قرآن و انسان نو
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
نویسنده در مباحث زیر به روش اجتماعی در تفسیر قرآن پرداخته است. وی به ویژگی بارز تفسیر اجتماعی اشاره کرده و میگوید: واقعنگری و توجه به نیازهای موجود و به عبارت دیگر فرارفتن از مرز مفاهیم کاملاً مجرد و علمی و در نظر گرفتن انگیزهها و شرایط عینی و جهت دادن مفاهیم قرآنی به سوی آن، ویژگی بارز تفسیر اجتماعی است. مفسرانی که به روش اجتماعی در تفسیر قرآن معتقدند، گویی بر این باورند که جامعه اسلامی از شکلپذیری از مفاهیم قرآن دور افتاده است و برای احیای روح جمعی مسلمانان باید قرآنرا بر اساس توجه به عینیتها و به انگیزه پاسخگویی به ضرورتهای نو شونده زندگی امروزین تفسیر کرد. به وجود آمدن روش عقلی ـ اجتماعی همچنین شاخصترین رهاورد تفسیری تفکر اصلاحی است. عقلی از این جهت که ارزشگذاری مصلحان اجتماعی به عقل، سبب شد تا در فهم قرآن نقش مهمی را به عقل واگذار کنند؛ و اجتماعی ازاینرو که برداشت آنان از قرآن در جستوجوی پاسخگویی به نیازها و اصلاح امور و جامعه اسلامی بود و رنگ اجتماعی داشت. به گونهای که حتی از آیات به ظاهر اخلاقی، تاریخی، عبادی و... مسائل اجتماعی را استنباط میکردند. آمیختگی این دو ویژگی که محصول دو اصل مهم اندیشه اصلاحی (عقلگرایی و جامعهنگری) بود، منتهی به پدید آمدن مکتب عقلی ـ اجتماعی شد و پیروان بسیاری یافت. عنوان «تفسیر اجتماعی» را میتوان دارای دو مفهوم دانست:
1. تفسیری که در آن قصد دارد در احوال بشر، ادوار، خاستگاههای اختلاف احوال، قوت و ضعف، پیشرفت و انحطاط، ایمان و کفر و... پژوهش کند و آن گاه از این راه به هدایت و اصلاح مردمان بپردازد. مفسر در این روش تفسیری به جامعهشناسی و تاریخ نظر دارد.
2. تفسیر اجتماعی به معنای تأثیر پذیرفتن تام و تمام از پدیدههای اجتماعی و نیازهای زمانه است. مفسر در این روش تفسیری برآمیختگی آرمان دینی با اهداف اجتماعی تأکید دارد. اما رسالت مهم مفسر، همانا ایجاد سازگاری میان دین و آرمانهای نسل نو است. او این سازگاری را با هماهنگ کردن پدیدههای اجتماعی با مقاصد قرآنی پدید میآورد. در منظر یکی از قرآن پژوهان، منظور از روش اجتماعی ـ یا به قول برخی «لون اجتماعی» عبارت است از «انطباق نص قرآنی با آن چه از سنتهای اجتماعی و نظم عمران در جامعه موجود است» از دیگر ویژگیهای این روش، بهکار نگرفتن اصطلاحات علمی و فنی در تفسیر است. آن چه از عنوان «تفسیر اجتماعی» به ذهن متبادر میشود، عبارت است از فهم قرآن از این حیث که مردمان را به هدایت و سعادت دنیوی و اخروی فرا میخواند. اعتقاد به ارتباط میان قرآن و واقعیتهای محسوس زندگی بشری، نقطه مشترک تمام این تفاسیر است. سیدقطب میگوید: «اسلام به انسان و نظم زندگی اجتماعی او نگرش همه جانبه دارد؛ به همین دلیل است که اسلام میان برانگیختن انسان به جهاد بیرونی و درونی و تسلط بر خواستهها و گسترش دوستی در میان جوامع، پیوند برقرار کرده است. این موارد همه به هم مربوطند و با بررسی یکایک این موارد، معلوم میشود که میان تمام آنها و زندگی و پدیدههای اجتماعی، ارتباط نزدیک وجود دارد، یکی از ویژگیهای این روش تفسیری (که در عمده تفاسیر قرن چهارده وجود دارد) ساده نویسی و دوری از پیچیدگی است. در قرن چهارده پیچیده گویی از رونق افتاده و تفاسیر این قرن به ساده نویسی و تفهیم مقاصد قرآنی رو میآورد؛ زیرا در تفاسیر مربوط به این قرن، تنها فهمیدن آیات هدف نیست، بلکه فهماندن و ارضای مخاطبان نیز مورد توجه بوده است. وی در پایان به نقل از محمد جواد مغنیه در اینباره مینویسد: «اگر مفسران گذشته به ترکیبهای شیوا و معانی رسا بیش از اقناع خواننده به ارزشهای دینی اهتمام نشان میدادند، از آن جهت بود که عصر آنان عصر سستی و سهلانگاری نسبت به دین و ارزشهای آن نبود، چنان که در این عصر چنین است و طبیعی است که زبان آن عصر با زبان این عصر تفاوت دارد».
1. تفسیری که در آن قصد دارد در احوال بشر، ادوار، خاستگاههای اختلاف احوال، قوت و ضعف، پیشرفت و انحطاط، ایمان و کفر و... پژوهش کند و آن گاه از این راه به هدایت و اصلاح مردمان بپردازد. مفسر در این روش تفسیری به جامعهشناسی و تاریخ نظر دارد.
2. تفسیر اجتماعی به معنای تأثیر پذیرفتن تام و تمام از پدیدههای اجتماعی و نیازهای زمانه است. مفسر در این روش تفسیری برآمیختگی آرمان دینی با اهداف اجتماعی تأکید دارد. اما رسالت مهم مفسر، همانا ایجاد سازگاری میان دین و آرمانهای نسل نو است. او این سازگاری را با هماهنگ کردن پدیدههای اجتماعی با مقاصد قرآنی پدید میآورد. در منظر یکی از قرآن پژوهان، منظور از روش اجتماعی ـ یا به قول برخی «لون اجتماعی» عبارت است از «انطباق نص قرآنی با آن چه از سنتهای اجتماعی و نظم عمران در جامعه موجود است» از دیگر ویژگیهای این روش، بهکار نگرفتن اصطلاحات علمی و فنی در تفسیر است. آن چه از عنوان «تفسیر اجتماعی» به ذهن متبادر میشود، عبارت است از فهم قرآن از این حیث که مردمان را به هدایت و سعادت دنیوی و اخروی فرا میخواند. اعتقاد به ارتباط میان قرآن و واقعیتهای محسوس زندگی بشری، نقطه مشترک تمام این تفاسیر است. سیدقطب میگوید: «اسلام به انسان و نظم زندگی اجتماعی او نگرش همه جانبه دارد؛ به همین دلیل است که اسلام میان برانگیختن انسان به جهاد بیرونی و درونی و تسلط بر خواستهها و گسترش دوستی در میان جوامع، پیوند برقرار کرده است. این موارد همه به هم مربوطند و با بررسی یکایک این موارد، معلوم میشود که میان تمام آنها و زندگی و پدیدههای اجتماعی، ارتباط نزدیک وجود دارد، یکی از ویژگیهای این روش تفسیری (که در عمده تفاسیر قرن چهارده وجود دارد) ساده نویسی و دوری از پیچیدگی است. در قرن چهارده پیچیده گویی از رونق افتاده و تفاسیر این قرن به ساده نویسی و تفهیم مقاصد قرآنی رو میآورد؛ زیرا در تفاسیر مربوط به این قرن، تنها فهمیدن آیات هدف نیست، بلکه فهماندن و ارضای مخاطبان نیز مورد توجه بوده است. وی در پایان به نقل از محمد جواد مغنیه در اینباره مینویسد: «اگر مفسران گذشته به ترکیبهای شیوا و معانی رسا بیش از اقناع خواننده به ارزشهای دینی اهتمام نشان میدادند، از آن جهت بود که عصر آنان عصر سستی و سهلانگاری نسبت به دین و ارزشهای آن نبود، چنان که در این عصر چنین است و طبیعی است که زبان آن عصر با زبان این عصر تفاوت دارد».