هنر و تمدن
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
خردنامه، ش 83، 14/10/84
در این مقاله نویسنده به بررسى نسبت میان هنر یک تمدن و فرهنگ آن البته در قالب اخلاقیات آن تمدن تفسیر مىشود، اشاره کرده است. وى مىنویسد: نه انسان بدوى و نه انسان متمدن، هویت هیچ یک ساخت بومى او نیست بلکه بر ساخته از فرهنگى است که وى در آن شرکت مىکند [دارد]. معیار نهایى کیفیت آن فرهنگ، هنرهایى است که در آن نشو و نمو پیدا مىکند.
به باور دیویى، هنر غالبا مورد بدگمانى قرار مىگیرد، زیرا ریشه در آفرینندگى خیالى دارد. اما آفرینندگى و خیالى، خود مورد بدگمانىاند. چرا که ذاتا ویرانگر هستند، به این معنا که تهدیدى دایمى علیه وضع موجود به شمار مىآیند. بنابراین، هنر به یک معناى مهم، در مقابل اخلاقیات قرار مىگیرد، زیرا اخلاقیات به زعم دیویى، اساسا محافظهکار است. بنابراین به ناچار «در قبال مرزهایى که در نهادهاى اقتصادى و سیاسى شکل مىگیرد، واکنش نشان مىدهد».
دیویى نتیجه مىگیرد: به این ترتیب، صرفا هنر است که مىتواند ما را به درک آیندهاى بهتر رهنمون سازد و از اینجا است که تنها در سایه هنر، امکان دستیابى به چنین آیندهاى فراهم مىآید. و هنر جنبهاى از پیشبینى است که در جداول و آمارها نمىگنجد و اشاره دارد به مکانهایى در روابط بشرى که در قاعده و حکم اخلاقى یا هشدار و تدبیر، یافت نمىشوند. اما هنر، عرصه سخن گفتن فرد آدمى با فرد دیگر نیست؛ صرفا با نوع بشر، هنر ممکن است به اشاره حقیقیت را در میان گذارد، که از عمل اندیشه زاییده شود. و چنان که از شلى نقل مىکند، خیال، اصلىترین ابزار خیرات و شر از راه عمل بر غایات، به این تأثیر کمک مىکند.
در این مقاله نویسنده به بررسى نسبت میان هنر یک تمدن و فرهنگ آن البته در قالب اخلاقیات آن تمدن تفسیر مىشود، اشاره کرده است. وى مىنویسد: نه انسان بدوى و نه انسان متمدن، هویت هیچ یک ساخت بومى او نیست بلکه بر ساخته از فرهنگى است که وى در آن شرکت مىکند [دارد]. معیار نهایى کیفیت آن فرهنگ، هنرهایى است که در آن نشو و نمو پیدا مىکند.
به باور دیویى، هنر غالبا مورد بدگمانى قرار مىگیرد، زیرا ریشه در آفرینندگى خیالى دارد. اما آفرینندگى و خیالى، خود مورد بدگمانىاند. چرا که ذاتا ویرانگر هستند، به این معنا که تهدیدى دایمى علیه وضع موجود به شمار مىآیند. بنابراین، هنر به یک معناى مهم، در مقابل اخلاقیات قرار مىگیرد، زیرا اخلاقیات به زعم دیویى، اساسا محافظهکار است. بنابراین به ناچار «در قبال مرزهایى که در نهادهاى اقتصادى و سیاسى شکل مىگیرد، واکنش نشان مىدهد».
دیویى نتیجه مىگیرد: به این ترتیب، صرفا هنر است که مىتواند ما را به درک آیندهاى بهتر رهنمون سازد و از اینجا است که تنها در سایه هنر، امکان دستیابى به چنین آیندهاى فراهم مىآید. و هنر جنبهاى از پیشبینى است که در جداول و آمارها نمىگنجد و اشاره دارد به مکانهایى در روابط بشرى که در قاعده و حکم اخلاقى یا هشدار و تدبیر، یافت نمىشوند. اما هنر، عرصه سخن گفتن فرد آدمى با فرد دیگر نیست؛ صرفا با نوع بشر، هنر ممکن است به اشاره حقیقیت را در میان گذارد، که از عمل اندیشه زاییده شود. و چنان که از شلى نقل مىکند، خیال، اصلىترین ابزار خیرات و شر از راه عمل بر غایات، به این تأثیر کمک مىکند.