آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

نوشتار حاضر گفت‏وگویی در مورد روشن‏گری با کریم مجتهدی است. به پاره‏ای از مهم‏ترین مباحث در این گفت‏وگو اشاره می‏شود.
کدام فضای اعتقادی و دینی و همچنین جریان‏های فلسفی تأثیر بیشتری در تحقق عصر روشن‏گری و منورالفکری غرب داشته است؟
آنچه از لحاظ تاریخی به عنوان عصر روشن‏گری و منورالفکری در کشورهای غربی شهرت یافته، بیشتر اختصاص به قرن هجدهم میلادی دارد، ولی ریشه‏های آن را در دوره تجدید حیات فرهنگی غرب (رنسانس) یعنی از قرن شانزدهم به بعد باید جست‏وجو کرد. از لحاظ فلسفی در درجه اول از تأثیر مکتب‏های جدید علمی در انگلستان یعنی از فیزیک نیوتن و همچنین از نحله‏های جدید فلسفی از نوع روش‏شناسی فرانسیس بیکن و علم‏النفس جان لاک و گرایش‏های صرف تجربی دیوید هیوم نام ببریم.
جایگاه کانت در بروز روشن‏گری چگونه بوده است؟
فلسفه اصلی کانت در کتاب «نقادی عقل محض» که در سال 1781 انتشار یافت، بیان شده است. در آن تاریخ نه فقط در تمام زمینه‏ها اصول منورالفکری رایج بوده، بلکه در آلمان آن روز مدافعان بسیار معروف‏تر از کانت نیز وجود داشته است. البته از لحاظی می‏توان میان افکار کانت و آرای منورالفکران آن عصر، سنخیتی پیدا کرد؛ ولی در هر صورت فلسفه کانت و روش استعلایی او بسیار عمیق‏تر و ماندگارتر از گفته‏های آن‏ها بوده است. فلسفه نظری کانت نوعی تأمل در اصول زیر بنایی فیزیک نیوتن است. تمام فلاسفه بزرگ بعدی (حداقل در آلمان) در اثر تعمق و تفکر در آثار مختلف کانت به کشف نکات جدید نایل آمده و به بنیانگذاری اصول خاص تفکر خود پرداخته‏اند. فلسفه کانت نقطه عطفی در تاریخ تفکر غرب است و اگر افکار او را به نحو ساده و سطحی هم‏ردیف منورالفکران رسمی آن عصر به شمار آوریم، در فهم آثار و افکار او دچار اشتباه بزرگی شده‏ایم.
ایشان در مورد تأثیر هنرمندان در روند روشن‏گری می‏گوید: در این مورد در درجه اول باید به آثار ادبی و داستان نویسی اشاره کرد. ولی از این لحاظ هم (خاصه در فرانسه) اکثر ادبا و نویسندگان توجه خاصی به سبک‏های رایج در انگلستان داشته‏اند. در فرانسه داستان‏ها و افسانه‏های ولتر که توأم با انتقاد اجتماعی و طنزنویسی ماهرانه بوده، شهرت فوق العاده‏ای داشته و در سبک نگارش ادبی و روزنامه نویسی آن عصر بسیار تأثیرگذار بوده است.
وی در مورد این که «آیا روشن‏فکری متأثر از روشنگری در ایران ارتباط خاصی با
______________________________
1. گزارش دهنده: الف. مهدوی‏نژاد
______________________________
تجددگرایی در سرزمین‏های اسلامی داشت» بیان می‏دارد:
من اصطلاح «منورالفکری» را ترجیح می‏دهم. مساله منورالفکری در کشورهای اسلامی و در ایران بیشتر از اواسط قرن نوزدهم آغاز شده است و گاهی، صرفا برای آماده سازی اذهان مردم شرق برای قبول نفوذ غربیان بوده است.
آیا می‏توان گمانه زنی‏هایی درباره آینده رابطه تجددخواهی در ایران و یا کلاً در خاور میانه انجام داد؟ در این صورت لطفا پیش‏بینی‏های خود را بفرمایید؟
من نه می‏خواهم و نه می‏توانم چیزی را در این مورد بیش بینی بکنم، ولی به هر ترتیب هر نوع تعالی فرهنگی را چه در ایران و چه در کشورهای مشابه می‏توان نتیجه تعمیق و واقع‏بینی دانست. در درجه اول باید مسائل و فهم و آنها را درست طرح کنیم و حتی‏المقدور از توجه به مسایل کاذب امتناع بورزیم. در هر صورت، آینده ما ارتباطی با درجه فهم و کوشش ما خواهد داشت.
رابطه منورالفکران و طرفداران سنت و احیانا بنیادگرایان چه وضعی را در مساله تجددخواهی در ایران فراهم آورده است؟ نظر شما در مورد این تقابل و یا تعامل (اعم از دوستانه و یا خصمانه) چیست؟
مطلبی را که همیشه گفته‏ام را باز در این‏جا تکرار می‏کنم. به نظر من، یک سنت اصیل و معتبر وجود داردو یک سنت کاذب و فریبکار؛ همان طوری که یک تجدد واقعی و سازنده وجود دارد و یک تجدد کاذب و منحط. آرمان این است که آن دو جنبه اصیل را به هم نزدیک و با هم هماهنگ سازیم و از آن دو جنبه کاذب امتناع بورزیم. به دیگر سخن، باید هویت را با شخصیت موزون ساخت و ایراث را با ابداع پاس داشت.

تبلیغات