هنر به مثابه عشق به شناخته شدن
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
این گفتوگو در رابطه با حکمت و هنر در عرفان ابنعربی است. به نظر ابنعربی عالم هستی مشتمل بر دو قوس نزول و صعود تصویر شده است که همان تنزّل و عروج کل هستی است و درون این، تنزّلات و معارج جزیی قرارداد، که مقتضای ظهور اسماء و صفات خداوند است و در هر دوره، متناسب با آن اسم، پیامبری خاص ظهور میکند و انسان را به سوی خدا میخواند. بحث ادوار تاریخی و وجود تاریخی آدمی، بحثی کلیدی در فهم اندیشه ابنعربی است. مطابق بیان ابنعربی، آفرینش عالم مولود حب خدا به شناخته شدن است. هیچ کس به اندازه شبستری به اهمیت بحث خیال در تفکر ابنعربی پی نبرده است. از نگاه ابن عربی و شبستری، عالم هنر خداست و غایت این هنر، آدم است و آدم در عالم، به لحاظ حقیقت و باطن، اول و به لحاظ نشئه عنصری و مادی آخراست.
ما ابنعربی را با «وحدت وجود» میشناسیم و به قول عفیفی مهمترین بحث عرفان نظری ابن عربی، همین «وحدت وجود» است. تبیین این «وحدت وجود» جز از طریق خیال ممکن نیست. همان مقدار که بحث خیال در آثار ابن عربی اهمیت دارد، به همان مقدار در گلشن راز اهمیت دارد و خیال در نزد ابن عربی هم حیث معرفتشناسانه دارد و هم حیث هستیشناسانه. از نگاه ابن عربی بخش وسیعی از عالم خیالی است. کلید واژه بحث «هنر» در ابنعربی، واژه صنعت است. نزد ابن عربی جهان اثر هنری خداست و همه چیز جهان زیبایی است، در عین حال، عالم زیبایی خدا هم هست. اما در مورد هنر انسان باید بگویم، اولاً انسان نزد ابن عربی بسیار مهم است، به تعبیری انسان به نظر او همه عالم است. ابن عربی میگوید: غرض از نوشتن آثارم، شناساندن انسان است. انسان از نظر ابنعربی صورت خداست یا به تعبیری به صورت خدا خلق شده است. حال که انسان به صورت خداست، پس همانند خدا قدرت خلق دارد.
دیدگاه ابن عربی در مورد شناخت هستی یک دیدگاه تاریخی است. او بر اساس علم الاسماء تاریخی به جریان عالم و یا تحقق تجلی حق در عالم مینگرد. وی ادامه میدهد بشر وارد دورهای از تاریخ شده است که من از آن به شب تاریخ تعبیر میکنم. ابنعربی تعابیر «اقتراب ساعت» و «فساد و زمان» را به کار میبرد. در این وضعیت تاریخی، هنر الهی انسان باید به سمت تجرد خیال برود تا انسان را نجات دهد.
ما ابنعربی را با «وحدت وجود» میشناسیم و به قول عفیفی مهمترین بحث عرفان نظری ابن عربی، همین «وحدت وجود» است. تبیین این «وحدت وجود» جز از طریق خیال ممکن نیست. همان مقدار که بحث خیال در آثار ابن عربی اهمیت دارد، به همان مقدار در گلشن راز اهمیت دارد و خیال در نزد ابن عربی هم حیث معرفتشناسانه دارد و هم حیث هستیشناسانه. از نگاه ابن عربی بخش وسیعی از عالم خیالی است. کلید واژه بحث «هنر» در ابنعربی، واژه صنعت است. نزد ابن عربی جهان اثر هنری خداست و همه چیز جهان زیبایی است، در عین حال، عالم زیبایی خدا هم هست. اما در مورد هنر انسان باید بگویم، اولاً انسان نزد ابن عربی بسیار مهم است، به تعبیری انسان به نظر او همه عالم است. ابن عربی میگوید: غرض از نوشتن آثارم، شناساندن انسان است. انسان از نظر ابنعربی صورت خداست یا به تعبیری به صورت خدا خلق شده است. حال که انسان به صورت خداست، پس همانند خدا قدرت خلق دارد.
دیدگاه ابن عربی در مورد شناخت هستی یک دیدگاه تاریخی است. او بر اساس علم الاسماء تاریخی به جریان عالم و یا تحقق تجلی حق در عالم مینگرد. وی ادامه میدهد بشر وارد دورهای از تاریخ شده است که من از آن به شب تاریخ تعبیر میکنم. ابنعربی تعابیر «اقتراب ساعت» و «فساد و زمان» را به کار میبرد. در این وضعیت تاریخی، هنر الهی انسان باید به سمت تجرد خیال برود تا انسان را نجات دهد.