توین بی و آینده نامطلوب تمدن
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
معرفت، ش 95، آبان 84
نویسنده محترم در مقدمه، به نمونهها و شواهد تاریخی استناد میجوید که، برخی مورخان، از قرنها پیش، در اثر تزویر و پول و یا ارعاب و تهدید برخی قدرتها، به تحریف تاریخ پرداختهاند. لذا برخی از مطالبی که، در کتابهای تاریخ توسط افرادی به نام مورخ و وقایعنگار ثبت شده، نه تنها حقیقت نیست، بلکه گاه قلب حقیقت است.
قرنی که گذشت، تحولات شگرفی در تمام شئون حیات اجتماعی و اقتصادی و سیاسی انسانها پدید آمد؛ کتابها و آثار گوناگوی در انبوهی از موضوعات تألیف یا ترجمه و چاپ شد.
ایشان در بخش دیگری به زندگی و فعالیتهای علمی آرنولد توینبی متولد 1889 در انگلستان اشاره و از تألیفات مهم وی «نظر به تاریخ جهان و غرب» در ده مجلد را نام میبرد. در بخشهایی از این کتاب، به مطالبی ناروا و دور از واقعیت پیرامون اسلام و مسلمانان پرداخته است. تضادهایی در نوشتههای او نسبت به اسلام دیده میشود که به برخی از آنها اشاره میکنیم.
توینبی در تقسیمبندی و ارتباط تمدنها با مذاهب، بهایی را با «شیعه امامی» در یک ردیف دانسته است؛ در جای دیگر، از تمدن اسلام به عنوان تمدن درجه دوم، تمجید میکند، اما آنرا در میان پنج تمدن بزرگ و اصلی در جهان، از جمله تمدنهایی میداند که، به مرحله سقوط رسیده است. وی به جای بیان ضعفها و بیلیاقتیهای زمامداران اسلامی و تفرقه آنها، فرهنگ و تمدن اسلامی را متهم به ضعف و نداشتن عامل محرک اجتماع مینماید.
وی حضرت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم را در ردیف پطرس و پولس و... نام میبرد. او جهان اسلام را، از هر طرف در محاصره تمدن غرب میداند. و در چنین وضعیتی، مسلمان دو واکنش از خود نشان میدهند: گروهی «محافظه کار» و گروهی «متعصب» خواهند شد.
در تمام آثار توینبی اظهارنظر پیرامون تشکیل دولت و حکومت و انواع آن، به اشکال گوناگون بیان شده است. او به نمونههایی از تراوشات روح اسلامی اشاره میکند که، در معرض تمدن غربی قرار گرفته و ممکن است نطفهای برای ادیان بزرگ جهانی و فردا محسوب گردد، مانند نهضت بهایی و نهضت احمدیه.
سه وجه اصلی تمدن از نظر او: محتوا، وسیله و غایت است. خدا سازنده تاریخ و تمدن است. اما بلافاصله در تناقضی آشکار میگوید: خدا دائما در تحقق تمدن مداخله نمیکند، مردم سازندگان تاریخند، و در جایی دیگر، ابلیس را سازنده اصلی تمدن و تاریخ میداند.
توینبی که در عقاید و نوشتههایش، سخت متأثر از اشپنگلر آلمانی بوده، در رابطه با عامل اصلی رشد و نقش اقلیت نخبه و مقابله با تهاجم خارجی و نقش مردم در این رابطه دچار تناقض شده و میگوید: «قدرت الاهی اقلیت نخبه اصل است». وی ضمن آنکه تمدن غرب را در معرض انقراض و تجزیه میداند، تمدن مسیحیت غربی را تمدن برگزیده خدا میداند. در آثار اولیه توینبی چهار نکته مهم است: 1. اعتقاد به انحطاط غرب؛ 2. اعتقاد به یک قدرت برتر؛ 3. ریشه کن کردن تولید کنندگان بیاصل و نسب (کارگران و مردم ساده)؛ 4. اعتقاد به تمدن برگزیده. ایشان در مورد فرهنگ معتقد است که، قوام و عامل اصلی جامعه و تمدن «فرهنگ مشترک» میباشد؛ که جوهر و ذات این مفهوم را دین میداند. وی در مورد روانشناسی تلاقی تمدنها میگوید: وقتی اشعه یک تمدن، به یک جسم خارجی اجتماعی میتابد، مقاومت جسم خارجی اجتماعی مانند منشوری که اشعه را تجزیه میکند، اشعه تمدن را بازتاب مینماید. این مقاومت جسم خارجی اجتماعی است، که از انتشار کامل یک فرهنگ در فرهنگ دیگر جلوگیری میکند و از راه انتخاب کاملاً فیزیکی تنها کماهمیتترین و زیانبخشترین عناصر را میگیرد.
مدرنیته و چالشهای دینباوری
گفتوگو با طه عبدالرحمن
هفته نامه پگاه، ش 173، 19/9/84
از ایشان درباره معنای مدرنیته سؤال شد، در جواب گفتند: مدرنیته معنای مجملی دارد، ولی میتوان گفت: مدرنیته نوعی الگوی تمدنی است، که از آغاز قرن شانزدهم و همزمان با رنسانس و جنبش اصلاح دینی، در غرب بوجود آمد. ایشان درباره ویژگی مدرنیته میگوید: مدرنیته دو ویژگی دارد. نخست پیشرفتخواهی و انباشتگی که نتیجهاش تکاملیافتگی است و دوم تحولات درونی و خودبنیادی آن است، که ما این خصیصه را، مدرنیته مینامیم.
از دکتر طه عبدالرحمن سؤال شد، آیا باور دارید که مدرنیته دو ویژگی به نام علمانیت (سکولاریسم) و عقلانیت دارد؟ در جواب گفتند: عقلباوری یا اصالت عقل را ما عقلانیت نمیدانیم، بلکه آنرا، اصالت تجربه نامگذاری میکنیم؛ اما در خصوص علمانیت، برداشت ما مسلمانان با غربیها متفاوت است. در نگاه آنها علمانیت (سکولاریسم) به معنای جهانی بودن و بیاعتنایی به جهان آخرت است، ولی در نگاه ما علمانیت، از علم اخذ شده و علم همان، عالم است پس عَلمانیت یا عِلمانیت، معادل سکولاریسم نیست، بلکه مقابل سکولاریسم دین جهان باوری یا نادینیگری است. در ادامه نقایص وکالتی مدرنیته میگوید:
نقص نخست عقلباوری، مخالفت با ایمانباوری است و در آن (مدرنیته) اعتنا به دنیا، بسیار بیشتر از دنیاطلبی و بیاعتنایی به آخرت است.
نویسنده محترم در مقدمه، به نمونهها و شواهد تاریخی استناد میجوید که، برخی مورخان، از قرنها پیش، در اثر تزویر و پول و یا ارعاب و تهدید برخی قدرتها، به تحریف تاریخ پرداختهاند. لذا برخی از مطالبی که، در کتابهای تاریخ توسط افرادی به نام مورخ و وقایعنگار ثبت شده، نه تنها حقیقت نیست، بلکه گاه قلب حقیقت است.
قرنی که گذشت، تحولات شگرفی در تمام شئون حیات اجتماعی و اقتصادی و سیاسی انسانها پدید آمد؛ کتابها و آثار گوناگوی در انبوهی از موضوعات تألیف یا ترجمه و چاپ شد.
ایشان در بخش دیگری به زندگی و فعالیتهای علمی آرنولد توینبی متولد 1889 در انگلستان اشاره و از تألیفات مهم وی «نظر به تاریخ جهان و غرب» در ده مجلد را نام میبرد. در بخشهایی از این کتاب، به مطالبی ناروا و دور از واقعیت پیرامون اسلام و مسلمانان پرداخته است. تضادهایی در نوشتههای او نسبت به اسلام دیده میشود که به برخی از آنها اشاره میکنیم.
توینبی در تقسیمبندی و ارتباط تمدنها با مذاهب، بهایی را با «شیعه امامی» در یک ردیف دانسته است؛ در جای دیگر، از تمدن اسلام به عنوان تمدن درجه دوم، تمجید میکند، اما آنرا در میان پنج تمدن بزرگ و اصلی در جهان، از جمله تمدنهایی میداند که، به مرحله سقوط رسیده است. وی به جای بیان ضعفها و بیلیاقتیهای زمامداران اسلامی و تفرقه آنها، فرهنگ و تمدن اسلامی را متهم به ضعف و نداشتن عامل محرک اجتماع مینماید.
وی حضرت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم را در ردیف پطرس و پولس و... نام میبرد. او جهان اسلام را، از هر طرف در محاصره تمدن غرب میداند. و در چنین وضعیتی، مسلمان دو واکنش از خود نشان میدهند: گروهی «محافظه کار» و گروهی «متعصب» خواهند شد.
در تمام آثار توینبی اظهارنظر پیرامون تشکیل دولت و حکومت و انواع آن، به اشکال گوناگون بیان شده است. او به نمونههایی از تراوشات روح اسلامی اشاره میکند که، در معرض تمدن غربی قرار گرفته و ممکن است نطفهای برای ادیان بزرگ جهانی و فردا محسوب گردد، مانند نهضت بهایی و نهضت احمدیه.
سه وجه اصلی تمدن از نظر او: محتوا، وسیله و غایت است. خدا سازنده تاریخ و تمدن است. اما بلافاصله در تناقضی آشکار میگوید: خدا دائما در تحقق تمدن مداخله نمیکند، مردم سازندگان تاریخند، و در جایی دیگر، ابلیس را سازنده اصلی تمدن و تاریخ میداند.
توینبی که در عقاید و نوشتههایش، سخت متأثر از اشپنگلر آلمانی بوده، در رابطه با عامل اصلی رشد و نقش اقلیت نخبه و مقابله با تهاجم خارجی و نقش مردم در این رابطه دچار تناقض شده و میگوید: «قدرت الاهی اقلیت نخبه اصل است». وی ضمن آنکه تمدن غرب را در معرض انقراض و تجزیه میداند، تمدن مسیحیت غربی را تمدن برگزیده خدا میداند. در آثار اولیه توینبی چهار نکته مهم است: 1. اعتقاد به انحطاط غرب؛ 2. اعتقاد به یک قدرت برتر؛ 3. ریشه کن کردن تولید کنندگان بیاصل و نسب (کارگران و مردم ساده)؛ 4. اعتقاد به تمدن برگزیده. ایشان در مورد فرهنگ معتقد است که، قوام و عامل اصلی جامعه و تمدن «فرهنگ مشترک» میباشد؛ که جوهر و ذات این مفهوم را دین میداند. وی در مورد روانشناسی تلاقی تمدنها میگوید: وقتی اشعه یک تمدن، به یک جسم خارجی اجتماعی میتابد، مقاومت جسم خارجی اجتماعی مانند منشوری که اشعه را تجزیه میکند، اشعه تمدن را بازتاب مینماید. این مقاومت جسم خارجی اجتماعی است، که از انتشار کامل یک فرهنگ در فرهنگ دیگر جلوگیری میکند و از راه انتخاب کاملاً فیزیکی تنها کماهمیتترین و زیانبخشترین عناصر را میگیرد.
مدرنیته و چالشهای دینباوری
گفتوگو با طه عبدالرحمن
هفته نامه پگاه، ش 173، 19/9/84
از ایشان درباره معنای مدرنیته سؤال شد، در جواب گفتند: مدرنیته معنای مجملی دارد، ولی میتوان گفت: مدرنیته نوعی الگوی تمدنی است، که از آغاز قرن شانزدهم و همزمان با رنسانس و جنبش اصلاح دینی، در غرب بوجود آمد. ایشان درباره ویژگی مدرنیته میگوید: مدرنیته دو ویژگی دارد. نخست پیشرفتخواهی و انباشتگی که نتیجهاش تکاملیافتگی است و دوم تحولات درونی و خودبنیادی آن است، که ما این خصیصه را، مدرنیته مینامیم.
از دکتر طه عبدالرحمن سؤال شد، آیا باور دارید که مدرنیته دو ویژگی به نام علمانیت (سکولاریسم) و عقلانیت دارد؟ در جواب گفتند: عقلباوری یا اصالت عقل را ما عقلانیت نمیدانیم، بلکه آنرا، اصالت تجربه نامگذاری میکنیم؛ اما در خصوص علمانیت، برداشت ما مسلمانان با غربیها متفاوت است. در نگاه آنها علمانیت (سکولاریسم) به معنای جهانی بودن و بیاعتنایی به جهان آخرت است، ولی در نگاه ما علمانیت، از علم اخذ شده و علم همان، عالم است پس عَلمانیت یا عِلمانیت، معادل سکولاریسم نیست، بلکه مقابل سکولاریسم دین جهان باوری یا نادینیگری است. در ادامه نقایص وکالتی مدرنیته میگوید:
نقص نخست عقلباوری، مخالفت با ایمانباوری است و در آن (مدرنیته) اعتنا به دنیا، بسیار بیشتر از دنیاطلبی و بیاعتنایی به آخرت است.