زبان شناسی و گویش های ایرانی
زبان شناسی و گویش های ایرانی سال 5 بهار و تابستان 1399 شماره 1 (پیاپی 6) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
جای نام ها یا نام مکان های جغرافیایی را به لحاظ نوع به سه دسته شیب نام ها یا نام پستی و بلندی های زمین، آب نام ها یا نام عوارض جغرافیایی که به آب ها اشاره دارند، و کده نام ها یا نام مناطق مسکونی تقسیم می کنند. جای نام ها نیز بخشی از واژگان هر زبانی به شمار می آیند و همان قواعدی که در دستور زبان درباره واژه های عمومی به کار می رود درباره آنها نیز صدق می کند. جای نام ها را به لحاظ صرفی می توان به دو دسته ساده و پیچیده تقسیم کرد. جای نام های ساده آن واژه هایی اند که فقط از یک تکواژ تشکیل شده اند. اما جای نام های پیچیده به سه دسته مشتق، مرکّب و مشتق مرکّب تقسیم می شوند. جای نام های مرکّب یا ترکیبی واژه هایی اند که دست کم در ساخت آنها دو واژه مستقل و معنی دار وجود دارد. در این گونه جای نام های مرکّب معمولاً معنای یکی از دو واژه حاضر در ترکیب اندکی تغییر می یابد و به تدریج و در اثر استفاده زیاد به صورت یک تکواژ یا سازه جای نام ساز درمی آید. در جای نام های ایران این سازه های جای نام ساز نقش عمده ای را دارند و کاربرد آنها در ساخت جای نام ها بیشتر از وندهای اشتقاقی جای نام ساز است. در کده نام های ایران سازه های جای نام ساز متفاوتی به کار رفته است. در این تحقیق به آن سازه های جای نام سازی پرداخته شده که از دسته اسم مکان های بی نشان به شمار می آیند. برای این منظور، این سازه های جای نام ساز در کده نام های ترکیبی از دو دیدگاه صرفی و معنایی بررسی شده اند.
واژه بست در کردی کلهری ایلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
واژه بست ها واحدهای زبانی حد واسط بین واژه و وند هستند که هم بعضی از خصوصیات واژه و هم بعضی از ویژگی های وند را دارند. پژوهش حاضر با هدف بررسی واژه بست در گویش کردی کلهری ایلامی صورت گرفته است. این بررسی به روش توصیفی- تحلیلی است که داده های آن با مراجعه به منابع متعدد گویش کردی کلهری ایلامی و نیز شم زبانی نگارندگان این تحقیق تهیه شده است. الگوهایی که برای تشخیص این واژه بست ها در این مقاله به کار برده شده اند، همان معیارهایی هستند که شقاقی (1374) برای بررسی و طبقه بندی تکواژهای وابسته در زبان فارسی از زوییکی و پولوم (1983) اقتباس کرده است. بررسی داده های این پژوهش نشان می دهد که واژه بست های این گویش عبارتند از: ضمایر شخصی پی بستی، افعال ربطی، نشانه مفعول، نشانه معرفه، نشانه نکره، نشانه ماضی بعید و نشانه مجهول. در میان این واژه بست ها، واژه بست های ضمیری (ضمایر شخصی) نقش مطابقه ای دارند. همچنین، یافته های پژوهش حاضر نشان می دهند که می توان از الگوی زوییکی و پولوم (1983) به عنوان ابزاری علمی و البته مناسب برای تشخیص و مطالعه واژه بست های زبان کردی استفاده کرد. نکته تازه و دستاورد جدید این پژوهش شناسایی واژه بست « ɥ » به عنوان نشانه معین در فعل ماضی بعید و نیز استفاده از واژه بست « jâ » برای مجهول است.
هماهنگی واکه ای در ترکی همدانی: بررسی میزان اعتبار انگاره های بهینگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، هماهنگی واکه ای در ترکی همدانی در چارچوب انگاره های انطباق مشخصه ها، سازگاری محلی، گسترش، گستره و سازگاری از طریق تناظر در نظریه بهینگی بررسی می شود. به این منظور، داده هایی متناسب با اهداف پژوهش از منابع کتابخانه ای جمع آوری و توسط 30 گویشور بومی ترکی همدانی تولید شد. بررسی داده ها نشان داد که الگوی هماهنگی واکه ای در ترکی همدانی از سه نوع هماهنگی کامل، تیره و شفاف است. نتایج به دست آمده از تحلیل داده ها نشان داد که انگاره گسترش کفایت توصیفی و توضیحی بیشتری در تحلیل انواع هماهنگی واکه ای در ترکی همدانی نسبت به انگاره های نظری دیگر دارد. زیرا اولاً این انگاره برخلاف انگاره های نظری دیگر می تواند توصیف کارآمدی از انواع هماهنگی واکه ای در ترکی همدانی به دست دهد. دوماً انگاره گسترش انگاره ای ساده با کفایت توضیحی بسیار بالایی است که با به کارگیری محدویتSpread [αF] می تواند وحدت عملکردی انواع مختلف فرایند همگونی (مانند هماهنگی واکه ای، همگونی در محل تولید، همگونی در مشخصه واکداری-بیواکی و غیره) به خوبی در نظام آوایی زبان ها و در راستای هماهنگی سازوکارهای تولیدی توضیح دهد.
دوگان سازی در زبان لاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دوگان سازی یکی از موضوعات مهم در مطالعات زبانی در زبان های مختلف است. دوگان سازی نوعی فرایند ساخت واژه است که تمام یا بخشی از پایه نسخه برداری می شود و برای نشان دادن مفاهیمی از جمله توزیع، جمع، تکرار، فعالیت، افزایش اندازه، شدت مضاعف، تداوم، تصغیر یا تضعیف به کار می رود. پژوهش حاضر با هدف شناسایی انواع فرایند دوگان سازی در زبان لاری، ارائه طبقه بندی از انواع آن و تحلیل این فرایند بر اساس رویکرد واجی صورت گرفته است. زبان لاری، شاخه ای از زبان های ایرانی جنوب غربی است که در اطلس زبان های در خطرِ یونسکو به عنوان یکی از زبان های در خطر معرفی شده است. 114 داده در این زبان به روش میدانی و بر اساس شم زبانی نویسنده به عنوان گویشور بومی گرد آوری شده اند و بر اساس روش توصیفی- تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته اند. نتایج پژوهش نشان می دهند که در این زبان دو نوع فرایند دوگان سازی کامل و ناقص وجود دارد که بر اساس رویکرد واجی قابل توجیه است.
فرانقش های بینافردی و تجربی در متن روایی زبان راجی (رایجی) بَرزُکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در تحلیل حاضر بندهایی از زبان رایجی بَرزُکی از منظر دو فرانقش بینافردی و تجربی ارائه می شود و قصد بر آن است تا تحلیل های معنابنیان نظریه نقش گرای هلیدی درباره این گونه زبانی سنجیده شوند که مانند بسیاری از گویش ها یا زبان های محلی تنها دارای صورت گفتاری و محاوره ای هستند. بدین منظور، با توجه به فرانقش بینافردی، فاعل، خودایستا و نوع بندها و بر اساس فرانقش تجربی، بسامد و نوع فرایندهای زبان راجی بَرزُکی مورد بررسی قرار می گیرند. زبان رایجی (راجی) بَرزُکی از زبان های در خطر ایران است که در شهر بَرزُک (50 کیلومتری شهر کاشان) به آن تکلم می شود. این پژوهش از نوع توصیفی-تحلیلی است و داده های آن از مصاحبه شفاهی با یک گویشور زن بومی 83 ساله و دوگویشور مرد بومی82 و 64 ساله بَرزُکی به دست آمده است. نتایج به دست آمده بیان گر آن است که از مجموع 35 بند پیاده شده از داستان شفاهی با موضوع سیل بزرگ 60 سال پیش این شهر، در فرانقش تجربی فرایند مادی با 66% (23 فعل) رخداد، پربسامدترین فرایند است. درصد رخداد سایر فرایندها عبارت است از: رابطه ای 20% (7 فعل)، ذهنی 8% (3 فعل)، فرایند رفتاری 3% (یک فعل)، کلامی 3% (یک فعل) و وجودی 0%. تحلیل فرانقش بینافردی این بندها نشان می دهد که از میان 35 بند، 34 بند خبری و یک بند امری می باشد و فاعل در 33 بند غایب و تنها در دو بند فاعل، گوینده بند است. همچنین از 35 فعل موجود در این بندها 33 بند دارای فعل گذشته (28 فعل گذشته ساده و 5 فعل گذشته استمراری) و 2 بند دارای زمان حال هستند.
بررسی فرایند تبدیل در کردی کلهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تبدیل فرایندی است که مقوله واژگانی[1] واژه را بدون هیچ تغییری در صورت آن تغییر می دهد. در پژوهش حاضر فرایند تبدیل در کردی کلهری مطالعه می شود. اهدافی که در این پژوهش به آن پرداخته می شود؛ تعیین مقوله های واژگانی شرکت کننده در فرایند تبدیل و تعیین جهت[2] آن ها است؛ همچنین نشان خواهیم داد کدام یک از رویکردهای مجاز طرح واره های رویداد[3] دیرون[4] (1999) و بازفهرست[5] لیبر[6] (2005، 2004، 1992) قادر است داده های کردی کلهری را تببین کند. داده ها از دو فرهنگ کردی «خوه رهه لات» کریم پور (1380) و «باشور» جلیلیان (1385) استخراج شده است؛ برای تعیین مقوله های واژگانی شرکت کننده در فرایند تبدیل، ابتدا فرایندهای مشابه این فرایند شناسایی و کنار گذاشته شدند؛ بعد از تعیین مقوله های واژگانی، جهت آن ها بر اساس معیار معنایی تعیین گردید؛ سپس داده ها در چارچوب دو رویکرد مجاز و بازفهرست تحلیل شدند. یافته های پژوهش نشان دهنده وجود فرایند تبدیل در سه مقوله اسم، صفت و فعل است؛ جهت آن هم به صورت تبدیل اسم به فعل، تبدیل صفت به فعل و تبدیل فعل به اسم است. علاوه براین، از دو رویکرد مذکور، رویکرد مجاز قادر است که داده های این گویش را تبیین کند. <br clear="all" /> [1] lexical category [2] directionality [3] event schema metonymy [4] Dirven [5] relisting [6] Lieber
پیکانی، از گویش های مرکزی ایران در جرقویه اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیکانی یکی از گونه های گویش جرقویه ای است که در جنوب شرقی اصفهان در روستای پیکان صحبت می شود. این گویش در کنار گویش هایی مانند گزی، سدهی ورزنه ای و یهودیان اصفهان در زیرشاخه جنوبی از گویش های مرکزی قرار می گیرد. این مقاله با رویکردی توصیفی به توصیف واجشناسی همزمانی و تاریخی و دستور این گویش پرداخته است، بر پایه پیکره زبانی که نگارندگان مقاله از این گویش در زمستان 1397 فراهم کرده اند. بررسی واجشناسی این گویش آنچنان که در این مقاله انجام گرفته است، نشان می دهد که پیکانی ویژگیهای آوایی شمال غربی را به خوبی نشان می دهد و در دگرگونی های آوایی متأخر نیز با دیگر گویش های مرکزی هماهنگ است، هرچند ویژگی های آوایی ای یافته است که آن را نه تنها از گویش های مرکزی بلکه از دیگر گویش های جرقویه ای متمایز ساخته است. دستور پیکانی با گویش های شاخه جنوبی هماهنگ است و از جهت نداشتن ماده مجهول، جنس دستوری و ساخت ویژه برای زمان آینده به روشنی از گویش های شاخه شمال شرقی مانند جوشقانی و میمه ای متمایز می شود، با این همه ویژگی هایی را نشان می دهد که در دیگر گویش های مرکزی دیده نمی شود، مانند ساخت جدید معرفه ساز، پسوند نشانه نمود ناکامل که به پایان فعل افزوده می شود و صورت های خاصی که برای ضمیر اشاره به کار می رود.
تحول تاریخی برخی واج ها در تالشیِ مرکزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تالشی در شمار زبان های حاشیه دریای خزر است که خود به شاخه غربی زبان های ایرانی تعلق دارد. این زبان بر اساس کاربرد جغرافیایی، دارای سه گویش اصلیِ شمالی، مرکزی و جنوبی است. این گویش ها در امتداد کرانه های دریای خزر، در منتهی الیه جنوب شرقی جمهوری آذربایجان، ماسالی، لریک، لنکُران و آستارا، شرق استان آذربایجان و غرب گیلان رایج است. در این پژوهش به تحول تاریخی واج های تالشیِ مرکزی با استفاده از منابع کتابخانه ای پرداخته می شود و تحول تاریخی برخی واج ها به ترتیب در زبان های ایرانی باستان، فارسی میانه و فارسی نو بررسی و مقایسه می گردد. نتایج این پژوهش نشان می دهد که بیش تر واج ها در تالشی همان دگرگونی های واج های زبان فارسی را دارند اما برخی تحولات ویژه نیز در این گویش رخ داده اند. به عنوان نمونه، واج های /v/، /č/ ، /y/ و /j/ در گویش تالشی مرکزی از لحاظ تاریخی از ایرانی باستان تاکنون تغییری نکرده اند. بنابراین تالشی را می توان از لحاظ تحولات تاریخی واج ها در شمار گویش های محافظه کار قرار داد.
بررسی آرایش سازه ها و ارتباط آن با ساخت اطلاع در گویش گیلکی لاهیجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر ترتیب سازه های اصلی و عملکرد مبتدا و کانون را با تأکید بر نگاه گفتمانی به نقش هایی مانند گوینده، شنونده، صحنه گفتمان و زمینه کلامی در گویش لاهیجانی بررسی می کند. این بررسی در چارچوب پیشنهادی ارتشیک شایر (2007) و ویلی (1997) به موضوع می پردازد. هدف این پژوهش، تعیین ترتیب سازه در گویش لاهیجانی و چگونگی تعامل آن با ساخت اطلاع است. مکالمات گویشوران بومی به مدت هشت ساعت ضبط و جمعاً 800 جمله گردآوری شد. گویش گیلکی لاهیجانی گویشی است فعل پایان که بیش ترین فراوانی SOV (صورت بی نشان) را نشان می دهد. ترتیب سازه ها آزاد و جزو زبان های غیرترتیبی است. چهار نوع مبتدای صحنه (پنهان در بافت)، دائمی/ موقت، چندتایی و تهی در این گویش شناسایی شدند. برای تعبیر جملات، حضور حداقل یک مبتدا برای تفسیر جمله الزامی است. مبتداها، اطلاعاتی هستند که می توانند هم در ابتدا و هم در انتهای جملات ظاهر شوند. همچنین دو نوع کانون تقابلی و محدود شناسایی شدند. بافت و شرایط کلامی، مبتدا یا کانون بودن را تعیین می کنند؛ پس هم مبتدا و هم کانون می توانند تقابلی باشند. گویش لاهیجانی (در شکل نشان دار خود) هم دارای ترتیب سازه آزاد و انعطاف پذیر و هم دارای ساخت اطلاع آزاد و انعطاف پذیر است که در آن عوامل نحوی و ساخت اطلاع توسط نیت کاربردی گوینده جابه جا می شوند. بنابراین می توان نتیجه گرفت که عامل اصلی برای این جابه جایی و انعطاف پذیری در جملات نیت کاربردی گوینده است.
واژه بست در گویش طالقانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، تعیین و توصیف واژه بست های گویش طالقانی بر اساس الگوی زوئیکی و پولوم (1983) است. زوئیکی و پولوم ملاک های متعددی را برای متمایزکردن کلمه از واژه بست ارائه می دهند. این ملاک ها مبین آن هستند که واژه بست ها در مقایسه با کلمات، خصوصیاتی را شبیه به وندها (بیش تر وندهای تصریفی) از خود به نمایش می گذارند. این تحقیق به صورت توصیفی– تحلیلی است و 20 نفر از گویشوران طالقانی روستای «کیاده» در آن مشارکت داشته اند. سن شرکت کنندگان بین 30 تا 80 سال می باشد و تمایز جنسی نیز لحاظ نشده است. گویشوران از سنین مختلف و شامل افراد بی سواد و تحصیل کرده می باشند. نتایج این پژوهش نشان می دهد که واژه بست های گویش طالقانی به دو دسته ساده و ویژه تقسیم می شوند. واژه بست های ساده شامل 2 واژه بست /-e/ نشانه مفعولی و /-e/ متمم ساز می باشند. واژه بست های ویژه نیز شامل هفت واژه بست می باشند که عبارتند از /-o/ نشانه عطف، /- am / معادل «هم» در زبان فارسی، /-e/ معرفه ساز، /-i/ اضافه، /- â /نشانه تأکید، «فعل های پی بستی» و «ضمایر پیوسته». مقاله حاضر نشان می دهد که می توان از الگوهای زوئیکی و پولوم (1983) به عنوان ابزاری علمی و مناسب جهت تشخیص و مطالعه واژه بست های گویش طالقانی استفاده کرد. به منظور بررسی و طبقه بندی تکواژهای وابسته در گویش طالقانی، هفت آزمون از آزمون های پیشنهادی زوئیکی و پولوم (1983) انتخاب شدند. آزمون های انتخابی به سه گروه آوایی، صرفی و نحوی تقسیم شدند و برای بررسی و شناسایی واژه بست ها در گویش طالقانی ابتدا همه تکواژهای وابسته این گویش گردآوری و به کمک آزمون های گفته شده، سنجیده شدند.
تحلیل اشتقاق و تصریف فارسی در چارچوب صرف تابع های صیغگانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در برخی انگاره های صرفی با اتخاذ رویکرد صیغگانی در تحلیل اشتقاق و تصریف، تمایز سنتی میان تصریف و اشتقاق کم رنگ شده اند و تابع های صیغگان که نقش قواعد صرفی را به عهده دارند، بر پایه هر واژه در تصریف و واژه سازی اعمال می شوند. در نظریه های استنباطی- بازنمودی هم چون نظریه صرف تابع های صیغگانی استامپ (2001) که رویکردی واژه بنیاد دارند، وجود صیغگان اشتقاقی نیز به موازات صیغگان تصریفی تأیید شده است. مسئله اصلی این پژوهش این است که چگونه می توان در زبان فارسی فرایندهای اشتقاقی و تصریفی را با توجه به معیارهای صرف تابع های صیغگانی با رویکرد صیغگانی مقایسه و تحلیل کرد. هدف از تحلیل صیغگانی روشن شدن سازمان بندی واژگان است تا نمایش صریحی از روابط مستقیم و غیرمستقیم بین صورت های یک واژه را نشان دهد. بدین منظور، شماری از فعل های فارسی، مشتقات و صورت کلمات تصریف شده و روابط بین آن ها بر اساس این معیارها بررسی و تحلیل شده اند. علاوه بر این، شبکه واژگانی بر اساس مدل بیچر (2004) برای صیغگان اشتقاقی مبتنی بر پایه فعل فارسی ارائه شد. مهم آن که، در این پژوهش دو رویکرد همسوی استامپ (2001) و بیچر (2004) را تلفیق کرده ایم تا در تحلیل صرفی فارسی، علاوه بر کاربرد رویکرد صیغگانی استامپ (2001)، روابط بین کلمات مشتق و مفاهیم صیغگانی را نیز بر طبق مدل بیچر (2004) صریح تر تعریف و تبیین کنیم. شواهد نشان می دهد که عملکرد رویکرد صیغگانی به اشتقاق و تصریف (و سازوکارهای آن)، البته با درجات متنوعی از قاعده مندی صوری و انسجام معنایی، تقریباً یکسان است و فقط در برخی ویژگی ها تفاوت دارند که ناشی از نقش های متفاوت این دو می باشد. همچنین، در تحلیل صیغگانی واژه بنیاد، مسئله عدم تقارن یک به یک میان صورت و معنا رفع می شود که تحلیل تکواژبنیاد را به چالش می کشد، چرا که کلیت یک صورتگاه معرّف یک معنا است.
بررسی فرایندهای واجی حذف و درج در گویش شهرستان رابُر بر مبنای نظریه بهینگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش فرایندهای حذف و درج در گویش شهرستان رابُر را بر مبنای نظریه بهینگی و به روش توصیفی-تحلیلی بررسی و تحلیل می کند. برای بررسی امکان تحلیل این فرایندها بر مبنای نظریه بهینگی در گویش رابُر، حذف همخوان پایانی، حذف همخوان میانی، حذف همخوان های چاکنایی و درج واکه در ابتدای خوشه همخوانی و درج همخوان میانی (میانجی) با این نظریه محک زده می شود. داده های این تحقیق از زبان طبیعی و روزمره مردم، کتاب های گویش و شم زبانی نگارنده گردآوری شده اند. بررسی و تحلیل داده ها نشان می دهد که در بعضی موارد در این گویش برخلاف فارسی معیار، برای جلوگیری از التقای مصوت ها به جای درج همخوان از فرایند حذف (مصوت) استفاده می شود؛ به همین دلیل بسامد فرایند حذف در این گویش بیش از درج است. در خصوص حذف همخوان چاکنایی در موضع پایانه هجا، تغییر کیفیت واکه اصلی در گویش رابُری عمومیت ندارد. همچنین، همخوان میانجی در فرایند درج نیز در مقوله فعل یکی از همخوان های رایج در زبان فارسی معیار نیست. گزینه بهینه در فرایندهای حذف و درجِ بررسی شده در این گویش در راستای نظریه بهینگی است.