فیلسوف سنت
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
در این گفتوگو به آراى فقهى و کلامى شهیدمطهرى رحمهمالله از زبان مهدى مهریزى بیان شده، که به مهمترین نکات ایشان اشارهاى مىشود.
رویکرد فقهى شهیدمطهرى رحمهمالله را چگونه ارزیابى مىکنید؟
ایشان در دورهاى که در قم بودند، بیشتر به مباحث فلسفى مىاندیشیدندد، بعدها وقتى که به تهران مراجعت مىکنند و در مواجهه با مسائل اجتماعى و پرسشهاى جدید، به مباحث فقهى توجهى نشان داد.
پس از اینکه ایشان در تهران، با رویکرد کلامى مواجهه شد و به عنوان یک متکلم ظهور مىکند و این مبتنى بر تعریف خاصى از کلام است منظور شما از کلام ایشان در اینجا هست؟
از کلام دو تعریف وجود دارد. گاهى مىگوییم متکلم کسى است که از اعتقادات دینى دفاع مىکند. در تعریف دیگر ـ که ایشان نیز این تعریف را مىپذیرد ـ مىگوییم متکلم کسى است که مىخواهد از دین دفاع کند (که البته معناى عامترى دارد)؛ تبیین دینى و دفاع از دین در برابر پرسشهایى درباره دین.
متکلم در این فرض وقتى در یک موضوع فقهى یا تاریخى با پرسش مواجه شد، از دین به روش متکلمانه دفاع مىکند. ازاینرو، مطهرى مىگوید متکلم کسى است که دفاع و تبین عقلانى از دین را به عهده دارد. مثلاً در کتاب «مسأله حجاب» صیغه اصلى نظرات وى، کلامى است. بر اساس همین روش عقلانى است که ایشان، وقتى به حوزه فقه وارد مىشود، در مقام یک فیلسوف فقه ظهور مىکند.
آیا ورود شهید مطهرى رحمهمالله به فقه و کلام که در دورههاى متأخر زندگى وى انجام مىشود، بیشتر از زاویه فلسفه صورت نمىگیرد؟
بىشک ذهنیت فلسفى تأثیر گذار بوده، شهید مطهرى رحمهمالله مثلاً مانند مرحوم کمپانى رحمهمالله نیست که اصول فقه را با فلسفه بیامیزد، چون مطهرى ذهنیت تعقلى داشته است. در واقع مطهرى با نگاه بیرونى به این دانشها پرداخته و آنها را تجزیه و تحلیل کرده است.
آیا کاربرد وسیع عقل با سنت حوزوى زمان شهید مطهرى4 هم خوانى داشته است؟
استاد مطهرى راههاى وسیعتر و روشنترى را در برابر عالمان حوزه قرار مىدهد و در واقع، خواهان آن است که، فقه در زندگى اجتماعى مردم اجرا شود، پس باید فقه را متناسب با نیازهاى عصر گردانید. ایشان معتقد بودند که، باید زمینههاى ورود فقه را متناسب با نیازها و شرایط زمانه فراهم کرد. بنابراین او با معیار قرار دادن عقل و عدالت، خواهان حل این معضل مىشود.
با توجه به اینکه شهیدمطهرى رحمهمالله معتقد بر اهل «حریت فکر» بودند، تحولات بعد آراى وى، شخصا چه انتقاداتى بر روشها و اصول فقه و کلام سنتى وارد مىکرد و آیا احیانا قائل به نوآورى یا اصلاح در این زمینه بودند؟ چگونه؟
استاد مطهرى رحمهمالله در کتابهاى «سازمان روحانیت» و «ده گفتار» یا «بیست گفتار» انتقاداتى بر شیوههاى فقاهت وارد مىسازد. در کل، شهید مطهرى رحمهمالله در این زمینه به انتقاد از عوام زدگى، عدم توجه به مسائل نیازها و اقتضائات روز و... مىپردازد. یک بخش دیگر انتقادات شهید مطهرى رحمهمالله در آثار دیگرش، مکررا بر این نکته تأکید دارد که، عقل و عدالت بهطور جدى بهکار گرفته نمىشود، البته وى از زاویه ایجابى و اثباتى به این مسأله مىنگرد نه سلبى. منتهى نوآورى به معناى تطبیقى قضیه را در آثار وى کمتر سراغ داریم.
اصلاحى که در شیوه یا در دستگاه فقهى آیت اللّه مطهرى رحمهمالله مورد نظر قرار مىگیرد، چه اقتضائاتى را به ویژه در مفهوم اجتهاد از نظر وى ایجاد مىکرده است؟ آیا برایناساس ایشان قائل به تجدید نظر در مفهوم اجتهاد مصطلح بود یا خیر؟ اگر ابزار اجتهاد یا سازمانهاى اصلى در اجتهاد را مورد نقد و بررسى قرار بدهید، نتیجهاش تجدید نظر در مفهوم مصطلح اجتهاد نیز خواهد بود. مثلاً اگر بگویید شیوهاى که دستگاه اجتهاد براى ارزیابى اسناد دارد، کامل نیست و باید شیوههاى دیگرى نیز بهکار گرفته شود، یا اگر در دستگاه اجتهاد عقل جایگاه گستردهاى نداشته و برایش یک جایگاه گستردهاى را پیشنهاد کنید، به نظرم به تجدید نظر در مفهوم اجتهاد مىرسید. بحث دیگر اجتهاد شورایى است که شهید مطهرى رحمهمالله مطرح مىکند. او مىگوید اجتهاد باید به سوى اجتهاد شورایى پیش برود. مسلما اینها چیزهایى است که تفاوتهاى جدى ایجاد مىکند و سازمان فقاهت و اجتهاد که امروزه به آن مىگوییم فلسفه فقه، بحثهاى بیرونى مربوط به فقه و تحلیل بیرونى خود اجتهاد است. اگر خود این عملیات را از بیرون نگاه کنیم، آسیبهایش را بشناسیم و راهکار برایش ارائه دهیم، این بحث در چارچوب فقه مىگنجد.
به نظر شما امروز از چه وجوهى از آراء و تفکرات شهید مطهرى رحمهمالله مىتوانیم بهرهمند شویم؟
اگر چهار عنصر اساسى را که حرفهاى اصلى وى است؛ یعنى بهکار گرفتن عقل، قاعده قراردادن عدالت، بحث نقد محتوایى احادیث و آسیبشناسى اجتهاد به عنوان یک عملیات در سازوکار اجتهاد بهکار ببریم، بسیارى از آرایى که محل بحث و نزاع است، حل خواهند شد.
رویکرد فقهى شهیدمطهرى رحمهمالله را چگونه ارزیابى مىکنید؟
ایشان در دورهاى که در قم بودند، بیشتر به مباحث فلسفى مىاندیشیدندد، بعدها وقتى که به تهران مراجعت مىکنند و در مواجهه با مسائل اجتماعى و پرسشهاى جدید، به مباحث فقهى توجهى نشان داد.
پس از اینکه ایشان در تهران، با رویکرد کلامى مواجهه شد و به عنوان یک متکلم ظهور مىکند و این مبتنى بر تعریف خاصى از کلام است منظور شما از کلام ایشان در اینجا هست؟
از کلام دو تعریف وجود دارد. گاهى مىگوییم متکلم کسى است که از اعتقادات دینى دفاع مىکند. در تعریف دیگر ـ که ایشان نیز این تعریف را مىپذیرد ـ مىگوییم متکلم کسى است که مىخواهد از دین دفاع کند (که البته معناى عامترى دارد)؛ تبیین دینى و دفاع از دین در برابر پرسشهایى درباره دین.
متکلم در این فرض وقتى در یک موضوع فقهى یا تاریخى با پرسش مواجه شد، از دین به روش متکلمانه دفاع مىکند. ازاینرو، مطهرى مىگوید متکلم کسى است که دفاع و تبین عقلانى از دین را به عهده دارد. مثلاً در کتاب «مسأله حجاب» صیغه اصلى نظرات وى، کلامى است. بر اساس همین روش عقلانى است که ایشان، وقتى به حوزه فقه وارد مىشود، در مقام یک فیلسوف فقه ظهور مىکند.
آیا ورود شهید مطهرى رحمهمالله به فقه و کلام که در دورههاى متأخر زندگى وى انجام مىشود، بیشتر از زاویه فلسفه صورت نمىگیرد؟
بىشک ذهنیت فلسفى تأثیر گذار بوده، شهید مطهرى رحمهمالله مثلاً مانند مرحوم کمپانى رحمهمالله نیست که اصول فقه را با فلسفه بیامیزد، چون مطهرى ذهنیت تعقلى داشته است. در واقع مطهرى با نگاه بیرونى به این دانشها پرداخته و آنها را تجزیه و تحلیل کرده است.
آیا کاربرد وسیع عقل با سنت حوزوى زمان شهید مطهرى4 هم خوانى داشته است؟
استاد مطهرى راههاى وسیعتر و روشنترى را در برابر عالمان حوزه قرار مىدهد و در واقع، خواهان آن است که، فقه در زندگى اجتماعى مردم اجرا شود، پس باید فقه را متناسب با نیازهاى عصر گردانید. ایشان معتقد بودند که، باید زمینههاى ورود فقه را متناسب با نیازها و شرایط زمانه فراهم کرد. بنابراین او با معیار قرار دادن عقل و عدالت، خواهان حل این معضل مىشود.
با توجه به اینکه شهیدمطهرى رحمهمالله معتقد بر اهل «حریت فکر» بودند، تحولات بعد آراى وى، شخصا چه انتقاداتى بر روشها و اصول فقه و کلام سنتى وارد مىکرد و آیا احیانا قائل به نوآورى یا اصلاح در این زمینه بودند؟ چگونه؟
استاد مطهرى رحمهمالله در کتابهاى «سازمان روحانیت» و «ده گفتار» یا «بیست گفتار» انتقاداتى بر شیوههاى فقاهت وارد مىسازد. در کل، شهید مطهرى رحمهمالله در این زمینه به انتقاد از عوام زدگى، عدم توجه به مسائل نیازها و اقتضائات روز و... مىپردازد. یک بخش دیگر انتقادات شهید مطهرى رحمهمالله در آثار دیگرش، مکررا بر این نکته تأکید دارد که، عقل و عدالت بهطور جدى بهکار گرفته نمىشود، البته وى از زاویه ایجابى و اثباتى به این مسأله مىنگرد نه سلبى. منتهى نوآورى به معناى تطبیقى قضیه را در آثار وى کمتر سراغ داریم.
اصلاحى که در شیوه یا در دستگاه فقهى آیت اللّه مطهرى رحمهمالله مورد نظر قرار مىگیرد، چه اقتضائاتى را به ویژه در مفهوم اجتهاد از نظر وى ایجاد مىکرده است؟ آیا برایناساس ایشان قائل به تجدید نظر در مفهوم اجتهاد مصطلح بود یا خیر؟ اگر ابزار اجتهاد یا سازمانهاى اصلى در اجتهاد را مورد نقد و بررسى قرار بدهید، نتیجهاش تجدید نظر در مفهوم مصطلح اجتهاد نیز خواهد بود. مثلاً اگر بگویید شیوهاى که دستگاه اجتهاد براى ارزیابى اسناد دارد، کامل نیست و باید شیوههاى دیگرى نیز بهکار گرفته شود، یا اگر در دستگاه اجتهاد عقل جایگاه گستردهاى نداشته و برایش یک جایگاه گستردهاى را پیشنهاد کنید، به نظرم به تجدید نظر در مفهوم اجتهاد مىرسید. بحث دیگر اجتهاد شورایى است که شهید مطهرى رحمهمالله مطرح مىکند. او مىگوید اجتهاد باید به سوى اجتهاد شورایى پیش برود. مسلما اینها چیزهایى است که تفاوتهاى جدى ایجاد مىکند و سازمان فقاهت و اجتهاد که امروزه به آن مىگوییم فلسفه فقه، بحثهاى بیرونى مربوط به فقه و تحلیل بیرونى خود اجتهاد است. اگر خود این عملیات را از بیرون نگاه کنیم، آسیبهایش را بشناسیم و راهکار برایش ارائه دهیم، این بحث در چارچوب فقه مىگنجد.
به نظر شما امروز از چه وجوهى از آراء و تفکرات شهید مطهرى رحمهمالله مىتوانیم بهرهمند شویم؟
اگر چهار عنصر اساسى را که حرفهاى اصلى وى است؛ یعنى بهکار گرفتن عقل، قاعده قراردادن عدالت، بحث نقد محتوایى احادیث و آسیبشناسى اجتهاد به عنوان یک عملیات در سازوکار اجتهاد بهکار ببریم، بسیارى از آرایى که محل بحث و نزاع است، حل خواهند شد.