آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

تروریسم یکی از واژه‏های مبهم در عرصه بین‏المللی است که به علت پیچیدگی مفهوم و مصادیق آن با نوعی «بحران معنا» در تعریف و تحدید قلمرو آن مواجه هستیم. تعاریفی که از تروریسم و ابعاد آن ارائه شده بیش از آن که منطبق بر عینیت‏گرایی و پذیرش دوگانگی ارزش و واقعیت باشد، برگرفته از برساخته‏های گفتمانی و تبلیغی است. هدف نویسنده در این مقاله، بررسی و تبیین ایده‏ها و مشکلات اصلی موجود در روند مفهوم‏سازی تروریسم در دو گفتمان رسمی ـ سیاسی و علمی ـ آکادمیک است. اگر بخواهیم شرایط امکان پیدایش تعاریف علمی از تروریسم را به دست آوریم، دیرینه‏شناسی میشل فوکو به کمک ما می‏آید. در دیرینه‏شناسی مانند تبارشناسی سخن گسست‏ها، شکاف‏ها، خلأها و تفاوت‏هاست. براساس آموزه‏های دیرینه‏شناسی، تعاریف ارائه شده در خصوص تروریسم و تروریست به رغم داعیه علمی، فراتاریخی و فراتئوریکی خود، اساسا خصلتی تاریخی و محصور در زمان دارند و صورت‏بندی‏های مختلف دانایی درباره تروریسم معانی و مصادیق متنوعی را به وجود آورده است. در حقیقت هیچ فراگفتمانی نمی‏تواند خود را از مشکلاتی که گریبانگیر تعریف علمی تروریسم شده است رهایی بخشد و نهایتا پاد گفتمان‏های متعدد هر یک خود را علمی و گزاره‏های مندرج در گفتمان‏های دیگر را غیرعلمی لقب می‏دهند. هر چند در هر دو شیوه دیرینه‏شناسی و تبارشناسی به جای نقطه آغاز و منشأ تروریسم از تفرق، تفاوت و پراکندگی معنایی و مصداقی آن سخن به میان می‏آید، لیکن تبارشناسی تنها با گفتمان سر و کار ندارد بلکه در آن روابط دانش ـ قدرت و پیوند صورت‏بندی‏های گفتمانی با حوزه‏های غیرگفتمانی مورد تأکید و توجه قرار می‏گیرد. در حقیقت در دیدگاه تبارشناسانه فوکو میان دانش ـ قدرت، ایده ـ ماده و منطق ـ خشونت رابطه معناداری به وجود آمده، قدرت سمبولیک اصول و چارچوب‏های شکل‏گیری واقعیت را تحمیل می‏نماید. فوکو تفکیک و جدایی میان تولید دانش و تولید قدرت را به کلی رد می‏کند. به این ترتیب مسأله اصلی در رویکرد تبارشناسانه این است که چگونه تروریست‏ها به واسطه قرار گرفتن در درون شبکه‏ای از روابط قدرت و دانش به عنوان سوژه و آبژه شناسایی می‏شوند. تکنولوژی قدرت مدرن قادر است تا تروریسم را آن‏گونه که براساس منافع خود می‏خواهد مفهوم‏سازی نماید و علم و دانش در تبیین پدیده تروریسم نمی‏تواند به تعبیر فوکو به تفکر ناب تبدیل شود، چرا که عمیقا با روابط قدرت آمیخته شده است. در حقیقت این روابط قدرت است که به تروریست‏ها عینیت می‏بخشد و به صورت سوژه دانش درمی‏آورد. نویسنده در ادامه در مورد خشونت‏های ضد هژمونیک به این مساله اشاره می‏کند که این خشونت‏ها همواره در هنگامه‏های تاریخی خود به مثابه ترور و تروریسم مورد بازشناسایی قرار گرفته‏اند: بدین‏سان تنها قدرت‏های مسلط و هژمونیک هستند که از توانایی هنجاری ـ فکری، مشروعیت اخلاقی و نهایتا قدرت قهری در تعیین قواعد تروریسم‏شناسی برخوردارند و می‏توانند «دگر» خود را به عنوان تهدید جهانی برساخته و برچسب تروریست به آن بزنند. پروسه برچسب‏زنی از طریق کمک نهادهای بین‏المللی مانند سازمان ملل و شورای امنیت تسهیل می‏گردد. آنچه از دیرینه‏شناسی و تبارشناسی فوکو و بلوک ضد هژمونیک گرامشی گفته شد، ما را به این فرضیه اساسی می‏رساند که گفتمان سیاست و قدرت بر گفتمان علمی تروریسم سیطره پیدا کرده است. قدرت هژمون مفهوم تروریسم، تروریست‏ها را به مثابه یک برچسب سیاسی و به منظور بی‏اعتبارکردن مخالفان و به خصوص چالش‏هایی که در راه استمرار تسلط و هژمونی خود به وجود می‏آورند، به کار می‏برد. از نظر جنکینز معتقد است که برساختگی و برچسب‏زنی «تروریسم» از سوی قدرت‏های مسلط و هژمونیک به یک ابزار سیاسی تبدیل شده است. به نظر وی در سطح بین‏الملل، تروریست یک برچسب سهل‏الوصول است که قوی‏ترها علیه ضعیف‏ترها تحمیل می‏کنند. به طور خلاصه تعاریف و مفهوم‏شناسی معاصر ارائه شده در خصوص تروریسم، غیرعلمی و ناکافی هستند، زیرا تروریسم و تروریست‏ها را با توجه به جایگاه ضد هژمونیک آنها طرد کرده و به حاشیه می‏رانند. نوام چامسکی به طور خلاصه بیان می‏دارد که زمان آن فرا رسیده تا استانداردهای رفتاری که غرب آنها را به عنوان ملاک ثنویت تمدن / تروریسم و متمدن / تروریست قرار داده است باز تعریف شود.

تبلیغات