آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

مدرنیته و دین از دیدگاه جامعه‏شناسی عنوان سخنرانی صدری، است که در ذیل اشاره‏ای می‏شود.
1. تعریف جامعه‏شناختی مدرنیته؛ مدرنیته یعنی تمایز و تفکیک کارکردی نهادها و حیطه‏های حیات بشر در جوامع پیچیده. در یک کلام مدرنیته یعنی «تمای» در هر جامعه پیچیده‏ای، اعم از شرقی یا غربی، چهار حیطه کارکردی، بنابر نیاز ساختاری، از یکدیگر متمایز می‏شوند. این حیطه‏ها عبارتند از: سازگاری (اقتصاد)، نیل به اهداف (سیاست)، اتحاد و همگونی (آموزش و قانون) و حفظ الگوها (دین). بنابراین لازمه پیچیدگی جوامع تخصص است و لازمه تخصص هم تمایز کارکردی حیطه‏های حیات بشر.
2. سکولاریسم عینی، سکولاریسم ذهنی؛ آنچه به «سکولاریسم» معروف است مقطعی از فرایند فراگیر مدرنیته است که ناظر بر تفکیک حیطه‏های دوم و چهارم است. تعبیر جامعه‏شناسانه سکولاریسم را «سکولاریسم عینی» نام نهاده‏اند و حال آن‏که این نوع دوم را «سکولاریسم ذهنی» می‏گویند. تفاوتشان هم این است که سکولاریسم عینی ناشی از مدرنیته نافی تدین نیست و حال آن که سکولاریسم ذهنی معنویت و دینداری را بر نمی‏تابد.
3. جمع مدرنیته و دین؛ مدرنیته و دینداری نه تنها با یکدیگر جمع شده‏اند، بلکه در این همزیستی به غایت شکوفا هم هستند. در ایران بعد از قریب به سه دهه حکومت دینی 79 درصد مردم اعتقاد و عمل دینی دارند. البته دین مابعد مدرنیته تفاوت‏های اساسی با دین ضد مدرن و ماقبل مدرن دارد. آن دینی که همه حضور و قدرتش متکی به چوب و چماق یا زر و زور بوده مدرنیته را تحمل نمی‏کند ولی دینی که با ارزش‏های غایی سر و کار دارد، دینی که با نیاز اگزیستانسیل انسان برای معنا و هدف در حیاط و جهان علقه دارد، ترسی از تفکیک نهادها و پیچیدگی ساخت اجتماعی ندارد. از آن استقبال هم می‏کند.
4. دین فردی، دین جمعی؛ یکی از پیش‏بینی‏های جامعه‏شناسان ابتدای قرن بیستم که جامعه عمل نپوشید این بود که با توسعه مدرنیته و سکولاریسم تتمه دینداری هم به حیات خصوصی افراد و به قول معروف سجاده‏ای در پستوی حجره عقب‏نشینی می‏کند، این‏طور نشد. در قرن بیستم دین نه تنها از حیات فردی رخت برنبست، بلکه در حیات اجتماعی حضور قطعی و مؤثر نیز پیدا کرد. تحلیل این واقعیت تاریخی موجب تجدید نظر در تئوری‏های متداول سکولاریسم شده است. حالا اجماع بر آن است که سکولاریسم عینی را باید تنها به معنای تفکیک و تمایز در وظایف و کارکردها میان حیطه دین و سیاست تلقی کرد و نه به معنای خصوصی شدن دین‏ورزی، دین جمعی در جامعه مدنی حضور دارد (چرا نداشته باشد؟) بدون آن که ادعای قبضه کردن اقتصاد، سیاست، آموزش یا قانون را داشته باشد، ولی آیا می‏تواند همواره خود رادر این چارچوب بگنجاند؟ این‏جاست که هم‏چنان که سکولاریسم را به دو گونه عینی و ذهنی تقسیم کردیم، دین جمعی را نیز باید به دو مقوله تقسیم کنیم.
5. دین جمعی قهقرایی، دین جمعی پیشرو؛ باید دو گونهدین جمعی را از یکدیگر تمیز دهیم، یک نوع دین جمعی قهقرایی است که فیلش هوای هندوستان ماقبل مدرن را می‏کند و می‏خواهد تمایزات مستلزم جامعه پیچیده مدرن را درهم بپیچد و به اصطلاح فله‏ای رفتار کند. این را در جامعه‏شناسی «تفکیک‏زدایی» می‏گویند و پرواضح است که با الفبای مدرنیته و ساز و کارهای جوامع پیشرفته نمی‏سازد. و اما نوع دوم دین جمعی، گونه‏ای است که هم آواز و هم آهنگ با مدرنیت است و در جهت پیش بردن این تمایز و تفکیک ساختاری به سوی «وحدت در عین کثرت» و «تعمیم ارزش‏ها» در جامعه مدرن حرکت می‏کند. این نوع دوم دین جمعی تباینی با مدرنیته و سکولاریسم عینی ندارد. این نوع دین در عین حضور در صحنه سیاسی در حیطه بازتابی ارزش‏ها و انتقاد از شرارت‏ها و بی‏عدالتی‏ها باقی می‏ماند و به ندای وجدان جامعه مدنی در برابر تندروی‏های جوامع پیشرفته تبدیل می‏شود. بین این دو قطب طیفی است که کشورهایی مانند ایران را می‏توان روی آن قرار داد. من صریحا اعلام می‏کنم که اگر قرار است ایران کشوری مدرن باشد و بماند، صلاح ایران آباد، آزاد و مستقل در حفظ حوزه فردی و جمعی دین پیشرو است.

تبلیغات