آشنایی روشن فکران ایرانی با روشن فکران غرب
آرشیو
چکیده
متن
این مقاله حاصل گفتوگوى روزنامه شرق با یوسفى اشکورى در رابطه با نقد سنت و وجه فلسفى و همچنین رابطه روشنفکران ایرانى با روشنفکران نواندیشان غرب مىباشد که به پارهاى از بیانات مهم ایشان اشارهاى مىشود.
روشنفکران ایرانى چه زمانى و چگونه با آثار متفکران و روشنفکران غرب آشنا شدند و در پى این آشنایى چه اندازه تأثیر گرفتند و تا چه حد تأثیرگذار بودند؟
در جهان اسلام، مفهوم روشنفکرى تحت تأثیر غرب و تحولات جدید آن مطرح شد و جریان روشنفکرى و روشنفکران نیز در قرن اخیر پدید آمدند که در آغاز ایشان را «منورالفکر» مىگفتند. از نظر تاریخى جریان روشنفکرى اسلامى نسبت به جریان اسلامى بنیادگرا، متأخر است و بهطور مشخص از سیدجمال الدین اسدآبادى آغاز مىشود و بعدها به وسیله شاگرد او محمد عبده این طرز تفکر ادامه یافت.
ایرانیان و اعراب از دیرباز ارتباط عمیق و گستردهاى داشتند و پس از اسلام این ارتباط گستردهتر شد. پس از صفویه این پیوند کمى سست شد، اما پس از ظهور نوگرایى اسلامى، پیوند و تعامل تازهاى پدید آمد. مصر در سده اخیر، پیشگام و کانون بیدارى اسلامى و روشنفکرى دینى بوده است. در روزگار پیش از مشروطه، شمارى از نوگرایان و اصلاح طلبان ایرانى در مصر در حالت بىقید تحمیلى مىزیستند و به کارهاى تجارى و یا مطبوعاتى مشغول بودند. در این زمان بود که، جماعت نوگرایان ایرانى با نوگرایان عرب آشنا شدند و تحت تأثیر افکار آنان قرار گرفتند. باید افزود که عربها جلوتر از ما وارد عصر نوگرایى شدند و دلیل آن نیز یکى ارتباط مستقیم آنان با جهان غرب و اروپا پس از تسخیر مصر و شمال آفریقا به دست ناپلئون بوده و دیگر پیوند و ارتباط عثمانیان از یک سو با اروپا و از سوى دیگر با جهان عرب، در آشنایى عربها با غرب و در نتیجه بیدارى زودتر آنان نقش داشته است.
پس از این دوران، مسأله فلسطین و مبارزات مردم الجزایر بر ضد استعمار فرانسه و همچنین مبارزات مردم هندوستان سهمبزرگى در رشد اسلام نوگرا در ایران داشت. بهطور کلى مىتوان گفت: در آن روزگار، تحولات سیاسى خاورمیانه و جهان عرب ولو اینکه ربط مستقیمى در حوزه تفکر نداشت در رشد و گسترش جنبشهاى فکرى ـ سیاسى جهان اسلام در ایران و هر جاى دیگر اثر مىگذاشت. به همین دلیل حتى در این زمان مرزهاى سنتى و پرمناقشه شیعه ـ سنى نیز از دو سو کمرنگ شد. امام على علیهالسلام و امام حسین علیهالسلام و ابوذر در مصر نیز به مثابه نمادهاى اسلامى ـ انقلابى و عدالت خواه مطرح شدند و نقش آفریدند. به هر حال مجموعه این روند آشنایى اسلام گرایان ایرانى (اعم از نوگرا و سنتى) را شدیدا تحت تأثیر قرار داد.
آیا روشنفکران ایرانى نیز در جهان عرب شناخته شده و اثر گذار بودند؟
هر چند روشنفکران عرب پیشگام بودند، اما ایرانیان نیز نقش در بیدارى و تحولات فکرى و سیاسى اعراب داشتند. در وجه سیاسى ـ فکرى جنبش علماى شیعى در جریان مشروطه در جهان عرب بازتاب مؤثرى داشته است. تا آنجا که رشید رضا صریحا از خیزش علماى ایران و عراق حمایت مىکند و به عالمان شیعى پیروى مىکنند. در این میان سیدجمال الدین اسدآبادى از پیشگامان اصلى در بیدارى و روشنفکرى جهان عرب داشتند؛ که امروز هیچ پژوهشگرى (اعم از عرب و اروپایى) نیست که جنبشهاى اسلامى در جهان عرب و اسلام را از سیدجمال آغاز نکند.
شاگرد وى یعنى محمد عبده از تربیت یافتگان سیدجمال الدین است که دنبالهرو وى بوده ودر هر دو جهت تأثیرگذار بودند. در این سده اخیر کسانى چون سروش و شریعتى، مطهرى، مجتهد شبسترى و مهندس بازرگان در میان نواندیشان عرب تا حدودى آشنا هستند. در مجموع باید دانست که پس از انقلاب بود که متفکران عرب با ایران و متفکران ایرانى و یا روحانیون سیاسى و تحولات ایرانى آشنا شدند. باید افزود که روابط تیره سیاسى بین جمهورى اسلامى ایران و اغلب کشورهاى عربى در سالیان پس از انقلاب (به ویژه با مصر) سبب شده است که، روشنفکران ایرانى و عربى چندان ارتباطى با هم نداشته باشند و حتى تا حدودى بىخبر بمانند.
روشنفکران عرب در نقد سنت به چه موضوعاتى پرداختند؟
همان طور که بیان شد، نقد سنت گر چه از زمان سیدجمال آغاز شد و بوسیله شاگرد او عبده ادامه یافت اما با اقبال جدى شد و با شریعتى گستردهتر شد، منتها واقعیت این است که در دو دهه اخیر نواندیشان مسلمان، در میان عربها و در ایران در لایههاى عمیقترى به نقد سنت پرداختند. اگر بتوانیم بین نوگرایى و نواندیشى فرق بگذاریم، باید بگوییم آغازگران، بیشتر نوگرا بودند و مىکوشیدند با نقد سطحى، اسلامى سنتى و تاریخى به احیاى دین در عرضه جامعه و جنبش بیدادگرى در تودهها اهتمام کنند و کمتر به ریشهها و نقد مبانى توجه داشتند. کسانى چون اقبال در مباحث معرفهشناسى، فلسفه دین، هرمنوتیک به مثابه روش فهم متون و گزارههاى دین و... کتاب مفهوم النص ابوزید و کتاب نقد العقل العربى عابد جابرى، از آثار مهم در بازسازى اندیشه اسلامى است. شاید بتوان گفت رویگار «روشنگرى» گذشته و ما اکنون وارد عصر «روشنفکرى» شده و قدمى به بازسازى نزدیک شدهایم. بنابراین در وجه فلسفى و نقد مبانى برخى از نواندیشان مسلمان عرب (از جمله حنفى، ابوزید، لوجابرى و ارکون) در مجموعه از روشنفکران ایرانى تواناترند.
روشنفکران ایرانى چه زمانى و چگونه با آثار متفکران و روشنفکران غرب آشنا شدند و در پى این آشنایى چه اندازه تأثیر گرفتند و تا چه حد تأثیرگذار بودند؟
در جهان اسلام، مفهوم روشنفکرى تحت تأثیر غرب و تحولات جدید آن مطرح شد و جریان روشنفکرى و روشنفکران نیز در قرن اخیر پدید آمدند که در آغاز ایشان را «منورالفکر» مىگفتند. از نظر تاریخى جریان روشنفکرى اسلامى نسبت به جریان اسلامى بنیادگرا، متأخر است و بهطور مشخص از سیدجمال الدین اسدآبادى آغاز مىشود و بعدها به وسیله شاگرد او محمد عبده این طرز تفکر ادامه یافت.
ایرانیان و اعراب از دیرباز ارتباط عمیق و گستردهاى داشتند و پس از اسلام این ارتباط گستردهتر شد. پس از صفویه این پیوند کمى سست شد، اما پس از ظهور نوگرایى اسلامى، پیوند و تعامل تازهاى پدید آمد. مصر در سده اخیر، پیشگام و کانون بیدارى اسلامى و روشنفکرى دینى بوده است. در روزگار پیش از مشروطه، شمارى از نوگرایان و اصلاح طلبان ایرانى در مصر در حالت بىقید تحمیلى مىزیستند و به کارهاى تجارى و یا مطبوعاتى مشغول بودند. در این زمان بود که، جماعت نوگرایان ایرانى با نوگرایان عرب آشنا شدند و تحت تأثیر افکار آنان قرار گرفتند. باید افزود که عربها جلوتر از ما وارد عصر نوگرایى شدند و دلیل آن نیز یکى ارتباط مستقیم آنان با جهان غرب و اروپا پس از تسخیر مصر و شمال آفریقا به دست ناپلئون بوده و دیگر پیوند و ارتباط عثمانیان از یک سو با اروپا و از سوى دیگر با جهان عرب، در آشنایى عربها با غرب و در نتیجه بیدارى زودتر آنان نقش داشته است.
پس از این دوران، مسأله فلسطین و مبارزات مردم الجزایر بر ضد استعمار فرانسه و همچنین مبارزات مردم هندوستان سهمبزرگى در رشد اسلام نوگرا در ایران داشت. بهطور کلى مىتوان گفت: در آن روزگار، تحولات سیاسى خاورمیانه و جهان عرب ولو اینکه ربط مستقیمى در حوزه تفکر نداشت در رشد و گسترش جنبشهاى فکرى ـ سیاسى جهان اسلام در ایران و هر جاى دیگر اثر مىگذاشت. به همین دلیل حتى در این زمان مرزهاى سنتى و پرمناقشه شیعه ـ سنى نیز از دو سو کمرنگ شد. امام على علیهالسلام و امام حسین علیهالسلام و ابوذر در مصر نیز به مثابه نمادهاى اسلامى ـ انقلابى و عدالت خواه مطرح شدند و نقش آفریدند. به هر حال مجموعه این روند آشنایى اسلام گرایان ایرانى (اعم از نوگرا و سنتى) را شدیدا تحت تأثیر قرار داد.
آیا روشنفکران ایرانى نیز در جهان عرب شناخته شده و اثر گذار بودند؟
هر چند روشنفکران عرب پیشگام بودند، اما ایرانیان نیز نقش در بیدارى و تحولات فکرى و سیاسى اعراب داشتند. در وجه سیاسى ـ فکرى جنبش علماى شیعى در جریان مشروطه در جهان عرب بازتاب مؤثرى داشته است. تا آنجا که رشید رضا صریحا از خیزش علماى ایران و عراق حمایت مىکند و به عالمان شیعى پیروى مىکنند. در این میان سیدجمال الدین اسدآبادى از پیشگامان اصلى در بیدارى و روشنفکرى جهان عرب داشتند؛ که امروز هیچ پژوهشگرى (اعم از عرب و اروپایى) نیست که جنبشهاى اسلامى در جهان عرب و اسلام را از سیدجمال آغاز نکند.
شاگرد وى یعنى محمد عبده از تربیت یافتگان سیدجمال الدین است که دنبالهرو وى بوده ودر هر دو جهت تأثیرگذار بودند. در این سده اخیر کسانى چون سروش و شریعتى، مطهرى، مجتهد شبسترى و مهندس بازرگان در میان نواندیشان عرب تا حدودى آشنا هستند. در مجموع باید دانست که پس از انقلاب بود که متفکران عرب با ایران و متفکران ایرانى و یا روحانیون سیاسى و تحولات ایرانى آشنا شدند. باید افزود که روابط تیره سیاسى بین جمهورى اسلامى ایران و اغلب کشورهاى عربى در سالیان پس از انقلاب (به ویژه با مصر) سبب شده است که، روشنفکران ایرانى و عربى چندان ارتباطى با هم نداشته باشند و حتى تا حدودى بىخبر بمانند.
روشنفکران عرب در نقد سنت به چه موضوعاتى پرداختند؟
همان طور که بیان شد، نقد سنت گر چه از زمان سیدجمال آغاز شد و بوسیله شاگرد او عبده ادامه یافت اما با اقبال جدى شد و با شریعتى گستردهتر شد، منتها واقعیت این است که در دو دهه اخیر نواندیشان مسلمان، در میان عربها و در ایران در لایههاى عمیقترى به نقد سنت پرداختند. اگر بتوانیم بین نوگرایى و نواندیشى فرق بگذاریم، باید بگوییم آغازگران، بیشتر نوگرا بودند و مىکوشیدند با نقد سطحى، اسلامى سنتى و تاریخى به احیاى دین در عرضه جامعه و جنبش بیدادگرى در تودهها اهتمام کنند و کمتر به ریشهها و نقد مبانى توجه داشتند. کسانى چون اقبال در مباحث معرفهشناسى، فلسفه دین، هرمنوتیک به مثابه روش فهم متون و گزارههاى دین و... کتاب مفهوم النص ابوزید و کتاب نقد العقل العربى عابد جابرى، از آثار مهم در بازسازى اندیشه اسلامى است. شاید بتوان گفت رویگار «روشنگرى» گذشته و ما اکنون وارد عصر «روشنفکرى» شده و قدمى به بازسازى نزدیک شدهایم. بنابراین در وجه فلسفى و نقد مبانى برخى از نواندیشان مسلمان عرب (از جمله حنفى، ابوزید، لوجابرى و ارکون) در مجموعه از روشنفکران ایرانى تواناترند.