. در این مقاله نشان داده شده که رمان های مطالعه شده چگونه با به واژه ها، که با استفاده از سازوکارهای کاربرد اطناب، ایجاز، کنایه، استعاره، مجاز، ترکیب وصفی، ترکیب اضافی، استفاده از واژگان غیرفارسی، استفاده از واژگان کهن فارسی و استفهام انکاری ساخته شده اند، به بیان مفاهیم اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی دوره مشروطه پرداخته اند.
بررسی انضمام در فارسی بر اساس صرف توزیعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش به بررسی ماهیت و ساختار انضمام در زبان فارسی در چارچوب نظریه صرف توزیعی می پردازیم. این رویکرد رویکردی تماماً نحوی است که ساختواژه را به مثابه نحو در نظر می گیرد. در قالب این رویکرد، انضمام فرایندی کاملاً نحوی است که از منضم شدن ریشه فاقد مقوله حاصل می شود، به این صورت که ابتدا ریشه با موضوع یا افزوده ادغام می شود و سپس این سازه به سمت هسته مقوله ساز حرکت می کند و سازه انضمامی مقوله بندی می شود. برخی از زبان شناسان (ارکان، 1385؛ شقاقی، 1386؛ Spencer, 1991, 1995; Karimi Doostan, 1997) فرایند انضمام را پدیده ای ساختواژی در نظرگرفته اند به این دلیل که در چارچوب نظریه نحوی بیکر، داده هایی از زبان های مدنظر از شرایط انضمام نحوی بیکر تخطی کرده اند؛ اما تحلیل نحوی که صرف توزیعی ارائه می دهد، ساخت های انضمامی را که متناقض با شرایط نحوی بیکر بوده اند، توصیف می کند. نظریه صرف توزیعی برخلاف رویکردهای پیشین می تواند چالش هایی از قبیل مجاز نبودن انضمام افزوده به فعل، اصل محدودیت نحوی حرکت هسته (Baker, 1988, 1996)، نقش نحوی ترکیبی سازه های انضمامی (Gerdts, 1988)، تغییر نقش دستوری عنصر حاصل از انضمام (Baker, 1988) را تبیین کند. تحلیلی که در این مقاله صورت گرفته است، نشان می دهد که لازم است رویکردهای نحوی مربوط به انضمام بازبینی مجدد شوند.
ابعاد معنایی نقش نمای گفتمانی«آخه» در بیان روابط علّی از منظر (بین) ذهنی شدگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مطالعه به بررسی ابعاد معنایی نقش نمای گفتمانی «آخه» در بیان روابط علّی از منظر (بین) ذهنی شدگی می پردازد. پژوهش حاضر مطالعه ای توصیفی-تحلیلی است و داده های آن پیکره ای همزمانی متشکل از زبان روزمره به کاررفته در وبلاگ ها، مصاحبه های تلویزیونی و گفتگوهای روزمره است. بررسی داده ها نشان می دهد واژه «آخه» تحت فرایند دستوری شدگی در سطح جمله و گفتمان قرار گرفته و به پیشرفته ترین مراحل (بین) ذهنی شدگی رسیده است. در واقع، مطابق پیش بینی سویتسر (1990) و دِگاند و فاگارد (2012) در موارد مشابه، این عبارت علاوه بر بیان روابط علّی عینی، به عنوان یک نقش نمای گفتمانی، برای بیان انواع روابط علّی ذهنی یا روابط توجیهی نیز به کار می رود. به عبارت دیگر، گویشوران زبان فارسی از این عبارت برای بیان انواع روابط توجیهی معرفتی، کارگفتی و متنی استفاده می کنند. کاربردهای فوق، بیانگر وابستگی بیشتر «آخه» به موقعیت گفتمان و نشان دهنده درجات پیشرفته دستوری شدگی گفتمانی واژه مذکور است.