برهان تجربه دینی بر اثبات خداوند
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
نویسنده کوشیده است با طی مراحل منطقی (مفهوم و توصیف تجربه دینی، تعریف تجربه دینی، نمونه و مثالهایی از تجربه دینی، اثبات خداوند از طریق تجربه دینی) خواننده را به نتیجه برساند و به آراء صاحب نظرانی درباره تجربه دینی نیز اشاره کردهاند.متن
اولین بحث در تجربه دینی، فهم و توصیف این تجربه است. تجربه دینی غالبا به عنوان آگاهی مستقیم و شخصی در مورد خود خدا (نه نشانههای او) توصیف میشود و با این توصیف، میتواند توجیهی فوقالعاده قوی درباره عقیده به خدا باشد. شلایر ماخر تجربه دینی را خاستگاه مستقل دین میدانست که نوعی آگاهی دینی فرد به وابستگی مطلق به خدا بود. اتو و ویلیام جیمز نیز در ادامه راه شلایر ماخر، بر اهمیّت تجربه دینی به عنوان خاستگاه مستقل دین تأکید کردند. در تعریف تجربه دینی، پراودفوت مینویسد: باید توجه داشته باشیم که هر چیزی که تجربه خوانده میشود، باید با وصفی از دیدگاه فاعل آن، توصیف شود. و تجربه دینی نیز چون فاعل تجربه، آن را به صورت دینی میفهمد یا تفسیر میکند، «دینی» خوانده میشود. نمونههای فراوان تجربههای دینی در فرهنگهای مختلف و ادیان گوناگون حکایت از ارتباط با موجودات ماورائی، به خصوص خداوند، دارد.
اولین بحث در تجربه دینی، فهم و توصیف این تجربه است. تجربه دینی غالبا به عنوان آگاهی مستقیم و شخصی در مورد خود خدا (نه نشانههای او) توصیف میشود و با این توصیف، میتواند توجیهی فوقالعاده قوی درباره عقیده به خدا باشد. شلایر ماخر تجربه دینی را خاستگاه مستقل دین میدانست که نوعی آگاهی دینی فرد به وابستگی مطلق به خدا بود. اتو و ویلیام جیمز نیز در ادامه راه شلایر ماخر، بر اهمیّت تجربه دینی به عنوان خاستگاه مستقل دین تأکید کردند. در تعریف تجربه دینی، پراودفوت مینویسد: باید توجه داشته باشیم که هر چیزی که تجربه خوانده میشود، باید با وصفی از دیدگاه فاعل آن، توصیف شود. و تجربه دینی نیز چون فاعل تجربه، آن را به صورت دینی میفهمد یا تفسیر میکند، «دینی» خوانده میشود. نمونههای فراوان تجربههای دینی در فرهنگهای مختلف و ادیان گوناگون حکایت از ارتباط با موجودات ماورائی، به خصوص خداوند، دارد.
یکی از بحثهای مهم در تجربه دینی، اثبات خدا بر مبنای آن است. یکی از فیلسوفان دین که در این بحث نظر مثبت دارد، ویلیام آلستون است. او و کسانی مانند سوئین برن، برآنند که تجربه دینی مانند تجربه حسی معتبر است و حاکی از متعلَّق تجربه است. آنها به اصل «آسانباوری» استناد میکنند که بر طبق آن وقتی وجود چیزی احساس میشود، تا زمانی که دلیلی برای تردید درباره اعتبار آن باور نداریم، باید آن باور را معتبر بدانیم. این اصل در مقابل شیوه دکارت است که به عنوان یکی از سرسختترین مخالفان ادراک حسّی بر آن بود که اگر بتوان کمترین احتمالی بر غیرواقعی بودن ادراک حتی فرض کرد، باید آن را بیاعتبار دانست. اما به نظر آلستون اگر اصل آسانباوری را نپذیریم، حتی درباره ادراکات حسّی دچار شکاکیّت تمامعیار خواهیم شد. معقولبودنِ اعتقاد به واقعیّت موجوداتی که تجربه میشوند (چه به صورت بیواسطه مانند ادراکات حسّی یا به صورت با واسطه مانند تجارب دینی) منوط به دو شرط است؛ اول اینکه ما مسؤلانه، وجود چنین موجودی را ممکن بدانیم. دوم اینکه به نظر برسد آن موجود به نحوی نیرومند در تجربه ما عرضه شده است. کسی که بر مبنای تجربه دینی الزامآور به وجود خدا اعتقاد میورزد، اعتقادش نمونهای از عقیده عقلانی است.
چون مبنای استدلال آلستون همسنخیِ تجربه دینی و ادراک حسّی است، مهمترین اشکالی که بر برهان آلستون وارد شده، توجه به تفاوتهای این دو نوع تجربه است؛ مثل اینکه تجربه حسّی، همگانی، قابل تکرار و روشن و واضح است، اما تجربه دینی چنین نیست. آلستون در پاسخ میگوید: آگاهی بخشیِ تجربه حسّی به علّت این ویژگیها نیست. این تفاوتها موجب میشود که تجربه عرفانی به عنوان منبعی برای آگاهی، کارآیی کمی داشته باشد. اما چنین نیست که معتبر نباشد یا هیچ آگاهیای درباره متعلَق خود به صاحب تجربه ندهد.
دومین انتقاد مهم این است که تجارب دینی مختلف، مدعیات دینی متفاوت و گاه متعارض را ثابت میکنند. و دلیلی که دو عقیده متعارض را ثابت کند، قابل اعتقاد نیست. در پاسخ گفته میشود که اولاً تجربه بدون تفسیر وجود ندارد و مفسّر تحت تأثیر اعتقادات و یافتههای پیشین، تجربه خود را معنی میکند. پس اختلاف تجارب دینی به علّت اختلاف موضوعات تجربه شده نیست، بلکه به علّت تفاوتهای فرهنگی و تربیتی انسانهاست.
ثانیا هدف از تجربه دینی اثبات تکتک ادیان به طور جرئی نیست، بلکه از این طریق میتوان یک مفهوم کلّی از حق را ثابت کرد.
اشاره
سیدمحمدرضا موسوی فراز
این مقاله، یکی از موضوعات مهم درباره تجربه دینی را مورد بحث قرار داده است و در حدّ یک مقاله، اطلاعات خوبی را به خواننده ارائه کرده است. نویسنده کوشیده است با طیّ مراحل منطقی (مفهوم و توصیف تجربه دینی، تعریف تجربه دینی، نمونه و مثالهایی از تجربه دینی، اثبات خداوند از طریق تجربهدینی) خواننده را به نتیجه برساند و به آرای صاحب نظرانی درباره تجربه دینی نیز اشاره کرده است.
با این همه، نکاتی به نظر میرسد که شاید توجه به آنها به غنای بحث بیفزاید:
1. در عنوان مقاله اصطلاح «برهان» به کار رفته است. اگر برهان را (صرفنظر از خصوصیات دقیق منطقی) به معنی اثبات یا دلیل منطقی بگیریم، با «توجیه» متفاوت است. یکی از خصوصیات اثبات یا دلیل منطقی این است که با ارائه آن به دیگران، مطلب برای آنها نیز ثابت میشود و به طور عادی آنها هم به همان نتیجهای میرسند که فرد اول رسیده است، اما توجیه یک باور اعم از اثبات است و صرف معقولیت آن برای صاحب عقیده را هم شامل میشود. همانطور که از مقاله برمیآید، به نظر آلستون تجربه حسّی فقط توجیه هنجاری تسامحی را به همراه دارد؛ پس تجربه دینی نیز در همین حد، باورهای دینی را موجّه و معقول میکند. بنابراین ظاهرا آلستون هم ادعای برهان و اثبات را ندارد.
2. نکته دیگر درباره عنوان این است که شاید اگر عنوان مقیّد به «از دیدگاه آلستون» میشد، مناسبتر بود.
3. نویسنده مقاله، تعریف تجربه دینی را به نظر پراودفوت آورده است؛ در حالی که طبق دیدگاه پرادفوت تجربه دینی نمیتواند وجود خدا را اثبات کند. پس بهتر بود از تعریفی استفاده میشد که بر طبق آن، تجربه دینی، برهانی بر اثبات خداوند تلقی میشود.
4. توجه به این نکته لازم است که ویلیام آلستون از قائلین به «معرفتشناسی اصلاحشده» است و اقامه استدلال برای «خدا وجود دارد» را لازم نمیداند. چون این گزاره از گزارههای پایه است؛ اما میتوان از نظر او درباره تجربه دینی برای توجیه باور به این گزاره استفاده کرد.
5. توجه به نظر فیلسوف معاصر، آیتاللّه جوادی آملی(1)، نیز خالی از لطف نیست. ایشان بر آن است که اعتقاد به متعلق تجربه، در صورتی منطقی و معقول است که باعث یقین صاحب تجربه شده باشد. البته یقین معرفتی نه یقین روانشناختی. به تعبیر دیگر صاحب تجربه در حین شهود باید از حقالیقین برخوردار باشد. و هر شهودی یقینآور نیست. همچنین کسی که خود شهود نکرده است، تنها در صورتی میتواند به شهود دیگران یقین کند که یا برهان اقامه کند و یا اینکه عصمت صاحب شهود با شرایطی که دارد برایش اثبات شود.
______________________________
1. ر.ک: جوادی آملی، تبیین براهین اثبات خدای تعالی، نشر اسراء، صص 259 ـ 261
اولین بحث در تجربه دینی، فهم و توصیف این تجربه است. تجربه دینی غالبا به عنوان آگاهی مستقیم و شخصی در مورد خود خدا (نه نشانههای او) توصیف میشود و با این توصیف، میتواند توجیهی فوقالعاده قوی درباره عقیده به خدا باشد. شلایر ماخر تجربه دینی را خاستگاه مستقل دین میدانست که نوعی آگاهی دینی فرد به وابستگی مطلق به خدا بود. اتو و ویلیام جیمز نیز در ادامه راه شلایر ماخر، بر اهمیّت تجربه دینی به عنوان خاستگاه مستقل دین تأکید کردند. در تعریف تجربه دینی، پراودفوت مینویسد: باید توجه داشته باشیم که هر چیزی که تجربه خوانده میشود، باید با وصفی از دیدگاه فاعل آن، توصیف شود. و تجربه دینی نیز چون فاعل تجربه، آن را به صورت دینی میفهمد یا تفسیر میکند، «دینی» خوانده میشود. نمونههای فراوان تجربههای دینی در فرهنگهای مختلف و ادیان گوناگون حکایت از ارتباط با موجودات ماورائی، به خصوص خداوند، دارد.
یکی از بحثهای مهم در تجربه دینی، اثبات خدا بر مبنای آن است. یکی از فیلسوفان دین که در این بحث نظر مثبت دارد، ویلیام آلستون است. او و کسانی مانند سوئین برن، برآنند که تجربه دینی مانند تجربه حسی معتبر است و حاکی از متعلَّق تجربه است. آنها به اصل «آسانباوری» استناد میکنند که بر طبق آن وقتی وجود چیزی احساس میشود، تا زمانی که دلیلی برای تردید درباره اعتبار آن باور نداریم، باید آن باور را معتبر بدانیم. این اصل در مقابل شیوه دکارت است که به عنوان یکی از سرسختترین مخالفان ادراک حسّی بر آن بود که اگر بتوان کمترین احتمالی بر غیرواقعی بودن ادراک حتی فرض کرد، باید آن را بیاعتبار دانست. اما به نظر آلستون اگر اصل آسانباوری را نپذیریم، حتی درباره ادراکات حسّی دچار شکاکیّت تمامعیار خواهیم شد. معقولبودنِ اعتقاد به واقعیّت موجوداتی که تجربه میشوند (چه به صورت بیواسطه مانند ادراکات حسّی یا به صورت با واسطه مانند تجارب دینی) منوط به دو شرط است؛ اول اینکه ما مسؤلانه، وجود چنین موجودی را ممکن بدانیم. دوم اینکه به نظر برسد آن موجود به نحوی نیرومند در تجربه ما عرضه شده است. کسی که بر مبنای تجربه دینی الزامآور به وجود خدا اعتقاد میورزد، اعتقادش نمونهای از عقیده عقلانی است.
چون مبنای استدلال آلستون همسنخیِ تجربه دینی و ادراک حسّی است، مهمترین اشکالی که بر برهان آلستون وارد شده، توجه به تفاوتهای این دو نوع تجربه است؛ مثل اینکه تجربه حسّی، همگانی، قابل تکرار و روشن و واضح است، اما تجربه دینی چنین نیست. آلستون در پاسخ میگوید: آگاهی بخشیِ تجربه حسّی به علّت این ویژگیها نیست. این تفاوتها موجب میشود که تجربه عرفانی به عنوان منبعی برای آگاهی، کارآیی کمی داشته باشد. اما چنین نیست که معتبر نباشد یا هیچ آگاهیای درباره متعلَق خود به صاحب تجربه ندهد.
دومین انتقاد مهم این است که تجارب دینی مختلف، مدعیات دینی متفاوت و گاه متعارض را ثابت میکنند. و دلیلی که دو عقیده متعارض را ثابت کند، قابل اعتقاد نیست. در پاسخ گفته میشود که اولاً تجربه بدون تفسیر وجود ندارد و مفسّر تحت تأثیر اعتقادات و یافتههای پیشین، تجربه خود را معنی میکند. پس اختلاف تجارب دینی به علّت اختلاف موضوعات تجربه شده نیست، بلکه به علّت تفاوتهای فرهنگی و تربیتی انسانهاست.
ثانیا هدف از تجربه دینی اثبات تکتک ادیان به طور جرئی نیست، بلکه از این طریق میتوان یک مفهوم کلّی از حق را ثابت کرد.
اشاره
سیدمحمدرضا موسوی فراز
این مقاله، یکی از موضوعات مهم درباره تجربه دینی را مورد بحث قرار داده است و در حدّ یک مقاله، اطلاعات خوبی را به خواننده ارائه کرده است. نویسنده کوشیده است با طیّ مراحل منطقی (مفهوم و توصیف تجربه دینی، تعریف تجربه دینی، نمونه و مثالهایی از تجربه دینی، اثبات خداوند از طریق تجربهدینی) خواننده را به نتیجه برساند و به آرای صاحب نظرانی درباره تجربه دینی نیز اشاره کرده است.
با این همه، نکاتی به نظر میرسد که شاید توجه به آنها به غنای بحث بیفزاید:
1. در عنوان مقاله اصطلاح «برهان» به کار رفته است. اگر برهان را (صرفنظر از خصوصیات دقیق منطقی) به معنی اثبات یا دلیل منطقی بگیریم، با «توجیه» متفاوت است. یکی از خصوصیات اثبات یا دلیل منطقی این است که با ارائه آن به دیگران، مطلب برای آنها نیز ثابت میشود و به طور عادی آنها هم به همان نتیجهای میرسند که فرد اول رسیده است، اما توجیه یک باور اعم از اثبات است و صرف معقولیت آن برای صاحب عقیده را هم شامل میشود. همانطور که از مقاله برمیآید، به نظر آلستون تجربه حسّی فقط توجیه هنجاری تسامحی را به همراه دارد؛ پس تجربه دینی نیز در همین حد، باورهای دینی را موجّه و معقول میکند. بنابراین ظاهرا آلستون هم ادعای برهان و اثبات را ندارد.
2. نکته دیگر درباره عنوان این است که شاید اگر عنوان مقیّد به «از دیدگاه آلستون» میشد، مناسبتر بود.
3. نویسنده مقاله، تعریف تجربه دینی را به نظر پراودفوت آورده است؛ در حالی که طبق دیدگاه پرادفوت تجربه دینی نمیتواند وجود خدا را اثبات کند. پس بهتر بود از تعریفی استفاده میشد که بر طبق آن، تجربه دینی، برهانی بر اثبات خداوند تلقی میشود.
4. توجه به این نکته لازم است که ویلیام آلستون از قائلین به «معرفتشناسی اصلاحشده» است و اقامه استدلال برای «خدا وجود دارد» را لازم نمیداند. چون این گزاره از گزارههای پایه است؛ اما میتوان از نظر او درباره تجربه دینی برای توجیه باور به این گزاره استفاده کرد.
5. توجه به نظر فیلسوف معاصر، آیتاللّه جوادی آملی(1)، نیز خالی از لطف نیست. ایشان بر آن است که اعتقاد به متعلق تجربه، در صورتی منطقی و معقول است که باعث یقین صاحب تجربه شده باشد. البته یقین معرفتی نه یقین روانشناختی. به تعبیر دیگر صاحب تجربه در حین شهود باید از حقالیقین برخوردار باشد. و هر شهودی یقینآور نیست. همچنین کسی که خود شهود نکرده است، تنها در صورتی میتواند به شهود دیگران یقین کند که یا برهان اقامه کند و یا اینکه عصمت صاحب شهود با شرایطی که دارد برایش اثبات شود.
______________________________
1. ر.ک: جوادی آملی، تبیین براهین اثبات خدای تعالی، نشر اسراء، صص 259 ـ 261