تأملی دوباره بر اجازه تنبیه بدنی زنان
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
نویسنده در ابتدای مقاله، اجازه تنبیه بدنی را از فروع «حق سرپرستی» خانواده وابسته که به استناد آیه قرآن، در حقوق اسلام و فتاوای فقهی به مردان اختصاصی داده شده است. وی بیان میکند که آیه نشوز میفرماید: «زنانی که میترسید نشوز و سرپیچی ورزند، ... پس اگر از شما اطاعت کردند؛ دنبال یافتن راهی برای آزار آنان نباشید... «نشوز» نقطه مقابل «اطاعت» است و اطاعت در آیه مطلق و لازمه اطلاق است. اطاعت زن از همه دستورهای مرد میباشد، اما به قراین فراوان مید انیم که مطلق اطاعت زن از مرد، مراد آیه نیست، بلکه آیه ناظر به عمل زناشویی و اطاعت مناسب این مقام منظور است. نویسنده تمکین را عملی واجب یک سویه و مطلق یا دو سویه بیان میکند و رعایت روحیات زن را هم در آن لحاظ میکند و هم زن باید با تمکین و تسلیم خود در برابر خواسته شوهر نیاز او را برآورده ساخته و مانع فسق و فجور وی گردد و هم شوهر باید با برآوردن تقاضای جنسی همسر، او را در پیمودن راه عفت و پاکدامنی یاری دهد. نویسنده حق تنبیه بدنی همسر را با دیدن نشانههای نشوز، با توجه به آیات قرآن چنین بیان میکند که، با ترس از نشوز و پیش از تعیین بر ناشزه شدن، فقط مرد حق انذار و نصیحت دارد؛ اما با معلوم شدن نشوز، حق قهر کردن و با اصرار بر نشوز، حق تنبیه نمودن را دارد. وی واجب یا جایز بودن تنبیه بدنی زنان را چنین بیان میکند، قریب به اتفاق علمای اسلام این حکم را جایز دانستهاند، نه واجب؛ یعنی قرآن در صدد راه درمان نشان دادن است و میخواهد به مرد و مدیر خانواده راه رویاوریی با نشوز و سرکشی همسر را یاد دهد، اما یک حکم وجوبی نیست؛ بلکه امر بیانگر جواز و رخصت است، حتی بعضی از علما و فقها گر چه جواز را پذیرفته، ولی آنرا مکروه شمردهاند. و از نظر شهید مطهری رحمهالله زدن به نحو ملایم و ضرب با مسواک به راستی نوعی اعلان تنفر و مخالفت اخلاقی است، نه تنبیه بدنی.
نویسنده معتقد است، اگر «تنبیه بدنی» در گذشته راهی برای رسیدن به اصلاح بوده، ولی با گذشت زمان نتیجه بخشی خود را از دست میداده و به بینتیجه بودن یا نتیجه عکس دادن میرسیده، هیچ گاه خداوندِ عالم به غیب و آینده، آنرا به صورت مطلق به عنوان راه علاج معرفی نمیکرد. همین که در آیه فوق به صورت مطلق به عنوان راه علاج معرفی شده؛ دلالت دارد که باید اثر مثبت همیشگی داشته باشد. در ادامه نویسنده به روایاتی در باب زمان زنان که در مجامع حدیثی شیعه و سنی دیده میشود اشاره کرده و به توجیه تک تک آنها پرداخته، از جمله رسول خدا فرمود: «زنان را برای آموزش کارهای خوب کتک بزنید».
این روایت از باب مبالغه در آموزش نیکی است، مشابه روایتی از امام صادق علیهالسلام که میفرماید: «دوست دارم با شلاق به یارانم زده شود تا آنان فقه بیاموزند.» چنین روایاتی اصلاً در مقام تجویز زدن نیست، بلکه فقط تأکید بر اهمیت مساله علم آموزی و تعلیم خیر است.
در پایان نویسنده هدف زناشویی را، انس و الفت و رابطه دو سویهای بیان میکند که، چنین رابطهای با تنبیه بدنی و زدن حاصل نمیشود. وی ادامه میدهد قرآن در مقام بیان نعمت آفریده شدن جفت و همسر برای افراد انسانی میفرماید: «از نشانههای خداوند اینکه برای شما از نفس خودتان همسرانی آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید و بین شما دوستی و مهربانی نهاد».
نویسنده معتقد است، اگر «تنبیه بدنی» در گذشته راهی برای رسیدن به اصلاح بوده، ولی با گذشت زمان نتیجه بخشی خود را از دست میداده و به بینتیجه بودن یا نتیجه عکس دادن میرسیده، هیچ گاه خداوندِ عالم به غیب و آینده، آنرا به صورت مطلق به عنوان راه علاج معرفی نمیکرد. همین که در آیه فوق به صورت مطلق به عنوان راه علاج معرفی شده؛ دلالت دارد که باید اثر مثبت همیشگی داشته باشد. در ادامه نویسنده به روایاتی در باب زمان زنان که در مجامع حدیثی شیعه و سنی دیده میشود اشاره کرده و به توجیه تک تک آنها پرداخته، از جمله رسول خدا فرمود: «زنان را برای آموزش کارهای خوب کتک بزنید».
این روایت از باب مبالغه در آموزش نیکی است، مشابه روایتی از امام صادق علیهالسلام که میفرماید: «دوست دارم با شلاق به یارانم زده شود تا آنان فقه بیاموزند.» چنین روایاتی اصلاً در مقام تجویز زدن نیست، بلکه فقط تأکید بر اهمیت مساله علم آموزی و تعلیم خیر است.
در پایان نویسنده هدف زناشویی را، انس و الفت و رابطه دو سویهای بیان میکند که، چنین رابطهای با تنبیه بدنی و زدن حاصل نمیشود. وی ادامه میدهد قرآن در مقام بیان نعمت آفریده شدن جفت و همسر برای افراد انسانی میفرماید: «از نشانههای خداوند اینکه برای شما از نفس خودتان همسرانی آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید و بین شما دوستی و مهربانی نهاد».