آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

پروفسور ادر شما از عبارت «پست سکولاریسم» چه معنایی را درمی‏یابید؟
در طول سکولاریزاسیون مذهب به‏طور اتفاقی از میان نرفت، بلکه صرفا از فضای عمومی ناپدید و به امری شخصی تبدیل شد. اما امروز مذهب در حال بازگشت به فضای عمومی است. این بازگشت از نظر من به عنوان پست سکولاریسم تعریف می‏شود.
مسئله قابل رؤیت بودن یعنی این‏که آیا این بازگشت پدیده‏ای صوری است و نه واقعی؟
نه چیزی که می‏خواهم بگویم این است که در عصر سکولاریسم مذهب ناپدید نشده است، ولی در عرصه عمومی شکلی غیرقابل رؤیت یافته است. به گونه‏ای که در چنین فضایی دیگر از دین سخنی به میان نمی‏آید. در واقع سکولاریزاسیون با مصادره اموال و زمین‏های کلیسا، جلوگیری از دخالت آن در امور سیاسی و بازداشتن آن از اعمال سانسور در امر آموزش، پدیده‏ای بود که مذهب را به سکوت کشاند.
بدین ترتیب شما نظریه کلاسیک وبر درباره سکولاریزاسیون (یعنی اعتقاد وی مبنی بر این‏که به دلیل فرایندهای عقلانی سازی، مذهب وزن خود را از دست می‏دهد) رد می‏کنید؟
بله من نظریه وبر را رد می‏کنم؛ چرا که وبر در این تئوری، این موضوع را که مذهب می‏تواند شکل وجود اجتماعی خود را تغییر دهد و به همین جهت است که از امری عمومی به امری خصوصی تبدیل می‏شود، در نظر نمی‏گیرد. من می‏خواهم این بحث را مطرح کنم که مذهب در حال بازگشت به مرحله پیشاسکولار است و این امری تصادفی نیست.
با این اوصاف شما فکر می‏کنید آیا هنوز آن نظریه سنتی که تعداد مؤمنین را رو به کاهش می‏داند، صادق باشد؟
مذهبی که رو به افول است چیزی است که به نهادهای سنتی چون کلیسا تکیه دارد. در جوامع سکولار اشخاص رفته رفته گونه‏ای از مذهبی بودن خصوصی را پی گرفتند. این به معنای تعداد کمتر مؤمنان نیست، بلکه تنها به این معناست که آنهایی که مذاهب کلیسایی را در عرصه عمومی پیروی می‏کردند و به اصطلاح مذهبی بودن خود را در خیابان نشان می‏دادند، کمتر شدند، درحالی‏که ایمان را در مشی خصوصی خویش حفظ کردند.
دلایل این بازگشت چیست؟ آیا افزایش رؤیت پذیری مذهب به توسعه وسایل ارتباط جمعی مربوط می‏شود؟
در این مورد باید دیدگاهی مقایسه‏ای اتخاذ کرد. فقط یک قاره است که با این شدت فرآیند سکولاریزاسیون را از سرگذرانده و آن اروپاست. ازاین‏رو هنگامی که از سکولاریزاسیون حرف می‏زنیم، صرفا درباره اروپا صحبت می‏کنیم. در اروپا افراد مجبور به خصوصی کردن مذهب شدند؛ زیرا یک یا حداکثر دو نهاد مذهبی موجود بود که می‏توانستند رو به آن بیاورند.
در ایالات متحده این‏چنین نبود؟
در آمریکا مذهب به یمن امکان انتخاب متعدد (پرسبیتریان‏ها، باتیست‏ها، کاتولیک‏ها و...) عمومی ماند. در عوض در اروپا این امکان محدود به یک دو راهی ختم می‏شد: مذهب عمومی و مذهب خصوصی. در نتیجه «روند سکولاریزاسیون» به غیرقابل رؤیت شدن مذهب انجامید. با این وجود امروز مذهب به عرصه عمومی بازمی‏گردد و در واقع چهره پست سکولاریسم در حال نمایان شدن است.
بنابراین آیا لازم خواهد شد در این‏باره برای جلوگیری از بروز خطراتی که ممکن است در دراز مدت رخ دهد محدودیت‏هایی اعمال شوند یا این‏که پست سکولاریسم پدیده‏ای مثبت است که جوامع آزاد را تقویت خواهد کرد؟ به زبان دیگر شما با اعتقاد جان راولز که می‏گوید: مذهب در جامعه از مدت‏ها قبل نقش فعالی داشته است موافقید؟
به اعتقاد من داشتن عقاید راسخ در مذهب عمومی به معنای تسهیل ادغام مذهب در دموکراسی لیبرال است؛ زیرا مذهب در این روند وارد دیالوگ همیشگی شده و مجبور می‏شود با توان بیشتری به بحث کردن، پاسخ دادن و توجیه خود بپردازد. خطر به هم‏آمیختگی مذهب و سیاست در این است که بعضی از سیاست‏مداران از مذهب به عنوان بار سنگینی که نباید بر دوش کشید یاد می‏کنند و در همان حال بعضی از رهبران مذهبی سیاست‏مداران را همانند شیاطین بخوانند، اما در واقع خطری در میان نیست؛ زیرا مناقشه، بخشی از زندگی عمومی به شمار می‏آید. مردم بیش از پیش در سطح عمومی مذهبی‏تر شده‏اند. اکنون افراد می‏توانند مؤمن باشند و ایمان خود را هرگونه که مایل باشند نشان دهند و این نه از روی اجبار عضویت در یک نهاد مذهبی است، البته عضویت در چنین نهادهایی را نیز می‏توانید به عنوان یک گزینه انتخاب کنید، اما در عین حال می‏توان بودایی و ینته کستال نیز بود و آن‏را به سادگی در عرصه اجتماع بیان کرد، این چیزی است که برای من جالب است.

تبلیغات