آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

نویسنده در این مقاله به بحث درباره ضرورت تبادل و کلید تفاهم فرهنگ‏ها پرداخته و معتقد است که: طرح مساله اندیشه غربی و نحوه برخورد با تفکر غربی و حد و مرز و کیفیت استفاده یا طرد آن، بایستی لااقل از 150 سال قبل، از طرف مسؤلان معنوی و سیاسی عالم اسلام مورد توجه قرار می‏گرفت، تا به هجوم ظواهر تمدن غرب بر جسم و جان فرهنگ اسلامی و تخریب آن منجر نمی‏شد و جهان اسلام را گرفتار بن‏بستی که امروز بدان اسیر گشته، نمی‏نمود. ولی ضرورت بحث آگاهانه درباره آن (مشروط بر این‏که اهداف و نتیجه‏گیری‏های عملی در پی آن باشد و فقط به بحث نظری و روشن‏فکرانه پایان نیابد) به حدی است که در هر مقطع زمانی از آن به شیوه دیگری می‏توان بهره برد. امروز یعنی پس از برخورد و داد و ستد و حتی تصادم فرهنگ شرق اسلامی و غرب مسیحی در دو قرن اخیر، واقعیت امر از صورت مساله و سؤال و انتظار جواب آن و از صورت یک نسخه شفابخش‏دهنده خارج گشته، به صورت یک مشکل عینی درآمده است؛ مشکلی با قشرها، ابعاد، جریانات، مجاری و قلمروهای گوناگون، آن هم در تمام شئون حیاتی و آمیخته به حب و بغض و سایر احساسات مثبت و منفی که دست و پاگیر اندیشه واقع‏گرا گشته و می‏گردد. به تمام این مشکلات، مشکلی دیگر افزوده می‏گردد؛ یعنی در بحث و گفتگو پیرامون برخورد و مقابله کلیه فرهنگ‏ها، به ویژه دو فرهنگ زاییده از اسلام و مسیحیت مشکل تفهیم و تفهّم و تفاهم وجود دارد. ایشان درباره راه وصول به شیوه تحلیل و تفکیک می‏گویند: به همان اندازه که اصل مشکل طرح شده، در این جا پیچیده و ذوابعاد است، به همان اندازه نیز یافتن طرقی که بتواند این تحلیل و تفکیک را میسر سازد، مختلف و گوناگون به نظر می‏رسد. روشن‏ترین و حتی، کوتاه‏ترین راه وصول به آن، راه تاریخی و موضوعی است؛ به این معنا که باید کوشید داد و ستد شرق و غرب را از آغاز تا به امروز به عصرهای مختلف تقسیم نمود؛ موضوعاتی را که زمینه داد و ستد را تشکیل داده، مشخص کرد؛ علل و نتایج و عوارض آن را تحت ضابطه و ضوابطی درآورد؛ گشودن و از هم باز کردن جریانات در هم گره خورد و پیچیده را اوّلا در هر عصری ممکن ساخت و بعدا از قیاس عصرهای مختلف با یکدیگر، استنتاجات تازه‏ای را استنباط کرد و سرانجام، در مجموع، به نتایج کلی رسید، راه و شیوه برخورد متناسب را اتخاذ و یا پیشنهاد کرد.

تبلیغات