«بینش تطبیقی» به مثابه وضعیت (1) و (2)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
فلسفه تطبیقی از جمله دانشهایی است که طی چند دهه اخیر رشد روزافزونی در ایران پیدا کرده است. در این مقاله، مؤلف نگاه تطبیقی را از منظر یک وضع تاریخی مینگرد و سعی دارد خاستگاه و عوامل آن را به طور دقیق بررسی کند. نویسنده این بحث را با این مسأله آغاز میکند که اولین نمودهای عینی اندیشههای مدرن در دو کشور انگلستان و فرانسه قابل جست و جو است و در فرایند تحولات مدرنیته، انقلاب کبیر فرانسه یکی از نقاط عطف است. انقلاب فرانسه صورت تحققیافته و بروز همه اندیشههایی است که از آغاز رنسانس شروع به شکلگیری کرد. اندیشه روشنگری مؤثرترین اندیشه مدرن است که در قالب سیاسی ـ اجتماعی به صورت انقلاب فرانسه بروز کرد. به هر حال مدرنیته از آغاز تا اواسط قرن بیستم همواره در آرمانهایی تبلور یافته که کانون آن بیشتر انگلستان و فرانسه بوده است. آرمانها در وجوه علم و اقتصاد بیشتر از انگلستان و در صورتهای اجتماعی، سیاسی و حقوقی آن بیشتر از فرانسه آشکار شده است. نحوه رفتار آلمانیها در پذیرش مدرنیته از این حیث قابل تأمل است که آنها همواره ضمن جذب امواج مدرن، در عین حال از خود واکنش نشان دادهاند. مؤلفان کتاب غربشناسی در توصیف جریانهای ضداکسیدنتال بر این نظرند که آفریننده همه جریانهای ضدغربی، متفکران آلمانی بودند. در بین اروپاییان، کشور آلمان به خصوص با دو واکنش بسیار سخت در جنگ جهانی اول و دوم به عنوان نمونهای از حرکتهای مقابل سیر روشنگری معرفی شده است. به علاوه همه جریانهای ضدغربی برخاسته از کشورهای غیراروپایی هم از اندیشههای متفکران آلمانی الهام گرفتهاند. در برسی تلاطم مدرن شدن کشورهای مختلف به نظر میرسد به میزانی که کشورها دارای فرهنگهای کهن و نظامهای فکری سابقهدارتر بودهاند، تلاطمها و مقاومت بیشتر و طولانیتر بوده است. بیشترین مقاومت در مقابل مدرنیته مربوط به کشورهایی است که از نظر ساختار فکری و فرهنگی به مدرنیته شباهت بیشتری دارند. نویسنده در ادامه به این نکته اشاره میکند که: متفکرانی که پس از آشنایی با تفکر مدرن، گذشته خود را ترجیح میدهند، میکوشند با مقایسه و تطبیق، تفوق، عمق و اصالت فرهنگ و تفکر گذشته خویش را اثبات کنند. در عوض کسانی که حاصل سیر تفکر مدرن را حتی جزئا ترجیح میدهند، یا به تفسیر گذشته خود مطابق با فکر مدرن میپردازند و یا به نفی و اثبات ناکارآمدی گذشته خویش. در سالهای اخیر فلسفه تطبیقی بیشتر به وسیله کسانی به کار برده شده است که در صدد اثبات قدرت و تفوق عناصر فکری یا تلاطمهای فلسفی اسلامی بر تفکر مدرن بودهاند، از جمله کسانی که رشته فلسفه تطبیقی را در دانشگاهها دایر نمودهاند.
ایشان معتقدند که مطالعات تطبیقی، ریشه در اراده معطوف به اثبات خویشتن دارد. این اراده و خواست را نمیتوان محکوم کرد، اما میتوان میزان تناسب این خواست با روش در پیش گرفته شده را مورد سوال قرار داد:
1. هر خواست و ارادهای در ابتدا به صورت کوشش، مطالعه و اندیشه آغاز میشود و در فرایندی از اندیشیدن و تجربه، متناسب با سایر واقعیتهای زمان به صورت روشی فکری و احیانا نظامی ـ فلسفی ظهور میکند. باید توجه داشت که از «کوشش فکری» تا «فلسفه» فاصلهای طولانی است.
2. در هر مطالعه تطبیقی «زمان» را باید عنصر و عامل کلیدی تلقی کرد.
3. پرسش از نسبت یک مطالعه تطبیقی با مسائل زمان را هرگز نمیتوان فراموش کرد. فلسفه به تعبیر ارسطو، آزادترین صورت تفکر است ولی همواره نسبتی با زمان دارد تا آن جا که هگل، فلسفه را «زمانه به اندیشه درآمده» میفهمد.
4. در مطالعه تطبیقی باید به واحد و مقیاس تطبیق توجه کرد. شناختهشدهترین واحد بحث، به خصوص در دهههای اخیر، «فرهنگ» است.
5. با نظر به ریشههای آن چه در ایران امروز مطالعه یا فلسفه تطبیقی نامیده میشود، میتوان آن را صورت بومی و ناسفته مطالعات و فلسفه میان فرهنگی دانست، جریان فکریای که به خصوص در آلمان از دهه 80 آغاز شده و امروز از حوزههای گرم و فعال است و گروه وسیعی از فیلسوفان سراسر دنیا به این مشرب علاقه نشان میدهند.
ایشان معتقدند که مطالعات تطبیقی، ریشه در اراده معطوف به اثبات خویشتن دارد. این اراده و خواست را نمیتوان محکوم کرد، اما میتوان میزان تناسب این خواست با روش در پیش گرفته شده را مورد سوال قرار داد:
1. هر خواست و ارادهای در ابتدا به صورت کوشش، مطالعه و اندیشه آغاز میشود و در فرایندی از اندیشیدن و تجربه، متناسب با سایر واقعیتهای زمان به صورت روشی فکری و احیانا نظامی ـ فلسفی ظهور میکند. باید توجه داشت که از «کوشش فکری» تا «فلسفه» فاصلهای طولانی است.
2. در هر مطالعه تطبیقی «زمان» را باید عنصر و عامل کلیدی تلقی کرد.
3. پرسش از نسبت یک مطالعه تطبیقی با مسائل زمان را هرگز نمیتوان فراموش کرد. فلسفه به تعبیر ارسطو، آزادترین صورت تفکر است ولی همواره نسبتی با زمان دارد تا آن جا که هگل، فلسفه را «زمانه به اندیشه درآمده» میفهمد.
4. در مطالعه تطبیقی باید به واحد و مقیاس تطبیق توجه کرد. شناختهشدهترین واحد بحث، به خصوص در دهههای اخیر، «فرهنگ» است.
5. با نظر به ریشههای آن چه در ایران امروز مطالعه یا فلسفه تطبیقی نامیده میشود، میتوان آن را صورت بومی و ناسفته مطالعات و فلسفه میان فرهنگی دانست، جریان فکریای که به خصوص در آلمان از دهه 80 آغاز شده و امروز از حوزههای گرم و فعال است و گروه وسیعی از فیلسوفان سراسر دنیا به این مشرب علاقه نشان میدهند.