آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

نویسنده در این مقاله در پی آن است تا علت بروز مفهومی به نام بازگشت به معنویت در عصر پست‏مدرن و ارتباط آن با پست‏مدرن را تببین کند. در حال حاضر با دو نوع تظاهرات دینی مواجه هستیم: 1. تظاهرات مربوط به ظهور ادیان وحیانی؛ 2. یک دسته از تظاهرات جدیدی چون شبه عرفان‏ها و... . اگر در قلمرو نظم نمادین اتفاقی نمی‏افتاد امکان بروز تظاهرات دینی یا نمادین وجود نمی‏داشت. بنابراین بازگشت به ادیان شرقی مستلزم این است که ذهنیت متفاوتی درباره آن چیزهایی که دین سخن گفته به وجود آمده باشد. لذا به نظر من اتفاق اساسی در ساختار ذهنی و نمادین جهان تجدد افتاده است. اگر نظم نمادین غرب و تجدد به شکلی که ما در دوره کلاسیک می‏بینیم ادامه داشت، قطعا چیزهایی که ما تحت عنوان دین از آن یاد می‏کنیم دیده نمی‏شد.
اساس مدرنیته اعتقاد به جهان‏شناختی و کنترل‏شدنی است. مدرنیته از درون وضعیت بی‏ثبات و متزلزلی که انسان در شرایط سنت با آن مواجه بوده، وضعیت نظم، ثبات، پیش‏بینی‏پذیری‏ها و مهار تاریخ و هستی را استخراج می‏کند تا در هول و هراس نبوده و نیاز به سر فرودآوردن در مقابل خداوند نباشد. اما منطق مدرنیته در تمام بنیان‏هایی که داشت متزلزل شد و این سرآغاز پست‏مدرن بود. به گفته مارکس ما آزادیم تحت شرایطی تاریخی که در دست ما نیست به عمل دست بزنیم. مطابق این تئوری، کسی نمی‏تواند با روشی که اتخاذ می‏کند مدعی شود که به حقیقت دست می‏یابد، چون هم حقیقت، معنای تاریخی است و هم روشی که برای آن تحصیل کرده، از این‏رو چیزی به نام حقیقت عام، روش‏شناسی عام نداریم. حال اضطراری که در دل این سخنان وجود دارد، علت ظهور آن تظاهرات دینی است. انسان نمی‏تواند بدون این‏که پایش را در جای محکمی قرار بدهد، زندگی کند. بی‏معنایی و تزلزل روحی و روانی، کشنده‏ترین قتاله‏های انسان هستند. اما مطابق با فهمی که من عرض کردم، این نوع نگاه و رویکردی که پست‏مدرن به وجود آورده احتمالاً فقط بتواند تظاهرات دینی خاص را که غیرمعمول است توضیح دهد (دسته دوم تظاهرات دینی). چون پست‏مدرنیسم به این معنا، تداوم منطق مدرنیته است. اما پست مدرنیسم به انواع مختلف در چارچوب یک شرایط پلورالیستی، فضای بروز می‏دهد. حقیقت‏ها و دیانت‏ها براساس منطق خودشان نه براساس منطق مدرنیته یا پست‏مدرنیته.

تبلیغات