نسبت دین و مدرنیته
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
مدرنیته و دین از دیدگاه جامعهشناسی عنوان سخنرانی صدری، است که در ذیل اشارهای میشود.
1. تعریف جامعهشناختی مدرنیته؛ مدرنیته یعنی تمایز و تفکیک کارکردی نهادها و حیطههای حیات بشر در جوامع پیچیده. در یک کلام مدرنیته یعنی «تمای» در هر جامعه پیچیدهای، اعم از شرقی یا غربی، چهار حیطه کارکردی، بنابر نیاز ساختاری، از یکدیگر متمایز میشوند. این حیطهها عبارتند از: سازگاری (اقتصاد)، نیل به اهداف (سیاست)، اتحاد و همگونی (آموزش و قانون) و حفظ الگوها (دین). بنابراین لازمه پیچیدگی جوامع تخصص است و لازمه تخصص هم تمایز کارکردی حیطههای حیات بشر.
2. سکولاریسم عینی، سکولاریسم ذهنی؛ آنچه به «سکولاریسم» معروف است مقطعی از فرایند فراگیر مدرنیته است که ناظر بر تفکیک حیطههای دوم و چهارم است. تعبیر جامعهشناسانه سکولاریسم را «سکولاریسم عینی» نام نهادهاند و حال آنکه این نوع دوم را «سکولاریسم ذهنی» میگویند. تفاوتشان هم این است که سکولاریسم عینی ناشی از مدرنیته نافی تدین نیست و حال آن که سکولاریسم ذهنی معنویت و دینداری را بر نمیتابد.
3. جمع مدرنیته و دین؛ مدرنیته و دینداری نه تنها با یکدیگر جمع شدهاند، بلکه در این همزیستی به غایت شکوفا هم هستند. در ایران بعد از قریب به سه دهه حکومت دینی 79 درصد مردم اعتقاد و عمل دینی دارند. البته دین مابعد مدرنیته تفاوتهای اساسی با دین ضد مدرن و ماقبل مدرن دارد. آن دینی که همه حضور و قدرتش متکی به چوب و چماق یا زر و زور بوده مدرنیته را تحمل نمیکند ولی دینی که با ارزشهای غایی سر و کار دارد، دینی که با نیاز اگزیستانسیل انسان برای معنا و هدف در حیاط و جهان علقه دارد، ترسی از تفکیک نهادها و پیچیدگی ساخت اجتماعی ندارد. از آن استقبال هم میکند.
4. دین فردی، دین جمعی؛ یکی از پیشبینیهای جامعهشناسان ابتدای قرن بیستم که جامعه عمل نپوشید این بود که با توسعه مدرنیته و سکولاریسم تتمه دینداری هم به حیات خصوصی افراد و به قول معروف سجادهای در پستوی حجره عقبنشینی میکند، اینطور نشد. در قرن بیستم دین نه تنها از حیات فردی رخت برنبست، بلکه در حیات اجتماعی حضور قطعی و مؤثر نیز پیدا کرد. تحلیل این واقعیت تاریخی موجب تجدید نظر در تئوریهای متداول سکولاریسم شده است. حالا اجماع بر آن است که سکولاریسم عینی را باید تنها به معنای تفکیک و تمایز در وظایف و کارکردها میان حیطه دین و سیاست تلقی کرد و نه به معنای خصوصی شدن دینورزی، دین جمعی در جامعه مدنی حضور دارد (چرا نداشته باشد؟) بدون آن که ادعای قبضه کردن اقتصاد، سیاست، آموزش یا قانون را داشته باشد، ولی آیا میتواند همواره خود رادر این چارچوب بگنجاند؟ اینجاست که همچنان که سکولاریسم را به دو گونه عینی و ذهنی تقسیم کردیم، دین جمعی را نیز باید به دو مقوله تقسیم کنیم.
5. دین جمعی قهقرایی، دین جمعی پیشرو؛ باید دو گونهدین جمعی را از یکدیگر تمیز دهیم، یک نوع دین جمعی قهقرایی است که فیلش هوای هندوستان ماقبل مدرن را میکند و میخواهد تمایزات مستلزم جامعه پیچیده مدرن را درهم بپیچد و به اصطلاح فلهای رفتار کند. این را در جامعهشناسی «تفکیکزدایی» میگویند و پرواضح است که با الفبای مدرنیته و ساز و کارهای جوامع پیشرفته نمیسازد. و اما نوع دوم دین جمعی، گونهای است که هم آواز و هم آهنگ با مدرنیت است و در جهت پیش بردن این تمایز و تفکیک ساختاری به سوی «وحدت در عین کثرت» و «تعمیم ارزشها» در جامعه مدرن حرکت میکند. این نوع دوم دین جمعی تباینی با مدرنیته و سکولاریسم عینی ندارد. این نوع دین در عین حضور در صحنه سیاسی در حیطه بازتابی ارزشها و انتقاد از شرارتها و بیعدالتیها باقی میماند و به ندای وجدان جامعه مدنی در برابر تندرویهای جوامع پیشرفته تبدیل میشود. بین این دو قطب طیفی است که کشورهایی مانند ایران را میتوان روی آن قرار داد. من صریحا اعلام میکنم که اگر قرار است ایران کشوری مدرن باشد و بماند، صلاح ایران آباد، آزاد و مستقل در حفظ حوزه فردی و جمعی دین پیشرو است.
1. تعریف جامعهشناختی مدرنیته؛ مدرنیته یعنی تمایز و تفکیک کارکردی نهادها و حیطههای حیات بشر در جوامع پیچیده. در یک کلام مدرنیته یعنی «تمای» در هر جامعه پیچیدهای، اعم از شرقی یا غربی، چهار حیطه کارکردی، بنابر نیاز ساختاری، از یکدیگر متمایز میشوند. این حیطهها عبارتند از: سازگاری (اقتصاد)، نیل به اهداف (سیاست)، اتحاد و همگونی (آموزش و قانون) و حفظ الگوها (دین). بنابراین لازمه پیچیدگی جوامع تخصص است و لازمه تخصص هم تمایز کارکردی حیطههای حیات بشر.
2. سکولاریسم عینی، سکولاریسم ذهنی؛ آنچه به «سکولاریسم» معروف است مقطعی از فرایند فراگیر مدرنیته است که ناظر بر تفکیک حیطههای دوم و چهارم است. تعبیر جامعهشناسانه سکولاریسم را «سکولاریسم عینی» نام نهادهاند و حال آنکه این نوع دوم را «سکولاریسم ذهنی» میگویند. تفاوتشان هم این است که سکولاریسم عینی ناشی از مدرنیته نافی تدین نیست و حال آن که سکولاریسم ذهنی معنویت و دینداری را بر نمیتابد.
3. جمع مدرنیته و دین؛ مدرنیته و دینداری نه تنها با یکدیگر جمع شدهاند، بلکه در این همزیستی به غایت شکوفا هم هستند. در ایران بعد از قریب به سه دهه حکومت دینی 79 درصد مردم اعتقاد و عمل دینی دارند. البته دین مابعد مدرنیته تفاوتهای اساسی با دین ضد مدرن و ماقبل مدرن دارد. آن دینی که همه حضور و قدرتش متکی به چوب و چماق یا زر و زور بوده مدرنیته را تحمل نمیکند ولی دینی که با ارزشهای غایی سر و کار دارد، دینی که با نیاز اگزیستانسیل انسان برای معنا و هدف در حیاط و جهان علقه دارد، ترسی از تفکیک نهادها و پیچیدگی ساخت اجتماعی ندارد. از آن استقبال هم میکند.
4. دین فردی، دین جمعی؛ یکی از پیشبینیهای جامعهشناسان ابتدای قرن بیستم که جامعه عمل نپوشید این بود که با توسعه مدرنیته و سکولاریسم تتمه دینداری هم به حیات خصوصی افراد و به قول معروف سجادهای در پستوی حجره عقبنشینی میکند، اینطور نشد. در قرن بیستم دین نه تنها از حیات فردی رخت برنبست، بلکه در حیات اجتماعی حضور قطعی و مؤثر نیز پیدا کرد. تحلیل این واقعیت تاریخی موجب تجدید نظر در تئوریهای متداول سکولاریسم شده است. حالا اجماع بر آن است که سکولاریسم عینی را باید تنها به معنای تفکیک و تمایز در وظایف و کارکردها میان حیطه دین و سیاست تلقی کرد و نه به معنای خصوصی شدن دینورزی، دین جمعی در جامعه مدنی حضور دارد (چرا نداشته باشد؟) بدون آن که ادعای قبضه کردن اقتصاد، سیاست، آموزش یا قانون را داشته باشد، ولی آیا میتواند همواره خود رادر این چارچوب بگنجاند؟ اینجاست که همچنان که سکولاریسم را به دو گونه عینی و ذهنی تقسیم کردیم، دین جمعی را نیز باید به دو مقوله تقسیم کنیم.
5. دین جمعی قهقرایی، دین جمعی پیشرو؛ باید دو گونهدین جمعی را از یکدیگر تمیز دهیم، یک نوع دین جمعی قهقرایی است که فیلش هوای هندوستان ماقبل مدرن را میکند و میخواهد تمایزات مستلزم جامعه پیچیده مدرن را درهم بپیچد و به اصطلاح فلهای رفتار کند. این را در جامعهشناسی «تفکیکزدایی» میگویند و پرواضح است که با الفبای مدرنیته و ساز و کارهای جوامع پیشرفته نمیسازد. و اما نوع دوم دین جمعی، گونهای است که هم آواز و هم آهنگ با مدرنیت است و در جهت پیش بردن این تمایز و تفکیک ساختاری به سوی «وحدت در عین کثرت» و «تعمیم ارزشها» در جامعه مدرن حرکت میکند. این نوع دوم دین جمعی تباینی با مدرنیته و سکولاریسم عینی ندارد. این نوع دین در عین حضور در صحنه سیاسی در حیطه بازتابی ارزشها و انتقاد از شرارتها و بیعدالتیها باقی میماند و به ندای وجدان جامعه مدنی در برابر تندرویهای جوامع پیشرفته تبدیل میشود. بین این دو قطب طیفی است که کشورهایی مانند ایران را میتوان روی آن قرار داد. من صریحا اعلام میکنم که اگر قرار است ایران کشوری مدرن باشد و بماند، صلاح ایران آباد، آزاد و مستقل در حفظ حوزه فردی و جمعی دین پیشرو است.