آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

«به راستی فلسفه و این‏گونه تأملات عقلی به چه کار آید؟»، «آیا از فلسفه و تأملات فلسفی، کاری ساخته است؟» نویسنده در این نوشتار سعی کرده است که حتی‏الامکان پاسخی به شیوه فلسفی، برای چنین پرسش‏هایی ارائه دهد. انکار نمی‏توان کرد که طرح چنین پرسش‏هایی از رویکرد فایده مدارانه سرشت بشر ناشی می‏شود. یک انسان برخوردار از عقل سلیم، عمر خویش را بر سر هیچ و پوچ نمی‏گذارد و ناگزیر باید پیشه‏ای را که بدان اشتغال می‏ورزد، برای خویش معنادار یابد. مفاهیم و موضوعاتی که برای فلسفه و دست‏اندرکاران آن تبدیل به دشوارترین مسایل می‏شوند، مفاهیمی هستند که اغلب ساده‏ترین و آشناترین موضوعات برای توده مردم‏اند؛ ولی اهل فلسفه دشواری این مسایل را نشان می‏دهند. بنابراین درگیر شدن با این مسایل، نوعی درگیر شدن دردمندانه است. دردمندانه‏ترین تعهدی که یک انسان می‏تواند نسبت به همنوعان خویش داشته باشد، این است که با پرهیز از احساساتی‏گری و بر مبنای معیارهای عقل و منطق، با نهایت ظرافت و دقت، برای روشن کردن راه انسان‏ها بکوشد. و طبعا این وصف در مورد جماعت فیلسوفان و حکیمان، بیش از هر گروه دیگری صدق می‏کند. همه آنچه خداوند در قالب دو کتاب تکوین (عالم هستی) و تشریع (وحی و کتب آسمانی) در اختیار بشر نهاده است، شایسته تأمل و تدبر است و این تأمل و تدبر هرگاه در مجرای حقیقی خود هدایت و آن‏گونه که شایسته است، بدان عمل شود، در نهایت در همان قالبی متجلی می‏شود که آن را به نام تأمل فلسفی می‏شناسیم. تأمل فلسفه شایسته، نیازمند گفتگو، تبادل افکار است. بهترین راه برای شکل‏گیری تأملات فلسفی، شکوفایی و اثربخشی این مباحث، عرضه کردن آنها بر دیگران و قراردادن آنها در معرض نقد و نظر است. اینجاست که گفتگوی فلسفی شکل می‏گیرد. از این گفتگو دو تلقی متفاوت و حتی متضاد می‏توان داشت. می‏توان آن را هم «مخاصمت» تلقی کرد و هم «معاضدت» به هر حال این گفتگو اهمیت دارد، تغییری است که باید در ما ایجاد شود. اگر این تغییر را به جدّ خواستار باشیم، معلوم‏مان می‏شود که نباید همیشه برای تغییر دادن و اصلاح دیگران بکوشیم، بلکه نیاز خود ما به تغییر و اصلاح، کمتر از دیگران نیست. هرگاه دو طرف گفتگو چنین غایتی را از گفتگو در مدنظر داشته باشند، فضای مخاصمت جای خود را به فضای مسالمت و حتی معاضدت می‏سپارد. آنها یکدیگر را در این راه یار و یاور خویش تلقی می‏کنند. نگاهی که اندیشمندان به دیدگاه‏های موافق و مخالف دارند و شیوه‏ای که در برخورد با آنها در پیش می‏گیرند، به هیچ وجه به محافل خود آنها محدود نمی‏ماند و حتما تأثیر خود را در جامعه بر جای می‏گذارد. ورود در این گفتگوی فکری، هم به تقوای نظری (پرهیز از تعصب و جزم‏اندیشی) وهم به تقوای عملی (تهذیب اخلاقی) نیاز دارد. این دو نوع تقوا لازم و ملزوم هم‏اند. تا زمانی که آدمی در همنوعان خویش از سر شفقت نظر کنند و به معنای حقیقی کلمه خیرخواه آنان نباشد، نمی‏تواند به خاطر مصالح آنها که در گرو کشف حقیقت است، از تعصبات خویش دست بردارد.

تبلیغات