بازگشت دین
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
پروفسور ادر شما از عبارت «پست سکولاریسم» چه معنایی را درمییابید؟
در طول سکولاریزاسیون مذهب بهطور اتفاقی از میان نرفت، بلکه صرفا از فضای عمومی ناپدید و به امری شخصی تبدیل شد. اما امروز مذهب در حال بازگشت به فضای عمومی است. این بازگشت از نظر من به عنوان پست سکولاریسم تعریف میشود.
مسئله قابل رؤیت بودن یعنی اینکه آیا این بازگشت پدیدهای صوری است و نه واقعی؟
نه چیزی که میخواهم بگویم این است که در عصر سکولاریسم مذهب ناپدید نشده است، ولی در عرصه عمومی شکلی غیرقابل رؤیت یافته است. به گونهای که در چنین فضایی دیگر از دین سخنی به میان نمیآید. در واقع سکولاریزاسیون با مصادره اموال و زمینهای کلیسا، جلوگیری از دخالت آن در امور سیاسی و بازداشتن آن از اعمال سانسور در امر آموزش، پدیدهای بود که مذهب را به سکوت کشاند.
بدین ترتیب شما نظریه کلاسیک وبر درباره سکولاریزاسیون (یعنی اعتقاد وی مبنی بر اینکه به دلیل فرایندهای عقلانی سازی، مذهب وزن خود را از دست میدهد) رد میکنید؟
بله من نظریه وبر را رد میکنم؛ چرا که وبر در این تئوری، این موضوع را که مذهب میتواند شکل وجود اجتماعی خود را تغییر دهد و به همین جهت است که از امری عمومی به امری خصوصی تبدیل میشود، در نظر نمیگیرد. من میخواهم این بحث را مطرح کنم که مذهب در حال بازگشت به مرحله پیشاسکولار است و این امری تصادفی نیست.
با این اوصاف شما فکر میکنید آیا هنوز آن نظریه سنتی که تعداد مؤمنین را رو به کاهش میداند، صادق باشد؟
مذهبی که رو به افول است چیزی است که به نهادهای سنتی چون کلیسا تکیه دارد. در جوامع سکولار اشخاص رفته رفته گونهای از مذهبی بودن خصوصی را پی گرفتند. این به معنای تعداد کمتر مؤمنان نیست، بلکه تنها به این معناست که آنهایی که مذاهب کلیسایی را در عرصه عمومی پیروی میکردند و به اصطلاح مذهبی بودن خود را در خیابان نشان میدادند، کمتر شدند، درحالیکه ایمان را در مشی خصوصی خویش حفظ کردند.
دلایل این بازگشت چیست؟ آیا افزایش رؤیت پذیری مذهب به توسعه وسایل ارتباط جمعی مربوط میشود؟
در این مورد باید دیدگاهی مقایسهای اتخاذ کرد. فقط یک قاره است که با این شدت فرآیند سکولاریزاسیون را از سرگذرانده و آن اروپاست. ازاینرو هنگامی که از سکولاریزاسیون حرف میزنیم، صرفا درباره اروپا صحبت میکنیم. در اروپا افراد مجبور به خصوصی کردن مذهب شدند؛ زیرا یک یا حداکثر دو نهاد مذهبی موجود بود که میتوانستند رو به آن بیاورند.
در ایالات متحده اینچنین نبود؟
در آمریکا مذهب به یمن امکان انتخاب متعدد (پرسبیتریانها، باتیستها، کاتولیکها و...) عمومی ماند. در عوض در اروپا این امکان محدود به یک دو راهی ختم میشد: مذهب عمومی و مذهب خصوصی. در نتیجه «روند سکولاریزاسیون» به غیرقابل رؤیت شدن مذهب انجامید. با این وجود امروز مذهب به عرصه عمومی بازمیگردد و در واقع چهره پست سکولاریسم در حال نمایان شدن است.
بنابراین آیا لازم خواهد شد در اینباره برای جلوگیری از بروز خطراتی که ممکن است در دراز مدت رخ دهد محدودیتهایی اعمال شوند یا اینکه پست سکولاریسم پدیدهای مثبت است که جوامع آزاد را تقویت خواهد کرد؟ به زبان دیگر شما با اعتقاد جان راولز که میگوید: مذهب در جامعه از مدتها قبل نقش فعالی داشته است موافقید؟
به اعتقاد من داشتن عقاید راسخ در مذهب عمومی به معنای تسهیل ادغام مذهب در دموکراسی لیبرال است؛ زیرا مذهب در این روند وارد دیالوگ همیشگی شده و مجبور میشود با توان بیشتری به بحث کردن، پاسخ دادن و توجیه خود بپردازد. خطر به همآمیختگی مذهب و سیاست در این است که بعضی از سیاستمداران از مذهب به عنوان بار سنگینی که نباید بر دوش کشید یاد میکنند و در همان حال بعضی از رهبران مذهبی سیاستمداران را همانند شیاطین بخوانند، اما در واقع خطری در میان نیست؛ زیرا مناقشه، بخشی از زندگی عمومی به شمار میآید. مردم بیش از پیش در سطح عمومی مذهبیتر شدهاند. اکنون افراد میتوانند مؤمن باشند و ایمان خود را هرگونه که مایل باشند نشان دهند و این نه از روی اجبار عضویت در یک نهاد مذهبی است، البته عضویت در چنین نهادهایی را نیز میتوانید به عنوان یک گزینه انتخاب کنید، اما در عین حال میتوان بودایی و ینته کستال نیز بود و آنرا به سادگی در عرصه اجتماع بیان کرد، این چیزی است که برای من جالب است.
در طول سکولاریزاسیون مذهب بهطور اتفاقی از میان نرفت، بلکه صرفا از فضای عمومی ناپدید و به امری شخصی تبدیل شد. اما امروز مذهب در حال بازگشت به فضای عمومی است. این بازگشت از نظر من به عنوان پست سکولاریسم تعریف میشود.
مسئله قابل رؤیت بودن یعنی اینکه آیا این بازگشت پدیدهای صوری است و نه واقعی؟
نه چیزی که میخواهم بگویم این است که در عصر سکولاریسم مذهب ناپدید نشده است، ولی در عرصه عمومی شکلی غیرقابل رؤیت یافته است. به گونهای که در چنین فضایی دیگر از دین سخنی به میان نمیآید. در واقع سکولاریزاسیون با مصادره اموال و زمینهای کلیسا، جلوگیری از دخالت آن در امور سیاسی و بازداشتن آن از اعمال سانسور در امر آموزش، پدیدهای بود که مذهب را به سکوت کشاند.
بدین ترتیب شما نظریه کلاسیک وبر درباره سکولاریزاسیون (یعنی اعتقاد وی مبنی بر اینکه به دلیل فرایندهای عقلانی سازی، مذهب وزن خود را از دست میدهد) رد میکنید؟
بله من نظریه وبر را رد میکنم؛ چرا که وبر در این تئوری، این موضوع را که مذهب میتواند شکل وجود اجتماعی خود را تغییر دهد و به همین جهت است که از امری عمومی به امری خصوصی تبدیل میشود، در نظر نمیگیرد. من میخواهم این بحث را مطرح کنم که مذهب در حال بازگشت به مرحله پیشاسکولار است و این امری تصادفی نیست.
با این اوصاف شما فکر میکنید آیا هنوز آن نظریه سنتی که تعداد مؤمنین را رو به کاهش میداند، صادق باشد؟
مذهبی که رو به افول است چیزی است که به نهادهای سنتی چون کلیسا تکیه دارد. در جوامع سکولار اشخاص رفته رفته گونهای از مذهبی بودن خصوصی را پی گرفتند. این به معنای تعداد کمتر مؤمنان نیست، بلکه تنها به این معناست که آنهایی که مذاهب کلیسایی را در عرصه عمومی پیروی میکردند و به اصطلاح مذهبی بودن خود را در خیابان نشان میدادند، کمتر شدند، درحالیکه ایمان را در مشی خصوصی خویش حفظ کردند.
دلایل این بازگشت چیست؟ آیا افزایش رؤیت پذیری مذهب به توسعه وسایل ارتباط جمعی مربوط میشود؟
در این مورد باید دیدگاهی مقایسهای اتخاذ کرد. فقط یک قاره است که با این شدت فرآیند سکولاریزاسیون را از سرگذرانده و آن اروپاست. ازاینرو هنگامی که از سکولاریزاسیون حرف میزنیم، صرفا درباره اروپا صحبت میکنیم. در اروپا افراد مجبور به خصوصی کردن مذهب شدند؛ زیرا یک یا حداکثر دو نهاد مذهبی موجود بود که میتوانستند رو به آن بیاورند.
در ایالات متحده اینچنین نبود؟
در آمریکا مذهب به یمن امکان انتخاب متعدد (پرسبیتریانها، باتیستها، کاتولیکها و...) عمومی ماند. در عوض در اروپا این امکان محدود به یک دو راهی ختم میشد: مذهب عمومی و مذهب خصوصی. در نتیجه «روند سکولاریزاسیون» به غیرقابل رؤیت شدن مذهب انجامید. با این وجود امروز مذهب به عرصه عمومی بازمیگردد و در واقع چهره پست سکولاریسم در حال نمایان شدن است.
بنابراین آیا لازم خواهد شد در اینباره برای جلوگیری از بروز خطراتی که ممکن است در دراز مدت رخ دهد محدودیتهایی اعمال شوند یا اینکه پست سکولاریسم پدیدهای مثبت است که جوامع آزاد را تقویت خواهد کرد؟ به زبان دیگر شما با اعتقاد جان راولز که میگوید: مذهب در جامعه از مدتها قبل نقش فعالی داشته است موافقید؟
به اعتقاد من داشتن عقاید راسخ در مذهب عمومی به معنای تسهیل ادغام مذهب در دموکراسی لیبرال است؛ زیرا مذهب در این روند وارد دیالوگ همیشگی شده و مجبور میشود با توان بیشتری به بحث کردن، پاسخ دادن و توجیه خود بپردازد. خطر به همآمیختگی مذهب و سیاست در این است که بعضی از سیاستمداران از مذهب به عنوان بار سنگینی که نباید بر دوش کشید یاد میکنند و در همان حال بعضی از رهبران مذهبی سیاستمداران را همانند شیاطین بخوانند، اما در واقع خطری در میان نیست؛ زیرا مناقشه، بخشی از زندگی عمومی به شمار میآید. مردم بیش از پیش در سطح عمومی مذهبیتر شدهاند. اکنون افراد میتوانند مؤمن باشند و ایمان خود را هرگونه که مایل باشند نشان دهند و این نه از روی اجبار عضویت در یک نهاد مذهبی است، البته عضویت در چنین نهادهایی را نیز میتوانید به عنوان یک گزینه انتخاب کنید، اما در عین حال میتوان بودایی و ینته کستال نیز بود و آنرا به سادگی در عرصه اجتماع بیان کرد، این چیزی است که برای من جالب است.