آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

پگاه، ش 169، 23/7/84
نگارنده در پی بررسی رابطه چگونگی حصول علم در مبانی فلسفی، با مقوله تولید علم در سطح کلان است، زیرا که اگر بخواهیم با رویکردی کارکردی به مبادی فلسفه، آن را به صحنه اجتماع و تعیین خط مشی‏های کلان اجتماعی بکشانیم ناچاریم ربط منطقی مبانی ارزشی و فلسفی خود را، با راهبرها و چشم اندازهای کلان در جامعه دینی تمام کنیم. سه رهیافت کلان در تولید علم وجود دارد که عبارتند از: 1) کاشفیت مطلق؛ 2) بومی شدن؛ 3) معرفت تکامل
1. کاشفیت مطلق
در این دیدگاه محور دانش، یک عنصر جهان شمول است، که منحصر در یک تمدن نمی‏شود. لذا تولید علم به ساختار درونی معرفت مربوط نیست، بلکه وابسته به امور بیرونی است. در این نگرش سه ساحت برای علم تشریح شده است. الف) ساحت مربوط به ذات اموری شناخته می‏شوند، که این هسته مرکزی نظریه کاشفیت است. در علم، نفس الامر با نفس معلوم بر عالم منکشف می‏شود و عزم و اراده در این حوزه، هیچ تصرف و دخالتی نداشته و نمی‏تواند داشته باشد. ب) ساحت مربوط با نفس عالم که از اصول با قسم اول حاصل می‏شود. ج) ساحت مربوط به فرهنگ و ذهنیت مشترک جامعه علمی، که در حوزه کار و فعالیت اجتماعی و فرهنگی بشر است که با کار عالمان شکل می‏گیرد. در دیدگاه کاشفیت غیر از حقیقت هیچ عاملی برای انکشاف تأثیر نمی‏گذارد و دیگر عوامل صرف مُعد هستند.
2. بومی شدن علم:
اینان قائلند، با حفظ مبانی فلسفی حکومت و جامعه اسلامی، باید برخی علوم را مورد اهتمام خود قرار دهند و سعی در بکارگیری آن در راستای اهداف خود بکند. مراد از بومی سازی طرد علوم نیست، بلکه تغییر علم به تناسب فرهنگ و نیاز بومی است. به دو لحاظ بومی سازی اهمیت دارد: الف) موضوع و متعلق علم؛ ب) ذهنیت و سوژه، که این امر، با سه رویکرد دنبال می‏شود: 1) توصیفی؛ 2) تاریخی؛ 3) بومی‏سازی کارکردی، از لحاظ اهمیت موضوع، در رویکرد موضوعی، عبارت است از: علم به مسائل زیست محیطی، تاریخی و جغرافیایی محیطی خود که بر این اساس، سازمان‏ها و نهادهای علمی در صورتی بومی هستند که، اولاً به موضوعات پیرامونی خود بی‏توجه نباشند و ثانیا در پرداختن به موضوعات مختلف اولویت‏ها را بر اساس مسائل و نیازهای گوناگون رعایت کند.
بومی شدن از نگاه تفهیمی، در حوزه علوم انسانی دارای اهمیت خاصی است. زیرا واقعیت‏های اجتماعی و معنوی، در ظرف فهم و بر اساس اعتبارات انسانی شکل می‏گیرند، بنابراین واقعیت‏های اجتماعی و انسانی با تغییر اعتبارات و معانی انسانی و فرهنگی، همواره می‏توانند در معرض تغییر قرار بگیرند. لذا رفتار انسان در چارچوب‏های مختلف دارای واقعیات یکسانی نیستند و آثار مشابهی ندارند. همچنین موضوعات علوم انسانی همواره موضوعاتی منحصر به فرد بوده و احکام آن به سهولت قابل تعمیم نیستند. لذا عالم علوم انسانی، باید بعد از دیدن ظواهر عملی، به دنیای درون کنش‏گران راه یافته تا به منظور و مواد آنها دست یابد. این دیدگاه در چارچوب کاشفیت به دو مقوله اشاره کرده:
الف) ویژگیهای هر جامعه و حکومتی، ضرورت و گسترش برخی علوم را نمایان می‏سازد.
ب) علوم انسان از ساز و کارهایی متمایز از علوم تجربی و حسی برخوردارند.
3. معرفت تکاملی:
در این دیدگاه اساسا علم، نسبتا خاصی با واقعیت و خارج دارد و به هر میزان که جهت صحیح بر آن حاکم باشد، واقعیت را نمایان می‏سازد. پیش‏فرض‏های این تعریف آن است که انگیزه‏ها، ابزارهای ذهنی و عینی و همچنین میزان هوش و استعداد و... از عواملی هستند که در چگونگی حصول علم و شکل‏گیری ادراک تصرف می‏کند. از آنجایی که در این دیدگاه انگیزه بر علم مقدم است، لذا مسئله حقانیت و بطلان، الاهی بودن و مادی بودن در ذات علم رسوخ می‏کند و علم امری نسبیت بردار می‏گردد.
آنچه در اینجا دنبال می‏شود، این است که، علم متناسب با دین و به معنی حقیقتی «علم دینی» تولید شود و به همین دلیل این‏ها در تعریف علم در سطح کلان می‏گویند «علم مجموع تعاریف کاربردی در جهت مادی یا الاهی است». به نظر این‏ها در مقام تولید علم هیچ تفاوتی میان علوم انسانی و علوم تجربی نیست. مکانیزم پیدایش علم بر اساس این دیدگاه در غالب سه مرحله در عالم ذهن صورت می‏گیرد:
الف: تکیّف توانایی‏ها، که از جمله آن قدرت در ایجاد صورت ذهنی است؛ لذا بعد از ورود آثار به ذهن بر اساس میل خود، شکل ابتدائی متناسب با آن را ترسیم می‏کند، که این صورت را اصطلاحا تکیّف می‏گویند. باید توجه کرد که آنچه وارد عالم ذهن می‏شود، صور اشیاء نیست بلکه صور اشیاء با آثار خاصی تبدیل شده و ذهن این آثار را با هم ترکیب نموده و صورت خاصی می‏سازد.
ب: تبدّل که عبارت است از: ترکیب و تغییر در تکیّفهایی که از قبل ساخته شده
ج: تمثل ثمره تبدل و ایجاد تغییر تکیف‏ها، مثال‏ها و نمونه‏هایی است که، واسطه و ابزار تصرف فاعل است، که فرد در تمثلاتش از سه ناحیه متأثر می‏گردد. 1. نظام حساسیت‏های خویش؛ 2. از حاصل عملکرد خود نسبت به عالم ذهن؛ 3. از نتایج اعمال خود در خارج. یعنی از سه عالم تأثیراتی در دستگاه تمثّلی فرد وارد می‏شود و بر اساس این تمثلات شخص می‏تواند در سه قوه درونی خود تصرف کند. 1. عمل ذهنی بر روی وضعیت روحی خود؛ 2. عمل ذهنی بر روی وضعیت تمثلی خود؛ 3. عمل ذهنی بر روی وضعیت عملکرد خود؛ 4. استمرار فاعلیت در تمثلات.

تبلیغات