آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

اعتماد ملى، ش 23، 30/11/84
آقاى غنى‏نژاد معتقد است، اصطلاح سوسیال دموکراسى، زمانى به حزب کارل مارکس اطلاق مى‏شده و بعد از اتفاقات حاصله در روسیه، معانى مختلفى پیدا کرده است. آنچه که امروز مراد از آن است، همان چیزى است که زمانى به نام فابیان‏ها معروف بوده. لیبرالیسم در قاره اروپا و آمریکا هر کدام یک معنى دارد، در آنگلوساکسون‏ها لیبرال را به گرایش چپ و رادیکال مى‏گویند کسانى که به اقتصاد آزاد معتقد هستند و این گرایش در کل اروپا، تسرى یافته است. ولى من طرفدار مکتب لیبرالیسم ـ کلاسیک هستم که از ویژگى‏هاى لیبرال اقتصاد آزاد و حکومت قانون است.
ایشان مدافع اقتصاد آزاد هستند و از آزادى انتخاب تولید و مصرف کننده و همچنین از نظر سیاسى هم از حکومت قانون دفاع مى‏کنند؛ مرادشان از حکومت قانون، یعنى چیزى که در بیانیه اقتصاددانان از آن دفاع شده و حکومت قانون و اقتصاد آزاد دو روى یک سکه هستند. مراد از، دفاع از اقتصاد، یعنى تخصیص منابع از طریق مکانیزم بازار و قیمت‏ها. اقتصاد بازار آزاد، سیاست مختص خود را ملتزم است و قابل انفکاک از یکدیگر نیستند.
آقاى نکوروح مى‏گوید: آقاى غنى‏نژاد قائل است که، بحران‏هاى امروزه همچو فقر و بیکارى از طریق سوسیال دموکراسى قابل حل است نه لیبرال دموکراسى، ولى من از نظر جامعه‏شناسى به هر دو نگاه مى‏کنم. لذا در تحلیل ما باید تعریف انسان روشن شود. اکنون که در پایان دوران ایدئولوژى هستیم، باید دو واژه سوسیال و لیبرال کنار رود، زیرا بحران‏ها در چارچوب این مفاهیم جاى نمى‏گیرد. آقاى غنى‏نژاد عدالت را، منقبح به رقابت در اقتصاد مى‏داند اما در مباحث اجتماعى عدالت در رقابت نیست. در گذشته براى ما انسان اقتصادى یا انسان سیاسى مورد توجه بود، ولى امروزه ما با انسان حقوقى روبه‏رو هستیم. چه پول داشته باشد و چه در تنگناى اقتصادى باشد. ایشان عقیده دارند که دولت باید کسانى که زیر خط فقر هستند را به کمک سازمان‏هاى تأمین اجتماعى حمایت کند.
ایشان علل عدم توسعه ایران را، ارزش دانستن فقر، عدم انباشته‏سازى سرمایه، از طرف سرمایه‏داران و اتکاء به نفت و نداشتن یک دولت حقوقى مى‏داند؛ و بر این قائل هستند که چون دولت حقوقى نداریم پس حاکمیت اقتصاد آزاد و دولت حداقلى امکان‏پذیر نیست و کشور ما به جهت فرهنگى، اقتصادى، اجتماعى عقب مانده است و هر گاه به این پذیرش دست یافتیم مى‏توانیم از نقطه صفر آغاز کنیم و این نیاز به آزادى دارد، این آزادى همان لیبرالیسم است.
در مقابل این تفکر، آقاى غنى‏نژاد اعتقادى به پایان ایدئولوژى ندارند و معتقدند که، ایدئولوژى مجموع منسجم اعتقادات و ارزش‏هاست. به نظر ایشان، کسانى که ایدئولوژى آنان به شکست منجر شده، عبارت پایان ایدئولوژى را مطرح مى‏کنند.
اگر چه آقاى نکوروح به انسان حقوقى اشاره کردند، ولى انسان حقوقى را، انسان ایدئولوژیک تعریف مى‏کنند و اساسا بر این‏که یک انسانى آزاد متولد مى‏شود، اعتقاد دارند. و بر این‏که هیچ اقتصاد آزادى به این‏که فقر پدیده خوبى است معتقد نیستند و ایشان علت فقر در کشور ایران را، نداشتن اقتصاد آزاد مى‏داند و اصل آزادى کردن اقتصاد را نه تنها مسئله اقتصادى بلکه مسئله عدالت مى‏داند و طرفدار اقتصاد آزاد هستند. زیرا اعتقاد به ریشه کن کردن فقر و اعتقاد به عدالت دارند. از طرفى معتقدند، این ایده‏ها هستند که، شرایط را آماده مى‏کنند نه بر عکس آن. این همان ایده‏اى است که مارکس آن‏را مطرح مى‏کند. پس به نظر من تنها شیوه رفع بحران‏ها اقتصاد آزاد است.
آقاى نکو روح در جواب این گفتار مى‏گویند، اگر سیستم لیبرال از بین برنده فقر و بیکارى بوده پس چرا در آمریکا چنین نشده؟ از آنجایى که کشور ما وابسته به نفت است و مشکل بیکارى و فقر دارد، راه آن سوسیال دموکراسى است.
غنى‏نژاد در جواب این سخن مى‏گوید آمار فقر در آمریکا نشانه بدى لیبرال نیست، زیرا که این فقر مطلق نمى‏باشد بلکه فقر مطلق، در جایى است که، رقابت نباشد و از سویى دیگر، تعیین و تکلیف براى شهروندان از طرف دولت توهین به شخصیت انسانى و زیرپا گذاشتن حقوق فرد است. این امر در سوسیال دموکراسى مى‏باشد، که زمینه‏هاى مستعدى براى رشد فقر و فساد جود دارد. دکتر نکوروح در برابر کلام غنى‏نژاد که تولید کننده باید آزاد باشد و این سؤال را مطرح مى‏کند که، جامعه فقیر چگونه مى‏تواند تولید کند؟ مگر باندهایى که به قدرت سیاسى نزدیک است و هرگاه گفته مى‏شود اقتصاد را آزاد کنیم براى پول نفت دندان تیز مى‏کنند و فقر چیزى نیست که با اقتصاد آزاد بشود آن‏را ریشه‏کن کرد. ولى در عین حال آقاى غنى‏نژاد باز رقابتى کردن اقتصاد را بهترین سیستم و تکنیک براى کمک بشریت مى‏داند و قائلند از آن جائى که در ایران، به آزادى ایمان ندارند، مى‏گویند باید کارى کنیم که، مردم به سمت تولیدات آمریکایى سوق پیدا نکنند و بفهمیم که چرا مردم به تولیدات آمریکائى علاقه دارند. راه حل آن، جایگزین کردن کالا است نه تعبیر از آن به عنوان شبیه‏خون فرهنگى.
عقلانیت عرفى و عقلانیت فقهى
ابوالقاسم فنایى
فصلنامه مدرسه، ش 2، پاییز 84

تبلیغات