حکمت متعالیه، زبان علوم الاهی
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
آقای محمدزاده گفتوگویی در باب حکمت متعالیه، زبان علوم الاهی انجام دادهاند که ایشان به جای اصطلاح فلسفه اسلامی، از حکمت اسلامی استفاده کردهاند و گفتهاند که در مباحث علمشناسی، به چیزی میگوییم که علم دو خصوصیت را دارا باشد: 1. یقینی باشد؛ 2. آرامشبخش باشد. در زبان عربی حکمت متعالیه، دانشی است آمیخته از مباحث الاهیاتی، مزوج شده با یک نوع عقلانیتی که لایههای مختلفی دارد. لذا از این عقلانیت و مباحث الاهیات به فیلسوفی تعبیر شده است در حکمت یکی مسأله استحکام بود و یکی از ویژگیهایی که حکمت اسلامی دارد این است که ریشه در وحی دارد. نخستین حکیمان انبیاء الاهی هستند. لذا در بحث حکمت توجه به وحی، استحکام، ثبات، ثابتقدمی، یقین، آرامش ضروری است. حکمت متعالیه از این جهت به آن متعالیه میگویند که براساس مبنای معرفتی این حکمت اصلاً کسی خطا نمیکند. انسان از خطا مبرا است، انسان هرقدر که از کمالات برایش حاصل میشود کمال است. حکمت متعالیه مانند یک سیستم است که کلام متکلم در آن جای خود را پیدا میکند. حرف مشاء و اشراق هم جای خود مینشیند و همه این سخنان در مکتب متعالیه دارای معناست و معنی همان است که مدعیات حکمت متعالیه را تشکیل میدهد. نویسنده حیات فلسفه اسلامی را در گروه آموزههای حکمت متعالیه میداند و اعلام میکند که اوّلا: حکمت اسلامی خصوصا حکمت متعالیه روح دانشهای فلسفی ماست و ثانیا: روح و مبادی علوم غیرفلسفی نیز هست. حتی در مورد فلسفههای غربی این قدرت را دارد که کلیدهایی به شما ارائه کند که هنگامی که با پرسشهای فلسفه غربی مواجه شدید، خودتان را تنها احساس نکنید و با توجه به آن کلیدهای فلسفه اسلامی خصوصا حکمت متعالیه، بتوانید به پاسخگویی آنها بپردازید. نگرشهای فلسفه اسلامی به طور اعم و حکمت متعالیه به طور اخص که به لحاظ عقلانی با آنها مواجه هستیم هیچ ناسازگاری و تعارضی با آموزههای دینی و وحیانی ندارد و اگر شما مبادی فکری خودت را از این حکمت متعالیه اخذ کنید با کمال و آرامش میتوانید به عنوان یک متدین وارد سایر حوزههای علمی بشوید. نویسنده در پاسخ به این سؤال که تشیع و تعالیم معصومین و عرفان در حکمت متعالیه چه سهمی دارند میگوید: حکیم متعالیه در پروراندن این مشرب فکری از عناصر قرآن، وحی، برهان، عرفان استفاده میکند. اگر ما نگاهی به آثار ملاصدرا داشته باشیم حجم انبوهی از آیات و روایات در آن میبینیم که این نشان دارد مکتب فلسفی ملاصدرا جدای از قرآن و روایات نیست.
یکی از معانی قرآن فرقان است که به معنای مجموعه به همپیوسته است که برای به دست آوردن آن باید معرفتهای کلی با عوامل کلی دیگر ارتباط برقرار نمود. میان وحدت در کثرت یک نوع ارتباط است که این ارتباط تشکیکی است و لذا ایشان مراتب وجود را مراتب متکثری میداند که کثرتش هیچ منافاتی با وحدتش ندارد. کثرتش تحقق دارد اما نحوه تحققش به گونهای است که وحدت را نفی نمیکند. در حکمت متعالیه کثرت در عالم وجود مخالف وحدت در عالم وجود نیست. اگر کثرتها و وحدتها در حیطه اعداد و کمیات با هم تفاوت دارند اما در عالم وجود هیچ منافاتی با هم ندارند، همین نگرش در اوضاع معرفتی ما اثر میگذارد. ما در قرآن تعبیر فرقان داریم که به معنای مجموعه در همپیوسته است که در عین وحدت به کثرتها و تفاصیلی که در آن آمده به یک نوع وحدت در کثرت میرسیم که هیچ تفاوتی میان آنها نیست. حقیقت این است که فرهنگ دینی و عرفانی ما و همچنین حکمت متعالیه اینها را میتوان در یک راستا دید، یعنی کثرت را در محور وحدت دید.
یکی از معانی قرآن فرقان است که به معنای مجموعه به همپیوسته است که برای به دست آوردن آن باید معرفتهای کلی با عوامل کلی دیگر ارتباط برقرار نمود. میان وحدت در کثرت یک نوع ارتباط است که این ارتباط تشکیکی است و لذا ایشان مراتب وجود را مراتب متکثری میداند که کثرتش هیچ منافاتی با وحدتش ندارد. کثرتش تحقق دارد اما نحوه تحققش به گونهای است که وحدت را نفی نمیکند. در حکمت متعالیه کثرت در عالم وجود مخالف وحدت در عالم وجود نیست. اگر کثرتها و وحدتها در حیطه اعداد و کمیات با هم تفاوت دارند اما در عالم وجود هیچ منافاتی با هم ندارند، همین نگرش در اوضاع معرفتی ما اثر میگذارد. ما در قرآن تعبیر فرقان داریم که به معنای مجموعه در همپیوسته است که در عین وحدت به کثرتها و تفاصیلی که در آن آمده به یک نوع وحدت در کثرت میرسیم که هیچ تفاوتی میان آنها نیست. حقیقت این است که فرهنگ دینی و عرفانی ما و همچنین حکمت متعالیه اینها را میتوان در یک راستا دید، یعنی کثرت را در محور وحدت دید.