جامعه، دموکراسی و مبارزات فمینیست ها
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
در یکی دو سال اخیر بخشی از فمینیستهای ایرانی یکی از راهبردهای مبارزاتی خود را، همچون جوامع غربی، ارتقای مبارزات فمینیستی از یک حرکت حاشیهای به یک «جنبش مستقل زنان» تغییر دادهاند. هدف نویسنده در این مقاله ارزیابی انتقادی از تغییر راهبرد مذکور از طریق مقایسه شرایط جوامع غربی با جامعه ایران، است. پدیده «جنبش مستقل زنان» در جوامع غربی از 1960 به بعد بود که به تدریج در جوامع غربی شکل گرفت و بخشی از مطالبات آنها (مثل برخورداری زنان از امکانات برابر در عرصه عمومی) مورد توجه احزاب، نهادهای مسؤول و دولت قرار گرفت. جامعه کنونی ایرانی در مقایسه با جوامع غربی حداقل از چهار جنبه ذیل متفاوت است: 1. جوامع غربی از دهه شصت قرن بیستم از لحاظ جامعهشناسی، وارد «تیپ جدیدی» از جامعه شدند که جامعهشناسان از آن تحت عنوان «پسانوسازی» یاد میکنند. جنبش مستقل زنان در غرب در شرایط مساعد جوامع «پسانوسازی» رخ دادند. حال چرا جوامع مذکور برای جنبشهای مستقل زنان مساعد بودهاند؟ در جوامع نوسازی شده یکی از انگیزههای قوی مردم اهداف مادی (مثل رفع کمبودهای غذایی، مسکونی، بهداشتی و درمانی، است؛ در صورتی که در جوامع پسانوسازی بخش قابل توجهی از مردم به کیفیت فرامادی زندگی توجه نشان میدهند و جامعهیی انسانیتر که فضای بازتری برای استقلال افراد (اعم از زن و مرد) و انعطافپذیری نقشها، بیانهای متفاوتی از خود دارند، ایجاد میکنند. هنوز بخش چشمگیری از جامعه ایران درگیر ابعاد و کمبودهای مادی زندگی است و زمینه برای ارتقای ابعاد کیفی زندگی به خوبی جان نگرفته است.
2. «جنبش مستقل زنان» در شرایطی در جوامع غربی رخ داد که این جوامع وارد مرحله «تحکیم دموکراسی» شده بودند، در حالی که جامعه ایران در مرحله «گذر به دموکراسی» قرار دارد. به بیان دیگر جنبشهای مستقل زنان در حالی در جوامع غربی رخ داد که شرکت در این جنبشها برای هوادارانش هزینههای سنگینی در برنداشته است.
انتزاعی که از سه مرحله دموکراسیخواهی شده به شرح ذیل است. مرحله اوّل مرحله «تمهید دموکراسی» است. مرحله دوم مرحله «گذار به دموکراسی» است. مرحله سوم مرحله «تحکیم دموکراسی» است.
3. جنبش مستقل زنان در شرایطی در جوامع غربی در جریان بوده و هست که «گفتمانهای دموکراسیخواهی» بازار پررونقی داشت. غرب به خاطر غنای گفتمانهای دموکراسیخواهی میتوانند دموکراسی پارلمانی را یک دموکراسی مردانه بدانند. اما در جامعه ایران بخشی از نهادهای رسمی در دولت و بخشی از نهادهای قدرتمند بخش میانی جامعه حتی در مقابل دموکراسی پارلمانی مقاومت میکنند.
4. نویسنده در آخرین تفاوت بیان میکند که غیر از سه تفاوت فوق ویژگیهای اختصاصی جامعه ایران نیز مهم است که به دو ویژگی آن اشاره میکند. ویژگی اول اینکه در ایران دولتی عظیم، نفتی، امنیتی، تبلیغاتی و مذهبی به تدبیر امور مردم میپردازد و در تمام سپهرهای زندگی نقش تعیینکننده دارد. در هیچ کدام از جوامع غربی که میزبان جنبشهای مستقل زنان بوده، با چنین دولت عظیمالجثه روبرو نبودهایم. ویژگی دوم این است که فرهنگ عمومی مردم ایران یک «فرهنگ ناموسی» است.
ویژگیهای کنونی جامعه ایران بستری برای مبارزات فمینیستی در چارچوب حرکت اصلاحی و عمومی کشور هست ولی بستر مناسبی برای این که راهبرد مبارزات فمینیستی به «جنبش مستقل زنان» تغییر کند نیست. 2. جوامعی که وارد مرحله تحکیم دموکراسی شدهاند به تدریج به ساختارهایی مجهز میشوند که جامعه بدون اینکه اساس و بنیانش تهدید شود، میتواند میزبان جنبشهای اجتماعی، مانند زنان باشد و مطالبات آنها را با هزینه کمتری پاسخ دهد. اما جامعهیی که در مرحله گذار به دموکراسی است، متأسفانه از سوی مخالفان قدرتمند دموکراسی به جنبشهای برابرطلب، برچسب برانداز زده میشود و هزینههای سنگینی را برای فمینیستهای آزادیخواه و برابریطلب تحمیل میکنند. 3. تا ایران به مرحله تحکیم دموکراسی، فمینیستهای ایرانی به جای تأکید بر «استقلال جنبش زنان» میتوانند بر مطالباتی تأکید کنند که با شرایط جامعه ایران تناسب بیشتری دارد، مانند: دفاع از تأمین اجتماعی و بیمه زنان خانهدار، استقلال اقتصادی زنان، نقد خانواده مردسالار، حضور زنان در سلسله مراتب مدیریتی، استفاده برابر از امکانات تفریحی... .
2. «جنبش مستقل زنان» در شرایطی در جوامع غربی رخ داد که این جوامع وارد مرحله «تحکیم دموکراسی» شده بودند، در حالی که جامعه ایران در مرحله «گذر به دموکراسی» قرار دارد. به بیان دیگر جنبشهای مستقل زنان در حالی در جوامع غربی رخ داد که شرکت در این جنبشها برای هوادارانش هزینههای سنگینی در برنداشته است.
انتزاعی که از سه مرحله دموکراسیخواهی شده به شرح ذیل است. مرحله اوّل مرحله «تمهید دموکراسی» است. مرحله دوم مرحله «گذار به دموکراسی» است. مرحله سوم مرحله «تحکیم دموکراسی» است.
3. جنبش مستقل زنان در شرایطی در جوامع غربی در جریان بوده و هست که «گفتمانهای دموکراسیخواهی» بازار پررونقی داشت. غرب به خاطر غنای گفتمانهای دموکراسیخواهی میتوانند دموکراسی پارلمانی را یک دموکراسی مردانه بدانند. اما در جامعه ایران بخشی از نهادهای رسمی در دولت و بخشی از نهادهای قدرتمند بخش میانی جامعه حتی در مقابل دموکراسی پارلمانی مقاومت میکنند.
4. نویسنده در آخرین تفاوت بیان میکند که غیر از سه تفاوت فوق ویژگیهای اختصاصی جامعه ایران نیز مهم است که به دو ویژگی آن اشاره میکند. ویژگی اول اینکه در ایران دولتی عظیم، نفتی، امنیتی، تبلیغاتی و مذهبی به تدبیر امور مردم میپردازد و در تمام سپهرهای زندگی نقش تعیینکننده دارد. در هیچ کدام از جوامع غربی که میزبان جنبشهای مستقل زنان بوده، با چنین دولت عظیمالجثه روبرو نبودهایم. ویژگی دوم این است که فرهنگ عمومی مردم ایران یک «فرهنگ ناموسی» است.
ویژگیهای کنونی جامعه ایران بستری برای مبارزات فمینیستی در چارچوب حرکت اصلاحی و عمومی کشور هست ولی بستر مناسبی برای این که راهبرد مبارزات فمینیستی به «جنبش مستقل زنان» تغییر کند نیست. 2. جوامعی که وارد مرحله تحکیم دموکراسی شدهاند به تدریج به ساختارهایی مجهز میشوند که جامعه بدون اینکه اساس و بنیانش تهدید شود، میتواند میزبان جنبشهای اجتماعی، مانند زنان باشد و مطالبات آنها را با هزینه کمتری پاسخ دهد. اما جامعهیی که در مرحله گذار به دموکراسی است، متأسفانه از سوی مخالفان قدرتمند دموکراسی به جنبشهای برابرطلب، برچسب برانداز زده میشود و هزینههای سنگینی را برای فمینیستهای آزادیخواه و برابریطلب تحمیل میکنند. 3. تا ایران به مرحله تحکیم دموکراسی، فمینیستهای ایرانی به جای تأکید بر «استقلال جنبش زنان» میتوانند بر مطالباتی تأکید کنند که با شرایط جامعه ایران تناسب بیشتری دارد، مانند: دفاع از تأمین اجتماعی و بیمه زنان خانهدار، استقلال اقتصادی زنان، نقد خانواده مردسالار، حضور زنان در سلسله مراتب مدیریتی، استفاده برابر از امکانات تفریحی... .