آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

کیهان، ش ش 18393، 18396، 18399 و 18404، 8،12،15و22/9/84
این مقاله با هدف معرفی و نقد ساختار درونی عرفان پست‏مدرن، تنظیم شده است و این عرفان را، معنویتی دروغین و فریبنده می‏داند که برای برطرف کردن بحران تمدن غرب به وجود آمده است.
بخش اول نوشته مربوطه، به معرفی مبانی عرفان پست‏مدرنیسم است و با معرفی مفهوم پست‏مدرن آغاز می‏شود و تفاوت آن‏را، با دوران مدرن، مورد اشاره قرار می‏دهد و تأکید می‏کند اومانیسم، سکولاریسم و عقل‏گرایی دوران مدرن در دوران پست‏مدرن نیز به حال خود، باقی است و فقط عقل‏گرایی است که مورد تردید قرار گرفته است. از آنجا که غرب، برای حل بحران خود، به مرام‏های معنوی شرق روی آورده است، بررسی عرفان و مکاتب شرقی نیز، ضروری می‏نماید. بنابراین نویسنده چندین بخش از نوشته خود را، به معرفی این مرام‏ها اختصاص می‏دهد.
اولین آیین مورد بحث هندوئیسم است، که نویسنده مفاهیم کلیدی این آیین را معرفی می‏کند، مفاهیمی مثل؛ برهمن، آتمن و جیوه، مایا، سامسارا، موکشا، کارما و جنانا. برهمن همان خداست و جیوه روح مزدی و آتمن نور درونی انسان است. در این آیین حقیقت همان برهمن و آتمن است و مابقی عالم توهمی بیش نیست. نویسنده پس از توضیح هر یک از این مفاهیم و نیز راه رسیدن به رهایی در این آیین به معرفی بودیسم می‏پردازد. و در توضیح این مرام معنوی، ابتدا تاریخچه‏ای کوتاه از علت شکل‏گیری آن ذکر و سپس مفاهیم کلیدی آن را نیز معرفی می‏کند که عبارتند از:
دوکا یا همان رنج و دیگری دارما که زنجیره‏ای از علل است، که به رهایی انسان منجر می‏شود و سومی یزوانا است که وضعیت شناخت است و بالاخره دیانا که به معنای مراقبه و تمرکز درونی است.
گام بعدی مقاله عبارت است از، توضیح اجمالی مفاهیم اومانیسم و سکولاریسم، نویسنده در توضیح اومانیسم یا اصالت انسان، سه مرحله تاریخی برای آن ذکر می‏کند، که در مرحله سوم به براندازی همه ارزش‏های انسانی برای رسیدن به قدرت و سلطه مطلق منجر شد.
ملاحظه انسان به عنوان محورهستی که اساس اومانیسم است، در هندوئیسم و بودیسم به خوبی وجود دارد. نویسنده تطابق تفکرات غربی با معنویت شرقی را، در این سطور متذکر می‏شود و مبانی آن را توضیح می‏دهد. در توضیح سکولاریسم نیز مراحل تاریخی آن را ذکر کرده و چندین نظریه درباره منشاء دین را معرفی می‏کند، که عنوان سکولاریسم بر آنها تطبیق شده است؛ که عبارتند از نظریات فروید، آگوست کنت، مارکس، و امیل دورکیم.
نویسنده نشان می‏دهد که، سکولاریسم افراطی، در عصر مدرن دچار شکست و همین نکته باعث تعدیل سکولاریسم شد و این تعدیل مبنای معنویت‏گرایی در عصر پست‏مدرن قرار گرفت. در این تفکر، نه تنها انسان بی‏نیاز از دین نیست و بلکه برای فراغت از زندگی مادی، نیازمند آن است، ولی آن را به حوزه اجتماعی راه نمی‏دهد. درونی شدن دین با هندوئیسم و بودیسم به خوبی تطبیق می‏کند. به خصوص که اندیشه تناسخ در ادیان شرقی، که به معنی بازگشت‏های متوالی به این جهان است نیز، با این سکولاریسم تعدیل شده، سازگاری دارد.
در بخش بعدی مقاله، شاخص‏های عرفان سکولار، مورد بررسی و نقد قرار گرفته است، عناوین این شاخص‏ها عبارتند از، پوچ‏گرایی روش‏شناختی، توهم‏گرایی، موهوم‏گرایی و بالاخره آمادگی برای سلطه‏پذیری. نویسنده ذیل عنوان پوچ‏گرایی روش‏شناختی، مفهوم مدیتیشن را توضیح داده و با نقل قول کارشناسان این رشته، ویژگی‏های آن را برمی‏شمرد و البته نقدهای خود را نیز ذکر می‏کند. و از آنجا که برخی از افراد رفتارهای موجود در عرفان پست‏مدرن را بر نماز تطبیق کرده‏اند، نویسنده این نکته را نیز مورد انتقاد قرار داده و توضیحاتی درباره نماز عرفانی، ارائه می‏دهد.
در ذیل هر یک از عناوین فوق، نویسنده تلاش می‏کند هم مبنای معرفتی غربی و همان مبنای شرقی هر یک را تبیین کند و هماهنگی هر دو را به نمایش گذارد. چگونگی سلطه‏پذیری انسان در این طریق عرفانی نیز، بخشی از مقاله را به خود اختصاص داده است. وضعیت روانی حاصل از مدیتیشن به همراه تبلیغات به جای آرامش فقط تحمل‏پذیری را، با خود به همراه می‏آورد و لازمه آن نیز، پذیرش سلطه تمدن سرمایه‏داری است.
نویسنده در فرازهای پایانی مقاله، آثار مثبت مدیتیشن بر جسم و روان انسان را یادآور می‏شود ولی تأکید می‏کند که امروزه کسی درباره آثار سیاسی و فرهنگی این شیوه، از تمرکز چیزی بیان نمی‏کند. و بالاخره آن‏که عرفان سکولار عرفان بدون شریعت خواهد بود.
نورولوژی در گذار از مدرنیته
بابک زمانی
شرق، ش 641، 13/9/84
نویسنده محترم، این مقاله را در کنگره جهانی بیماری‏های مغز و اعصاب در نوامبر 2005 در سیدنی ارائه کرده‏اند. در ابتدای مقاله می‏نویسد: با بر آمدن مدرنیته و سلحشوری پیشگامان عقل‏گرای آن، تن انسان نیز همچون ابژه‏ای قابل تعیین در نظر آمد، که قوانین آن کاملاً قابل شناسایی است و انسان می‏تواند در آن مداخله کند. مانند طبیعت که داروین در نظر آورده، تاریخ، مارکس بیان نموده و یا فروید در روح آدمی نظر داده؛ اما در این میان، آنچه آهسته آهسته از طب مدرن رخت بربست، فلسفه و تفکر بود. حقایق عینی مدرنیته جایی برای تفکر و فلسفه باقی نمی‏گذارند. علمی که به بیان هایدگر تکنولوژی بر آن مقدم بود، اینها حقایق علمی و بسیار مفید جهان هستند.

تبلیغات