اراده الاهی و استقلال اخلاق (1) و (2)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
موضوع این مقاله، نظریه اخلاق مبتنی بر امر الاهی یا نظریه حسن و قبح شرعی است. پس از بیان مختصری در خصوص تبیین جایگاه این نظریه در میان نظریات اخلاقی مختلف، تاریخچه مختصر این نظریه مطرح و نشان داده شده است که امروزه نویسندگان در حوزه فلسفه دین و همچنین فلسفه اخلاق، توجه خاصی به آن نشان میدهند. بحث بعدی مقاله به تقریرهای مختلف این نظریه میپردازد و نشان میدهد که چگونه طرفداران نظریه، برای دفع اشکالات مختلف، تقریرهای نوتر و پختهتری از آن ارائه کردهاند. ولی با این همه، هم چنان اشکالی اساسی بر مبنای «استقلال» اخلاق به این نظریه وارد است. با توجه به «انقلاب کپرنیکی» کانت در عرصه اخلاق، نظریه استقلال اخلاق با تفصیل بیشتری مطرح شده و در پایان مقایسه مختصری میان نظریه کانت در این خصوص با نظریه حسن و قبح ذاتیعقلی، نزد اندیشمندان مسلمان صورت گرفت و نشان داده شده است که به چه معنا دیدگاه این اندیشمندان با کانت تطبیق میکند.
فلسفه اخلاق شامل دو شاخه اخلاق هنجاری و فرااخلاق است. موضوع بحث اخلاق هنجاری بهطور کلی مسایل مربوط به وظیفه اخلاقی و ارزش اخلاقی و غیراخلاقی است و موضوع فرا اخلاق، فلسفه اخلاق و به خصوص اخلاق هنجاری است. در اخلاق هنجاری مفاهیم اخلاقی تعریف و احکام اخلاقی توجیه میشوند. فرا اخلاق عمدتا به این میپردازد که چه منطقی بر این تعریف و توجیه حاکم است. در اخلاق هنجاری عمدهترین مسالهای که درباره وظیفه اخلاقی مطرح است این که بر اساس چه معیاری درستی یا نادرستی یک عمل را میتوان تبیین کرد. نظریات اخلاق هنجاری به نظریات وظیفه گرایانه و غایتگرایانه تقسیم میکنند. همه قواعد اخلاق هنجاری به یک قاعده واحد یعنی اطاعت از اراده خداوند برمیگردند و بنابراین میتوان گفت این نظریه (اخلاق هنجاری) معیاری متفاوت با همه نظریات دیگر عرضه میکند که درست فکری اسلامی از این نظریه به حسن و قبح شرعی تعبیر شده است.
تاریخچه این نظریه به محاوره اوتیفرون و افلاطون بازمیگردد. پیش از طرح تقریرهای مختلف باید توجه داشت که نظریه حسن و قبح الاهی بر قول به عینیت و مطلق بودن اخلاق مبتنی است. در اینجا در مقابل نسبیتانگاری اخلاقی و نسبیتگرایی، فرض بر این است که مفاهیم اخلاقی امور عینی و واقعیاند. لذا معتقدند که، حسن و قبح اعمال هم وجودشناختی و هم به لحاظ معرفتشناختی، به خداوند وابسته است، یعنی خداوند هم وضح دستورات اخلاقی و هم مبلغ آنهاست، ولی میان این دو جنبه، تلازمی وجود ندارد و متکلمان معتزله و
______________________________
1. گزارش دهنده: ز. کفلو
______________________________
شیعه قایل به نظریه حسن و قبح ذاتی عقل شدهاند.
تقریرهای مختلف: سادهترین تقریر همان است که از آن به اراده باوری تعبیر میشود. بنا به این تقریر، خداوند بر مبنای اراده و نه عقل خویش فرامینی صادر میکند و همین فرامین قوانین اخلاق را تشکیل میدهند. تقریر شهودی که در دوران معاصر از این نظریه عرضه شده است، تقریر رابرت آدافر است. آدافر میپذیرد که اگر مبنای فرامین خداوند را صرفا اراده خداوند بدانم، اطاعت از چنین فرامینی بخردانه نیست. ولی از سوی دیگر معتقد است که اگر فرامین خداوند شرایط خاصی را احراز کنند، اطاعت از آنها معقول است.
استقلال اخلاق از دید کانت: دیدگاه کانت درباره اخلاق و دین، دو جنبه سلبی و ا یجابی دارد. جنبه سلبی بحث کانت، همین نقد وی در خصوص نظریه امر الاهی است و در جنبه ایجابی بحث وی میکوشد تا نشان دهد که اخلاق و الزام اخلاقی بدون اعتقاد به دین معقول نیست ولی هر دو جنبه بحث کانت بر استقلال یا خودآیینی اخلاق مبتنی است. از نظر کانت اصل مبنایی اخلاق، نمیتواند به چیزی جز عقل محض وابسته باشد.
نظریه حسن و قبح عقلی ذاتی نزد اندیشمندان مسلمان: طرفداران نظریه حسن و قبح عقلی در عالم اسلام، قواعد کلی اخلاق را که ناظر به حسن و قبح اعمالاند، تحت عنوان مستقلات عقلیه قرار داده و بدین وسیله خواستهاند تناظری میان قضایلی بنیادی عقل عملی و قضایای بنیادی عقل نظری برقرار دارند. قضایای بنیادی عقل نظری که از آنها به بدیهیات تعبیری میشوند به دو دسته بدیهیات اولیه و ثانویه تقسیم میشوند. بدیهی اولیه، قضیهای است که عقل برای تصدیق به نسبت میان موضوع و محمول آن به چیزی جز تصور حدود قضیه نیاز ندارند، مانند کل بزرگتر از جز است؛ ولی اگر برای تصدیق به نسبت موضوع و محمول به چیزی فراتر از تصور حدود قضیه نیاز باشد، آنرا بدیهی ثانویه گویند.
از آنچه گذشت میتوان نتیجه گرفت که، هر چند معمولاً دینداران در پی آنند که اخلاق را بر اراده خداوند مبتنی سازند، تا بدین وسیله هم عینیت اخلاق را تأمین کنند وهم نقش دین را زندگی بشر پررنگتر سازند؛ ولی این دو غایت هیچ یک از این راه حاصل نمیشود و فقط در صورتی میتوان به فرامین خداوند اعتماد داشت و آنها را مبنای عمل اخلاقی قرار داد که خداوند را به عنوان خدای خیر تصدیق کنیم ولی تصدیق به این معنا، مستلزم آن است که پیشاپیش درکی از «خیریت» و در نتیجه از «اخلاق» داشته باشیم و این همان چیزی است که از آن به «استقلال» اخلاق تعبیر میشود.
فلسفه اخلاق شامل دو شاخه اخلاق هنجاری و فرااخلاق است. موضوع بحث اخلاق هنجاری بهطور کلی مسایل مربوط به وظیفه اخلاقی و ارزش اخلاقی و غیراخلاقی است و موضوع فرا اخلاق، فلسفه اخلاق و به خصوص اخلاق هنجاری است. در اخلاق هنجاری مفاهیم اخلاقی تعریف و احکام اخلاقی توجیه میشوند. فرا اخلاق عمدتا به این میپردازد که چه منطقی بر این تعریف و توجیه حاکم است. در اخلاق هنجاری عمدهترین مسالهای که درباره وظیفه اخلاقی مطرح است این که بر اساس چه معیاری درستی یا نادرستی یک عمل را میتوان تبیین کرد. نظریات اخلاق هنجاری به نظریات وظیفه گرایانه و غایتگرایانه تقسیم میکنند. همه قواعد اخلاق هنجاری به یک قاعده واحد یعنی اطاعت از اراده خداوند برمیگردند و بنابراین میتوان گفت این نظریه (اخلاق هنجاری) معیاری متفاوت با همه نظریات دیگر عرضه میکند که درست فکری اسلامی از این نظریه به حسن و قبح شرعی تعبیر شده است.
تاریخچه این نظریه به محاوره اوتیفرون و افلاطون بازمیگردد. پیش از طرح تقریرهای مختلف باید توجه داشت که نظریه حسن و قبح الاهی بر قول به عینیت و مطلق بودن اخلاق مبتنی است. در اینجا در مقابل نسبیتانگاری اخلاقی و نسبیتگرایی، فرض بر این است که مفاهیم اخلاقی امور عینی و واقعیاند. لذا معتقدند که، حسن و قبح اعمال هم وجودشناختی و هم به لحاظ معرفتشناختی، به خداوند وابسته است، یعنی خداوند هم وضح دستورات اخلاقی و هم مبلغ آنهاست، ولی میان این دو جنبه، تلازمی وجود ندارد و متکلمان معتزله و
______________________________
1. گزارش دهنده: ز. کفلو
______________________________
شیعه قایل به نظریه حسن و قبح ذاتی عقل شدهاند.
تقریرهای مختلف: سادهترین تقریر همان است که از آن به اراده باوری تعبیر میشود. بنا به این تقریر، خداوند بر مبنای اراده و نه عقل خویش فرامینی صادر میکند و همین فرامین قوانین اخلاق را تشکیل میدهند. تقریر شهودی که در دوران معاصر از این نظریه عرضه شده است، تقریر رابرت آدافر است. آدافر میپذیرد که اگر مبنای فرامین خداوند را صرفا اراده خداوند بدانم، اطاعت از چنین فرامینی بخردانه نیست. ولی از سوی دیگر معتقد است که اگر فرامین خداوند شرایط خاصی را احراز کنند، اطاعت از آنها معقول است.
استقلال اخلاق از دید کانت: دیدگاه کانت درباره اخلاق و دین، دو جنبه سلبی و ا یجابی دارد. جنبه سلبی بحث کانت، همین نقد وی در خصوص نظریه امر الاهی است و در جنبه ایجابی بحث وی میکوشد تا نشان دهد که اخلاق و الزام اخلاقی بدون اعتقاد به دین معقول نیست ولی هر دو جنبه بحث کانت بر استقلال یا خودآیینی اخلاق مبتنی است. از نظر کانت اصل مبنایی اخلاق، نمیتواند به چیزی جز عقل محض وابسته باشد.
نظریه حسن و قبح عقلی ذاتی نزد اندیشمندان مسلمان: طرفداران نظریه حسن و قبح عقلی در عالم اسلام، قواعد کلی اخلاق را که ناظر به حسن و قبح اعمالاند، تحت عنوان مستقلات عقلیه قرار داده و بدین وسیله خواستهاند تناظری میان قضایلی بنیادی عقل عملی و قضایای بنیادی عقل نظری برقرار دارند. قضایای بنیادی عقل نظری که از آنها به بدیهیات تعبیری میشوند به دو دسته بدیهیات اولیه و ثانویه تقسیم میشوند. بدیهی اولیه، قضیهای است که عقل برای تصدیق به نسبت میان موضوع و محمول آن به چیزی جز تصور حدود قضیه نیاز ندارند، مانند کل بزرگتر از جز است؛ ولی اگر برای تصدیق به نسبت موضوع و محمول به چیزی فراتر از تصور حدود قضیه نیاز باشد، آنرا بدیهی ثانویه گویند.
از آنچه گذشت میتوان نتیجه گرفت که، هر چند معمولاً دینداران در پی آنند که اخلاق را بر اراده خداوند مبتنی سازند، تا بدین وسیله هم عینیت اخلاق را تأمین کنند وهم نقش دین را زندگی بشر پررنگتر سازند؛ ولی این دو غایت هیچ یک از این راه حاصل نمیشود و فقط در صورتی میتوان به فرامین خداوند اعتماد داشت و آنها را مبنای عمل اخلاقی قرار داد که خداوند را به عنوان خدای خیر تصدیق کنیم ولی تصدیق به این معنا، مستلزم آن است که پیشاپیش درکی از «خیریت» و در نتیجه از «اخلاق» داشته باشیم و این همان چیزی است که از آن به «استقلال» اخلاق تعبیر میشود.