آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

ایشان در ابتداى مقاله بحث مارکسیسم و سکولاریسم را از لحاظ تاریخى مورد کنکاش قرار مى‏دهد و مى‏نویسد: مارکسیست‏ها چون دین را افیون مى‏دانستند از صحنه تاریخ حذف شدند و بنا به فرمایش حضرت امام خمینى رحمهم‏الله دیگر باید در موزه‏ها سراغ این اندیشه را گرفت. اما چالش موجود یعنى سکولاریسم، که اکنون با دنیاى غرب و استکبار جهانى جریان دارد بحث امروز ماست. که سکولاریسم یک ایدئولوژى و طرز فکر است که مبانى و مقدمات خاصى دارد عبارتند از:
1. عقل محورى؛ بنابراین ادعا، عقل به تنهایى مى‏تواند براى زندگى آدمى برنامه ریزى کند و دیگر نیازى به ادیان و پیامبران و کتاب‏هاى آسمانى و آموزش‏هاى الاهى ندارد.
2. اومانیسم؛ بر طبق این نظریه، انسان محور و مدار همه چیز است و آفریننده همه ارزش‏ها خود انسان است و جداى از انسان و عمل او هیچ گونه ارزش و اخلاق و فضیلتى وجود ندارد. و شیوه‏هاى آموزشى باید و نبایدها را نباید از وحى آموخت و از عالم غیب گرفت، زیرا چنین عالمى وجود ندارد، به فرض اگر وجود داشته باشد آدمى بدان نیازى ندارد.
3. نسبیت‏گرایى؛ از دیدگاه سکولاریسم، ارزش‏هاى مطلق و ثابت و کلى و دائمى وجود ندارد و امور اخلاقى و ادراکات آدمى همه محدود و موقتى و نسبى است، خوب و بد مطلق وجود ندارد. و هر چه همت زاییده عقل و درک محدود آدمى است و پسند و ناپسند و حسن و قبح هم نسبى و تابع شرایط اجتماعى و زیستى است. آدمى خود خالق ارزش‏هاست و البته ارزشى و ضد ارزشى مفاهیمى نسبى وضعى و قراردادى‏اند. شکاکیت و معرفت‏شناختى و ارزشى‏شناختى از دستاوردهاى تفکر سکولاریسم نسبت‏گرایى است.
4. سنت ستیزى؛ در این ادعا، سکولایسم رویکردى است به هر آنچه که جدید است و به تعبیر دیگر تجددگرایى و مدرنیسم از خصیصه و خصلت‏هاى جدایى‏ناپذیر این ایدئولوژى است. سکولاریسم از سویى، مبلغ، منادى، مروج و حمایت گر تجدد و نوگرایى و مدرنیسم است. بر پایه این اصول است که متأسفانه روشن‏فکران ما به جاى خودستازى و استفاده از حکیمان و عارفان این مرز و بوم عملاً سیر قهقرایى و تقلید از روشن‏فکران غربى روى آورده‏اند و این یکى از دستاوردهاى شوم و زیان‏بار سکولاریسم و مدرنیسم است که سنت‏گرایى را تحت نام ارتجاع، کهنه پرستى، به قهقرا رفتن و... محکوم و مطرود مى‏سازد.
5 . لائیسیسم؛ بر این مبنا، روى گردانى از خدا و استعناء از حضرت حق و پرچم استقلال برافراشتین و خدا را و هر چه را که قدسى و مینوى و فرازین و آن سویى است به پاى حکومت عقل تجربى قربانى کردن از مبانى سکولاریسم است.
6. اباحى‏گرى؛ اباحى‏گرى و آزادى مطلق و تجویز بى‏بندوبارى براى بشر نیز یکى از تزهاى معروف سکولاریسم است. طبق این دیدگاه، نه نظارت الاهى در کار است نه ثواب و عقاب اخروى. ارزش‏هاى ثابت اخلاقى که اثبات شدنى و قابل دفاع باشند نیز وجود ندارند. پس آدمى آزاد است که به دلخواه عمل کند.
7. سیانتیسم؛ بر طبق این ادعا، یکى از مؤلفه‏هاى اصلى سکولاریسم، تکیه افراطى بر علوم تجربى و علوم اجتماعى برگرفته از عقل بشرى است. طبق این عقیده مجموعه علوم و معارف بشرى، به ویژه علوم تجربى براى تدبیر و اداره جامعه کفایت مى‏کند و نیازى به احکام شرعى و دستورات دینى نیست. متأسفانه در این مبانى ملاحظه مى‏شود که کسانى صریحا به مدیریت علمى دعوم مى‏کنند و فقه و شریعت را از اداره جامعه عاجز مى‏دانند و مى‏گویند در فقه برنامه‏ریزى نیست و مدیریت فقهى نمى‏تواند جامعه را اداره کند. چنین سخنان و داورهایى در واقع برخاسته از همین نگرش است. این کسان تنها شأنى که براى فقه قائل‏اند بیان و وظایف عبادى و فردى مکلفان است و گویى از نظر ایشان فقه دیگر نقشى و شأنى ندارد.

تبلیغات