آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

غلام‏عباس توسلی: مباحث مرتبط با محافظه‏کاری و اندیشه‏های مقابل آن اصطلاحات سیاسی جدیدی است که بیشتر در غرب رخ عیان کرده است و نقطه شروع این مباحث را می‏توان در فعل و انفعالات پارلمان انگلیس در قرن شانزدهم میلادی دانست، که سیاسیون به دو گروه بنیادین انتظام یافته بودند. یک گروه سمت چپ پارلمان می‏نشستند و گروه دیگر سمت راست که در نهایت اصطلاح چپ و راست در ادبیات سیاسی از همان موقع رواج یافت و الفاظ رادیکال و محافظه کار و... در پی آن نمود یافت. اما در ایران و در کشوهای شرقی، مساله دیگری وجود داشته، که تجدد نام دارد. تجدد بستری بود برای القای این مطلب که کسانی که متجدد هستند، می‏خواهند نظام کهن را پشت سر بگذارند و به سمت مدرن شدن حرکت کنند.
موسی نجفی: به نظر من جریان محافظه‏کاری جریان بازگشت به گذشته است نه حفظ «آن چه که هست». در انقلاب فرانسه به خاطر روی کار آمدن انقلابیون که مشی لیبرالیستی داشتند، جریان حفظ آن که هست، با لیبرال‏ها آغاز شد و تطورات و تحولات زیادی را موجب شد؛ اما «حفظ وضع موجود» در انقلاب فرانسه با اندیشه لیبرال شروع شد و افرادی که می‏خواستند به گذشته بازگردند، محافظه کار شناخته شدند. ما در اندیشه محافظه‏کاری قدرت کنترل شده‏ای را در پشت صحنه داریم که با «دستکش سفید» جلوه‏گر می‏شود، هرچند که مانند خیلی از اندیشه‏های غربی وقتی که کارآیی نداشته باشد، به دستکش آهنین استحاله می‏یابد تا جامعه کنترل شود.
مناسب است در اینجا تعبیری از «آل احمد» در باب روشن‏فکری را نقل کنیم. ایشان معتقد بود که، چرا ما به ازای «انتلکتوئل» گزاره «روشن‏فکر» استعمال شده است. مگر ما در فرهنگمان «فکر تاریک» هم داریم؟ اصولاً هر امری که در سطح فکر و اندیشه قرار می‏گیرد روشن است. این ترجمه، ترجمه‏ای بود که از اول اشتباه بود. این امر در مورد خیلی از واژه‏های دیگر مانند بحث لیبرالیسم و محافظه‏کاری، صدق می‏کند، زیرا این واژه‏ها نه از نظر مفهوم فلسفی و نه از نظر تاریخی با جامعه ما تطبیقی ندارد و این که برداشت ناقصی از این ترجمه‏های تحت اللفظی بگیریم و به جامعه ارائه دهیم، کار درستی نیست.
در عصر مشروطه باید گفت که، جریان مشروطه خواه در ایران سه دوره بنیادین را طی کرد، در دوران اول بین بحث استبداد و مشروطه موافق مشروطه بودند. دوره دوم بحث می‏کردند که این مشروطه چه جنبه و چه ماهیتی باید کسب کند آیا جنبه غربی یا ماهیت دینی؟ چون می‏دیدند که آن جنبه غربی غالب شده با اصلش مخالفت کردند و در نهایت که مشروطه از روند خود خارج شد، ضد مشروطه شدند. لذا می‏بینیم که مباحث سیاسی روز بر سیر جهت‏گیری‏ها غلبه دارد، تا این که این‏ها از محتوا و ریشه در مقابل نظام پارلمان و مشروطه از اصل سلطنت و استبداد دفاع کنند.
غلام‏عباس توسلی: مشروطه، بخشی از مدرنیته به حساب می‏آید و عناصر آن هم صددرصد ایرانی نبوده است و مشخصا عناصری از مدرنیته سیاسی مانند لیبرالیسم و سوسیالیسم در آن وجود داشت.
مجید توسلی: ایدئولوژی و اندیشه محافظه کاری به معنایی که در غرب به وجود آمد و با اصولی که در آراء پدر محافظه‏کاری غرب «ادموند برک» مستتر است چند اصل بنیادین دارد. اساسی‏ترین آن بدبینی نسبت به عقل نابرابری طبیعی میان انسان‏ها و نگرش پدرسالارانه تقدیس مالکیت خصوصی و مقولاتی از این دست است. در واقع این اندیشه، یک جریان فکری ضد روشنگری است.
محافظه‏کاری که در غرب از آن بحث می‏کنیم در کشور ما هم با همان اصول و یا اندکی مشابهت و تسامح در تعبیر وجود دارد. در ایران ما به طور جدی درگیر همان مباحثی هستیم که صد سال پیش‏تر در انقلاب مشروطه با آن مواجه بودیم. نمی‏توان جریان محافظه‏کاری را یک جریان ایستا فرض کرد چه در غرب و چه در جاهای دیگر و باید توجه داشت که تحولات اجتماعی سبب می‏شود که، اندیشه‏ها در عمل باعث تغییر شوند. خیلی اندیشه‏ها را می بینیم که در عمل محتوای خود را از دست دادند و فقط نامی از آنها باقی مانده یا به چیز دیگری استحاله شده‏اند.
موسی نجفی: در این بحث باید محافظه‏کاری، اصول‏گرایی و بنیادگرایی را از هم جدا کرد و در مورد امام رحمه‏الله را می‏توانیم بگوییم که اصول‏گراست، اما نمی‏شود مدعی بود که ایشان بنیادگرا یا محافظه‏کار است، چون بنیادگرایی واکنش منفی و اجمالی و متعصبانه جهان اهل سنت، در مقابل مدرنیته است و فقط هم در اجمال سخن می‏گوید و در تفصیل می‏بینیم که مغلوب مدرنیته می‏شود، مثل جریان طالبان یا القاعده جریانی که بیشترین شعارها را در اجمال می‏دهد، ولی در تفصیل آمریکایی‏ترین و تندترین جریان است. پس باید گفت که محافظه‏کاری مختص به غرب است؛ زیرا در محافظه‏کاری رجوع به سنت می‏شود و سنت در غرب مرده است و کمتر کسی در غرب به این امر اعتقاد دارد که سنت می‏تواند راهنمای زندگی بشر شود، اما در فرهنگ اسلامی سنت حیات دارد و به حیات خود هم ادامه می‏دهد. لذا رجوع ما به سنت و رجوع محافظه‏کاران غرب به سنت از یک جنس نیست، زیرا اساسا سنت ما و آن‏ها شالوده متفاوت دارد و فقط در لفظ مشترک است.
مجید توسلی: ما با ظواهر و عینیات مدرنیته آشنا شدیم، در حالی که روح و مبانی فلسفی آن، هیچ‏گاه و هنوز به طور جدی مورد بحث قرار نگرفته است تا معلوم شود نهایتا رویکرد اساسی ما به این پدیده چیست.

تبلیغات