نویسندگان:
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

فصلنامه کتاب نقد، ش 36، پاییز 84
این مقاله پاسخی است به ادعاهای شرکت‏کنندگان، در سمینار «حقوق بشر، گذار از جهان تکلیف» مبنی بر لزوم ایجاد شکاف بین حق و تکلیف، در جهان امروزی، که در دانشکده مدیریت دانشگاه تهران برگزار شد.
نویسنده مقاله سعی کرده است، که دلایلی حقوقی و غیرحقوقی مبنی بر بطلان ادعاهای فوق ارائه نماید و تلازم بین حق و تکلیف را، با توجه به معیارهای فلسفی و اسلامی اثبات نماید. یکی از ادعاهای مهمی که در این سمینار شده بود و نویسنده مقاله حاضر درصدد تهیه پاسخی جامع به آن برمی‏آید آن است که، در جهان مدرن امروز تنها باید از حقوق انسان‏ها صحبت کرد و نباید از تکالیف سخن گفت و هیچ گونه محدودیتی نباید برای حقوق انسانی قایل شد زیرا که، آزادی مافوق تمامی قوانین حتی قوانین انبیای الاهی می‏باشد. وی برای پاسخ به این قبیل از ادعاها، ابتدا به نقد بنیان‏های نظری حقوق بشر در دوران مدرنیته پرداخته و سپس به علل و عوامل پیدایش اندیشه‏های فوق‏الذکر در بین روشن‏فکران دینی اشاره کرده و در نهایت ادله معتقدان به تفکیک میان حق و تکالیف را مورد نقد و بررسی قرار می‏دهد. و در این‏باره از ادله حقوقی، عقلی و نقلی استفاده می‏نماید.
نویسنده به استناد روشن‏فکران به اعلامیه‏ها و اسناد حقوق بشر سازمان ملل متحد و همچنین دیدگاه فلاسفه حقوق و غرب به‏ویژه هابز، لاک و روسو درباره عدم تلازم بین حق و تکلیف اشاره کرده و استفاده ابزاری از عنصر آزادی، برای مشروعیت بخشیدن به تمامی حقوق انسانی را مورد نقد قرار می‏دهد و معتقد است که، در اظهار نظرهای ایشان، بین حقوق مدنی و حقوق بشر، خلط صورت گرفته است. نویسنده مهم‏ترین ادله فلسفی، اجتماعی و کلامی قائلان جدایی حق و تکلیف را، اموری مانند: ایجاد تطورات فکری و اجتماعی جهان غرب، در مورد مقوله حقوق بشر، نسبت بین حقوق بشر با جهان مدرن، تعارض مقوله تکلیف با جوهره انسانیت انسان‏ها، جدایی منشأ حق و تکلیف، استناد به مقام خلیفة اللهی انسان‏ها، کرامت انسانی، سیر تکاملی بشر، نقد مجازات‏های دنیوی و اخروی بشر توسط دین و بالاخره استناد منکران تلازم حق و تکلیف به برخی از آیات قرآنی از جمله «لااکراه فی الدین» دانسته و برای تک تک این دلایل جواب‏های معضلی ارائه داده است. نویسنده معتقد است که، حقوق ذکر شده برای انسان‏ها در قرآن کریم، نهج البلاغه و کلام سایر اولیاء و انبیای الاهی، بیانگر حقوق تشریعی نیست، بلکه مضمون آنها اثبات کننده یک واقعیت تکوینی است. در نهایت نویسنده چنین اظهار می‏دارد که هر چند، دین‏داری یک نوع تکلیف است، اما ریشه در حقوق انسان‏ها دارد. در اینجا انسان است که مطالبه حق می‏کند، یعنی اگر قرار است تکاملی در ساحت انسانی باشد، حق طبیعی هر فرد آن است که، راه رسیدن به تکامل و سعادت بشری را بداند. در نتیجه آزادی او در تکوین است و در برنامه تشریع از این آزادی برخوردار نیست. او حق دارد به‏طور طبیعی دین را بپذیرد و وقتی که این حق را اعمال کرد و پذیرفت در کیفیت برنامه آن دین، برای رسیدن به تکامل آزاد نیست و باید به تکلیف عمل کند. وی دلایل عقلی و نقلی این سخن خویش را بیان کرده و پیامدهای مثبت و منفی در نحوه استفاده انسان‏ها از مقوله آزادی را نیز بازگو می‏کند.

تبلیغات