عقلانیت عرفی و عقلانیت فقهی
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
فصلنامه مدرسه، ش 2، پاییز 84
در این نوشتار سعى شده است، مقایسهاى بین عقل عرفى و عقل فقهى و مشترکات و تمایزات آن دو باشد. هدف نگارنده مقاله آن است که، به این پرسش پاسخ دهد آیا عقلانیت فقهى با استانداردهاى عقلانیت متعارف و عرفى سازگارى دارد یا خیر؟ وى براى پاسخ به این سئوال، به انواع عقلانیت خردپذیر، خردگریز و خردستیز اشاره نموده و امکان تطبیق این تقسیم سهگانه، بر احکام شرعى و فتاواى فقهى را بررسى مىنماید. برایناساس وى نتیجه مىگیرد که، حکم شرعى و فتواى فقهى خردپذیر، حکم شرعى و فتواى فقهى خردگریز و حکم شرعى فتوایى خردستیز است. وى در ادامه به چرایى این سه مطلب اشاره نموده و مدعى این نکته، خردستیز بودن یک حکم یا فتوى به خاطر این است که، آن حکم یا فتوى با هنجارهاى عقلانیت نظرى یا عملى ناسازگار است؛ اما برهان عقلى نشان مىدهد که وجود احکام خردستیز در «شریعت در لوح محفوظ» محال است و ساحت مقدس خداوند از جعل و صدور چنین احکامى منزه است. نویسنده در ادامه مفروضات عقلانیت فقهى را با عقلانیت عرفى مقایسه کرده و معتقد است، عقلانیت فقهى مىگوید: خداوند حکیم است و شریعت در لوح محفوظ، فاقد احکام خردستیز مىباشد و پیدایش احکام خردستیز در متون دینى محال نیست اما به استناد ظن به خردستیز بودن یک حکم، نمىتوان از متن دینى حاوى آن حکم دست برداشت و بدان عمل نکرد، یعنى متون دینى تنها در صورتى اعتبار خود را از دست مىدهند که، ما به خردستیز بودن آنها، قطع یقین داشته باشیم.
وى بر این باور است، تفسیر و تبیین درست و واقعبینانه از ارکان فهم شریعت، نشان مىدهد که فهم شریعت بر دو رکن استوار است: 1) رکن درونى یا منبع که همان قرآن و حدیث است؛ 2) رکن بیرونى که همان هنجارهاى عقلانیت به انضمام پیش فرضهاى خداشناسانه، جهان شناسانه و انسان شناسانه است. نویسنده همچنین مدعى است که عقل نمىتواند جاى خالى دین را در زندگى آدمى پر کند، همان گونه که دین نمىتواند جاى خالى عقل را در زندگى پر نماید. ولى ترکیب دین و عقل که متوقف بر برقرارى دادوستد و گفتوگوى عقلانى بین این دو است مىتواند تمامى نیازهاى بشر را پاسخگو باشد. از نظر وى دین محصول عقل الاهى و نبوى است و استفاده از عقل دیگران شرط عقل و عین عقلانیت است و آنچه که با عقلانیت ناسازگار است، تعطیل کردن عقل خود در برابر عقل دیگران است و این دیگران شامل خدا و پیامبر نیز مىشود.
آینده دین و ادیان جدید
ماسیمو اینترو ویگنه / باقر طالبى دارابى
فصلنامه هفت آسمان، ش 27، پاییز 84
سطور آغازین این نوشتار، به بحث درباره اصطلاحات گوناگونى مىپردازد که در رابطه با آیینهاى جدید وضع شدهاند. «فرقهها» و «کیشها» که جایگزین «بدعتگذارى» شدهاند و با این حال مقبول نیفتادند. «جنبشهاى نوپدید دینى» و سپس «ادیان جدید» نیز بعدها بهکار برده شدند، که این نام آخر مورد استقبال قرار گرفت.
نویسنده براى ورود به اصل بحث نیز ابتدا گزارشى از پیشبینىهاى دهه 1970 درباره آینده دین ارائه مىدهد. این پیشبینىها سه محور عمدهاش؛ گسترش سکولاریسم، بیرون رانده شدن دین و نامربوطتر شدن دین، اساس گروه اول پیشبینىها را تشکیل مىداد.
در این نوشتار سعى شده است، مقایسهاى بین عقل عرفى و عقل فقهى و مشترکات و تمایزات آن دو باشد. هدف نگارنده مقاله آن است که، به این پرسش پاسخ دهد آیا عقلانیت فقهى با استانداردهاى عقلانیت متعارف و عرفى سازگارى دارد یا خیر؟ وى براى پاسخ به این سئوال، به انواع عقلانیت خردپذیر، خردگریز و خردستیز اشاره نموده و امکان تطبیق این تقسیم سهگانه، بر احکام شرعى و فتاواى فقهى را بررسى مىنماید. برایناساس وى نتیجه مىگیرد که، حکم شرعى و فتواى فقهى خردپذیر، حکم شرعى و فتواى فقهى خردگریز و حکم شرعى فتوایى خردستیز است. وى در ادامه به چرایى این سه مطلب اشاره نموده و مدعى این نکته، خردستیز بودن یک حکم یا فتوى به خاطر این است که، آن حکم یا فتوى با هنجارهاى عقلانیت نظرى یا عملى ناسازگار است؛ اما برهان عقلى نشان مىدهد که وجود احکام خردستیز در «شریعت در لوح محفوظ» محال است و ساحت مقدس خداوند از جعل و صدور چنین احکامى منزه است. نویسنده در ادامه مفروضات عقلانیت فقهى را با عقلانیت عرفى مقایسه کرده و معتقد است، عقلانیت فقهى مىگوید: خداوند حکیم است و شریعت در لوح محفوظ، فاقد احکام خردستیز مىباشد و پیدایش احکام خردستیز در متون دینى محال نیست اما به استناد ظن به خردستیز بودن یک حکم، نمىتوان از متن دینى حاوى آن حکم دست برداشت و بدان عمل نکرد، یعنى متون دینى تنها در صورتى اعتبار خود را از دست مىدهند که، ما به خردستیز بودن آنها، قطع یقین داشته باشیم.
وى بر این باور است، تفسیر و تبیین درست و واقعبینانه از ارکان فهم شریعت، نشان مىدهد که فهم شریعت بر دو رکن استوار است: 1) رکن درونى یا منبع که همان قرآن و حدیث است؛ 2) رکن بیرونى که همان هنجارهاى عقلانیت به انضمام پیش فرضهاى خداشناسانه، جهان شناسانه و انسان شناسانه است. نویسنده همچنین مدعى است که عقل نمىتواند جاى خالى دین را در زندگى آدمى پر کند، همان گونه که دین نمىتواند جاى خالى عقل را در زندگى پر نماید. ولى ترکیب دین و عقل که متوقف بر برقرارى دادوستد و گفتوگوى عقلانى بین این دو است مىتواند تمامى نیازهاى بشر را پاسخگو باشد. از نظر وى دین محصول عقل الاهى و نبوى است و استفاده از عقل دیگران شرط عقل و عین عقلانیت است و آنچه که با عقلانیت ناسازگار است، تعطیل کردن عقل خود در برابر عقل دیگران است و این دیگران شامل خدا و پیامبر نیز مىشود.
آینده دین و ادیان جدید
ماسیمو اینترو ویگنه / باقر طالبى دارابى
فصلنامه هفت آسمان، ش 27، پاییز 84
سطور آغازین این نوشتار، به بحث درباره اصطلاحات گوناگونى مىپردازد که در رابطه با آیینهاى جدید وضع شدهاند. «فرقهها» و «کیشها» که جایگزین «بدعتگذارى» شدهاند و با این حال مقبول نیفتادند. «جنبشهاى نوپدید دینى» و سپس «ادیان جدید» نیز بعدها بهکار برده شدند، که این نام آخر مورد استقبال قرار گرفت.
نویسنده براى ورود به اصل بحث نیز ابتدا گزارشى از پیشبینىهاى دهه 1970 درباره آینده دین ارائه مىدهد. این پیشبینىها سه محور عمدهاش؛ گسترش سکولاریسم، بیرون رانده شدن دین و نامربوطتر شدن دین، اساس گروه اول پیشبینىها را تشکیل مىداد.