زبان شناسی و گویش های ایرانی
زبان شناسی و گویش های ایرانی سال 5 پاییز و زمستان 1399 شماره 2 (پیاپی 7) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر یک بررسی رده شناختی در خصوص عنصر زبانی واژه بست در زبان های تاتی و تالشی است. در این پژوهش، سعی بر آن است تا با توجه به خویشاوندی دو زبان تاتی و تالشی و نیز دیدگاه های گوناگون در طبقه بندی عنصر واژه بست و بهره وری متفاوت گویش ها و زبان های ایرانی از این عنصر زبانی، با یک بررسی رده شناختی، تنوع حضور واژه بست در این دو زبان و جایگاه واژه بست در جملات برگرفته از این زبان ها مشخص شود. بدین منظور، واژه بست های تاتی و تالشی بر اساس پرسشنامه رده شناختی موسسه ماکس پلانک در باب رده شناسی واژه بست تحلیل شده اند. نتایج این پژوهش بیانگر یکسان بودن ویژگی های کلی این دو زبان و نیز تفاوت های میان واژه بست های آن ها به لحاظ تنوع حضورعنصر واژه بست و ویژگی های مقوله ای این عنصر زبانی در هر یک از آن ها است. ویژگی خاص واژه بست ها همچون تکیه، ترتیب، شکاف و نقش آن ها در جمله، جایگاه واژه بست و ویژگی حرکت این عنصر نیز در هر دو زبان یکسان است و جایگاه دوم برای واژه بست و تبعیت از قانون واکرناگل در تاتی و تالشی مشهود است.
بررسی صوری دوگان ساخت ها درگویش لری دهلرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، ساختار صوری دوگان ساخت ها در گویش لری دهلرانی با بهره گرفتن از تقسیم بندی شقاقی(1379) از فرایند تکرار، از بُعد صوری، مورد بررسی قرارگرفت. طبقه بندی صوری به تبعیت از تقسیم بندی شقاقی از فرایند تکرار، به تفکیک، شامل دوگان سازی کامل و دو گان سازی ناقص و انواع آنها یعنی دوگان سازی کامل محض و دوگان سازی کامل افزوده و دو گان سازی ناقص پیشوندی و دو گان سازی ناقص پسوندی می باشد. ابتدا دوگان ساخت های گویش لری دهلرانی که بالغ بر 523 مورد بودند، در جداولی مجزا آورده شد و فراوانی آن ها تعیین گردید. سپس اطلاعات جمع آوری شده، مورد تجزیه و تحلیل واقع گردید تا بدین ترتیب، ساختار دوگان ساخت در گویش لری دهلرانی به عنوان یکی از گویش های جنوب غرب ایران، مورد بررسی قرار گیرد. نتایج بررسی ها نشان داد که گویش لری دهلرانی، از انواع ساختارهای طبقه بندی شده در تقسیم بندی شقاقی(1379)، برای تولید واژگان دوگان ساخت استفاده می کند، و دوگان ساخت ها در این گویش، ساخت هایی تصویرگونه اند اما میزان فراوانی آنها یکسان نمی باشند، بدین ترتیب که «دوگان ساخت های ناقص پسوندی» با فراوانی 148 مورد برابر با تقریباً 28% و «دوگان ساخت های پیشوندی» با فراوانی 5 مورد برابر با تقریباً 1% کل دوگان ساخت ها در حوزه های تحلیل صوری به ترتیب دارای بیش ترین و کم ترین میزان کاربرد در گویش لری دهلرانی بودند.
واژگان فرهنگی- جغرافیایی: نسبیت زبانی یا گفتمان واژه؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی تفاوت واژگان فرهنگی-جغرافیایی در گویش های مناطق جغرافیایی مختلف ایران است. پرسش این است که آیا آن چه در گستره این واژگان وجود دارد تائید دیدگاه فرضیه نسبیت زبانی ورف (1956) است و باید از منظری شناختی به رابطه میان زبان و تفکر در این گویش ها توجه کرد یا این تفاوت و به طور کلی موضوع «واژگان فرهنگی-جغرافیایی» را باید از نگاهی گفتمانی و از سوی مقابل یعنی تأثیر فرهنگ و جامعه بر زبان واکاوید و تحلیل کرد. این تحقیق به روش توصیفی-تحلیلی در چند مرحله و طی دو پرسشنامه (به ترتیب با 110 و 148 مشارک) صورت گرفت. پاسخ ها و داده ها با در نظر گرفتن تمام مؤلفه های دخیل امتیازدهی و به صورت کیفی و کمی تحلیل شدند. نتایج نشان می دهد واژگان جغرافیایی-فرهنگی بیش از آن که به شناخت و نوع تفکر مردم جغرافیاهای مختلف گره خورده باشد، به شرایط اقتصادی-اجتماعی فرهنگ ها پیوند دارد. این واژگان انعکاس تمایزات شناختی نیستند بلکه آینه ای از جغرافیا، اقلیم، زیست بوم، مشاغل و رسوم جغرافیایی- فرهنگی گویشوران خود هستند و به عنوان جزئی از یک پیکره گفتمانی بزرگ، جزئیات و ناگفته های بسیاری را از اقلیم محل تولید با خود حمل و منعکس می کنند. بنابراین، این تفاوت های واژگانی، به تفاوت فرهنگ و زیست بوم گویشوران بازمی گردند و در حیطه نسبیت زبانی و شناخت نیستند. دستاورد این پژوهش، تأکید به مرز باریک میان این دو نوع تفاوت واژگانی است که معمولاً در پژوهش های شناختی-گفتمانی نادیده گرفته شده است.
بررسی فرایندهای تضعیف در گویش سیستانی براساس واج شناسی خودواحد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در واجشناسی خودواحد، گلداسمیت (1976) بازنمایی واجی را از حالت خطی به صورت غیرخطی در زبانهای نواختی بسط داد. به دلیل غیرخطی بودن و وجود ساختار لایهای در این دیدگاه، پژوهش حاضر با استفاده از دو فرایند اصلی گسترش و قطع مطرح شده در واج شناسی خودواحد به بررسی فرایندهای تضعیف در گویش سیستانی میپردازد. روش مورد استفاده در این پژوهش به صورت توصیفی-تحلیلی است. به این منظور، 20 گویشور مرد، مسن، کم سواد و روستایی به صورت تصادفی انتخاب شدند و داده های زبانی با استفاده از ضبط گفتار آزاد و مصاحبه با آن ها جمعآوری شد. سپس، داده های مورد نظر از جملههای ضبط شده استخراج و آوانگاری شدند. قواعد واجی به کار رفته در پیکره زبانی براساس واجشناسی خودواحد توصیف و تحلیل شدند. نتایج پژوهش نشان می دهد اعمال فرایند گسترش در گویش سیستانی به صورت فرایندهای کامی شدگی، نرمکامی شدگی و ملازیشدگی همخوانهای خیشومی، همگون سازی جایگاه تولید و سایشی شدگی همخوان های انسدادی رخ میدهد. همچنین، فرایند گسترش در واکهها نیز به صورت خیشومیشدگی واکه اعمال میشود. علاوه بر این، فرایند قطع واج های آغازین /h/ و /ʔ/ در واژه های قرضی، واجهای پایانی /n/، /t/، /d/، /h/ و /ʔ/، حذف واج های /h/ و /ʔ/ میانی در واژه های قرضی و حذف مشخصه واکداری از واج واکدار پایانی پیشین رخ میدهد.
تحلیلی بر پدیده هماهنگی ممیزه گردی به لحاظ رده شناختی درگونه های ترکی رزن، تبریز و استانبولی بر پایه نظریه بهینگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله ارزیابی کارآمدی نظریه بهینگی در بررسی پدیده هماهنگی گردی درگونه های ترکی رزن، تبریز و استانبولی است. در این پژوهش، به این دو پرسش اساسی پاسخ داده می شود که کارایی نظریه بهینگی در تبیین هماهنگی ممیزه گردی در سه گونه مور بحث تا چه میزان است و در چارچوب نظریه بهینگی به لحاظ رده شناختی، گونه های مورد بحث در صورت تنوع رده شناختی (تفاوت در طبقه زبانی) در چند طبقه زبانی قرار می گیرند. نتایج حاکی از آن است که نظریه بهینگی در تبیین پدیده هماهنگی ممیزه گردی در گونه های مورد بحث بسیار کارآمد است؛ به طوری که برای نمونه از بین صورت های مشابه و به کار رفته در گونه ها به راحتی با جابجایی محدودیت ها می تواند صورت بهینه را تبیین نماید و با وجود قرابت بسیاری که این گونه ها درحوزه های نحوی، صرفی و... دارند، به لحاظ رده شناختی متفاوت هستند. بدین معنی که، این سه گونه در فرآیند هماهنگی گردی در سه طبقه زبانی فرضی A, B, C قرار می گیرند که به خوبی در تابلوهای تحلیلی بهینگی می توان آن ها را اثبات کرد.
فرایند حذف همخوان /ʁ/ در زبان ترکی آذربایجانی بر پایه نظریه بهینگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مقاله حاضر فرایند آوایی حذف همخوان / ʁ / در گویش تبریزی رایج در مناطق مرکزی تبریز، در محیط های واجی مختلف و در چارچوب نظریه بهینگی رویکرد موازی بررسی می شود. هدف از انجام پژوهش حاضر فهم این نکته است که این همخوان در کدام شرایط واجی حذف می شود. تعیین محدودیت های حاکم بر فرایند حذف از رهگذر بررسی تعامل بین محدودیت های نقض پذیر جهانی و رتبه بندی آن ها از دیگر اهداف نگارندگان این مقاله است. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی و میدانی انجام می شود. بررسی و تحلیل داده هایی که براساس جایگاه حذف همخوان / ʁ / طبقه بندی شده اند، بیانگر آن است که همخوان / ʁ / در مرز بین دو هجا – در جایگاه پایانه هجای اول و در جایگاه آغازه هجای دوم- همواره حذف می شود. البته لازم به ذکر است که این همخوان در آغازه واژه تظاهر ندارد و از پایانه واژه نیز حذف نمی شود. در هر دو جایگاه فوق، محدودیت های نشانداری MAX-ʁ≠ و *ʁ فعال هستند و در رتبه بالاتری نسبت به محدودیت پایایی MAX-IOقرار دارند. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهند که در هر دو جایگاه، متعاقب فرایند حذف همخوان / ʁ /کشش جبرانی، حذف و تغییر در ساختار هجا روی می دهد. همچنین براساس یافته ها، محدودیت های معرفی شده با رتبه بندی ثابت به راحتی از عهده تبیین حذف این همخوان در هر دو جایگاه مذکور و عدم حذف آن از جایگاه پایان واژه برمی آیند.
بررسی فرایندهای سایشی شدگی، ناسوده شدگی و حذف در گونه زبانی سیرجانی: نظریه بهینگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی به توصیف و تحلیل برخی از ﻓﺮاﯾﻨﺪﻫﺎی واﺟﯽ تضعیف نظیر سایشی شدگی، ناسوده شدگی و حذف در گونه زبانی سیرجانی می پردازد. این تحلیل براساس ﻧﻈﺮﯾه ﺑﻬﯿﻨﮕﯽ اﺛﺮ ﭘﺮﯾﻨﺲ و اﺳﻤﻮﻟﻨﺴﮑﯽ (1993 و 2004) انجام می شود که یکی از نظریه های محدودیت بنیاد اﺳﺖ. به منظور انجام این پژوهش، 10 گویشور مرد و زن 50- 65 ساله و کم سواد به صورت تصادفی انتخاب شدند. داده های زبانی با استفاده از ضبط گفتار آزاد، مصاحبه با گویشوران و منابع کتابخانه ای موجود در ارتباط با گونه زبانی سیرجانی جمعآوری شدند. داده های جمع آوری شده پس از تائید توسط پژوهشگر بومی این پژوهش، براساس نوع فرایندی که در نتیجه ﺗﻌﺎﻣﻞ ﻣﺤﺪودﯾﺖ ﻫﺎی وفاداری و ﻣﺤﺪودﯾﺖﻫﺎی ﻧﺸﺎﻧﺪاری صورت می گیرد، طبقه بندی و رتبه بندی شده اند. ﻧﺘﺎﯾﺞ به دﺳﺖ آﻣﺪه از اﯾﻦ ﭘﮋوﻫﺶ نشان می دهند که ﻋﺎﻣﻞ وﻗﻮع ﻓﺮآﯾﻨﺪ ﺗﻀﻌﯿﻒ در نظریه ﺑﻬﯿﻨﮕﯽ، ﻣﺤﺮک آواﯾﯽ در ﮐﺎﻫﺶ ﮐﻮﺷﺶ ﺗﻮﻟﯿﺪی اﺳﺖ. اﯾﻦ محرک آوایی در قالب محدودیت LAZY ﺻﻮرتﺑﻨﺪی ﻣﯽﺷﻮد. همچنین نوع محدودیت رﺧﺪاد ﻫﺮ ﮐﺪام از ﻓﺮاﯾﻨﺪﻫﺎی واﺟﯽ تضعیف در گونه زبانی سیرجانی مشخص شد.
بررسی کارکرد پسوندها در زبان ترکی آذری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زبان ترکی از زبان های پیوندی است و یکی از گویش های آن در حال حاضر در تبریز رایج است. موضوع این مقاله بررسی کارکرد پسوند در این گویش است و روش کار آن بر این اساس است که در توضیح کارکردهای صرفی و نحوی پسوندهای بسیط، استقلال و معنی داربودن واژهها را ملاک تعیین نوع واژه می داند. نتیجه این بررسی نشان می دهد که پسوند در این گویش کمک می کند تا فعل به کلمات غیرفعل تبدیل شود، کارکردهای آن گسترش پیدا کنند و کلمات غیرفعل مانند فعل صرف شوند. این امر موجب می شود که فعل ها و کلمات در حدی تنوع و تعدد یابند که بتوانند معانی و مفاهیم و امور و عواطف را با تفاوت های بسیار ظریف و جزئی بیان کنند. 80 پسوند از 196 پسوند رایج در این گویش بسیط هستند. یک کلمه می تواند تا هفت پسوند بپذیرد. تعدادی از پسوندها ماهیت ساختواژی کلمات و تعدادی دیگر کارکرد نحوی آن ها را تعیین می کنند. بلافاصله پس از ستاک، پسوندهای صرفی و در پایان پسوندهای نحوی قرار می گیرند. پسوندها طبق قوانین هماهنگی واکه ها، به چند صورت تلفظ میشوند.
اصل توالی رسایی در زبان گیلکی شرق گیلان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زبان گیلکی یکی از زبان های ایرانی نو از شاخه زبان های شمال غربی است که در استان گیلان رواج دارد. در این پژوهش اصل توالی رسایی در زبان گیلکی شرق گیلان و چگونگی تبعیت واژگان زبان گیلکی از این اصل در هجای سنگین (CVCC) توصیف شده است. بر اساس این اصل، رسایی باید از مقدار کمینه شروع شود، در هسته هجا به اوج برسد و سپس تا پایانه کاهش یابد. در میان آواها، واکه ها رساترین و همخوان های انسدادی کم رساترین آواها به شمار می روند. در پژوهش حاضر ابتدا 980 واژه با ساختار هجایی CVCC از میان 23660 واژه شناسایی شدند. سپس توالی خوشه های دو همخوانی در جایگاه پایانی در واژه های تک هجایی و چند هجایی بدون در نظر گرفتن تقطیع هجایی، بر مبنای واکه مرکز در جدول های جداگانه طبقه بندی شدند و در نهایت اصل توالی رسایی در هر خوشه همخوانی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان می دهند که اولاً ساخت هجای زبان گیلکی CV(C)(C)است. هجای کمینهCV و استفاده از یک یا دو همخوان در پایانه هجا اختیاری است. همچنین بررسی رسایی همخوان ها در خوشه پایانی هجا نشان می دهد که اصل توالی رسایی در برخی از داده ها تائید و در برخی دیگر نقض شده است؛ به گونه ای که در بیش تر هجاهایی که خوشه دو همخوانی پایانه به همخوان های روان [l,r]، همخوان های خیشومی [n,m]و همخوان های سایشی [s,z,f] ختم می شود، اصل توالی رسایی نقض می گردد.
هم نامی و نقش های مختلف تکواژ وابسته “-æ” در کردی ملکشاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هم نامی پدیده ای است که در آن مقولات مختلف زبانی با نقش ها و معانی نامرتبط از صورت های آوایی و نوشتاری یکسان برخوردار هستند. هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش های مختلف تکواژ “-æ” در کردی ملکشاهی است. پیکره زبانی این پژوهش با استفاده از مصاحبه های نیمه ساختار یافته از سخنگویان کردی ملکشاهی به عنوان یکی از شهرستان های مرکزی استان ایلام گردآوری شد. برای بررسی نقش فرآیند دستوری شدگی در ایجاد هم نامی تکواژ “-æ” از اصول ارائه شده توسط هاپر (1996) و همچنین سازوکارهای معرفی شده هاینه و همکاران (1991) بهره گرفته می شود. یافته های مطالعه نشان داد که چند مقوله مستقل زبانی در کردی ملکشاهی به صورت تکواژ وابسته “-æ” بازنمایی می شوند. صورت مذکور ممکن است به عنوان پی بست، وند تصریفی و یا اشتقاقی در بافت های مختلف واقع شود. این تکواژ به عنوان وندی تصریفی با نقش «نشانه معرفه» به اسم یا گروه اسمی متصل می شود. تکواژ وابسته“-æ” به صورت پی بستی و با نقش فعل ربطی و معین «است» نیز در کردی ملکشاهی به کار برده می شود. تکواژ “-æ” همچنین صورت الحاقی دو حرف اضافه مستقل «در» و «به» در گونه مذکور است که به برخی افعال به عنوان میزبان متصل می شود. علاوه بر این کارکردها، این تکواژ صورت دو پسوند اشتقاقی کردی ملکشاهی است که در تولید ساخت نام آوا و اسم به کار برده می شود. هر یک از نمودهای “-æ” در طول سازوکار دستوری شدگی تحت تأثیر تغییرات آوایی، ساختواژی ، نحوی و معنایی قرار گرفته اند و باعث ایجاد این هم نامی شده اند.
بررسی دستگاه واجی گویش لکی کوهدشت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی و توصیف همخوان ها، واکه ها، ساختمان هجا و خوشه های همخوانی گویش لکی کوهدشت می پردازد. روش پژوهش به صورت توصیفی-تحلیلی است. گردآوری داده های مورد مطالعه در این پژوهش به صورت میدانی با ضبط گفتار گویشورانی با محدوده سنی بین 30 -70 سال و با استفاده از منابع مکتوب و دانش زبانی یکی از نگارندگان صورت گرفته است که گویشور بومی است،. داده های این تحقیق براساس الفبای آوانویسی بین المللی IPA آوانگاری شده اند. یافته های پژوهش بیانگر آن است که دستگاه واجی این گویش دارای 27 همخوان است. فهرست واکه ای این گویش متشکل از 9 واکه ساده و شش واکه مرکب از منظر آواشناسی است. ساختمان هجا در این گویش به صورت C (C)V(C)(C) است، همچنین خوشه بیش از دو همخوان چه در جایگاه آغازی و چه در جایگاه پایانی هجا در این گویش وجود ندارد. نتایج پژوهش نشان می دهد که در این گویش و در ساخت های هجایی با یک همخوان در آغازه، همخوان های /L,ŋ,r/ نمی توانند در آغازه هجا قرار بگیرند و در ساخت های هجایی با دو همخوان در آغازه، همخوان دوم فقط می تواند /w/یا /y/ باشد و هیچ همخوان دیگری نمی تواند باشد.
بازتعریف اصطلاحات گویش شناختی شولایی در چهارچوب نظریه مجموعه های فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابهام یکی از ویژگی های ذاتی زبان های طبیعی است. بسیاری از مفاهیم و متغیرهای زبان شناختی نیز مبین ارزش دقیقی نیستند و مبهم و غیرقطعی هستند. وانگهی، به کارگیری اصطلاحات نادقیقی چون لهجه ، گویش و گونه زبانی تصور محیطی قطعی از تقسیم بندی مناطق جغرافیایی به دست می دهد. این اصطلاحات با ابهامی از نوع فازی همراه هستند، در حالی که تجربه زیسته ما را به سمت پیوستاری بدون مرزهای مشخص سوق می دهد. لذا در این نوشتار، برای رفع این ابهام داده های زبانی به عنوان شاهد تجربی در قالب مجموعه های فازی صورت بندی و آن گاه رابطه بین زبان گونه ها در الگوهای استدلال های تقریبی مقوله بندی شد. صورت بندی فازی در این پژوهش نشان داد که چگونه یک زبان گونه می تواند بر پایه عضویّت درجه بندی شود تا درجاتی -و نه کاملاً- عضو زیرمجموعه زبان گونه های یک و یا چند زبان باشد. به عبارت دیگر، ارزش هر گزاره یا درجه عضویّت یک زبان گونه همانا عددی گویا بین 0 و 1 است؛ در نتیجه این کمّی سازی، رابطه بین زبان گونه های مختلف دقیق تر و بدون سوگیری بازنمایی می شود و دیگر نیازی به توسل به معیارهای غیرزبان شناختی و نسبی چون وجهه اجتماعی، درک متقابل، و تقسیمات سیاسی و نیز پذیرش مرزبندی مطلق و جزمیت متضمن در اصطلاحات گویش شناسی سنّتی آن ها نیست.