منازعه روشن فکران عرفی و روشن فکران دینی
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
شرق، ش 663، 8 دى 84
نگارنده سعى دارد تا تعاملات بین آنچه او روشنفکران دینى و عرفى مىنامد را، در طى روزگار معاصر به خصوص پس از دوم خرداد 76 تبیین کند. اینطور به نظر مىرسد که، همواره پیش از ائتلاف بزرگ روشنفکران و روحانیون که کلید اصلى موفقیت آزادىخواهان در مقاطع مشروطه، نهضت ملى و انقلاب اسلامى بوده، ائتلاف مقدماتى دو نحله مهم روشنفکران دینى و روشنفکران عرفى، در مقابل دشمن مشترک مخصوصا استبداد به وجود آمده است. در سال 76 جنبش دموکراسىخواهى چهارمین گام خود را در قالب اصلاحطلبى برداشت. در این زمان روشنفکران عرفى را بخشى از چپهاى نو، ملى گراها و لیبرالهاى غربگرا تشکیل دادند. روشنفکران دینى نیز شامل ملى ـ مذهبىها، بخشى از اصلاحطلبان داخل حاکمیت و بخشى دیگر از ملى گراها بودند. در سالهاى اول عصر اصلاحات ایده، سعید حجاریان براى پیشبرد اصلاحطلبى به طرح استراتژى چانهزنى از بالا و فشار از پایین انجامید، که به دلایل زیادى به سرانجام نرسید. از دور دوم ریاست جمهورى خاتمى یک استراتژى ناگفته توسط محافظهکاران پىگیرى شد که مىتوان آنرا محدودیت از بالا و تخریب از پایین نامید. بخش اول شامل بسیارى از محدودیتهایى مىشد که، دستگاههاى مختلف در برابر اصلاحطلبان انجام مىدادند. در بخش دوم نیز از سوى محافظهکاران، ناتوانى اصلاحات به نمایش عمومى درآمد و به تدریج فشار روانى و افسردگى در بین مردم شرایط را، براى روشنفکران عرفى به وجود آورد تا مدیریت افکار عمومى را به دست گیرند. از این قسمت به بعد نگارنده تلاش مىکند تا معناى حقیقى جمله دکتر معین را، که در زمان انتخابات ریاست جمهورى بیان نمود، تشریح کند. هنگامى که گفته بود: «بزرگترین رقیب من در انتخابات، تحریم انتخابات است». روشنفکران عرفى دور دوم ریاست جمهورى خاتمى را به عنوان یک فرصت براى بازسازى تاریخى خود در نظر گرفتند. ازاینرو مىتوان سخن دکتر معین را از این زاویه بررسى کرد که، بخشى از دلایل مخالفت با اصلاحطلبان، پیشینى و غیروابسته به عملکرد آنها بوده و شکلگیرى دولت اصلاحات در یک همکارى گروهى میان روشنفکران دینى و عرفى نبوده است. در تمام این دوران روشنفکران دینى خارج از حاکمیت بهطور نسبى حمایت خود را از اصلاحطلبان حفظ کردند، ولى روشنفکران عرفى از ابتدا خود را متعلق به اصلاحطلبى نمىدانستند. بنابراین دامنه تهاجم و تخریب دامن اصلاحطلبان خارج از حاکمیت مانند ملى ـ مذهبىها و نهضت آزادى را نیز گرفت. در نتیجه عملکرد سیاسى اصلاحطلبان در دوره 8 ساله، هدف انتقادات نبوده و اساسا روشنگرى دینى هدف قرار گرفته است.
از سال 1380 که تحلیل گران سیاسى از شکست اصلاحات سخن مىگفتند و بعد از کش و قوسهاى بسیار، سرانجام دو فراکسیون در شوراى عمومى دفتر تحکیم وحدت به وجود آمد. در یک فراکسیون اندیشههاى روشنگرى عرفى و در دیگرى اندیشههاى روشنفکرى دینى مسلط بود. در فاصله سالهاى 80 تا 84 فراکسیون روشنفکرى عرفى، عملاً عهدهدار تخریب اجتماعى روشنفکران دینى و اصلاحطلبان شد. طراحان استراتژى محدودیت از بالا و تخریب از پایین، دانشجویان را مناسبترین گزینه براى تخریب اجتماعى روشنفکران دینى یافتند. به ظاهر ساده مىآید ولى با صرف هزینههایى براى محافظه کاران صورت گرفته است. کافى است که، آمارى از نشریات چپ و رادیکال در دانشگاهها به دست آوریم یا گسترش آزادى عملکرد این دسته از دانشجویان را، در دو سه سال اخیر بررسى کنیم. در واقع دکتر معین و اصلاحطلبان همچون دوم خرداد 76، در حال مبارزه با محافظهکاران بودند اما این تحریمىها بودند که این بار بخشى از پروژه محافظه کاران را بر دوش مىکشیدند. گفتنى است که تحریمىها که به عنوان طراحان رفراندوم به عنوان رادیکالترین موضوع انتقادى از سال 83 تا 84 با برخورد تندى مواجه نشدند، انتخابات دوره نهم را تحریم کردند. دکتر معین سعى داشت تا با بیان این جمله یادآور شود، تحریمیان در جهت منافع محافظه کاران عمل مىکنند. آنان بخشى از پروژه محدودیت از بالا و تخریب از پایین بودند. شاید لائیکهاى ایران اینگونه تصور مىکنند که، اگر پروژه روشنفکران دینى در ایران به سر منزل مقصود برسد، دینداران خواهند توانست بر عرصههاى سیاسى دهههاى آینده نیز تسلط خود را حفظ کنند؛ اما اگر بنیادگرایان دینى موفق به توقف روشنفکران دینى شوند، آینده، آیندهاى عرفى خواهد بود و گروههاى لائیک به عرصههاى سیاسى وارد مىشوند. تجربه نشان داده است که هرگاه روشنفکران دینى حکومت را در دست گرفتهاند، به طرز محسوسى آزادى بیان و فعالیتهاى عرفى افزایش پیدا کرده است. با توجه به مطالب فوق درمىیابیم که پیش از هر موضوعى، مهم این است که در یک جبهه مدرن و فراگیر فکرى، به انقاد روشنفکران دینى و عرفى بر سر مواضعى خاص اندیشید. در جنبش اصلاحطلبى دوم خرداد 76 بخش عمدهاى از روشنفکران نامحرم تلقى شدند و نتیجه آن شد که بار شکست را نیز تنها عدهاى خاص تحمل کردند. جبههاى حامل اندیشههاى مدرن، پشتیبان معنوى و فکرى و مکمل جبهه دموکراسىخواهى خواهد بود که این دو معنا دارد: یکى حفظ منافع تمامى گروهها باعث قابل تحملتر شدن دموکراسى مىشود و دیگرى اینکه بخش دوم استراتژى مذکور مىلنگد.
مذهب و جهانى شدن
جیمزکرث/ حمید بشریه
سیاست روز، ش 1337، 10/10/84
نگارنده سعى دارد تا تعاملات بین آنچه او روشنفکران دینى و عرفى مىنامد را، در طى روزگار معاصر به خصوص پس از دوم خرداد 76 تبیین کند. اینطور به نظر مىرسد که، همواره پیش از ائتلاف بزرگ روشنفکران و روحانیون که کلید اصلى موفقیت آزادىخواهان در مقاطع مشروطه، نهضت ملى و انقلاب اسلامى بوده، ائتلاف مقدماتى دو نحله مهم روشنفکران دینى و روشنفکران عرفى، در مقابل دشمن مشترک مخصوصا استبداد به وجود آمده است. در سال 76 جنبش دموکراسىخواهى چهارمین گام خود را در قالب اصلاحطلبى برداشت. در این زمان روشنفکران عرفى را بخشى از چپهاى نو، ملى گراها و لیبرالهاى غربگرا تشکیل دادند. روشنفکران دینى نیز شامل ملى ـ مذهبىها، بخشى از اصلاحطلبان داخل حاکمیت و بخشى دیگر از ملى گراها بودند. در سالهاى اول عصر اصلاحات ایده، سعید حجاریان براى پیشبرد اصلاحطلبى به طرح استراتژى چانهزنى از بالا و فشار از پایین انجامید، که به دلایل زیادى به سرانجام نرسید. از دور دوم ریاست جمهورى خاتمى یک استراتژى ناگفته توسط محافظهکاران پىگیرى شد که مىتوان آنرا محدودیت از بالا و تخریب از پایین نامید. بخش اول شامل بسیارى از محدودیتهایى مىشد که، دستگاههاى مختلف در برابر اصلاحطلبان انجام مىدادند. در بخش دوم نیز از سوى محافظهکاران، ناتوانى اصلاحات به نمایش عمومى درآمد و به تدریج فشار روانى و افسردگى در بین مردم شرایط را، براى روشنفکران عرفى به وجود آورد تا مدیریت افکار عمومى را به دست گیرند. از این قسمت به بعد نگارنده تلاش مىکند تا معناى حقیقى جمله دکتر معین را، که در زمان انتخابات ریاست جمهورى بیان نمود، تشریح کند. هنگامى که گفته بود: «بزرگترین رقیب من در انتخابات، تحریم انتخابات است». روشنفکران عرفى دور دوم ریاست جمهورى خاتمى را به عنوان یک فرصت براى بازسازى تاریخى خود در نظر گرفتند. ازاینرو مىتوان سخن دکتر معین را از این زاویه بررسى کرد که، بخشى از دلایل مخالفت با اصلاحطلبان، پیشینى و غیروابسته به عملکرد آنها بوده و شکلگیرى دولت اصلاحات در یک همکارى گروهى میان روشنفکران دینى و عرفى نبوده است. در تمام این دوران روشنفکران دینى خارج از حاکمیت بهطور نسبى حمایت خود را از اصلاحطلبان حفظ کردند، ولى روشنفکران عرفى از ابتدا خود را متعلق به اصلاحطلبى نمىدانستند. بنابراین دامنه تهاجم و تخریب دامن اصلاحطلبان خارج از حاکمیت مانند ملى ـ مذهبىها و نهضت آزادى را نیز گرفت. در نتیجه عملکرد سیاسى اصلاحطلبان در دوره 8 ساله، هدف انتقادات نبوده و اساسا روشنگرى دینى هدف قرار گرفته است.
از سال 1380 که تحلیل گران سیاسى از شکست اصلاحات سخن مىگفتند و بعد از کش و قوسهاى بسیار، سرانجام دو فراکسیون در شوراى عمومى دفتر تحکیم وحدت به وجود آمد. در یک فراکسیون اندیشههاى روشنگرى عرفى و در دیگرى اندیشههاى روشنفکرى دینى مسلط بود. در فاصله سالهاى 80 تا 84 فراکسیون روشنفکرى عرفى، عملاً عهدهدار تخریب اجتماعى روشنفکران دینى و اصلاحطلبان شد. طراحان استراتژى محدودیت از بالا و تخریب از پایین، دانشجویان را مناسبترین گزینه براى تخریب اجتماعى روشنفکران دینى یافتند. به ظاهر ساده مىآید ولى با صرف هزینههایى براى محافظه کاران صورت گرفته است. کافى است که، آمارى از نشریات چپ و رادیکال در دانشگاهها به دست آوریم یا گسترش آزادى عملکرد این دسته از دانشجویان را، در دو سه سال اخیر بررسى کنیم. در واقع دکتر معین و اصلاحطلبان همچون دوم خرداد 76، در حال مبارزه با محافظهکاران بودند اما این تحریمىها بودند که این بار بخشى از پروژه محافظه کاران را بر دوش مىکشیدند. گفتنى است که تحریمىها که به عنوان طراحان رفراندوم به عنوان رادیکالترین موضوع انتقادى از سال 83 تا 84 با برخورد تندى مواجه نشدند، انتخابات دوره نهم را تحریم کردند. دکتر معین سعى داشت تا با بیان این جمله یادآور شود، تحریمیان در جهت منافع محافظه کاران عمل مىکنند. آنان بخشى از پروژه محدودیت از بالا و تخریب از پایین بودند. شاید لائیکهاى ایران اینگونه تصور مىکنند که، اگر پروژه روشنفکران دینى در ایران به سر منزل مقصود برسد، دینداران خواهند توانست بر عرصههاى سیاسى دهههاى آینده نیز تسلط خود را حفظ کنند؛ اما اگر بنیادگرایان دینى موفق به توقف روشنفکران دینى شوند، آینده، آیندهاى عرفى خواهد بود و گروههاى لائیک به عرصههاى سیاسى وارد مىشوند. تجربه نشان داده است که هرگاه روشنفکران دینى حکومت را در دست گرفتهاند، به طرز محسوسى آزادى بیان و فعالیتهاى عرفى افزایش پیدا کرده است. با توجه به مطالب فوق درمىیابیم که پیش از هر موضوعى، مهم این است که در یک جبهه مدرن و فراگیر فکرى، به انقاد روشنفکران دینى و عرفى بر سر مواضعى خاص اندیشید. در جنبش اصلاحطلبى دوم خرداد 76 بخش عمدهاى از روشنفکران نامحرم تلقى شدند و نتیجه آن شد که بار شکست را نیز تنها عدهاى خاص تحمل کردند. جبههاى حامل اندیشههاى مدرن، پشتیبان معنوى و فکرى و مکمل جبهه دموکراسىخواهى خواهد بود که این دو معنا دارد: یکى حفظ منافع تمامى گروهها باعث قابل تحملتر شدن دموکراسى مىشود و دیگرى اینکه بخش دوم استراتژى مذکور مىلنگد.
مذهب و جهانى شدن
جیمزکرث/ حمید بشریه
سیاست روز، ش 1337، 10/10/84