آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

نبوغ کم نظیر محمد بن زکریای رازی (قرن نهم ـ دهم میلادی) در پزشکی، شیمی و علوم طبیعی آشکار و مسلم است، اما به رغم شهرت جهانی وی، به اندیشه‏ها و اهمیت فلسفی او به دلایلی کمتر اشاره شده است و این به دلیل آن است که او از فلسفه رسمی عصر خود، که فلسفه ارسطویی ـ نوافلاطونی بود و در بین اهل فلسفه در آن دوران بیشتر مطلوب و مقبول بوده و در طول تاریخ فلسفه اسلامی هم این مقبولیت را حفظ کرده و شرح و بسط یافته، پیروی نکرده و انفراد جسته و عقاید مخصوص به خود در پیش گرفته است و در نتیجه مورد رد و بدگویی بسیار اهل فلسفه و فیلسوفان هم عصر و پس از خود قرار گرفته است و در آثار فلاسفه اسلامی کمتر ذکری از آرای رازی می‏بینیم، ازاین‏رو فلسفه او به چیزی گرفته نشده است.
رازی را می‏توان پیشوا و برجسته‏ترین چهره خردگرایی و تجربه‏گرایی در فرهنگ ایرانی و جهان اسلام و به جرأت جهان در قرون وسطا و در دوران قبل از عصر رنسانس و فلسفه جدید غرب دانست و احتمالاً تنها فیلسوفی در جهان اسلام است که مقلد گذشتگان نبوده و از دیگران دارای اصالت نظر و استقلال فکری بیشتری است؛ اما به دلیل همین دگراندیشی حتی در دوران اخیر نیز مورد اعتنا قرار نگرفته و افکار و آرای فلسفی او تقریبا ناشناخته مانده است. رازی در فلسفه، متمایل به فیلسوفان یونانی قبل از ارسطو، یعنی سقراط و افلاطون و فیلسوفان پیش از سقراط به‏ویژه فیثاغورث و دموکریتوس می‏باشد و نیز تأثیراتی از افکار هندی و مانوی در فلسفه وی به چشم می‏خورد. همچنین در طب و فلسفه به جالینوس نظر دارد و او را بزرگ می‏دارد و استفاده فراوان از وی کرده است.
رازی به مقام علمی ارسطو واقف است؛ اما افلاطون را ترجیح می‏دهد و خود را پیرو افلاطون می‏داند و نیز احترامی فراوان برای سقراط قائل است. اما به این حال او به منزلت خود پی برده و در عین استفاده از استادان یونانی طب و فلسفه، هرگز تسلیم مشاهیر نمی‏شود و خود را کم نمی‏شمرد. رازی در استفاده از اندیشه‏های پیشینیان تنها به نقل و قول اکتفا نمی‏کند؛ بلکه اطلاعاتی را که از پیشینیان به دست آورده، خلاصه می‏کند و مورد مشاهدات و تجربیات خود قرار داده و به دید انتقادی به آنها می‏نگرد و سپس نظر و قضاوت خود را بیان می‏دارد و خود را محقق می‏انگارد که استنتاجات آنها را تغییر دهد و تکمیل کند و برخی را به نظر خود قابل قبول و برخی دیگر را مردود قلمداد کند و به‏خوبی محسوس است که، رازی استقلال فکری خود را حفظ کرده است. رازی برخلاف همه کسانی که در تمدن اسلامی عنوان فیلسوف دارند و دارای روشی قیاسی و نظری بودند، روشی استقرایی و تجربی و متوجه امور و مسائل محقق محسوس داشت. او به اهمیت تجربه و مشاهده در علوم پی برد.
از آرای رازی در زمینه الاهیات و طبیعیات اطلاع دقیقی در دست نیست؛ چون کتاب‏های او در این زمینه از بین رفته است و تنها آشنایی با مبادی افکار او به دست آمده محدود به منقولاتی است که در نوشته‏های مخالفان او آمده است. رازی کتابی داشته به نام علم الاهی که در آن مطالب فلسفی و جهان‏شناسی را مورد بحث قرار داده و عقاید خاص خود را در آن بیان کرده است. از این کتاب بزرگ اثری بر جای نمانده؛ اما فقرات مختلفی از آن در کتاب‏های مختلف به وسیله دانشمندان دیگر و غالبا به منظور رد و نقض و بدگویی، نقل یا به آن اشاره شده که ممکن است نشان دهنده هویت واقعی این کتاب نباشد.
رازی عقیده ذره‏گرایی دموکریتوس را پذیرفته و معتقد است که، ماده نخستین از ذرات و اجزای ریز غیرقابل تقسیم و غیرمرکب تشکیل شده است. مکان مطلق و زمان مطلق غیراز مکان نسبی و زمان نسبی هستند؛ زیرا هر یک وجودی جداگانه، عینی و مستقل از اشیا دارند. مکان و زمان نسبی، در ارتباط و نسبت با اشیای مادی در نظر گرفته و سنجیده می‏شوند؛ اما مکان و زمان مطلق وابسته به اشیا نیستند و قائم به ذاتند. زمان نسبی متناهی و محصور است و عبارت است از مقدار حرکت میان مبادی و نهایات؛ همان‏طور که ارسطو گفته است؛ اما زمان مطلق ابتدا و انتها ندارد؛ جوهری است گذرنده و رونده؛ موجودات چه باشند و چه نباشند، سیلان و گذشت زمان همچنان جاودانه ادامه دارد؛ پیش از خلقت عالم وجود داشته و بعد از فساد عالم هم خواهد بود. نیوتن نیز درباره مکان و زمان چنین عقیده‏ای دارد.
رازی عالم را قدیم نمی‏دانست؛ بلکه بر آن بود که تنها ماده قدیم است؛ چون معتقد بود که در عالم، چیزی پدید نمی‏آید، مگر از چیزی دیگر و ممکن نیست که خالق چیزی را از هیچ و عدم به وجود آورد؛ پس لازم است که ماده همراه او قدیم باشد، تا اجسام از آن پدید آیند و چون ماده قدیم خواهد بود و از سوی دیگر، چون بدون زمان متصور نیست، پس زمان نیز قدیم است. خدا علت تحولات ماده است؛ و چون هرگاه علت موجود شود، معلول آن نیز به‏ناچار باید موجود باشد، پس خدا که علت موجودات بوده، لازم است که فعل او به اجبار صورت گیرد. رازی خدا را اصلی منظم می‏شمرده است و او را در تنظیم موجودات و ایجاد موجودات جدید از کهنه و انجام کارهای جهان مجبور می‏دانسته است. چون خالق قدیم است و برای این‏که به خواست آفریدن بیاید، باید قدیم دیگری با وی بوده باشد، که او را بدین فعل بیاورد؛ و آن قدیم دیگر نفس کلی است.

تبلیغات