رؤیای دیرین توسعه
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
نگارنده در این نوشته، یکی از مباحث مهم علوم اجتماعی که چگونگی گذار از جامعه سنتی به جامعه نوین است را مطرح کرده است. ایشان در ابتدا تاریخچه این انقلاب فکری را بعد از رنسانس در اروپا و در پی آن کشورهای غربی، از قرن 19 تا اوایل قرن بیستم بیان نموده که، در پی دو قرن رشد سریع و قابل توجهای به سوی توسعه داشتهاند. در ادامه از کشورهای شرقی به زبان آمده که به جز کشور ژاپن، کشور دیگری رو به رشد را تجربه نکرده یا آنقدر کم بوده که قابل توجه نبوده حتی بعضی از کشورها سیر نزولی داشتهاند.
نویسنده توسعه را اینگونه تعریف کرده، توسعه به معنای کاهش فقر، بیکاری، نابرابری، صنعتی شد بیشتر، ارتباطات بهتر، ایجاد نظام اجتماعی مبتنی بر عدالت و افزایش مشارکت مردم در امور سیاسی و بازسازی جامعه بر اساس اندیشهها و بصیرتهای تازه و غیره است، به هر ترتیب امروزه این اندیشهها و بصیرتهای تازه در دوران مدرن، شامل سه اندیشه علم باوری، انسان باوری و آینده باوری است. حال سؤال اینجا مطرح است که عوامل اساسی که رشد و توسعه اقتصادی را محقق میسازند کدامند؟ چرا برخی از کشورها توانستند به شاهراه توسعه و بالندگی اقتصادی دست یابند و برخی دیگر نتوانستند؟
اولین نظریه در مورد مفهوم توسعه را آدام اسمیت و دیوید ریکارد بیان کردند که افزایش جمعیت، افزایش قلمرو و دامنه بازار، تقسیم کار، انباشت سرمایه، پیشرفت فنی و افزایش بهرهوری و تجارت آزاد بعلاوه دولتی که شرایط مناسب را برای فعالیتهای بخش خصوصی فراهم نماید و حداقل دخالت در امور اقتصادی داشته باشد، مجموعه عوامل اساسی رشد و توسعه محسوب میشود.
نظریه بائر در مورد رشد فرایند توسعه ـ محدود کردن نقش دولت، اتکای تقریبا تام به بازار، اتکای به بازار جهانی سرمایه، احتراز از دریافت کمکهای خارجی در تأمین نیازهای سرمایهای، آزادسازی تجارت.
نظریه کالین کلارک: ایشان افزایش جمعیت را، از عوامل رشد توسعه میداند.
نظریه پل روز نشتاین رودان: وی دولت را مهمترین و مسؤولترین مرجع برای انجام سرمایهگذاری زیربنایی برای توسعه میداند.
آلبرت هیرشمن: او پایهگذار طرح توسعه ترکیبی است. این طرح فرآیندی است از رموز نامتوازن و تخصیص منابع مالی به بخشها و فعالیتهای سرمایه طلب و پیشبینی تمهیدات لازم برای پذیرش تورم با نرخهای بالا، اما موقتی.
آرتورلوئیس: ایشان توسعه را یک مدل دو بخشی که شامل بخش سنتی یا کشاورزی و نوین یا صنعتی دانسته که در بخش صنعتی سه استراتژی را بیان کرد، که عبارتند از صادرات هر چه بیشتر فرآوردههای کشاورزی یا معدنی، توسعه اقتصاد خود کفا یا تأکید به بازار داخلی، صدور کالاهای ساخته شده و توسعه کشاورزی را در چارچوب تکنولوژی نوین و در مقیاس بزرگ مسیر میداند و استقراض از منابع جهانی برای تأمین مالی سرمایه گذاری توسعه را یکی از راههای اصولی قلمداد میکند.
تیل اسمیلسر: توسعه ناشی بر همکنش چهارفرآیند متمایز، دگرگونی از فنون ساده و سنتی به سوی بکارگیری دانش علمی، تکامل کشاورزی، صنعتی شدن و فرآیند توسعه یا حرکت از مزرعه و روستا به سوی مراکز شهری است.
والت ویتمن دوستو: ایشان توازن و تعادل نیروهای اجتماعی را یکی از مهمترین شرطهای توسعه میداند. گونارمیردال: ایشان آزادی و برابری فرصتها را مهمترین روش رشد میداند.
آخرین نظریه بیان شده در این تحقیق نظریه ایمانوئل والر شتاین است. ایشان بنیانگذار نظریه نظام جهانی است، که این نظریه در پدید آوردن ادراک نوینی از روابط میان جهان توسعه یافته و جهان در حال توسعه و نیز تحلیل نتایج کاربست الگوهای توسعه بسیار مؤثر بوده است.
نویسنده توسعه را اینگونه تعریف کرده، توسعه به معنای کاهش فقر، بیکاری، نابرابری، صنعتی شد بیشتر، ارتباطات بهتر، ایجاد نظام اجتماعی مبتنی بر عدالت و افزایش مشارکت مردم در امور سیاسی و بازسازی جامعه بر اساس اندیشهها و بصیرتهای تازه و غیره است، به هر ترتیب امروزه این اندیشهها و بصیرتهای تازه در دوران مدرن، شامل سه اندیشه علم باوری، انسان باوری و آینده باوری است. حال سؤال اینجا مطرح است که عوامل اساسی که رشد و توسعه اقتصادی را محقق میسازند کدامند؟ چرا برخی از کشورها توانستند به شاهراه توسعه و بالندگی اقتصادی دست یابند و برخی دیگر نتوانستند؟
اولین نظریه در مورد مفهوم توسعه را آدام اسمیت و دیوید ریکارد بیان کردند که افزایش جمعیت، افزایش قلمرو و دامنه بازار، تقسیم کار، انباشت سرمایه، پیشرفت فنی و افزایش بهرهوری و تجارت آزاد بعلاوه دولتی که شرایط مناسب را برای فعالیتهای بخش خصوصی فراهم نماید و حداقل دخالت در امور اقتصادی داشته باشد، مجموعه عوامل اساسی رشد و توسعه محسوب میشود.
نظریه بائر در مورد رشد فرایند توسعه ـ محدود کردن نقش دولت، اتکای تقریبا تام به بازار، اتکای به بازار جهانی سرمایه، احتراز از دریافت کمکهای خارجی در تأمین نیازهای سرمایهای، آزادسازی تجارت.
نظریه کالین کلارک: ایشان افزایش جمعیت را، از عوامل رشد توسعه میداند.
نظریه پل روز نشتاین رودان: وی دولت را مهمترین و مسؤولترین مرجع برای انجام سرمایهگذاری زیربنایی برای توسعه میداند.
آلبرت هیرشمن: او پایهگذار طرح توسعه ترکیبی است. این طرح فرآیندی است از رموز نامتوازن و تخصیص منابع مالی به بخشها و فعالیتهای سرمایه طلب و پیشبینی تمهیدات لازم برای پذیرش تورم با نرخهای بالا، اما موقتی.
آرتورلوئیس: ایشان توسعه را یک مدل دو بخشی که شامل بخش سنتی یا کشاورزی و نوین یا صنعتی دانسته که در بخش صنعتی سه استراتژی را بیان کرد، که عبارتند از صادرات هر چه بیشتر فرآوردههای کشاورزی یا معدنی، توسعه اقتصاد خود کفا یا تأکید به بازار داخلی، صدور کالاهای ساخته شده و توسعه کشاورزی را در چارچوب تکنولوژی نوین و در مقیاس بزرگ مسیر میداند و استقراض از منابع جهانی برای تأمین مالی سرمایه گذاری توسعه را یکی از راههای اصولی قلمداد میکند.
تیل اسمیلسر: توسعه ناشی بر همکنش چهارفرآیند متمایز، دگرگونی از فنون ساده و سنتی به سوی بکارگیری دانش علمی، تکامل کشاورزی، صنعتی شدن و فرآیند توسعه یا حرکت از مزرعه و روستا به سوی مراکز شهری است.
والت ویتمن دوستو: ایشان توازن و تعادل نیروهای اجتماعی را یکی از مهمترین شرطهای توسعه میداند. گونارمیردال: ایشان آزادی و برابری فرصتها را مهمترین روش رشد میداند.
آخرین نظریه بیان شده در این تحقیق نظریه ایمانوئل والر شتاین است. ایشان بنیانگذار نظریه نظام جهانی است، که این نظریه در پدید آوردن ادراک نوینی از روابط میان جهان توسعه یافته و جهان در حال توسعه و نیز تحلیل نتایج کاربست الگوهای توسعه بسیار مؤثر بوده است.