نورولوژی در گذار از مدرنیته
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
شرق، ش 641، 13/9/84
نویسنده محترم، این مقاله را در کنگره جهانی بیماریهای مغز و اعصاب در نوامبر 2005 در سیدنی ارائه کردهاند. در ابتدای مقاله مینویسد: با بر آمدن مدرنیته و سلحشوری پیشگامان عقلگرای آن، تن انسان نیز همچون ابژهای قابل تعیین در نظر آمد، که قوانین آن کاملاً قابل شناسایی است و انسان میتواند در آن مداخله کند. مانند طبیعت که داروین در نظر آورده، تاریخ، مارکس بیان نموده و یا فروید در روح آدمی نظر داده؛ اما در این میان، آنچه آهسته آهسته از طب مدرن رخت بربست، فلسفه و تفکر بود. حقایق عینی مدرنیته جایی برای تفکر و فلسفه باقی نمیگذارند. علمی که به بیان هایدگر تکنولوژی بر آن مقدم بود، اینها حقایق علمی و بسیار مفید جهان هستند.
وی اضافه میکند که، در مقوله ام. اس، مهمترین وجه، یکسان نامیدن گروه متنوعی از بیماران است، که در علایم و نشانهها و سیر بیماری تفاوتهای آشکاری با یکدیگر دارند و فلسفه تکنولوژیک طب مدرن، با راندن همه آنها زیر یک چتر چنان وانمود میکند که، این موارد چون اتومبیلهای ساخت یک کارخانه نه تنها شبیه یکدیگرند، بلکه چیزی شناخته شده به شمار میروند. چگونه میتوان در میان حقایق علمی راهی یافت که بیمار از آن زیان نبیند؟ پاسخ این سؤال، این است که، موضوع واقعی و غیر تکنولوژیک، علم محسوب میگردد؛ که نیازمند فلسفه است. آری در گذار از مدرنیته، در نیل به هدف واقعی طب، یعنی رساندن هیچ تعیین و تعصبی قابل تحمل نیست؛ بنابراین نیازمند فلسفه است. مرگ که قرنها نه یکی از موضوعات فلسفی، بلکه مهمترین آنها بود، به ادعای مدرنیته به طب سپرده شد و به صورت یکی از موضوعات پزشکی درآمد. در فرا روایت طب مدرن، انسان نمیمیرد مگر به خطای طبیب. یعنی عمر جاوید بالقوه وجود دارد اگر چه بالفعل نیست. این یعنی تبدیل مرگ طبیعی به مرگ تکنولوژیک، ورود این مدرنیته به جوامعی که هنوز مراحل پیشامدرن را میگذرانند مداخلهای عظیم در فرهنگ آن جوامع است.
ایشان در پایان مقالهشان مینویسد؛ در بیماری زوال عقل، موضوع درمان کسی است که، به طب مراجعه نکرده است. طب مدرن نوعی اختلال را شناخته و بیدرنگ دست بهکار درمان شده، اساسا نقد طب مدرن، از این جاست که خود طب مدرن طوری رفتار میکند که، انگار هیچ معضل اخلاقی و فلسفی در این میانه وجود ندارد. در جوامع پیشامدرن، فقدان متافیزیک متناسب در طب مدرن و ضعف در برآوردن ادعاها میتواند منجر به گرایش به طب آلترناتی یا بخشهای غیر اثبات شده طب سنتی شود، که هیچ نیست جز متافیزیک خالص یا به عبارتی صرفا یک امید عقل گریزیای، که در برابر سایر جنبههای مدرنیته، عواقب بسیاری برای جوامع جنوب رقم زده است.
اعتدال، تعقل
گفتوگو با: سیدمصطفی محقق داماد
خردنامه، ش 80، 23/9/84
در گفتوگویی با سیدمصطفی محقق داماد، زندگی سیاسی و ویژگیهای شخصیتی آیت اللّه حائری یزدی(ره) مؤسس حوزه علمیه قم مورد بازخوانی قرار میگیرد.
نویسنده محترم، این مقاله را در کنگره جهانی بیماریهای مغز و اعصاب در نوامبر 2005 در سیدنی ارائه کردهاند. در ابتدای مقاله مینویسد: با بر آمدن مدرنیته و سلحشوری پیشگامان عقلگرای آن، تن انسان نیز همچون ابژهای قابل تعیین در نظر آمد، که قوانین آن کاملاً قابل شناسایی است و انسان میتواند در آن مداخله کند. مانند طبیعت که داروین در نظر آورده، تاریخ، مارکس بیان نموده و یا فروید در روح آدمی نظر داده؛ اما در این میان، آنچه آهسته آهسته از طب مدرن رخت بربست، فلسفه و تفکر بود. حقایق عینی مدرنیته جایی برای تفکر و فلسفه باقی نمیگذارند. علمی که به بیان هایدگر تکنولوژی بر آن مقدم بود، اینها حقایق علمی و بسیار مفید جهان هستند.
وی اضافه میکند که، در مقوله ام. اس، مهمترین وجه، یکسان نامیدن گروه متنوعی از بیماران است، که در علایم و نشانهها و سیر بیماری تفاوتهای آشکاری با یکدیگر دارند و فلسفه تکنولوژیک طب مدرن، با راندن همه آنها زیر یک چتر چنان وانمود میکند که، این موارد چون اتومبیلهای ساخت یک کارخانه نه تنها شبیه یکدیگرند، بلکه چیزی شناخته شده به شمار میروند. چگونه میتوان در میان حقایق علمی راهی یافت که بیمار از آن زیان نبیند؟ پاسخ این سؤال، این است که، موضوع واقعی و غیر تکنولوژیک، علم محسوب میگردد؛ که نیازمند فلسفه است. آری در گذار از مدرنیته، در نیل به هدف واقعی طب، یعنی رساندن هیچ تعیین و تعصبی قابل تحمل نیست؛ بنابراین نیازمند فلسفه است. مرگ که قرنها نه یکی از موضوعات فلسفی، بلکه مهمترین آنها بود، به ادعای مدرنیته به طب سپرده شد و به صورت یکی از موضوعات پزشکی درآمد. در فرا روایت طب مدرن، انسان نمیمیرد مگر به خطای طبیب. یعنی عمر جاوید بالقوه وجود دارد اگر چه بالفعل نیست. این یعنی تبدیل مرگ طبیعی به مرگ تکنولوژیک، ورود این مدرنیته به جوامعی که هنوز مراحل پیشامدرن را میگذرانند مداخلهای عظیم در فرهنگ آن جوامع است.
ایشان در پایان مقالهشان مینویسد؛ در بیماری زوال عقل، موضوع درمان کسی است که، به طب مراجعه نکرده است. طب مدرن نوعی اختلال را شناخته و بیدرنگ دست بهکار درمان شده، اساسا نقد طب مدرن، از این جاست که خود طب مدرن طوری رفتار میکند که، انگار هیچ معضل اخلاقی و فلسفی در این میانه وجود ندارد. در جوامع پیشامدرن، فقدان متافیزیک متناسب در طب مدرن و ضعف در برآوردن ادعاها میتواند منجر به گرایش به طب آلترناتی یا بخشهای غیر اثبات شده طب سنتی شود، که هیچ نیست جز متافیزیک خالص یا به عبارتی صرفا یک امید عقل گریزیای، که در برابر سایر جنبههای مدرنیته، عواقب بسیاری برای جوامع جنوب رقم زده است.
اعتدال، تعقل
گفتوگو با: سیدمصطفی محقق داماد
خردنامه، ش 80، 23/9/84
در گفتوگویی با سیدمصطفی محقق داماد، زندگی سیاسی و ویژگیهای شخصیتی آیت اللّه حائری یزدی(ره) مؤسس حوزه علمیه قم مورد بازخوانی قرار میگیرد.