آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

به عقیده نویسنده، ماجرای دموکراسی دینی در ایران، ماجرایی پایان‏ناپذیر است؛ هم از این جهت که به شدت با شرایط داخلی آمیخته است و از آنها تأثیر می‏پذیرد و هم از این جهت که با مفاهیم دیگری، غیراز خود ارتباط می‏یابد؛ مفاهیمی مانند روشن‏فکری دینی، هویت و جهانی‏شدن. در این مقاله به ترتیب ابتدا، نظر معتقدان و غیرمعتقدان به دموکراسی دینی و سپس هفت ملاحظه آسیب‏شناسانه درباره این موضوع آورده می‏شود. به نظر معتقدان به دموکراسی یعنی، نه دموکراسی معنای کاملاً آشکاری دارد و نه دین محدود به شریعت رسمی است تا گفته شود که احکام و ظواهر، عقل جمعی را در تنگنا قرار می‏دهد. بنابراین ممکن است قرائتی از دموکراسی با قرائتی از دین هماهنگ باشد. وقتی دموکراسی و دین را چند جور می‏توان دید، پس دموکراسی دینی هم چند جور می‏توان دید. اصلاً دموکراسی به معنای ترتیب اثر دادن به فرآیند «عقل جمعی» هیچ ربطی به دین ندارد؛ چرا که اساسا این عقل جمعی (عقل / عرف / سیره) منبع درجه اول در تمام رهیافت‏های دینی است و این عقلانیت است که در حوزه دین او را پیش می‏برد نه بر عکس. پس دین عرصه را بر دموکراسی و عقل جمعی تنگ نمی‏کند.
به نظر غیرمعتقدان به دموکراسی دینی، دموکراسی اساسا غیردینی است. به این معنا که تجربه تاریخی دموکراسی، اساسا نیّت و خاستگاه دینی نداشته است؛ یعنی پی‏ریزی این مفهوم، ادامه ماجرای تحول غرب است که البته دین نقش اثباتی در آن نداشته است. از طرفی دین حقی است مطلق. بنابراین اکثریت مقبول یا نامقبول نمی‏تواند نسبت ثبوتی یا اثباتی با آن داشته باشد. این اکثریت نه مبنای مشروعیت حکومت حق است و نه منبع آن؛ یعنی نه در ورودی آن دخالتی دارد و نه در مرحله تثبیت و استقرار آن.
وی چند ملاحظات انضمامی درباره دموکراسی دینی دارد:
1. در بحث دین و دموکراسی، بسیاری از مخالفان هنوز در بند اطلاق و تقیید نظریه ولایت فقیه مانده‏اند و نمی‏دانند که این ماجرا از ایده امامت شیعی آب می‏خورد و باید به آن نقطه توجه کنند، اما به جای این کار به «مطلقه» در «ولایت مطلقه» چسبیده‏اند.
2. اگر کسی دموکراسی لیبرال یا تکثرگرا یا هر یک از گونه‏های دیگرش را، که تجربه زیستی غرب است مناسب نداند، لازم نیست جعل اصطلاح کند و اصطلاحاتی مانند «دموکراسی قدسی» یا «مردم‏سالاری» را رواج دهد و بعد هم نتواند آن‏را به گونه شایسته توضیح دهد.
3. آسیب دیگر در این ماجرای پایان‏ناپذیر دین و دموکراسی، مجرد و غیرانضمامی دیدن بحث است و منظور این نیست که اعتبار و ارزش این مباحث فقط در صورتی است که ناظر به مقام تحقق باشد؛ بلکه منظور توجه به واقعیت‏هایی است که به دلیل ظهور و بروز آنها، این مباحث در حوزه خودی سر برآورده‏اند.
4. این غیرانضمامی دیدن مباحث مربوط به دین و دموکراسی، این آفت را به دنبال داشت که ناگهان اصطلاحات، تعابیر و مفاهیمی مانند: گفتمان، پارادایم و همین اصطلاح «جامعه مدنی» در عرف و ادبیات سیاسی رایج شود که معادل بومی نداشت.
5 . آفت دیگر، چیزی است که می‏توان آن‏را یک جانبه‏نگری و تقدیس دموکراسی نام نهاد، که پس از تعریف مطلق انگارانه دموکراسی به مثابه روش می‏توان آن‏را به مؤلفه‏های غربی قید زد، ولی پس از ورود دموکراسی به جوامع اسلامی نمی‏توان آن‏را به مؤلفه‏های اسلامی و دینی قید زد.
6. نظر نداشتن به مقام واقع و تحقق یک آسیب دیگر دارد و آن افراط و عدم توازن میان نظریه و واقعیت است؛ بنابراین همان طور که توقع یک جانبه از دموکراسی برای دینی شدن فاقد توجیه است، توقع یک جانبه از دین برای دموکرات شدن هم فاقد توجیه است.
7. مسأله آسیب‏شناسی روشن‏فکری در ایران به صورتی است که روشن‏فکران ایرانی، از دور یکدیگر را می‏شناسند و یکدیگر را جدی نمی‏گیرند. آنچه مسلم است این است که باید از تجارب مثبت دموکراسی غربی استفاده کرد و نکته دیگر حفظ «خلوص دین» است؛ به این معنا که هر جامعه و حکومتی هویت خاص خود را دارد و سعی در انطباق کامل آن با تجربه غرب، که آن هم هویت خاص خود را دارد، نه ممکن است و نه ضروری. آن چه مهم است همراهی و تعامل آگاهانه است.

تبلیغات