آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

این گفت‏وگو در رابطه با حکمت و هنر در عرفان ابن‏عربی است. به نظر ابن‏عربی عالم هستی مشتمل بر دو قوس نزول و صعود تصویر شده است که همان تنزّل و عروج کل هستی است و درون این، تنزّلات و معارج جزیی قرارداد، که مقتضای ظهور اسماء و صفات خداوند است و در هر دوره، متناسب با آن اسم، پیامبری خاص ظهور می‏کند و انسان را به سوی خدا می‏خواند. بحث ادوار تاریخی و وجود تاریخی آدمی، بحثی کلیدی در فهم اندیشه ابن‏عربی است. مطابق بیان ابن‏عربی، آفرینش عالم مولود حب خدا به شناخته شدن است. هیچ کس به اندازه شبستری به اهمیت بحث خیال در تفکر ابن‏عربی پی نبرده است. از نگاه ابن عربی و شبستری، عالم هنر خداست و غایت این هنر، آدم است و آدم در عالم، به لحاظ حقیقت و باطن، اول و به لحاظ نشئه عنصری و مادی آخراست.
ما ابن‏عربی را با «وحدت وجود» می‏شناسیم و به قول عفیفی مهمترین بحث عرفان نظری ابن عربی، همین «وحدت وجود» است. تبیین این «وحدت وجود» جز از طریق خیال ممکن نیست. همان مقدار که بحث خیال در آثار ابن عربی اهمیت دارد، به همان مقدار در گلشن راز اهمیت دارد و خیال در نزد ابن عربی هم حیث معرفت‏شناسانه دارد و هم حیث هستی‏شناسانه. از نگاه ابن عربی بخش وسیعی از عالم خیالی است. کلید واژه بحث «هنر» در ابن‏عربی، واژه صنعت است. نزد ابن عربی جهان اثر هنری خداست و همه چیز جهان زیبایی است، در عین حال، عالم زیبایی خدا هم هست. اما در مورد هنر انسان باید بگویم، اولاً انسان نزد ابن عربی بسیار مهم است، به تعبیری انسان به نظر او همه عالم است. ابن عربی می‏گوید: غرض از نوشتن آثارم، شناساندن انسان است. انسان از نظر ابن‏عربی صورت خداست یا به تعبیری به صورت خدا خلق شده است. حال که انسان به صورت خداست، پس همانند خدا قدرت خلق دارد.
دیدگاه ابن عربی در مورد شناخت هستی یک دیدگاه تاریخی است. او بر اساس علم الاسماء تاریخی به جریان عالم و یا تحقق تجلی حق در عالم می‏نگرد. وی ادامه می‏دهد بشر وارد دوره‏ای از تاریخ شده است که من از آن به شب تاریخ تعبیر می‏کنم. ابن‏عربی تعابیر «اقتراب ساعت» و «فساد و زمان» را به کار می‏برد. در این وضعیت تاریخی، هنر الهی انسان باید به سمت تجرد خیال برود تا انسان را نجات دهد.

تبلیغات