نگاهی به آینده انسان در قرن حاضر
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
پرسش بزرگ امروز این نیست که آیا انسان، قرن بیست و یکم را به سلامت پشت سر خواهد گذارد، بلکه این است که آیا ایمان ما به بشریت در پایان قرن همچنان باقی خواهد ماند. نویسنده در ابتدا موضوع را با این مسأله آغاز میکند که نگرانی درباره بقای نسل بشر به قدرت تاریخ انسان است. فعالیتهای بشر پیوسته برای به خطر انداختن کره زمین مورد نکوهش قرار میگیرد. در رسانهها حکایتهایی از کمبود هر چیز که بشود فکرش را کرد و با توجه به میزان ویرانگری بشر ظاهر میشود و گروههای حمایتی و سیاستمداران، انتشار آنها را ترغیب و تشویق میکنند. به طور خلاصه تلاش بشر برای اهلی کردن طبیعت به عنوان چیزی همچون کشتار جمعی انسانی یا هولوکاست تلقی میشود. محبوبیت فزاینده اصطلاحی مانند «جای پای بوم شناختی» نشان میدهد که امروزه ارتباط فعالیتهای معمول انسانی با نابودگری در همه جا طنینانداز شده است. این اصطلاح که تلویحا بر آن دلالت دارد که اثرگذاردن بر محیط زیست به طور ضروری چیز بدی است، بسیار به ندرت به خاطر پیشفرضهای مردمستیزانهای که دارد مورد انتقاد قرار گرفته است. به خاطر آوردن این موضوع اهمیت دارد که مالتوس به صدا درآوردن زنگهای خطر برای رشد جمعیت را براساس این نظریه توجیه میکرد که نژاد بشر، فاقد ظرفیت و ابتکار لازم برای تهیه خوراک خود است. فقدان ایمان و اعتماد به انسان به طرز قابل توجهی دراین لکه ننگ به بیان در میآید که در اصطلاح «اصالتگونه» به طور تلویحی وجود دارد. اصالتگونه ارتکاب گناه در بالاتر قرار دادن جایگاه انسان نسبت به بقیه گونههای جانوری است. ببترسینگر فعال حقوق حیوانات اصالتگونه را این گونه تعریف میکنند: «تبعیض یا نگرشی مبتنی بر غرضورزی در برابر منافع اعضای یک گونه جانوری که خود ما عضوی از آن هستیم و علیه اعضای گونههای جانوری دیگر»، نویسنده در ادامه در مورد مردمستیزی جدید به این مسأله اشاره میکند که: مردمستیزی دارای نفوذ عمیقی بر سیاستهای عمومی و مباحثات سیاسی است. از دوره قرون وسطا به این سو، درباره احساسات بدخواهانهای که انسان را رنج میدهد این همه نگرانی وجود نداشته است. وحشت و هراس از سوء استفاده شیطانی در هر دو سوی اقیانوس اطلس فوران کرده و در سراسر جهان غرب، انتظار بیمارگونهای وجود دارد که عملاً در هر خانهای یک انسان تجاوزگر زندگی میکند. تمامی روابط متقابلی که متضمن احساسات و عواطف هستند، چه به شکل فیزیکی و چه جنسی، این برچسب را میخورند که آنها روابطی هستند که به طور بالقوه مبتنی بر سوء استفاده میباشند. «نگاه سوء استفادهگرانه» به عنوان یکی از معضلات کلیدی زمانه ما نگریسته میشود.
نویسنده در پایان به خطر مردمستیزی جدید اشاره میکند و میگوید که خطر مردمستیزی جدید این است که میتواند ما را وارد به یک عصر تاریکی جدید و پر از تعصب کند که در آن ما از وجودهای خود به وحشت خواهیم افتاد. در یک چنین شرایطی، ما در برابر خود دو انتخاب بیشتر نداریم: میتوانیم از ویژگی انسانی خود چشمپوشی کنیم؛ یعنی همان خصوصیاتی که به تحول جهان یاری رسانده بودند. تا به این ترتیب به فرهنگی معتقد به جبر باوری رضایت دهیم که فعلاً همه جا متداول است و یا میتوانیم مسیر عکس را انتخاب کنیم. به جای کنار گذاردن ایمان به بشریت میتوانیم نیروهای خلاق خود را به سوی تسلط بر آینده انسانیمان هدایت کنیم. به جای نگرانی و مشغول کردن خود با این اندیشه که «چه بر سر ما خواهد آمد»، باید برای این پرسش که «چه کارهایی باید انجام داده شود تا آینده جنبه انسانی بیشتری یابد» به جست و جوی پاسخهای مناسب باشیم.
نویسنده در پایان به خطر مردمستیزی جدید اشاره میکند و میگوید که خطر مردمستیزی جدید این است که میتواند ما را وارد به یک عصر تاریکی جدید و پر از تعصب کند که در آن ما از وجودهای خود به وحشت خواهیم افتاد. در یک چنین شرایطی، ما در برابر خود دو انتخاب بیشتر نداریم: میتوانیم از ویژگی انسانی خود چشمپوشی کنیم؛ یعنی همان خصوصیاتی که به تحول جهان یاری رسانده بودند. تا به این ترتیب به فرهنگی معتقد به جبر باوری رضایت دهیم که فعلاً همه جا متداول است و یا میتوانیم مسیر عکس را انتخاب کنیم. به جای کنار گذاردن ایمان به بشریت میتوانیم نیروهای خلاق خود را به سوی تسلط بر آینده انسانیمان هدایت کنیم. به جای نگرانی و مشغول کردن خود با این اندیشه که «چه بر سر ما خواهد آمد»، باید برای این پرسش که «چه کارهایی باید انجام داده شود تا آینده جنبه انسانی بیشتری یابد» به جست و جوی پاسخهای مناسب باشیم.