آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

نگارنده در این نوشته، یکی از مباحث مهم علوم اجتماعی که چگونگی گذار از جامعه سنتی به جامعه نوین است را مطرح کرده است. ایشان در ابتدا تاریخچه این انقلاب فکری را بعد از رنسانس در اروپا و در پی آن کشورهای غربی، از قرن 19 تا اوایل قرن بیستم بیان نموده که، در پی دو قرن رشد سریع و قابل توجه‏ای به سوی توسعه داشته‏اند. در ادامه از کشورهای شرقی به زبان آمده که به جز کشور ژاپن، کشور دیگری رو به رشد را تجربه نکرده یا آن‏قدر کم بوده که قابل توجه نبوده حتی بعضی از کشورها سیر نزولی داشته‏اند.
نویسنده توسعه را این‏گونه تعریف کرده، توسعه به معنای کاهش فقر، بیکاری، نابرابری، صنعتی شد بیشتر، ارتباطات بهتر، ایجاد نظام اجتماعی مبتنی بر عدالت و افزایش مشارکت مردم در امور سیاسی و بازسازی جامعه بر اساس اندیشه‏ها و بصیرت‏های تازه و غیره است، به هر ترتیب امروزه این اندیشه‏ها و بصیرت‏های تازه در دوران مدرن، شامل سه اندیشه علم باوری، انسان باوری و آینده باوری است. حال سؤال این‏جا مطرح است که عوامل اساسی که رشد و توسعه اقتصادی را محقق می‏سازند کدامند؟ چرا برخی از کشورها توانستند به شاهراه توسعه و بالندگی اقتصادی دست یابند و برخی دیگر نتوانستند؟
اولین نظریه در مورد مفهوم توسعه را آدام اسمیت و دیوید ریکارد بیان کردند که افزایش جمعیت، افزایش قلمرو و دامنه بازار، تقسیم کار، انباشت سرمایه، پیشرفت فنی و افزایش بهره‏وری و تجارت آزاد بعلاوه دولتی که شرایط مناسب را برای فعالیت‏های بخش خصوصی فراهم نماید و حداقل دخالت در امور اقتصادی داشته باشد، مجموعه عوامل اساسی رشد و توسعه محسوب می‏شود.
نظریه بائر در مورد رشد فرایند توسعه ـ محدود کردن نقش دولت، اتکای تقریبا تام به بازار، اتکای به بازار جهانی سرمایه، احتراز از دریافت کمک‏های خارجی در تأمین نیازهای سرمایه‏ای، آزادسازی تجارت.
نظریه کالین کلارک: ایشان افزایش جمعیت را، از عوامل رشد توسعه می‏داند.
نظریه پل روز نشتاین رودان: وی دولت را مهم‏ترین و مسؤول‏ترین مرجع برای انجام سرمایه‏گذاری زیربنایی برای توسعه می‏داند.
آلبرت هیرشمن: او پایه‏گذار طرح توسعه ترکیبی است. این طرح فرآیندی است از رموز نامتوازن و تخصیص منابع مالی به بخش‏ها و فعالیت‏های سرمایه طلب و پیش‏بینی تمهیدات لازم برای پذیرش تورم با نرخ‏های بالا، اما موقتی.
آرتورلوئیس: ایشان توسعه را یک مدل دو بخشی که شامل بخش سنتی یا کشاورزی و نوین یا صنعتی دانسته که در بخش صنعتی سه استراتژی را بیان کرد، که عبارتند از صادرات هر چه بیشتر فرآورده‏های کشاورزی یا معدنی، توسعه اقتصاد خود کفا یا تأکید به بازار داخلی، صدور کالاهای ساخته شده و توسعه کشاورزی را در چارچوب تکنولوژی نوین و در مقیاس بزرگ مسیر می‏داند و استقراض از منابع جهانی برای تأمین مالی سرمایه گذاری توسعه را یکی از راه‏های اصولی قلمداد می‏کند.
تیل اسمیلسر: توسعه ناشی بر همکنش چهارفرآیند متمایز، دگرگونی از فنون ساده و سنتی به سوی بکارگیری دانش علمی، تکامل کشاورزی، صنعتی شدن و فرآیند توسعه یا حرکت از مزرعه و روستا به سوی مراکز شهری است.
والت ویتمن دوستو: ایشان توازن و تعادل نیروهای اجتماعی را یکی از مهم‏ترین شرط‏های توسعه می‏داند. گونارمیردال: ایشان آزادی و برابری فرصت‏ها را مهم‏ترین روش رشد می‏داند.
آخرین نظریه بیان شده در این تحقیق نظریه ایمانوئل والر شتاین است. ایشان بنیان‏گذار نظریه نظام جهانی است، که این نظریه در پدید آوردن ادراک نوینی از روابط میان جهان توسعه یافته و جهان در حال توسعه و نیز تحلیل نتایج کاربست الگوهای توسعه بسیار مؤثر بوده است.

تبلیغات