بحران در علوم اجتماعی
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
مساله بحران علوم اجتماعی بدون رجوع به فلسفه این علوم غیرممکن است و در ذیل به نظریات اساتید اشاره میشود. اباذری معتقد است که هر محقق باید در چارچوب تحقیقاتی کار کند. وی آشفتگی فکری در حوزه علوم اجتماعی را نتیجه عدم تقید به چارچوب تحقیقاتی مشخص میداند. به نظر آزاد، جامعهشناسی در ایران به معنایی وارونه استقرار پیدا کرده است و یک جامعه شناس نمیتواند درباره تحولات حوزههای دین و سیاست و مسائل مربوط به آن بینظر باشد. کچوئیان هم از موضعی دیگر به مساله بحران در علوم اجتماعی میپردازد و آنرا در ارتباط با بحران کلی مدرنیستم پیوند میداند.
به نظر اباذری دو مفهوم از بحران را میتوان درباره علم بهکار برد: 1) بحران در علم خیلی طبیعی است و فاصله طرح مساله تا پاسخ در علوم، خود موجد نوعی بحران است. 2) بحران در علوم طبیعی نیست و در شرایطی بحرانی، علم دچار رکود میشود. ولی به اعتقاد آزاد، بحران در علوم اجتماعی و موضوعیت مطرح کردن این بحث در علوم اجتماعی، بلوغ دانش اجتماعی است. کچوئیان نیز معتقد است که، بحث بحران در علوم اجتماعی به معنای خاصی از نظریهپردازی و مشکلات خاص آن است. مفهوم بحران در علم، در تمامی حوزههای خود، یک مفهوم نامشخص است. همان طور که اشاره شد، آزاد به مبحث بحران در جامعهشناسی و بهطور کلی علوم اجتماعی که معطوف به مرحلهای از بلوغ است که میخواهد مرحله دیگری را شروع کند معتقد است و از نظر وی، یک تلازم بنیادین میان روش و معرفت اجتماعی و جهان مدرن وجود دارد و بیشتر بخش اعظم جهان مدرن، دانش اجتماعی است. ایشان دانش اجتماعی را از جایی قبول دارد که دورگیم حرفش را میزند. یعنی همه کسانی که به عنوان مؤسسان جامعهشناسی شناخته شدهاند را قبول دارد. به نظر اباذری، بحرانی که در جامعهشناسی یا حتی فلسفه وجود دارد معنای عوامل درونی، ناشی از عوامل بیرونی نیز میشود و در هر حال جامعهشناسی با دنیای بیرون از خود در ارتباط است و اگر قادر به حل مساله و اعمال راهکارهای خود نبوده باشد، بحث بحران در جامعهشناسی پیش میآید و اینکه از نظر ایشان، بنیان جامعهشناسی یک دریای متلاطمی است نه یک نقطه امن و اگر در رابطه بین قدرت و علماء هنجارهای مشترکی وجود نداشته باشد، راه به جایی نخواهند برد.
به اعتقاد کچوئیان، بحران، شرایطی است که امکانات موجود به شما اجازه هیچ حرکتی را نمیدهد و علائق بیرون از جامعهشناسی، تعیین کننده موضوعات بحث در جامعهشناسی است. به نظر وی علوم اجتماعی سالهای سال در پی دست یافتن به یک معرفت عام و واحد بوده و پذیرش جمع عظیمی از تکثر و تنوع، بدون داشتن ملک واحد امکانپذیر نیست.
پس در کل میتوان گفت که به نظر آزاد، بلوغ علم باعث بحران در علم است، اما در ایران اتفاقا عدم بلوغ اجتماعی احساس ایجاد بحران میکند. از دیدگاه اباذری، جدا شدن علم از زندگی روزمره باعث بحران میشود به اعتقاد کچوئیان طرح مساله در علم، خصیصه ذاتی علم است و از این منظر نمیتوان گفت که علم در بحران است و ابهام در چند موضوع باعث ایجاد بحران در علوم اجتماعی میشود: 1. مسائل و موضوعات؛ 2. روش علم و معرفتشناسی؛ 3. غایات.
به نظر اباذری دو مفهوم از بحران را میتوان درباره علم بهکار برد: 1) بحران در علم خیلی طبیعی است و فاصله طرح مساله تا پاسخ در علوم، خود موجد نوعی بحران است. 2) بحران در علوم طبیعی نیست و در شرایطی بحرانی، علم دچار رکود میشود. ولی به اعتقاد آزاد، بحران در علوم اجتماعی و موضوعیت مطرح کردن این بحث در علوم اجتماعی، بلوغ دانش اجتماعی است. کچوئیان نیز معتقد است که، بحث بحران در علوم اجتماعی به معنای خاصی از نظریهپردازی و مشکلات خاص آن است. مفهوم بحران در علم، در تمامی حوزههای خود، یک مفهوم نامشخص است. همان طور که اشاره شد، آزاد به مبحث بحران در جامعهشناسی و بهطور کلی علوم اجتماعی که معطوف به مرحلهای از بلوغ است که میخواهد مرحله دیگری را شروع کند معتقد است و از نظر وی، یک تلازم بنیادین میان روش و معرفت اجتماعی و جهان مدرن وجود دارد و بیشتر بخش اعظم جهان مدرن، دانش اجتماعی است. ایشان دانش اجتماعی را از جایی قبول دارد که دورگیم حرفش را میزند. یعنی همه کسانی که به عنوان مؤسسان جامعهشناسی شناخته شدهاند را قبول دارد. به نظر اباذری، بحرانی که در جامعهشناسی یا حتی فلسفه وجود دارد معنای عوامل درونی، ناشی از عوامل بیرونی نیز میشود و در هر حال جامعهشناسی با دنیای بیرون از خود در ارتباط است و اگر قادر به حل مساله و اعمال راهکارهای خود نبوده باشد، بحث بحران در جامعهشناسی پیش میآید و اینکه از نظر ایشان، بنیان جامعهشناسی یک دریای متلاطمی است نه یک نقطه امن و اگر در رابطه بین قدرت و علماء هنجارهای مشترکی وجود نداشته باشد، راه به جایی نخواهند برد.
به اعتقاد کچوئیان، بحران، شرایطی است که امکانات موجود به شما اجازه هیچ حرکتی را نمیدهد و علائق بیرون از جامعهشناسی، تعیین کننده موضوعات بحث در جامعهشناسی است. به نظر وی علوم اجتماعی سالهای سال در پی دست یافتن به یک معرفت عام و واحد بوده و پذیرش جمع عظیمی از تکثر و تنوع، بدون داشتن ملک واحد امکانپذیر نیست.
پس در کل میتوان گفت که به نظر آزاد، بلوغ علم باعث بحران در علم است، اما در ایران اتفاقا عدم بلوغ اجتماعی احساس ایجاد بحران میکند. از دیدگاه اباذری، جدا شدن علم از زندگی روزمره باعث بحران میشود به اعتقاد کچوئیان طرح مساله در علم، خصیصه ذاتی علم است و از این منظر نمیتوان گفت که علم در بحران است و ابهام در چند موضوع باعث ایجاد بحران در علوم اجتماعی میشود: 1. مسائل و موضوعات؛ 2. روش علم و معرفتشناسی؛ 3. غایات.